eitaa logo
{عـــاشــــقان ظـــهور}[³¹³]
843 دنبال‌کننده
23هزار عکس
10.2هزار ویدیو
201 فایل
•《﷽》• ❀حࢪف‌دلٺ‌ࢪابگوبێ‌آنڪہ‌ڪسےهویٺت ࢪابشناسڊ↯♥️ https://abzarek.ir/service-p/msg/1664157 ❀پاسخ ڼأشڹٲسمون📮⛱↯ ❥ @Nashenas_Zohor ❀شرایط‌وٺبلیݟاٺ↯💰 ❥ @Sharayet_Zohor ❀﴿ڪانال‌وقف‌ِآقامون امام زمانه🫀🙂﴾ ⁅ᗘ@Asheghan_zhoor
مشاهده در ایتا
دانلود
💔🥀 امشب ، شب ناله در فراق پدری مهربان است که غیر از چاه و نخل و ماه، کسی گریه‏ هایش را ندیده بود پدری دل‏سوز که با آه همه کودکان یتیم شریک بود و غصه ‏های همه را بر جان خود هموار می‏کرد ولی کسی از غربت او و دردهای دلش با خاری در چشم و استخوانی در گلو ، خبر نداشت . . . 🌙 💔 (ع)🥀 🌙 🙏🏻التماس دعا🙏🏻
shor5.mp3
3.58M
(ع)🥀 سلام الله الحیدر توی اول توی آخر کربلایی روح الله رحیمیان
دل من تنگِ علی ؛ تنگِ اذانِ نجف است . .💔
با همین عکسا دلاتونو ببرین خانه پدری♥️
- چه شده ؟! چرا انقدر بیتابی ؟ + خالد ، تو حارث را میشناسی ؟ - کدام حارث ؟! + حارث ابنِ سجیه ! - حارث بن سجیه .. نمیشناسم ، کیست ؟ +‌ حارث ، همانیست که بساطِ شرابش هرشب بپا بود .همانیست که بر صورتِ علی در جنگ آب دهان انداخت. حارث همانیست که به شانه ی علی ضربه ای وارد کرد که تا همیشه زخمش باقی ماند خالد !‌ او همانیست که سی سال پیش برای سوزاندنِ دربِ خانه ی علی هیزم آورد و در میان ناله ی فاطمه قهقه میزد ! - نمیفهمم ، از این دست دشمنانِ علی کم نیستند ! چه چیز تو را چنین بیتاب کرده ربیع ؟! +‌ تو هیچ میدانستی علی در مقابلِ این همه نیشی که حارث به او زد چه کرد ؟ -‌ چه کرد ؟ + خودم با چشم های خودم دیدم خالد ! تا همین چند روز پیش که آخرین روزهای عمرش بود ، هرگاه حارث را میدید ،‌ به رویش لبخند می زد و میگفت سلام حارث ! حارث نیز با خشونت به او می نگریست و میگفت تو اسمِ مرا از کجا میدانی ؟! -‌ و علی چه می گفت ؟ +‌ می گفت ، من نام تمام کسانی که با حُب به علی ‌بمیرند را می دانم ! -‌ حارث مگر محبِّ علی بود ؟! حارث که اگر زورش می رسید علی را در دم میکشت ! +‌ من هم همین را می گفتم ، هرگاه میدیدم علی چنین می کند، با خود می گفتم علی هم گاهی حرف هایی میزند که آدم شاخ در میاورد ! اما .. باورت نمی شود خالد .. -‌ حرف بزن دیگر! چه بر سرِ حارث آمد ؟! +‌ حارث وقتی فهمید ابنِ ملجم فرقِ علی را با ضربتِ شمشیر شکافته ، سرگردان در کوچه های کوفه به دنبالِ کسی می گشت که جانش را بگیرد ، گویی از این زندگی خسته شده بود .. اما هیچ کس قبول نکرد . -‌ و بعد ؟ + رفت به خانه ی علی ، همین چند روزی که علی در بستر بود ... راهش ندادند اما علی گفت بگویید داخل بیاید .. حارث داخل رفت نمیدانم بین او و علی چه گذشت .. فقط دیدم وقتی حارث بیرون آمد دیگر آن حارث نبود ! سجده می کرد و توبه می کرد ، ناله می زد و اشک می ریخت ... باید میدیدی خالد ... - علی از کجا میدانست حارث با حب به او میمیرد ! +‌ من نمیدانم خالد ! فقط میدانم علی را دیر شناختم .. - ربیع .. می گویند ابنِ ملجم وقتی علی داشت نماز صبح میخواند ، به فرق سرش ضربه زده .. ربیع ، مگر علی نماز هم می خواند ؟! +‌ چه می گویی خالد! من می گویم علی از سی ، چهل سال بعدِ حارث خبر داشت !‌ غیر از این است که با خدایش سَر و سِری دارد ؟! کم خودت را گول بزن ! وای بر ما .. چه کردیم با علی ... -‌ چه کردیم با علی ؟! درست است که مقابل  دشمنانش در نیامدیم ، اما به روی او شمشیر هم نکشیدیم ! + آری .. سکوت کردیم .. و این از شمشیر کشیدن بر علی هم بدتر است ! - کاش علی را زودتر میشناختیم ...