eitaa logo
{عـــاشــــقان ظـــهور}[³¹³]
848 دنبال‌کننده
23هزار عکس
10.2هزار ویدیو
201 فایل
•《﷽》• ❀حࢪف‌دلٺ‌ࢪابگوبێ‌آنڪہ‌ڪسےهویٺت ࢪابشناسڊ↯♥️ https://abzarek.ir/service-p/msg/1664157 ❀پاسخ ڼأشڹٲسمون📮⛱↯ ❥ @Nashenas_Zohor ❀شرایط‌وٺبلیݟاٺ↯💰 ❥ @Sharayet_Zohor ❀﴿ڪانال‌وقف‌ِآقامون امام زمانه🫀🙂﴾ ⁅ᗘ@Asheghan_zhoor
مشاهده در ایتا
دانلود
دوست‌شهید: کلاس‌هاے بسیــــج‌، باهم‌بودیم‌ وطولانے بود یه‌روزبحث‌تحلیل‌ وتفسیرطول‌کشیدخوردیم‌ به‌اذان‌ مغرب‌📿. گفتن‌پنج‌دقیقه‌صبرکنیدکلاس‌ تموم‌شه‌🕐ماهم‌قبول‌کردیم‌. بعدازدودقیقه‌صداے اذان‌بلندشد واستادمشغول‌ صحبت‌بود که‌یک‌دفعه‌بابک‌🧔🏻باصداے بلندگفت‌: آقای‌فلانے،دارن‌اذان‌میگن‌. بذارید‌براے بعدنمازهمه‌برگشتیم‌یه‌ نگاش‌کردیم‌👀 ویه‌نگاه‌به‌استاد بعدش‌بابک‌گفت‌:خب‌چیه‌ اذانه‌ نمیاید!🤔باشه‌خودم‌میرم‌.بلندشدوخیلی‌راحت‌ وشیک‌دروبازکردورفت‌برای‌وضو!🙂 استادم‌بنده‌خدادیداینجوریه‌گف‌باشه‌ بریم‌نماز.😃 ‹♥️🖇›
😍 دوست‌شهید: بابڪ‌♥️همیشہ‌توذهنش‌دنبال‌کارا؎بزرگ‌بودوبہ عبارتی‌دوست‌داشت‌اسطوره‌باشہ توهرکاری. یادمہ‌یہ‌روزتومسیرپل‌بوسار‌بہ‌چهار‌راه‌گلسار‌داشتیم‌قدم‌میزدیم‌کہ‌ازش‌پرسیدم: "بابڪ‌♥️برای‌چی‌میخوای‌بری‌مدافع‌حرم‌بشی؟" بابڪ♥️گفت: "حسین‌میخوام‌برم‌ازناموس‌کشورم‌دفاع‌کنم‌تا‌داعش‌روهمونجا‌توسوریہ‌نابودش‌کنیم‌وبہ‌دلم‌افتاده‌من‌شهیدمیشم‌بعدهمہ‌جاعکسمو‌میزنن‌شهید‌مدافع‌حرم" من‌بهش‌گفتم: "توکہ‌قسمت‌زاغہ‌ومهمات‌هستی‌ونیروی‌عملیاتی‌نیستی‌ویجورایی‌پشت‌خط‌میمونی‌وبهت‌اجازه‌نمیدن‌جلو‌بری‌بجنگی." گفت: "من‌فقط‌پام‌اونجا‌برسہ‌اینقدر‌خواهش‌وتمنا‌می‌کنم‌کہ‌منو‌ببرن‌جلو‌ودرصف‌عملیات‌باشم." منم‌بهش‌خندیدم‌وگفتم: "آره‌جون‌خودت‌تورومیبرن‌جلو‌شهیدم‌میشی‌حتما" شوخی‌شوخی‌واقعا‌همہ‌اینا‌جدی‌شد. یک‌روز‌بادوستان‌دیگہ‌توکوچہ‌ردمیشدیم‌کہ‌یهو‌دیدم‌جلوی‌خونہ‌ماددبزرگش‌شلوغہ. شوکہ‌شدم.دیدم‌میگن‌بابڪ‌♥️شهید‌شده. اصلا‌باورم‌نمیشد... یڪ‌صلوات‌هدیہ‌شما‌بہ‌شهیدنور؎🌱