❣﷽❣
☑️#سینه_زنی_حضرت_عباس_ع
⬛️#آقای_جلال_زارع
هر شب می خونم باشور و نوا، کربلا می خوام ابوالفضل
ذکر سجود نمازم شده
کربلا می خوام ابوالفضل
جدایی هم حدی داره آقام
کربلا می خوام ابوالفضل
⬛️ابوالفضل کربلاییم کن
⬛️ابوالفضل نینواییم کن
نفس نفسم ذکر کربلاست
کربلا می خوام ابوالفضل
عشق من فقط گنبد طلاست
کربلا می خوام ابوالفضل
قسمتم بکن تا بیام حرم
کربلا می خوام ابوالفضل
⬛️ابوالفضل کربلاییم کن
⬛️ابوالفضل نینواییم کن
هم مشک آب و علقمه میگه
ای شاه وفا ابوالفضل
هم قلب و دل فاطمه میگه
ای شاه وفا ابوالفضل
غیرتم اینه حیدرم میگه
ای شاه وفا ابوالفضل
⬛️ابوالفضل کربلاییم کن
⬛️ابوالفضل نینواییم کن
کاروان دل راهی حرم
عاشقان کربلایی
کی خودم میرم زائرش میشم
ای امون از این جدایی
همه رفیقان من شدند
کربلایی وهنوزم
من تو حسرت گنبد طلا
هر محرمی میسوزم
⬛️ابوالفضل کربلاییم کن
⬛️ابوالفضل نینواییم کن
دیگه خسته ام از دربه دری
کربلا میخوام ابالفضل
کی منو تا شیش گوشه میبری
کربلا میخوام ابالفضل
آتیشم زده داغ کربلا
کربلا میخوام ابالفضل
ناله میزنم بین روضه ها
کربلا میخوام ابالفضل
⬛️کربلا میخوام 3 ابالفضل
چند سالیه که دل عاشقم
بی شکیب و بی قراره
یاد اون قدیما میکنم و
ناله میزنم دوباره
⬛️کربلا میخوام 3ابالفضل
داغی در دلم دارم و فقط
دردمو خدا میدونه
مثل پرچم سرخ گنبدت
قلب من یه کاسه خونه
پس تو حسرت بین الحرمین
ناله میکشم ز سینه
⬛️کربلا میخوام 3 اابالفضل
مداحی های ناب ترکی وفارسی🌷
●بـروزتــریــن نوحه،شــور و روضـه ها از بـهتـریـن مداحـان کشور
⚪مــطـابـق باهــرخـواسته و ســلیقـه ای
ایــنــجــا پـــاتـــوق بـــچــه مــذهبــــیاست🇮🇷
👇👇👇👇👇👇
《 《 https://t.me/joinchat/AAAAAFAXED9XpwRT0pI86w
روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه شب عاشورا محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِی لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّوْمُ الرَّحْمانُ الرَّحِیمُ ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ وَأتُوبُ إلَیهِ
*شب عاشورا ابی عبدالله که بی هیچکسی حتی برا آب رو نزد ، امشب فرمود عباسم برو از اینا وقت بگیر ما میخوایم امشب مناجات کنیم ، قرآن بخونیم ، استغفار کنیم..
شایدم یه دلیلش این بود که امشبُ صبر کنیم اونایی که نرسیدن برسن به ما تا فردا .. تاریخ میگه ۳۰ نفر روز عاشورا به ابی عبدالله ملحق شدند.. به اون ساعتی که خواهرش اومد تو گودال دستهاشُ برد زیر اون بدنِ پاره پاره .. این بدن رو آرام بلند کرد .. خدا به اون زیارتِ زینب محضر ابی عبدالله الهی العفو ..*
کجایی که شبِ غم آخر اومد
ببین آهِ دو بیتی هم در اومد
دل تو انقدر خونِ که امشب
به دادِ حالُ روزت مادر اومد
الهی دردِ آقا رو نبینیم
بمیریم و مداوا رو نبینیم
دعایی کن که عاشورا نیادش
دعایی کن که فردا رو نبینیم
اگه از ذوالجناح با سر زمین خورد
اگه تو خیمهها دختر زمین خورد
همه تقصیرِ اون نامرده آقا
که آتیش زد در و مادر زمین خورد
وای مادرم .. وای مادرم ..
گردیده بود قنفذ همدست با مغیره
*امام صادق فرمود خدا رحمت کنه اون شیعه ای رو که روضه ی مادرِ ما رو میشنوه بلند بلند گریه میکنه..
گردیده بود قنفذ همدست با مغیره
او با غلاف شمشیر او تازیانه میزد
حالا بگو : وای مادرم .. حالا صداش بزن : یابن الزهرا …*
امشب سپاه حق و باطل صف کشیدند
یک دسته حق ، یک دسته باطل برگزیدند
در انتظار صبحِ فردا می خروشند
یک دسته جان یک دسته جانان میفروشند
یک دسته راهِ نار را در پیش دارند
یک دسته عشقِ یار را با خویش دارند
امشب حسینیون نمی گنجند در پوست
فردا بوَد معراجشان از دوست تا دوست
امشب بلاجویانِ عاشق در نمازند
فردا به نوکِ نیزه ، سرها سرفرازند
امشب شودوقف ولایت هستِ عباس
فردا جدا گردد زِ پیکر دستِ عباس
امشب به جایِ آب سقا اشک دارد
فردا نه دستُ نه عَلَم نه مشک دارد
امشب شب استُ نغمهی قرآن اکبر
فردا عطش بازی کند با جان اکبر
امشب علی دور پدر گردد هماره
فردا بود زخمش به پیکر بی شماره
امشب فلک بازی کند با جان لیلا
فردا شود نقش زمین قرآن لیلا
امشب علی اصغر کند شب زنده داری
فردا شود خونش ز حلق تشنه جاری
امشب سکینه چون کبوتر می زند بال
فردا زیارت نامه می خواند به گودال
امشب شب است و زینبُ اشکِ شبانه
فردا بگیرد اجر خود از تازیانه ..
*امشب که همه حرفارو ابیعبدالله زد اومد یه نگاه به زینبش کرد ، گفت داداش دل تو دلم نیست.. امشب ابیعبدالله خیلی باخواهرش حرف زد .. ابیعبدالله چند تا وداع داره فردا یه وداع با امام سجاد علیه السلامِ تاریخ میگه امام سجاد با اون حالش توی اون ضعف حضرت هر طوری بود خودشو رسوند دم خیمه ، یه وقت امام دیدش سراسیمه اومد به سمتِ امام سجاد .. یه وقت شمر چشماش دید ، فریاد زد یه نفرِ دیگه از اینا هنوز زنده ست .. حضرت اومد محضر امام سجاد با هم دوتایی تو خیمه ردای امامتُ حرفای آخر ، یه وقت امام سجاد یه نگاه کرد به آقا دید ای وای از روزنه هایِ جوشن حضرت داره خون میچکه.. یه نگاه تو صورت بابا کرد، گفت بابا یعنی دیگه همه رفتن؟!.. یعنی عمو عباسمم نیومد ؟.. یعنی فقط من و تو دیگه محرم زینب باقی موندیم؟.. لذا ابیعبدالله اومد بیرون از خیمۀ امام سجاد به خانم سفارش کرد مبادا علی بن حسین بیرون بیاد این ذخیرۀ امامتُ ولایتِ .. تازه اول غصۀ زینب شد ..
همه رو صدا زد ، با همه محارمش وداع کرد.. اما یه نفر روش نشد بیاد جلو .. میدونید اون یه نفر کی بود؟! تو مجلس نامحرما دیدن یکی دوید سر ابیعبدالله رو برداشت .. (فهمیدی بگم یا نه؟!..)
بی بی زینب اومد نگاه کرد دید ای وای .. عروسِ مادرش ربابه .. گفت رباب جان چرا این کارُ کردی؟.. گفت خانم عاشورا یادته شما خواهرا و دختراش دورشُ گرفتید من روم نشد بیام جلو ببوسمش .. از کربلا دلم برا آقام تنگ شده بود .. دیگه طاقت نیاوردم ..
اربابِ ما یه وقت دید ذوالجناح حرکت نمیکنه یه نگاه کرد گفت بابا بیا پایین کارت دارم .. دید دخترش دستایِ اسبُ بغل کرده (دختر داری یا نه؟!) ابی عبدالله پیاده شد این دخترُ بغلش کرد .. گفت بابا داری میری بابا یادته تو راه داشتیم میومدیم خبر شهادت مسلمُ دادن دختر مسلمُ بغل کردی یه دست رو سرش کشیدی .. بابا الان داری میری من چیکار کنم.. اینقدر ابی عبدالله گریه کرد ..
هر طوری بود دخترشُ گذاشت آروم بغل زینب دوباره سوار شد بر ذوالجناح .. نوشتن از مُخیم تا گودیِ قتلگاهُ میدان ، صد و پنجاه مترِ .. آروم آروم داره میره.. یه وقت دید یکی میگه مهلاً مهلاً یابن الزهرا .. تا دید داره با نام مادر صدا میزنه برگشت دید زینبه گفت دا
شالبافان شب عاشورا.mp3
9.01M
صوت روضه شب عاشورا آقای شالبافان
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
گفتم کجا گفتا به خون
گفتم چه وقت گفتا کنون
گفتم چه وقت گفتا کنون
گفتم سبب گفتا جنون
گفتم نرو خندید و رفت
گفتم سبب گفتا جنون
گفتم نرو خندید و رفت
گفتم که بود گفتا که یار
گفتم چه گفت گفتا قرار
گفتم چه گفت گفتا قرار
گفتم چه زد گفتا شرار
گفتم بمان نشنید و رفت
گفتم چه زد گفتا شرار
گفتم بمان نشنید و رفت
آندم بریدم از زندگی دل
که آمد به مسلخ شمر سیه دل
او می دوید و من می دویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او می دوید و من می دویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او می نشست و من می نشستم
او روی سینه من در مقابل
او می کشید و من می کشیدم
او از کمر تیغ من آه باطل
او می برید و من می بریدم
او از حسین سر من غیر از او دل
او می برید و من می بریدم
او از حسین سر من غیر از او دل
آندم بریدم از زندگی دل
که آمد به مسلخ شمر سیه دل
او می دوید و من می دویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او می دوید و من می دویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او می نشست و من می نشستم
او روی سینه من در مقابل
او می کشید و من می کشیدم
او از کمر تیغ من آه باطل
او می برید و من می بریدم
او از حسین سر من غیر از او دل
او می برید و من می بریدم
او از حسین سر من غیر از او دل
او می برید و من می بریدم
او از حسین سر من غیر از او دل
شهادت جانسوز سالار شهیدان امام حسین (ع) را به همگان تسلیت می گویم .
اللهم عجـــل لولیک الفـــرج
4_5994507664871130053.mp3
10.09M
واحد- تامشکتو تو آب زدی
تا مشکتو تو آب زدی موجای دریا شد آروم
تا رو به ساحل اومدی بغضی نشست توی گلوم
همون دم بود غربت دنیا شد نصیبم
رو لب گل کرد آیه های امن یجیبم
بلند شو بنگر که شمشیرا رو کشیدن
آخه می دونن بدون تو من غریبم
ابالفضل (تکرار)
ضخم سر ماه حرم منو زمین گیر می کنه
هر کی بدنت رو بوسه با نیزه و تیر می کنه
دلم دیگه جا برای ماتم نداره
کمری که شد شکسته مرهم نداره
دلم می سوزه برای خواهر، برادر
که دور و برش دیگه هیچ مرهم نداره
ابالفضل (تکرار)
جز نهالی نمی بینم سرو من از طوبای تو
ضخم میون ابروهات برادرت فدای تو
با کی بگم خیمه ها تکیه گاه ندارن
نگاهی که پاره شد تماشا نداره
خاک عالم بر سر دریا که مثل تو
تا موج می زنه صاحب و سقا نداره
ابالفضل (تکرار)
🍃🍂🍃💐🍃🍂🍃💐🍃
.
#شور
#سید_رضا_نریمانی
#عاشورا #روز_دهم_محرم
قتلگاه، اشک و آه
از روی بلندی می کنم نگاه
آسمون شد سیاه
خون میون گودی افتاده به راه
"سیّدی ماکو مِثلُکَ الغریب"
العطش شد عیان
شد محّرمِ تو ماه رمضان
نیمه جان ، بی توان
آخ چه بد به جونت افتاده سنان
دشمن نابکار
برده از دل عقیلهات قرار
زیر پا سنگ و خاک
رو تنت شده شبیه نیزهزار
"سیّدی ماکو مِثلُکَ الغریب"
دل پُرِ دلهره
یکی نیست بگه نکِش نمیبُره
با غضب میکِشه
چقدَر توی دلش تنفُره
کربلا، نینوا
پیرمردا میزدندت با عصا
تن تو رو زمین
سر تو رفته به روی نیزهها
"سیّدی ماکو مِثلُکَ الغریب"
هلهله شد زیاد
وای صدای سُم مرکبا میاد
شعله زد خیمهها
هر چی داد زدم نمیرسن به داد
کربلاست محشری
آخ چه بد دردیه بیبرادری
چون که نیست یاوری
میکِشن از سر ماها روسری
"سیّدی ماکو مِثلُکَ الغریب"
اف به این روزگار
مگه غارت حرم شد افتخار؟!
ای هوار ، بیقرار
عمه میگه به رقیه "الفرار"
"سیّدی ماکو مِثلُکَ الغریب"
👇
✔️ آیا از همسر و بچه های حضرت عباس خبر دارید؟
🏴 حضرت عباس(ع) تنها با یک زن ازدواج کردند. او لبابه دختر عبیدالله بن عباس بود.
🏴 لبابه زنی بسیار شایسته پاکدامن و از خاندانی شریف بود. او از بهترین زنان زمانه خود و از محبان امام علی ع بود.
🏴 لبابه از حضرت ابوالفضل ع پنج پسر و یک دختر بدنیا آورد.
🏴 لبابه در کربلا حضور داشت. یکی از پسران او بنام قاسم در کربلا شهید شد. خود او نیز اسیر شد. همراه با سایر اسرا زجر و شکنجهها را تحمل کرد. پس از آزادی اسرا او به مدینه برگشت.
🏴 لبابه روز و شب گریه میکرد چندان که بیمار شد و در سن ۲۸ سالگی
از دنیا رفت.
🏴 فرزندان او مدتی توسط مادربزرگ پاکشان ام البنین سلام الله علیها تربیت شدند اما اوهم دوسال بعد از واقعه کربلا از دنیا رفت و سرپرستی فرزندان به امام سجاد علیه السلام منتقل شد.
🏴 گفتنی است هر گاه یکی از فرزندان حضرت عباس ع نزد امام سجاد ع میآمد اشک بر گونههای حضرت جاری میشد.
🏴 هدیه کنید به پیشگاه مقدس قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس(ع) صلواتی بر محمد و آل محمد.
🏴 اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🏴
منبع: سید بن طاووس اقبال الاعمال ص ۲۸
#یا_ساقی_العطشان
🕍کانال محبان اهلبیت(ع)🎤🎤
🔊روضه و نوحه های ناب از مداحان ترکی و فارسی✔
لطفاکانال روبه دوستان خودمعرفی کنید☝
لینک کانال در پیام رسان ایتا:👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
عمه سادات بی قراره♪♫
غصه و غمهاش بی شماره♪♫
تموم غصش غم یاره♪♫
تنها امیدش بی پناهه♪♫
روزای سختی توی راهه♪♫
رو خاک سوزان پا می زاره♪♫
عمه سادات بی قراره♪♫
غصه و غمهاش بی شماره♪♫
تموم غصش غم یاره♪♫
+_──|✦♪♫✦|──_+
تنها امیدش بی پناهه♪♫
روزای سختی توی راهه♪♫
رو خاک سوزان پا می زاره♪♫
عمه سادات بی قراره♪♫
غصه و غمهاش بی شماره♪♫
تموم غصش غم یاره♪♫
تنها امیدش بی پناهه♪♫
روزای سختی توی راهه♪♫
رو خاک سوزان پا می زاره♪♫
روضه روز یازدهم محرم
این دل تنگم هوای کربلا دارد حسین مرغ جانم میل دیدار ترا دارد حسین
سالها دم از تو و کربلایت می زنم گر شود قسمت مرا صد بار جادارد حسین
گر که هستم رو سیاه اما بود مویم سپید این سپیدی با تو بودن را ندا دارد حسین
گر چه هنگام نماز کعبه باشد پیش رو قبله ای جز کربلا دل در کجا دارد حسین
هر چه بشکست از بها افتاد غیر از دل که دل چون شکست از داغ تو قدر و بها دارد حسین
می شود آیا که مژگانم کند جارو کشی خاک پاک زائرت را چون شفا دارد حسین
کی شود گوشه قبرت را ببرگیرم چو جان
در میان قتلگاه مردن صفا دارد حسین
روز یازدهم محرم است ، روز عزا ست ، امروز امام زمان عزادار است برای عمه اش زینب گریه می کند
همه
زن و بچه ها را سوار کرد ، اما کسی نیست زینب را سوار کند یک وقت دیدند
زینب سرش را برگرداند ، طرف گودال قتلگاه صدا زد : حسین جان پاشو زینبت را
سوار کن ، خودش را انداخت روی بدن پاره پاره برادر،(یاد امام ، شهدا ،
اموات ) . صدا زد : حسینم
چرا انگشت و انگشتر نداری چرا عَمّامه بر سر نداری
چرا این حنجرت خشک است و بی آب مگر عباس آب آور نداری
زبان بگشوده زخم سینه تو مگر ای کشته تو مادر نداری
یک وقت دختر امام حسین از تو محمل صدا زد : بابا پاشو ببین دارند عمه ام را تازیانه می زنند ۱.
4_5848240960172983501.mp3
1.34M
⚫️روضه جانسوز_تنور خولی و کوفه اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _حاج محمود کریمی⚫️
⚫️➖🔴⚫️➖🔴⚫️➖🔴⚫️➖🔴
روضه برات بخونم،زن خولی میگه دیدم از تنور خانه نور به آسمان بلند ...." وارد مطبخ شدم ، دیدم چهار زن مجلله، دور تنور نشستن،سر حسین تو تنوره ...."
یکی میگه حسین جان ، مادرت حوا به فدای تو،یکی میگه حسین .... هاجر فدای تو،یکی میگه مریم فدای تو ... یکی میگه آسیه فدای تو" همه داشتن گریه می کردن" یه وقت دیدم یه هودجی از آسمان پایین آمد،پایین آمد،پایین آمد" این چهار بانوی بهشتی بلند شدن،رفتن کمک کردن از این هودج یه خانم قد خمیده ای را آوردن ...."
خمیده خمیده این بانو آمد کنار تنور ..." نشست ؛ سر در تنور کرد " هی صدا میزد مادرت برات بمیره حسین ..... '"
این بازدید اون دیدار هایی که نیمه شب حسین میرفت سر قبر مادرش ...." مادرم شبا بازدیدشو پس میداد ..." اولین بازدید شب یازدهم محرم بود" خانم زینب کنار بدن پاره پاره ....." زبان گرفته ...." مجلس عزا گرفته ..... یه وقت دیدن هم نوا و هم ناله پیدا شد ...." خوب که دقت کرد دید صدای ناله ی مادرش فاطمه ست ...." هی صدا میزنه غریب مادر
#حاج_محمود_كريمی
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#تنور_خولی
#روضه
🍁حضرت_زینب
◾️اسارت
همه جا را سراب میبینم
خانه ام را خراب میبینم
مدتی بعد از آن که رفتی تو
روی دستم طناب میبینم
من بدون تو مرده ام برگرد
خواب بزم شراب میبینم
تشنه جان دادی و نخوردی آب
دادنش را ثواب میبینم
چقد از روی نیزه می افتی
تو بگو من به خواب میبینم
شمر و خولی نگاه بد کردند
دلهره در رباب میبینم
باورم نیست رفتی و ماندم
بخدا که عذاب میبینم
منو دروازه ها و نامحرم
منمو اشک دائم و نم نم
معجری پاره گشته و درهم
قامتی از غم فراقت کم دارم
منم و کوچه های تو در تو
منم و خون تازه ابرو
منم و آتش گرفتن گیسو
منم و نامحرمان رو در رو
منم و کوچه یهودی ها
صورتی مملو از کبودی ها
منم و کودکان جا مانده
خیمه و معجری جامانده
منم و ازدحام و نامحرم
دلهره میچکد از احوالم
محمد حبیب زاده
🍁حضرت_زینب
🌾اسارت
می روی نیزه نشینم کمی آهسته برو
تا تو را سیر ببینم کمی آهسته برو
از رد بوسه ی من نیزه نشینت کردند
اسب ها رد شده و نقش زمینت کردند
از سر نی به من و قافله احسان کردی
صورتت را سپر سنگ نوازان کردی
من اسیر تو شدم مهر تو در سر دارم
لحظه ای نیست که چشم از سر تو بردارم
همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی
روی نی دور سر قافله می چرخیدی
من و یک قافله کودک،همه سیلی خورده
خواهرت آینه ی توست، اگر پژمرده
جان نمانده ست حسینم به تنم اما حیف
تا حد مرگ سپر شد بدنم اما حیف
صورت کودک تو سوخت،خجالت زده ام
ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زده ام
خنده ای مست به دنبال عذاب آمده است
باز هم حرمله با کاسه ای آب آمده ست
گله ای نیست از این زخم از این تنهایی
ما ندیدیم در این مرحله جز زیبایی
حسن کردی
🥀حضرت_زینب
🍁اسارت
به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب
چه سازد چون کند بی تو دل غم پرور زینب
به سان شمع می سوزی به روی نی ولی افسوس
که چون پروانه از غم سوخته بال و پر زینب
جدایی من و تو ای برادر غیرممکن بود
اگر ممکن شود روزی، نگردد باور زینب
بخوان قرآن که قرآن خواندنت را دوست می دارم
که می بخشد صدای تو توان بر پیکر زینب
دهد هرتارموی تو خبر ازمادرم زهرا
گمانم بوده ای دیشب به نزد مادر زینب
من ژولیده می گویم که زینب گفت با افغان
به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب
ژولیده نیشابوری
🍃حضرت_زینب
🍂اسارت
اگر بینم تنی عریان به خاک افتاده، می سوزم
وگر دربند نی بینم سر آزاده، می سوزم
برادر! تا سرت بر نیزه هر دم پیش چشمم هست
به آتش نیست حاجت، با نگاهی ساده می سوزم
سر عباس حتی روی نی هم قوّت قلب است
سر اصغر ولی بر نی، نوا سر داده، می سوزم
نمی دانم که سرگرم کدامین داغ دل باشم
چنان پروانه ای در چلچراغ افتاده می سوزم
کدامین داغ را گویم؟ پدر؟ مادر؟ برادرها؟
من آن شمعم، کزآن روزی که مادر زاده می سوزم
به قصد بوسه بر زیر گلویت سجده آوردم
چو رگ های تو مُهرم شد، سر سجّاده می سوزم
گذشت آن روزهایی که زنی پرده نشین بودم
کنون حال مرا بنگر، به بزم باده می سوزم
قرار ما بدون هم سفر رفتن نبود، اینک
به هر گامی که بی تو می نهم بر جاده، می سوزم
محمود حبیبی کسبی
🌾حضرت_زینب
🍁اسارت
بنا شده که به زخمِ دلم شرر بزنند
خبر رسیده قرار است بی خبر بزنند
از آن قبیله به من صد نفر اشاره کنند
از این قبیله مرا جایِ صد نفر بزنند
چه کوچه هایِ بدی ساختند در کوفه
که راحت است مرا بین هر گذر بزنند
خودت بگو چه کنم بین عده ای اوباش
خودت بگو چه کنم حرف بد اگر بزنند
کمر نمانده برایم ز بس لگد خوردم
ولی قرار شده باز بیشتر بزنند ...
تمام ترس من این است شمر با خولی
مکرراً به زن و بچۀ تو سر بزنند
بزرگ ها که زدند و حسابشان با توست
که گفته است مرا بچه هایِ شر بزنند
حواس من به خدا پرت هیچ کس نشده
نگاه من به سر توست هر قدر بزنند
به ریشه هایِ ستم خطبه ام تیر زده ست
دگر هر آنچه بخواهند پس تبر بزنند ...
سید پوریا هاشمی
🍂حضرت_زینب
🍁اسارت
حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد
در غمِ تشنگیات اشک چکیدن دارد
تو بخوان باز بخوان باز که از لبهایت
صوت قرآن به روی نیزه شنیدن دارد
چقدر بوی دل و موی پریشان آورد
از سر نیزه نسیمی که وزیدن دارد
خیزران بر لب تو میزند آتش بر دل
میکشم آه که این آه کشیدن دارد
گاه گاه از دل آشفتۀ خود میپرسم
غنچهای خشک که پرپر شده، چیدن دارد؟
عید قربان شده و نوبت تو شد اما
خنجر این بار چرا قصد بریدن دارد؟
کاروان تو کجا و من خسته اما
دل من هم به خدا شوق رسیدن دارد
سید محمدرضا شرافت
عمه سادات بی قراره♪♫
غصه و غمهاش بی شماره♪♫
تموم غصش غم یاره♪♫
تنها امیدش بی پناهه♪♫
روزای سختی توی راهه♪♫
رو خاک سوزان پا می زاره♪♫
عمه سادات بی قراره♪♫
غصه و غمهاش بی شماره♪♫
تموم غصش غم یاره♪♫
+_──|✦♪♫✦|──_+
تنها امیدش بی پناهه♪♫
روزای سختی توی راهه♪♫
رو خاک سوزان پا می زاره♪♫
عمه سادات بی قراره♪♫
غصه و غمهاش بی شماره♪♫
تموم غصش غم یاره♪♫
تنها امیدش بی پناهه♪♫
روزای سختی توی راهه♪♫
رو خاک سوزان پا می زاره♪♫
⚫️روضه بسیار جانسوز_مجلس ابن زیاد و اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _استاد حجت الاسلام میرزامحمدی⚫️
⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️
السلام علیک یااباعبدالله
هشتاد و چهار زن و بچه رو ب طناب بسته بودن،اگه شب جمعه نبود نمیگفتم
زیارت ناحیه رو ببین خود امام داره روضه میخونه" عرضه داشت : و سُـبـِیَ اهلک کـَالعبید"حسین جان زن و بچه تو مثل برده ها به اسارت بردن وَ صُفصِدوا بالحدید" دونه دونه شونو بازنجیر بسته بودن نه با طناب،با زنجیر(این نص زیارت ناحیه هستا) "ایدیهم مغلولت الی الأعناق" دستاشونو به گردن بسته بودن یا صاحب الزمان آجرک الله"یـُساقون فی البراری و الفـَلـَوات"مثل برده ها ازین شهر به اون شهر میبردن ......
حسین .....
برشتران بی جهاز زن و بچه تو سوار کردن،اونقده آفتاب پوست صورتاشونو سوزونده بود،اینجوری وارد کوفه شدن ....
هرمنزل و روستا که بردند
پای سر تو شراب خوردند
حسین .....
حالا ک حال خوبی داری بزرگان ب ما اینجوری یاد دادن،اگه دلها تو جلسه منقلب بشه علامت اینه که حضرت بهتون نظر کرده اونشبم بهت گفتم ابی عبدالله داره به گریه کنش نظر میکنه
در محضر آقا دارم این روضه رو میخونم
اما اگه۸۴ نفر هم قد و قامتو به طناب ببندن،مشکلی پیش نمیاد-مگه اسرای مارو نبستن؟! اما اگه توی این ۸۴تا بعضیاشون بچه ی سه ساله باشن بود، بعضیاشون زینب قد و قامت کشیده باشه،اگه به یه طناب ببندن ، اگه بزرگا توی طناب بخان ایستاده راه برن،طناب گردن بچه هارو خفه میکنه،لذا عمه جان خم میشد که این طناب گردن بچه هارو اذیت نکنه" اینقده خمیده خمیده زینب راه رفت .......
رسید تو مجلس ابن زیاد،الله اکبر،خدا رحمت کنه،بخدا روی قلب همه مون پرده کشیدن و إلا اگه حقیقت این مجلس"همه مون میمیریم"
محضر حضرت شیخ عبدالکریم حایری مؤسس حوزه،روضه خوان،روضه خواند، اینو از زبان مراجع فعلی شنیدم، اینا تو اون جلسه بودن،مرحوم آیت الله مروارید مشهد میفرمود این روضه خوان یه جمله گفت مرحوم شیخ عمامه شو برداشت گذاشت زمین و به روضه خوان گفت بسه دیگه روضه نخوان!
چی گفت مگه؟! گفت: "و دخلت زینب علی ابن زیاد" همین!
آشیخ اجازه نداد دیگه روضه خوان روضه بخواند،ایشون میفرمود تا غروب همه داشتیم گریه میکردیم،ما ک نمیفهمیم!یه جلوه شو بگم،امشب شب علی اصغر ربابه ، بلکه شب خود ربابه، باب الحوایجه این بانو،تا زینب ناشناس وارد شد بدون سلام خیلی ب ابن زیاد گرون تموم شد،گفت این زن ناشناس کیه اینجوری با تکبر وارد شد،یه کنیزی گفت اگه معرفیش کنم شاید حیا کنه"ای کاش این کنیز هیچوقت زینبو معرفی نمیکرد" تا گفت "هذه زینب بنت علی ابن ابیطالب" ابن زیاد شروع کرد توهین کردن،اونقده نیش و کنایه زد یه وقت دیدن "فرقت زینب و بکت" زینب گریه کرد، تا رباب دید اشک زینب جاری شد بلند شد همه ی توجه مجلسو از زینب ب خودش منعطف کرد، اومد کنار تشت طلا ، خم شد سر بریده رو بغل گرفت،آخ ب سینه چسباند،هی صدا میزد،
فوالله ما نسیتُ حسینا ... حسین .....
#حجت_الاسلام_میرزامحمدی