.
#سینه_زنی #فاطمیه
#کربلایی #جواد_مقدم
حالا که می روی از پیش بچه ها
ویرانه می کنی کاشانۀ مرا
بی خاطراتِ تو بی آرزویِ تو
درد دلامو من ، بی تو بَرم کجا ؟..
مرو زهرا ..
از داغ تو خمیده قامتِ من
گریونُ مضطرِ برا تو حسن
دلگیرم .. من بی تو می میرم
مرو زهرا ..
میشه سلامِ حیدرِت بی جواب
بیچاره ام من از غمت بی حساب
دلگیرم .. من بی تو می میرم
«مرو زهرا .. مرو زهرا ..»
با پیکرِ نحیف پیشِ علی بمان
ای آنکه از بلا قدت شده کمان
شرمندگی رو از چشمایِ من ببین
تو بین بستر و من هم که نیمه جان
پاشو زهرا ..
شونه بزن موهای زینبُ
پایین نیومده چرا تبِ تو
دلگیرم .. من بی تو می میرم
پاشو زهرا ..
سرفه نزن لبات میشه پرِ خون
این التماسِ حیدرِ که بمون
دلگیرم .. من بی تو می میرم
«مرو زهرا .. مرو زهرا ..»
این رنگِ صورتُ این دردِ بی حساب
این اشک چشم تو میده منو عذاب
انسیه ی علی آرامشم تویی
تو مثل لاله ای اما شدی گلاب
حالا که می روی از پیشِ بچه ها
ویرانه می کنی کاشانه ی مرا
بی خاطراتِ تو بی آرزوی تو
درد دلامو من بی تو بَرم کجا
خودم دیدم ..
داری قواره می کنی پیرُهن
دادی به جای کفن به زینبِ من
ای جانم .. از این غم ویرانم
خودم دیدم ..
گریون شدی برا غمایِ حسین
داری می گیری تو عزای حسین
ای جانم .. از این غم ویرانم
«مرو زهرا .. مرو زهرا ..»
.👇
.
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#زمینه ایام #بستر_بیماری حضرت زهرا(س)
بی وفا دنیا مگیر دنیا مگیر از من جوونم رو
با غمِ زهرای من زهرای من می گیری جونم رو
دیگه از این زمونه خسته ام
زیر بار غمت شکستم
کاشکی چشمم میونِ کوچه
بسته می شد به جای دستم
آخه زهرا چرا از حیدرت تو رو می گیری
موقعِ پاشدن دستاتو به زانو می گیری
می اُفتی از نفس دستاتو رو پهلو می گیری
مرو ای همدمِ تنهایی ام علی غریبه 3
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نا نجیب بر روی تو بر روی تو سیلی چه بد می زد
بی حیا پیش علی پیش علی تو را لگد می زد
بی مُروت چرا چنین زد
ضربه ها بر تو نازنین زد
دیدنِ خون روی دیوار
فاتح خیبرو زمین زد
حالا من موندم و غم مونده و زهرا وبستر
حالا من موندم و بی تابی و نگاه دختر
حالا من موندم و میخ در و یه دیدهء تر
مرو ای همدمِ تنهایی ام علی غریبه 3
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دختری بیچاره شد بیچاره شد با دیدن مسمار
مادری زد دست و پا زد دست و پا بین در و دیوار
پشت در پیکرش میسوزه
داره موی سرش میسوزه
خیلی سخته ببینه طفلی
چادر مادرش میسوزه
الهی هیچ کسی این صحنه رو ندیده باشه
قدِ بانوی هجده ساله ای خمیده باشه
گمونم موقعِ مرگ علی رسیده باشه
مرو ای همدمِ تنهایی ام علی غریبه 3
شاعر: #مهدی_مقیمی
👇
🍏🍏🍏🍏🍏🍏🍏🍏🍏
*روایت عيادت چهارده معصوم بر بالین حاج عباس رشتی*
بسیار زیباست حتما بخوانید
يکی از علمای بزرگ قم که امام جماعت صحن کربلای آقا ابا عبدالله عليه السلام بودند ميفرمودند پيرمرد مجردی در کربلا بود به نام حاج عباس رشتی که خيلی به امام حسين عليه السلام علاقه داشت. عشق امام حسين عليه السلام او را به کربلا کشيده بود و زندگی خيلی سادهای داشت يک اتاقی هم اجاره کرده بود گاهی کارهای دستی انجام ميداد. مثلا يک چيزی خريد و فروش میکرد. يک کارش خدمت به مجالس امام حسين عليه السلام بود و آب به عزاداران ميداد.
اين پيرمرد زيلوهای حرم را جمع میکرد و پهن میکرد و براي نمازجماعت خيلی هم سرحال و بانشاط بود. روز شهادت يکی از امامان عليهم السلام از خانه بيرون آمدم در بين راه يکی از وعاظ کربلا به من گفت حاج عباس رشتی مريض و در حال جان دادن است و در کربلا غريب است اگر ميشود از ايشان عيادتی داشته باشيد و ما چهار نفر بوديم وارد اتاق شديم ديديم لحاف و تشک و پتوی کهنهای رويش کشيده و يکی از رفقايش هم از او پرستاری ميکند. حاج عباسی که هر وقت ما را ميديد سلام میکرد دست به سينه ميشد خيلی سر حال بود اما ديديم الان در رختخواب افتاده و در حال جان دادن است ديگر نه میتواند بنشيند نه میتواند جواب سلام بدهد، حالش خيلی وخيم و در حال سکرات مرگ است دور بسترش نشستيم و به رفقا گفتم لحظه آخر خيلی مهم است که به چه حالت بميرد عبرت بگيريم به اين واعظ گفتم که الان فرصت خوبی است تا يک روضه برای امام حسين عليه السلام بخوانيم.
واعظ گفت چشم و شروع کرد:
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هنگام روضه خواندن همه با چشم خود ديديم حاج عباس پتو را کنار زد و بلند شد و مؤدب نشست حالا ما هم داريم با تعجب نگاه میکنیم رويش را به طرف راست چرخاند و شروع به گريه کرد و گفت السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قربان قدمهايتان من پيرغلام چه لياقتی داشتم که به عيادت من بياييد السَّلامُ عَلَيْكَ يا امِيرَ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ همين طور سلام داد تا رسيد به امام زمان عجلالله تعالی فرجه الشريف به آقا هم سلام داد گفت: قربانتان بروم من کجا عيادت شما و از همه تشکر کرد و بعد دراز کشيد مثل اينکه صد سال است که مرده باشد نه قلبش کار ميکند نه نبضش کار ميکند و به رحمت خدا رفت. بعد از اينکه به رحمت خدا رفت من به رفيقش گفتم اين پير غلام امام حسين عليه السلام بوده امام حسين عليه السلام به او نظر کرده و قبولش کرده است چهارده معصوم عليهم السلام به ديدارش آمده است. بايد مثل يک مرجع تقليد تشييع جنازهاش کنيم.
گفت ما آمديم به منزل به وعاظ گفتيم که بالا منبر بگوييد به علمای نجف گفتيم که درستان را تعطيل بکنيد به بازاریها گفتيم بازار را ببنديد به هیئتی ها گفتيم که فردا بايد يک دستهای مثل عاشورا برای يک عاشق امام حسين عليه السلام راه بندازيد ميگفت کربلا يک حالت عجيبی پيدا کرده بود هيئتی ها مي آمدند به سر و سينهاشان ميزدند چون براي همه جريانش را گفته بوديم. يا حسين يا حسين میگفتند گريه میکردند برای يک غلام غريب امام حسين عليه السلام غوغا شد.
در حوزه هم براي حاج عباس مجلس ختم گرفتيم. يک آيتاللهی در کربلا بود به نام آيتالله سيبويه عموی آيتالله سيبويهای که در زمان ما بودند پيرمردی بود حدود نود سال ايشان هم در مجلس ختم شرکت کرد. به من فرمودند که منبر ختم اين آقا را من ميروم، همه تعجب کردند. ايشان عصازنان آمدند در پله اول منبر نشستند بعد از قرائت قرآن گفت که مردم میدانید که من اهل منبر و سخنرانی نيستم ولی آمدهام جريانی از حاج عباس رشتی برايتان بگويم. گفت که وقتی فلانی به من زنگ زد و گفت من در موقع جان دادن کنار بسترش بودم و چهارده معصوم به ديدنش آمدند؛ وقتی تلفن را قطع کردم خيلی گريه کردم دلم شکست که من اينقدر در حوزه بودم در حرم آقا امام جماعت بودم نکند من را قبول نکرده باشند من به حال خودم گريه کردم خسته شدم خوابم برد خواب ديدم حاج عباس در باغی از باغهای بهشت است خيلی سرحال و خوشحال جوان و زيبا. گفتم حاج عباس چطوری! گفت وقتی که من را در قبر گذاشتيد قبر من وسيع و باز شد نورانی شد ديدم آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام تشريف آوردند فرمود تو غلام من بودی من را آورد در اين باغی که میبینی از باغهای برزخی است اين باغ را به من مرحمت کردند. فرمودند حاج عباس همين جا باش در قيامت هم ميآيم تو را ميبرم در بهشت کنار خودم قرار ميدهم. بعد گفت آقای سيبويه برو به مردم بگو هر چه هست در خانه سيدالشهدا عليه السلام است. جای ديگر خبری نيست کل الخير في باب الحسين هر خيری است در خانه امام حسين عليه السلام است.
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)
🍃
🌸🍃 @Asheghane_hazrat_zeynab
#زمینه #فاطمیه
#حضرت_زهرا_س
سید مجید بنی فاطمه
اسم تو می بارد از نفس باران
نور رخت دارد جلوه ی بی پایان
بر دل خسته
می دهد اسمت
لذت عشقی مدام
بر روح بلندت سلام
سلام ای گوهر دریای نور
ای آیه ی زیبای عشق
ریحانه ی روح خدا
سلام ای دار و ندار علی
ای بود و نبود حسن
ای مادر ارباب ما
ذکر لب نوکرها
سیدتی لبیکِ
یا فاطمه الزهرا
صلی الله علیک
مهر تو در دل ها آیه ی توحید است
جلوه ای از نورت صورت خورشید است
آیه به آیه
از دل قرآن
داده خدا این پیام
بر روح بلندت سلام
سلام ای کوثر و توحید و حمد
ای وصف تو یاسین و قدر
ای روی تو شمس الضحی
سلام ای معنی ام الکتاب
ای مدح تو باجبرئیل
ای مادر ارباب ما
روی لبم اعطینا
سیدتی لبیکِ
یا فاطمه الزهرا
صلی الله علیکِ
ذکر لب نوکرها
سیدتی لبیکِ
یا فاطمه الزهرا
صلی الله علیکِ
نام تو تنها بر زخم دلم مرهم
با تو شود محشر صبح قیامت هم
سایه ی لطفت
بر سر دنیا
تا به ابد مستدام
بر روح بلندت سلام
سلام ای جان کلام رسول
ای عطر تو بوی بهشت
رحمت بی انتها
سلام ای سیده ی اولیاء
ای نور دل انبیاء
ای مادر ارباب ما
ای بانوی بی همتا
سیدتی لبیکِ
یا فاطمه الزهرا
صلی الله علیکِ
گر به ظاهر حرمی نیست برایش به جهان
دل هر شیعه ی مولا حرم فاطمه است
کانال مداحی 🎤عاشقان حضرت زینب،س،
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
@Asheghane_hazrat_zeynab
روضه و نوحه های ناب از مداحان ترکی و فارسی🎤✔
لطفاکانال روبه دوستان خودمعرفی کنید☝
لینک کانال در پیام رسان ایتا:👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹
سلام وعرض ادب
#کانال_مقتل_شناسی
ب صورت رایگان
📣📣📣👇
فقط و فقط بانواااااان عزیز
أَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الفَرَجَ
ورود اقایان ممنوع..حق الناس را رعایت کنیم..
مدیون هم نباشیم.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
برای همانگی و دریافت لینک ب ایدی مراجعه کنید
@bahaaarrrrr
اموزش مداحی شامل روضه خوانی, اموزش مدح و مولودی خوانی💫💫💫
آموزش دعاخوانی ب همراه ترجمه💫💫💫
ازمبتدی تا تخصصی💫💫💫
@bahaaarrrrr
شماره تماس استاد(خانم شکیبایی🎤🎤)
⛔ورود آقایان مطلقاممنوع 🚷⛔⛔⛔⛔
تبلیغات نداریم📣📣📣
💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫
🍃مرثیه 🍃 بسیار زیبا 🌹
در سوگ ام ابیها فاطمه زهراس وعزیزانش🌹
سبک دشتی
مدینه بوی گل لاله میده
مدینه به سینه ها ناله میده
مدینه بوی گل یاس میاد
صدای مادر عباس میاد
مدینه تنگ غروب غوغا میشه
درای بقیع یه ساعت وامیشه
مدینه بوی در سوخته میاد
بوی تابوت وتن دوخته میاد
مدینه رنگ حسن پریده بود
نمی دونم تو کوچه چه دیده بود
مدینه به زخم دل نمک زدند
توکوچه فاطمه رو کتک زدند
مدینه شکسته بود بال وپری
مدینه آتیش گرفته بود دری
⚜🕊