🌸🍂🌷🍁🌺🌹🍂🌻🍃🕊
🌹🍁🌺
🌷🍃
🌼
#داستانهای_ائمه_اطهار_علیهم_السلام:
✨شرایط دریافت کمک مالی:
🔶روزی عثمان در آستانه مسجد نشسته بود. شخص فقیری به نزدش آمد و از او کمک مالی خواست. عثمان دستور داد. پنج درهم به او بخشیدند. فقیر گفت: این مبلغ برایم کافی نیست. مرا به کسی راهنمایی کن که مبلغ بیشتری به من کمک کند.
عثمان گفت: برو پیش آن جوانان که می بینی و با دست خود اشاره به گوشه ای از مسجد کرد که حضرت امام حسن و امام حسین علیهما السلام و عبدالله بن جعفر در آنجا نشسته بودند.
مرد فقیر پیش آنها رفت. سلام داد و اظهار حاجت نمود.
امام حسن علیه السلام به خاطر اینکه از رحمتهای اسلام سوء استفاده نشود، پیش از آنکه به او کمک کند فرمود:
⭕️- ای مرد! از دیگران درخواست کمک مالی فقط در سه مورد جایز است:
1- دیه ای که انسان بر ذمه دارد و از پرداخت آن عاجز است.
2- بدهی کمر شکن داشته باشد و از پرداخت آن ناتوان باشد.
3- مسکین و درمانده گردد و دستش به جایی نرسد.
کدام یک از این سه مورد برای تو پیش آمده است؟
🔹فقیر گفت: اتفاقاً گرفتاری من در یکی از این سه مورد است 🌺امام حسن علیه السلام پنجاه دینار و 🌹امام حسین علیه السلام چهل و نه دینار و عبداله بن جعفر چهل و هشت دینار به او دادند.
مرد فقیر برگشت و از کنار عثمان خواست بگذرد. عثمان پرسید:
- چه کردی؟
🔸فقیر پاسخ داد: پیش تو آمدم و پول خواستم. تو هم مبلغی به من دادی و از من نپرسیدی این پولها را برای چه می خواهی؟ ولی نزد آن سه نفر که رفتم وقتی کمک خواستم، یکی از آنان (امام حسن) پرسید: برای چه منظوری پول درخواست می کنی؟ و فرمود: تنها در سه مورد می توان از دیگران کمک مالی درخواست نمود. (دیه عاجز کننده، بدهی کمر شکن و فقر زمین گیر کننده). من هم گفتم گرفتاریم یکی از آن سه مورد است. آن گاه یکی پنجاه دینار و دومی چهل و نه دینار و سومی چهل و هشت دینار به من دادند. عثمان گفت: هرگز نظیر این جوانان را نخواهی یافت! آنان کانون دانش و حکمت و سرچشمه کرامت و فضیلتند.
📚 داستانهایی از بحارالانوار ج 2
🌸🍂🌺🍁🌼🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🌺🍂🌷🍁🌸🍂🌻🌿🌺🍂🌾
#داستانهای_ائمه_اطهار_علیهم_السلام:
📌 تدبیر امام صادق(ع) در زمان تنگدستی و سختی معیشت برای گشایش مالی
🔻امام صادق(ع) به فرزند خود محمّد فرمود:
❇️ فرزندم! از آن خرجى، چقدر اضافه آمده است؟
عرض كرد: چهل دينار.
فرمود: برو و آنها را صدقه بده.
عرض كرد: فقط همين چهل دينار باقى مانده است.
حضرت فرمود: آنها را صدقه بده؛ زيرا خداوند عزّوجلّ عوضش را مىدهد. مگر نمىدانى كه هر چيزى كليدى دارد و كليد روزى، صدقهدادن است، پس آن چهل دينار را صدقه بده.
محمّد چنين كرد، و ده روز بيشتر بر امام صادق (ع) نگذشت كه از جايى چهارهزار دينار به ايشان رسيد
سپس فرمود: ای پسرم ما در راه خدا چهل دینار بخشیدیم و خداوند به ما چهار هزار دینار بخشید.
📚: كافي: ج۴، ص۱۰
🌸🍂🌺🍁🌼🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🌸🍂🌷🍁🌺🌹🍂🌻🍃🕊
🌹🍁🌸
🌻🍃
🌷
#داستانهای_ائمه_اطهار_علیهم_السلام📚
💎 #هدايت کردن با مدارا و انفاق!💰
🔷 مردي از نوادگان عمر بن خطاب، در مدينه با امام كاظم و خاندان رسالت عليهم السلام دشمني داشت.
🔹 روزي بعضي از ياران، به آن حضرت، عرض كردند: «به ما اجازه دهيد تا آن مرد را به سزاي عملش برسانيم!» امام كاظم (ع) فرمود: «نه! هرگز چنين اجازهاي نمي دهم، اين فكر را از سرتان بيرون نمائيد!»
🌺 امام از آنها پرسيد: «آن مرد اكنون كجا است؟» گفتند: «در مزرعهاي در اطراف مدينه به كشاورزي اشتغال دارد.»
💠 امام كاظم (ع) به سوي همان مزرعه حركت كرد تا اينكه به آن مرد در مزرعهاش رسيد و خسته نباشيد به او گفت و با روي شاد و خندان با او ملاقات نمود و احوال او را پرسيد و فرمود: «چه مبلغ خرج اين كشت و زرع كردهاي؟» او گفت: «صد دينار.»
🌹 امام فرمود: «چقدر اميد داري كه از آن بدست آوري؟» او گفت: «علم غيب ندارم!»
🌺 حضرت فرمود: «من مي گويم چقدر اميد و آرزو داري كه عايدت گردد!» گفت: «اميد دارم دويست دينار به من برسد.»
💠 امام كاظم (ع) كيسهاي درآورد كه محتوي سيصد دينار بود و فرمود: «اين را بگير و كشت و زرع تو نيز به همين حال براي تو باشد و خدا آنچه را كه اميد داري به تو برساند.»
🔸 آن مرد آنچنان تحت تأثير بزرگواري امام قرار گرفت كه همان جا به عذر خواهي پرداخت و عاجزانه تقاضا كرد كه تقصير و بدزباني او را عفو نمايد. امام در حالي كه لبخند بر لبان داشت، بازگشت.
🔶 مدتي از اين جريان گذشت تا روزي امام به مسجد آمد، آن مرد نيز در مسجد بود، برخاست و با كمال خوشرويي به امام نگاه كرد و گفت: «الله اعلم حيث يجعل رسالته؛ خدا آگاهتر است كه رسالتش را در وجود چه كسي قرار دهد!» (1)
🍃 دوستداران آن حضرت، ديدند آن مرد، كاملا عوض شده، نزد او آمدند و علت را پرسيدند كه: «چه شده اين گونه تغيير جهت دادهاي، قبلا بد بودي ولي اكنون امام را مي ستايي؟!»
🔷او گفت: «البته! همين گونه است كه اكنون گفتم.» آنگاه براي امام دعا كرد و سؤالاتي از امام پرسيد و پاسخش را شنيد.
💠 امام برخاست و به خانه خود بازگشت، هنگام بازگشت به اصحاب خود فرمود:
🔸 «اين همان شخص است، كداميك از اين دو راه بهتر بود، آنچه شما مي خواستيد يا آنچه من انجام دادم؟ من با مقدار پولي امورش را سامان دادم و او را سر راه آوردم.» (2)
📚 1) انعام، 124.
2) اعلام الوري، ص 296.
🌸🍂🌺🍁🌼🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🌺🍂🌷🍁🌸🍂🌻🌿🌺🍂🌾
🌹🍁🌼
🌸🍃
🌻#داستانهای_ائمه_اطهار_علیهم_السلام:📚
# یاران وفادار💎
🔷یکی از علمای بزرگ شیعه می گوید: من از هنگامی که خواندم یا شنیدم که امام حسین (ع) درشب عاشورا فرمود: من اصحابی بهتر و با وفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم در این حرف دچار تردید شدم و نمی توانستم بپذیرم که این سخن از اباعبداللَّه (ع) باشد،
🔸زیرا با خود می اندیشیدم که اصحاب آن حضرت خیلی هنر نکردند خوب امام حسین است و ریحانه پیغمبر و امام زمان و فرزند علی (ع) و زهرای اطهر است هر مسلمان عادی هم اگر امام حسین (ع) را در این وضع میدید او را یاری می کرد و آنها که یاری کردند بنابر این خیلی هم قهرمانی به خرج ندادند و آنها که یاری نکردند خیلی آدمهای پست و بدی بودند.
🔹پس از مدتی که در این فکر بودم خداوند متعال انگار می خواست مرا از این غفلت و جهالت و اشتباه بیرون بیاورد لذا شبی در عالم رویا دیدم صحنه کربلاست. من هم در خدمت ابا عبداللَّه (ع) آماده ام خدمت حضرت رفتم سلام کردم گفتم: یابن رسول اللَّه من برای یاری شما آمده ام. امام (ع) فرمود به موقع به تو دستور می دهم.
🍃کم کم وقت نماز فرا رسید (همانطور که در کتب مقتل خوانده بودیم که سعید بن عبداللَّه حنفی و افراد دیگری آمدند خود را سپر ابا عبداللَّه قرار دادند تا ایشان نماز بخوانند) حضرت به من نیز فرمود: ما می خواهیم هم اکنون نماز بخوانیم تو در اینجا بایست تاوقتی که دشمن تیراندازی می کند مانع از رسیدن تیر دشمن بشوی.
🔸گفتم: می ایستم، پس جلوی حضرت ایستادم. و حضرت مشغول نماز شدند، ناگهان دیدم یک تیر به سرعت به طرف حضرت می آید تا نزدیک من شد بی اختیار خود را خم کردم ناگاه تیر به بدن مقدّس ابا عبداللَّه (ع) اصابت کرد در عالم رویا گفتم: استغفراللَّه ربی واتوب الیه، عجب کار بدی شد دیگر نمی گذارم تکرار شود دفعه دوّم تیری آمد تا نزدیک من شد خم شدم باز به حضرت خورد! دفعه سوّم و چهارم هم به همین صورت خود را خم کردم و به آن جناب اصابت کرد.
ناگهان دیدم حضرت تبسمی نمود و فرمود: «ما رایت اصحاباً ابرُ و اوفی من اصحابی: اصحابی بهتر و با وفاتر از اصحاب خودم پیدا نکردم.»
فورا به خودم آمدم و فهمیدم این که آدم در میان خانه بنشیند و بگوید: «یالیتنا کنا معک فنفوز فوزا عظیما: ای کاش ما هم با تو بودیم و به این رستگار ی بزرگ نائل می شدیم» کار آسانی است و گرنه اگر پای عمل به میان آید آن وقت معلوم می شود که دیندار واقعی کیست! و کی مرد عمل است و چه کسی مرد حرف و زبان. ولی اصحاب اباعبد اللَّه امتحان خود را خوب پس دادند و ثابت کردند که در عزم و رزم خویش محکم و پایدار هستند.
📚 #گفتارهای_معنوی، ص 239 و 240
✍️ علامه شهید مرتضی مطهری
🌸🍂🌺🍁🌼🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🏴◾️🏴
#داستانهای_ائمه_اطهار_علیهم_السلام📚📕
🔰ایرانیان حاکم می شوند و...
❇️روزی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بر فراز منبر مشغول موعظه مردم بود در آن حال مردی نزد حضرت رسید و آهسته در گوش امام مطلبی را گفت که آثار خشم در صورت آن حضرت پدیدار شد، آنگاه حضرت سکوت کرد.
ناگاه اشعث بن قیس از سر و کله مردم بالا رفت و با سرعت خود را نزدیک منبر امام رساند و عرض کرد: یا علی (علیه السلام) این سرخرها (ایرانیان) در مقابل روی شما بر ما چیره و غالب شدند ولی شما از آنها جلوگیری نمی کنید.
صعصعة بن صوحان که یکی از یاران باوفای امام بود با شنیدن این اهانت دست به پشت اشعث زد و گفت: (انا لله و انا الیه راجعون).
...امام (علیه السلام) در حالیکه از گفتار اشعث سخت عصبانی شده بود به موعظه مردم ادامه داد و فرمود:
این شکم کنده ها خودشان روزها در بستر نرم استراحت می کنند و آنان (ایرانیان) روزی های گرم بخاطر خدا فعالیت می نمایند و عربها از من می خواهند که آنها (ایرانیان) را از خود طرد و دور کنم، تا از ستمکاران باشم. سوگند به ایزد متعال که دانه را شکافته و آدمی را آفریده از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که می فرمود: والله لضربنکم علی الدین عوداً کما ضربتمو هم علیه بد؛ بخدا سوگند همچنانکه در آغاز، شما پیروز و حاکم بر ایرانیان می شوید. در آینده ایرانیان نیز حاکم و بر شما و غالب گردند و شما را سرکوب خواهند نمود.(697)
📚هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام)
محمد رضا رمزی اوحدی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍
🏴◾️🏴🌷🕊
#داستانهای_ائمه_اطهار_علیهم_السلام:📚
📕داستانی زیبا از#امام زمان عج و توجه آقا به مؤمنین.... (داستانی بسیار امیدوار کننده) دوستان اطمینان خاطر داشته باشن که حضرت مهدی عج در همه ی حالات از احوال مؤمنین آگاه هستند و نظر لطف به محبین خودشون دارند....
✍️مرحوم شیخ صدوق، طوسی، راوندی و برخی دیگر به نقل از شخصی به نام أبومحمّد فرزند وجناء حکایت نمایند:
🔶روزی در کنار کعبه الهی زیر ناودان طلا در مقابل عظمت خداوند متعال سر به سجده نهاده و مشغول دعا و گریه و زاری بودم، ناگهان متوجّه شدم شخصی مرا تکان داد و سپس اظهار داشت: ای حسن بن وجناء! بلند شو.
وقتی بلند شدم، دیدم یک جاریه ای بسیار لاغر و ضعیف که قریب چهل سال داشت، نزد من ایستاده و گفت: همراه من بیا.
پس دنبال او به راه افتادم تا آن که وارد خانه حضرت خدیجه کبری علیها السلام شدیم و جاریه از پلّه هائی که به طبقه بالا راه داشت بالا رفت؛ و من متحیّر و سرگردان ایستادم.
ناگهان صدائی را شنیدم که فرمود: ای حسن! بالا بیا.
سپس من نیز از پلّه ها بالا رفتم و حضرت صاحب الزّمان صلوات اللّه علیه را دیدم که داخل اتاق نشسته است، موقعی که وارد بر حضرت شدم سلام کردم، مرا مخاطب قرار داد و فرمود:
ای حسن! آیا فکر می کنی از دید من مخفی و پنهان هستی؟
نه چنین نیست، به خدا قسم! من در تمام اعمال و مناسک حجّ همراه تو بوده ام.
بعد از آن تمام جاهائی را که من رفته بودم و اعمالی را که انجام داده بودم با تمام خصوصیّات و جزئیات بیان و معرّفی نمود و من بسیار حیرت زده شدم و از خود بی قرار گشتم و بی هوش روی زمین افتادم؛ و پس از لحظه ای حالم بهتر شد و احساس کردم دستی به من خورد و مرا حرکت می دهد.
هنگامی که برخاستم و نشستم فرمود:
زمانی که به شهر مدینه وارد شدی، قصد اقامت کن و محلّ سکونت خود را منزل حضرت ابو عبداللّه، جعفر بن محمد الصّادق علیه السلام قرار بده؛ و از جهت لوازم خوراکی و آشامیدنی ناراحت نباش، همچنین فکر لباس نکن، انشاءاللّه همه آن ها مرتّب خواهد بود.
بعد از آن دفتری را که در آن دعای فرج و نیز دعای صلوات بر حضرت بود، تحویل من داد و فرمود: برای فرج و ظهور من این دعا را بخوان و برای من درود و صلوات فرست.
سپس افزود: مواظب باش این دفتر را در اختیار هرکس قرار ندهی مگر آن که از دوستان و علاقه مندان به ما اهل بیت رسالت باشد، خداوند متعال تو را موفّق گرداند.
عرضه داشتم: ای مولا و سرورم! آیا بار دیگر موفّق به دیدار شما خواهم شد؟
فرمود: اگر خداوند متعال بخواهد.
حسن وجناء گوید: پس چون مناسک حجّ را انجام دادم، طبق فرمایش حضرت عازم مدینه منوّره گشتم و پس از قصد اقامت، در منزل امام صادق علیه السلام وارد شده و ساکن شدم.
و طبق وعده حضرت ولیّ عصر امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف، هر روز به طور مرتّب مقداری غذا و نان و آب برایم آورده می شد، همچنین لباس مورد نیاز جهت هر فصلی برایم فراهم می گردید، بدون آن که در این مورد تلاشی داشته باشم....
📚منابع:إکمال الدّین شیخ صدوق: ص 443، ح 17، خرائج راوندی: ج 2، ص 961، الثّاقب فی المناقب: ص 612، ح 6، إثبات الهداة: ح 3، ص 670، ح 38، بحار: ج 52، ص 31، ح 27.
#نصایح و کرامات الاولیاء
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍
┈••✾❀🕊🖤🕊❀✾••┈┈
#داستانهای_ائمه_اطهار_علیهم_السلام📚
✨بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرّحیم✨
#امام علی(ع) و پرداخت کیسه اشرفی به مرد تاجر
💠صاحب کتاب «شرایع» که از فقها و دانشمندان بزرگ شیعه است در کتاب «فضائل علی بن ابی طالب(علیه السلام)» می نویسد که: «ابراهیم بن مهران گفت: در شهر کوفه تاجری بود به نام ابو جعفر و در کسب [و کارش]، روش بسیار پسندیده ای داشت؛ تجارت او آمیخته به اغراض مادّی و ازدیاد ثروت نبود؛ بلکه بیشتر توجّه به خشنودی و رضایت خدا داشت. هر گاه یکی از سادات، چیزی از او به قرض می خواست، هیچ گونه عذر و بهانه ای نمی آورد و به او می داد و به غلامش می گفت: بنویس علی بن ابی طالب(علیه السلام) فلان مبلغ قرض کرده و آن نوشته را به همان حال می گذاشت. مدّت زیادی بر این روش گذرانید تا ورشکسته شد و سرمایه خود را از دست داد.
🔷روزی غلام خود را گفت: دفتر حساب را بیاور و هر یک از مدیونین که فوت شده اند، نام آنها را از دفتر محو کن!؛ ولی از کسانی که زنده بودند، دستور داد مطالبه نماید. این کار هم جبران ورشکستگی او را نکرد. یک روز بر در منزل نشسته بود، مردی رد شد و از روی تمسخر گفت: چه کردی با کسی که همیشه به نام او قرض می دادی و دل خوش کرده بودی که نامش را در دفتر می نویسی [منظورش امیرمؤمنان، علی بن ابی طالب(علیه السلام) بود]؟ تاجر از این سرزنش، اندوهگین شد و با همان اندوه، روز را شب کرد؛ شب در خواب حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) را دید؛ حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) به امام حسن(علیه السلام) فرمود: پدرت کجاست؟ [حضرت] علی(علیه السلام) عرض کرد: من در خدمت شمایم! فرمود: چرا طلب این مرد را ادا نمی کنی؟ حضرت عرض کرد: اکنون آمده ام در خدمت شما بپردازم و کیسه سفیدی محتوی هزار اشرفی به او داد و فرمود: بگیر این حقّ تو است و از گرفتن خودداری مکن! بعد از این هر یک از فرزندان من قرض خواست به او بده، دیگر مستمند و فقیر نخواهی شد! ابو جعفر از خواب بیدار شد؛ دید کیسه ای که در دست دارد؛ آن را برداشت و به زوجه خود نشان داد؛ زنش ابتدا باور نکرد، گفت: اگر حیله ای به کار برده ای و با این وسیله می خواهی در حقوق مردم مسامحه کنی از خدا بترس و نیرنگ و تزویر را ترک کن! تاجر جریان خواب خود را شرح داد. زن گفت: اگر به راستی خواب دیده ای و حقیقت دارد، آن دفتر را نشان بده؛ چون دفتر را بررسی کردند، معلوم گردید هر جا قرض به نام علی بن ابی طالب(علیه السلام) بوده، مبلغ آن محو و ناپدید شده است![1]،[2]
📚پی نوشت[1] الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(علیه السلام)، ابن شاذان قمی، أبو الفضل شاذان بن جبرئیل، محقق / مصحح: شکرچی، علی، مکتبة الأمین، قم، 1423 ق، چاپ اول، ص 27.
[2] اسلام و کمکهای مردمی، مکارم شیرازی، ناصر، تهیه و تنظیم، فرازمند، جواهر السلطان، نسل جوان، قم، 1383 ش، چاپ اول، ص 185
✨اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم✨
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳
┈┈••✾❀🕊💚🕊❀✾••┈┈
#داستانهای_ائمه_اطهار_علیهم_السلام📚
💢 #بخشش هاي متوالي!❇️
🔰 روزي امام حسين عليه السلام از جائي عبور ميكرد، ديد جواني به حيواني غذا ميدهد.
🔹 به او فرمود: «به چه انگيزه اين گونه به حيوان مهرباني مي كني؟»
🔸 او عرض كرد: «من غمگين هستم. مي خواهم با خشنود كردن اين حيوان غم و اندوه من مبدل به خشنودي گردد. اندوه من از اين روست كه من غلام يك نفر يهودي هستم و مي خواهم از او جدا شوم.»
🔹 امام همراه آن غلام نزد صاحب او كه يهودي بود آمدند. امام حسين عليه السلام دويست دينار به يهودي داد، تا غلام را خريداري كرده و آزاد سازد.
🔸 يهودي گفت: «اين غلام را به خاطر قدوم مبارك شما كه به در خانه ما آمديد به شما بخشيدم و اين بوستان را نيز به غلام بخشيدم و آن پول مال خودتان باشد.»
🔹 امام حسين عليه السلام هماندم غلام را آزاد كرد و همه آن بوستان و پول را به او بخشيد.
🔸 وقتي كه همسر يهودي، اين بزرگواري را از امام ديد گفت: «من مسلمان شدم و مهريهام را به شوهرم بخشيدم.»
🔹 و به دنبال او شوهرش گفت: «من نيز مسلمان شدم و اين خانهام را به همسرم بخشيدم.»
📚 مناقب آل ابيطالب، ج 4، ص 75، با تلخيص.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
┈┈••✾❀🕊💚🕊❀✾••┈┈
#داستانهای_ائمه_اطهار_علیهم_السلام📚
💎 پناه آوردن آهو به امام سجاد (ع)🔺🔻
💬 حمران رحمة الله عليه نقل مي نمايد كه امام سجاد عليه السلام با جمعي از اصحاب نشسته بودند.
🔺 ناگاه آهويي آمد و در پيشگاه امام، ناله كنان دستهايش را به زمين زد.
💠 امام به حاضران فرمود: «آيا مي دانيد اين آهو چه مي گويد؟» گفتند: «نه نمي دانيم!»
🔷 امام فرمود: «مي گويد فلان كس از قريش، بچهي مرا صيد كرده، از شما درخواست دارم، به او بگوئيد بچهام را بياورد تا به او شير بدهم.»
💠 آنگاه امام سجاد عليه السلام به حاضران فرمود: «برخيزيد! با هم نزد صيد كننده برويم.» همه برخاستند و با هم نزد او رفتند.
🔺 امام به آن مرد قريشي فرمود: «تو را به حقي كه بر گردنت دارم سوگند مي دهم كه آن بچه آهو را كه امروز صيد كردي بيرون بياور، تا مادرش به او شير بدهد.»
🔻 آن مرد، بي درنگ بچه آهو را بيرون آورد. حضرت به او فرمود: «اين بچه آهو را به من ببخش.» او نيز با كمال ميل آن را به امام بخشيد.
💠 آنگاه امام سجاد عليه السلام، آن بچه آهو را كنار مادرش برد و با مادرش به طرف صحرا رفتند.
🔺 هنگامي كه آن آهو، با بچهي خود مي رفت، با طرز مخصوصي از خود حركاتي نشان داد.
🔷 امام به حاضران فرمود: «آيا مي دانيد اين آهو با اين حركات چه مي گويد؟» حاضران عرض كردند: «نه نمي دانيم!»
🔶 امام فرمود: «مي گويد خداوند هر مسافر غريب شما را به شما برساند، چنانكه فرزندم را به من رسانيد و خداوند علي بن حسين را بيامرزد.»
📚 الاختصاص، شيخ مفيد، ص 297.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍
┈┈••✾❀🕊💚🕊❀✾••┈┈
#داستانهای_ائمه_اطهار_علیهم_السلام📚
🔻🔺 #کسی را کوچک نشماریم:
💬علی بن یقطین از بزرگان صحابه و مورد توجه امام موسی بن جعفر علیه السلام و وزیر مقتدر هارون الرشید بود. روزی ابراهیم جمال (ساربان) خواست به حضور وی برسد. علی بن یقطین اجازه نداد. در همان سال علی بن یقطین برای زیارت خانه خدا به سوی مکه حرکت کرد و خواست در مدینه خدمت موسی بن جعفر علیه السلام برسد. حضرت روز اول به او اجازه ملاقات نداد. روز دوم محضر امام علیه السلام رسید. عرض کرد:
آقا! تقصیر من چیست که اجازه دیدار نمی دهی؟
حضرت فرمود:
- به تو اجازه ملاقات ندادم، به خاطر اینکه تو برادرت ابراهیم جمال را که به درگاه تو آمده و تو به عنوان اینکه او ساربان و تو وزیر هستی اجازه ملاقات ندادی. خداوند حج تو را قبول نمی کند مگر اینکه ابراهیم را از خود، راضی کنی.
می گوید عرض کردم:
- مولای من! ابراهیم را چگونه ملاقات کنم در حالیکه من در مدینه ام و او در کوفه است. امام علیه السلام فرمود:
- هنگامی که شب فرا رسید، تنها به قبرستان بقیع برو، بدون اینکه کسی از غلامان و اطرافیان بفهمد. در آنجا شتری زین کرده و آماده خواهی دید. سوار بر آن می شوی و تو را به کوفه می رساند.
علی بن یقطین به قبرستان بقیع رفت. سوار بر آن شتر شد. طولی نکشید در کوفه مقابل در خانه ابراهیم پیاده شد. درب خانه را کوبیده و گفت:
- من علی بن یقطین هستم.
ابراهیم از درون خانه صدا زد: علی بن یقطین، وزیر هارون، در خانه من چه کار دارد؟
علی گفت: مشکل مهمی دارم.
ابراهیم در را باز نمی کرد. او را قسم داد در را باز کند. همین که در باز شد، داخل اتاق شد. به التماس افتاد و گفت:
- ابراهیم! مولایم امام موسی بن جعفر مرا نمی پذیرد، مگر اینکه تو از تقصیر من بگذری و مرا ببخشی.
ابراهیم گفت: خدا تو را ببخشد.
وزیر به این رضایت قانع نشد. صورت بر زمین گذاشت. ابراهیم را قسم داد تا قدم روی صورت او بگذارد؛ ولی ابراهیم به این عمل حاضر نشد. مرتبه دوم او را قسم داد. وی قبول نمود، پا به صورت وزیر گذاشت. در آن لحظه ای که ابراهیم پای خود را روی صورت علی بن یقطین گذاشته بود، علی می گفت:
- اللهم أشهد . خدایا! شاهد باش.
سپس از منزل بیرون آمد. سوار بر شتر شد و در همان شب، شتر را بر در خانه امام در مدینه خواباند و اجازه خواست وارد شود. امام این دفعه اجازه داد و او را پذیرفت.
📚 داستانهایی از بحارالانوار ج 2
#اخلاقی
#ائمه_اطهار_علیهم_السلام
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
┈┈••✾❀🕊💚🕊❀✾••┈┈
📚 #داستانهای_ائمه_اطهار_علیهم_السلام:
🔰 #لقمان امت :💫
💠روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به اصحابش فرمود:
کدام یک از شما تمام عمرش را روزه می دارد؟
🔷سلمان فارسی عرض کرد: من یا رسول الله!
💠پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کدام یک از شما در تمام عمر شب زنده دار است؟
🔶سلمان: من، یا رسول الله!
💠حضرت فرمود: کدام یک از شما هر شب قرآن را ختم می کند؟
🔶سلمان: من یا رسول الله!
⏰در این وقت یکی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خشمگین گشته و گفت:
یا رسول الله! سلمان خود یک مرد عجم (غیر عرب) است و می خواهد به ما طایفه قریش فخر بفروشد. شما فرمودی کدام از شما همه عمرش را روزه می دارد گفت من با اینکه بیشتر روزها را غذا می خورد و فرمودی کدام از شما همه شبها بیدار است؟ گفت من در صورتی که بسیاری از شبها می خوابد و فرمودی کدام از شما هر روز یک ختم قرآن می خواند؟ گفت من، و حال آنکه بیشتر روزها ساکت است. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
🍃خاموش باش ای فلانی! تو کجا و لقمان حکیم کجا؟! از خود سلمان بپرس تا تو را آگاه سازد. در این وقت مرد روی به سلمان کرد و گفت:
ای سلمان! تو نگفتی همه روز را روزه می داری؟
سلمان: بلی! من گفتم.
مرد: در صورتی که من دیده ام که بیشتر روزها تو غذا می خوری.
سلمان: چنین نیست که تو گمان می کنی. من در هر ماه سه روز روزه می گیرم و خداوند متعال می فرماید:
من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها.
هر کس کار نیکی انجام دهد ده برابر آن پاداش دارد.
علاوه ماه شعبان را تا رمضان روزه می گیرم بدین ترتیب من مثل اینکه تمام عمرم را روزه می دارم.
مرد: تو نگفتی تمام عمرم را شب زنده دارم؟
سلمان: آری! من گفتم.
مرد: در حالی که می دانم بسیاری از شبها را در خوابی
سلمان: چنان نیست که فکر می کنی. من از دوستم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که می فرمود:
هر کس با وضو بخوابد گویا همه شب را احیاء کرده مشغول عبادت بوده است و من همیشه با وضو می خوابم.
🍃مرد: آیا تو نگفتی هر روز همه قرآن می خوانی؟
🔺سلمان: آری! من گفتم.
مرد: در صورتی که تو در بسیار را روزها ساکت هستی؟
🔶سلمان: چنان نیست که تو می پنداری زیرا که من از محبوبم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که به علی علیه السلام فرمود:
🔰ای ای علی! مثل تو در میان امت من مثل سوره قل هو الله احد است هر کس آن را یک بار بخواند یک سوم قرآن را خوانده است و هر کس دو بار بخواند دو سوم قرآن را خوانده و هر کس سه بار بخواند همه قرآن را خوانده است
💎ای علی! هر که تو را به زبانش دوست بدارد دو سوم ایمان را داراست و هر کس با زبان و دل دوست بدارد و با دستش یاریت کند ایمانش کامل است.
سوگند به خدایی که مرا به حق فرستاده اگر همه اهل زمین تو را دوست می داشتند چنانچه اهل آسمان تو را دوست دارند خداوند هیچ کس را به آتش جهنم عذاب نمی کرد و من هر روز سوره قل هو الله احد را سه بار می خوانم.
📚 داستانهایی از بحار الانوار جلد دوم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍
┈┈••✾❀🕊💚🕊❀✾••┈┈
#داستانهای_ائمه_اطهار_علیهم_السلام📚
📖 داستان حرز #امام_جواد علیه السلام از لسان آیت الله عابدی
🔰 حرز امام جواد در اصل اینگونه است که امام جواد با دختر خلیفه ازدواج کرده بود که البته زن خوبی نبود و امام جواد را اذیت می کرد.
❇️روزی ام عیسی گفت که زنی نزد من آمد و احوالپرسی کرد و گفت که من زن امام جواد هستم. ام عیسی خیلی ناراحت می شود و نزد مامون می رود و به پدرش می گوید که امام جواد ازدواج کرده است، مامون ناراحت شده و با شمشیر به خانه امام جواد می رود و شروع به شمشیرزدن می کند ام عیسی بنا به گریه می گذارد و اظهار ندامت می کند بعد مامون در حال مستی بود و بر می گردد و ام عیسی هم به خانه نمی آید فردا صبح وقتی مامون به هوش می آید، ام عیسی به او می گوید تو فرزند رسول خدا را کشتی.مامون ناراحت می شود و می گوید که ننگ ابدی را برای خاندان خود خریدیم. دستور می دهند که دنبال تشییع جنازه باشید. خادمی می آید و می گوید من از نزد امام جواد می آیم. اینها تعجب کرده و می بینند که امام جواد سالم است. یاسر به امام جواد می گوید که یابن رسول الله این لباس که پوشیدی به من بده که برای کفن خود داشته باشم. امام وقتی لباس را از تن خود در می آورد می بیند هیچ آثاری از زخم به تن ایشان نیست. امام جواد می فرماید من حرزی همراه خود دارم. مامون می گوید آن حرز را به من بده و امام جواد آن حرز را به مامون می دهد.
⚠️نکات 🔻
📝این خطهایی که در حرز امام جواد(ع) دیده می شود در حقیقت نام خداوند است و لذا باید با قلم مسلمانی نوشته شود و لذا اگر با خودکار و خودنویس نوشته شود، اثر ندارد چون نوک آنها فلز ساخت کفار است و لذا حتما باید با مداد یا نی های ساخت مسلمانان نوشته شود و نیز جوهر آن باید از مسلمان باشد.
📄حتی کاغذ آن باید مسلمانی باشد مثلا این کاغذهای کاهی ساخت داخل است اما کاغذهای سفید ساخت کفار است و لذا اثر نمی کند بنابراین هم قلم، هم مرکّب و هم کاغذ باید ساخت مسلمان باشد.
✍️ آداب نوشتن حرز امام جواد(ع) نیز گفت: اولا باید با وضو و رو به قبله نوشته شود و این حروف و اعداد دقیقا درست نوشته شود. برخی از این حرزها را روی انگشتر و پارچه و کاغذ می نویسند گاهی هم به پیشانی می نویسند مخصوصا برای کودکان. عجیبتر اینکه وهابی ها به اسم «الرقیه و الطمائم» کتابی در این باب نوشتند و با اینکه حرز را شرک می دانند اما حرز امام جواد و امام علی را قبول دارند و می گویند شرک نیست بلکه توحید است.
💢حتی پاسکال همواره حرز امام جواد(ع) را همراه خود داشته است.
📚 منابع:سید بن طاووس رحمه اللّه درمهج الدعوات
بیانات آیت الله عابدی در درس خارج فقه
#امام_جواد 🌼
#ائمه_اطهار_علیهم_السلام
#حرز_امام_جواد علیه السلام
#ویژه_میلاد💐
#3_روز_مانده_میلاد_امام_جواد_علیه_السلام💚
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍