روضه ی سوم و هفتم امام حسین
🌿#السلامعلیکیااباعبدالله
🌿#یاحسین3
🌟مرغ دل پر می زند پیوسته سوی کربلا
🌟گشته ذکر صبح و شامم گفتگوی کربلا
🌟در صف محشر که سر می آورم بیرون زخاک
🌟می کند چشمم به هر سو جستجوی کربلا
🌟دوست دارم تا بگریم در کنار قتلگاه
🌟بشنوم در گوشهٔ مقتل صدای فاطمه
🌟دوست دارم مرقد شش گوشه گیرم در بغل
🌟با سرشک دیده سقایی کنم در کربلا
🌟عضو عضو پیکرم پیوسته گوید یا حسین
🌟تا برات کربلایم را کند امضا حسین
🌟با همین پروندهٔ سنگین و این بار گناه
🌟می خرد ما را در این دنیا و آن دنیا حسین
💥#یاحسین3
♻️ گفت برادرم از دنیا رفت
دو سه شب از مرگش..
یک شب تو خواب دیدم خیلی گرفتاره.. خیلی ناراحته..
از خواب بیدار شدم
خیلی ناراحت شدم. یکی دو شب گذشت. دوباره خوابشو دیدم..
دیدم تو ناز و نعمته... گفتم: برادر! چه شد یک دفعه حال و روزت خوب شد؟ گفت: دیشب خانمی رو
تو قبرستان دفن کردند..
خدا بخاطر اون زن عذاب رو از همه اهل قبرستان
برداشت. گفتم: این زن کیه؟؟
گفت: عیال استاد اشرف آهنگره
گفتم: مگر این زن چه کرده؟ گفت: نمی دونم؛ همین قدر بهت بگم..
این خانم اینقدر مهمه.. که از سر شب تا به صبح امام حسین(ع) سه مرتبه اینجا به دیدنش اومده
🔅#یااباعبدالله
میگه صبح از خواب بیدار شدم. اومدم به بازار آهنگرا ،دیدم یکی از مغازه ها بسته است.
گفتم: این دکان کیست؟ گفتند:دکان اشرف آهنگره گفتم: چرا بسته است؟
گفتند: خانمش از دنیا رفته..
میگه من هم مثل بقیه برای تسلیت رفتم پیش اشرف آهنگر..
میگه وقتی خلوت شد گفتم: آقا! خانمت کربلا رفته است؟ گفت: نه.
گفتم: خانمت روضه خوان امام حسین ع بوده؟ گفت: نه.
(گفت: آقا! به خانم من چه کار داری؟اینا چه سوالیه میکنی) گفتم: یک خواب عجیبی
دیدم..جریان را نقل کردم تا جریان را گفتم،، گفت: درست خواب دیدی
گفتم: چرا گفت: خانم من فقط یک برنامه داشت. مقید هم بود..صبح که نمازشو میخوند، می اومد زیر آسمان بالای بلندی رو به قبله می ایستاد و سه مرتبه صدا میزد..
السلام علیک یا ابا عبدالله!
زیارت عاشورا میخوند..
(پول نداشت کربلا برود.. کار دیگری هم نمی توانست انجام بدهد دست به سینه به امام سلام میداد)
آقا جان قربونت برم آقا تو به یاد من بلشی ولی من یادت نکنم آقا ؟
🌺#صلاللهعلیکیااباعبدالله
⬅️دلتو ببرم کربلا آی کربلائیا..آی حاجت دار آی جوون دارا..
شب/روز هفت ابی عبدالله...
روز هفتم/سوم که میشه..دختر میاد کنار قبر بابا...خواهر میاد کنار قبر برادر..
دسته گل میارن..عکس بابارو میارن .
زیر بغلای خواهرا و دخترها رو میگیرن..تسلا میدن..یه دل سیر گریه میکنند
(عزاداری میکنند سبک میشن)
⬅️اما من بمیرم برا یتیمان ابی عبدالله...آوارهٔ بیابونا...سر حسین ع بالای نیزه ..بدنش تو کربلا...بچه ها آواره اند...به هر بهانه ای کتکتشون میزنند...آب میخوان میزنند..
غذا میخوان کنک میزنند..
بابارو میخوان کتک میخورند..
⏹الهی غریب نشی... الهی گرفتار نشی...الهی بی کس نشی..
چه کشیدند یتیمان حسین ع
چه کشید بی بی زینب س
💔امان از دل زینب
💔چه خون شد دل زینب
صدا زد...
◼️بهسویشاموکوفهامچه ظالمانه میبرند
◼️نمیروم ولی مرا به تازیانه میبرند
◼️سر تو را به نوک نی زدند این ستمگران
◼️نمی روم ولی مرا به تازیانه میبرند
⬅️عصر روز یازدهم عمر
سعد دستور داد یک عده عرب اومدند محمل ها را بستند. یک وقت دستور داد:
حالا برید زن و بچه هارو سوار کنید. تا جلو اومدند که زنها را سوار کنند،
بی بی زینب صدا زد: شما مردها به ما نامحرمید. ما به شما نامحرمیم. کنار بروید..
بی بی همهٔ زنها و بچه های اهل خیمه رو سوار ناقه کرد..
نوبت رسید به عمه سادات زینب..
بمیرم اومد سوار ناقه بشه هر چی دورو بر خودشو نگاه کرد..دید محرم نداره..
صدا زد..
(#دشتی)
⚫️کجایید ای هواداران ببینید محمل زینب
⚫️که بر باد فنا رفته بساط محمل زینب
⚫️کجایی ای علی اکبر، شبیه روی پیغمبر
⚫️کجایی ای علمدارم، ضیای چشم خونبارم
یه وقت دیدند بی بی زینب س صدا زد: وا غربتاه.. وا
حسیناه..ای داد از غریبی..
☑️خواهره دیگه... کنار جنازه برادره اگر گریه نکند چه کنه..
جا داشت یک عده بیان بی بی رو
دلداری بدن..بهش تسلیت بگن..
از کنار بدن برادر بلندش کنند..
چه کردند؟
بمیرم زینب را کتک زدند..
با تازیانه...
امان از دل زینب
چه خون شد دل زینب
هر چقدر ناله داری به سوز جگر زینب کبری س سه مرتبه ناله بزن بگو
#یا_حسین
ـhttps://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
کانال اشعار عاشقان حضرت زینب (س)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کربلایی یا بهشتی تو یه دنیا خوبی داریϟ•♪♬
سحرت قشنگه اما باز عجب غروبی داریϟ•♪♬
صاحب حرم حسینه ، صاحب علم اباالفضلϟ•♪♬
شاه و امیر حسینه ، ماه منیر اباالفضلϟ•♪♬
دوست دارم که زائر عرش خدا شَمϟ•♪♬
دوست دارم جاروکش صحن و سرا شَمϟ•♪♬
دوست دارم محرما رو بوم خونمϟ•♪♬
چندتا از کبوتراتو داشته باشیمϟ•♪♬
ابی عبدالله ثارالله ثارالله ϟ•♪♬
ابی عبدالله ثارالله ثارالله ϟ•♪♬
ابی عبدالله ثارالله ثارالله ϟ•♪♬
◆◆◆◆◆◆◆◆◆◆
توی بین الحرمینم سر یک دوراهی گیرمϟ•♪♬
حرم حسین و عباس من برم کجا بمیرمϟ•♪♬
این گنبد حسینه ، اون مرقد اباالفضلϟ•♪♬
صاحب لوا حسینه ، شاه وفا اباالفضلϟ•♪♬
دوست دارم کرب و بلا برم دوبارهϟ•♪♬
اربابم روی سرم منت بذارهϟ•♪♬
دوست دارم رقیه باشه و ببینهϟ•♪♬
صحن بین الحرمین بارون ببارهϟ•♪♬
ابی عبدالله ثارالله ثارالله ϟ•♪♬
ابی عبدالله ثارالله ثارالله ϟ•♪♬
ابی عبدالله ثارالله ثارالله ϟ•♪♬
◆◆◆◆◆◆◆◆◆◆
یکی عاشق یکی معشوق ، یکی بارون یکی دریاϟ•♪♬
یکی مِی شد یکی ساقی ، یکی مجنون یکی لیلاϟ•♪♬
پیر حرم حسینه ، میر حرم اباالفضلϟ•♪♬
درد و دوا حسینه ، مشکل گشا اباالفضلϟ•♪♬
دل عباسی و نوحه ی غم توϟ•♪♬
باز این چه شورش است و ماتم توϟ•♪♬
حرم امام رضا برات بگیرمϟ•♪♬
با حرم حرم بیام تا حرم توϟ•♪♬
ابی عبدالله ثارالله ثارالله ϟ•♪♬
ابی عبدالله ثارالله ثارالله ϟ•♪♬
ابی عبدالله ثارالله ثارالله ϟ•♪♬
#دیر_راهب
مرا دِیری است روشن تر ز کعبه
اَمان اینجاست، ایمن تر ز کعبه
من اینجا در میان معبدِ خود
چه می بینم ز لطفِ سرمدِ خود
چه خورشیدی، عجب مهمانِ خوبی
طلوعش را نمی بیند غروبی
چه آقایی، چه مولایی، چه شاهی
تو ای سر! کیستی اینقدر ماهی؟
بتو می آید از ابرار باشی
ز نسل عترتِ اطهار باشی
تو شاید ای سر! عیسای مسیحی
مُشبَّک از چه مانند ضریحی؟!
چرا پیشانیِ تو سنگ خورده
چرا این روی ماهت چنگ خورده
چرا دندان و لبهایت شکسته
مگر بر صورتت نیزه نشسته
بیا ای سر، ترا چون گُل ببویم
گلاب آرَم، ز خون رویت بشویم
بگو ای سر، مگر مادر نداری
بمیرم من، مگر خواهر نداری
شنیدم با همین لعلِ پُر از خون
تو می گفتی که هستم ماهِ گردون
بگو یکبارِ دیگر یک کلامی
جوابم را بده، گفتم سلامی
سلام ای راهبِ دلخستۀ ما
سلام ای از ازل دلبستۀ ما
نه عیسایم، نه موسایم، نه نوحم
نه خورشیدم، نه مهتابم، نه روحم
حسینم من، شهید کربلایم
گلِ پیغبر و خیرالنسایم
هزاران عیسی و موسی غلامم
مسلمانانِ عالم را امامم
مسلمانان مرا دعوت نمودند
به رویم نیزه و خنجر گشودند
مرا از اسب، پائینم کشاندند
بروی پیکرم، مرکب دواندند
بسی بر حنجرم، خنجر کشیدند
مرا لب تشنه آخر سر بریدند
سرم بازیچه شد در دستِ اعدا
تنور و نیزه و حالا در اینجا
تو حالا میزبانِ هل اَتایی
شَوی اینک براهِ مافدایی
شهادت دِه به یکتایی، خدا را
بخوان نامِ نبیِ و مرتضا را
خدا خوانده ترا از اهل ایمان
نوشته نام تو جزو شهیدان
محمود ژولیده
ـhttps://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
کانال اشعار عاشقان حضرت زینب (س)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#دیر_راهب
بود دیری در ره کوفه به شام
عیسوی راهب در آن کرده مقام
در غروبی گوشش آمد ولوله
دید آنجا آمده یک قافله
پیش روی قافله سرها به نی
خستگانی بی رمق، ره کرده طی
رفت خورشید وچو وقت شام شد
قافله در آن مکان آرام شد
نیمه شب راهب عجایب چیز دید
از سری ساطع بود نوری شدید
گفت راهب،مردمان این سرزکیست
پاسخ آمد کز حسین بن علیست
مادر او دخت پیغمبر ز ماست
کشته ایم اورا سرش برنیزه هاست
گفت الحق که شما قومی بدید
مسلمید وسبط پیغمبر کشید
گر کسی فرزند عیسی داشتیم
او بروی چشم خود بگذاشتیم
داد درهم ها که تا امکان شود
یک شبی سر پیش او مهمان شود
با گلابش شست وپیش رو گذاشت
بذر عشقش را درون قلب کاشت
اشک ریزان کرد با او گفتگو
گفت جانا از خودت با من بگو
گفت راهب،نام من باشد حسین
بر رسول ا..بودم نور عین
بوده ام فرزند حیدر،مرتضی
نور چشم فاطمه خیرالنسا
درکنارآب کردندم شهید
تشنه لب، مظلوم، چون من کس ندید
مسلمم،مقتول دست مسلمین
مسلمین منحرف از راه دین
اهل بیتم بعد من آزرده اند
کودک وزنها اسیری برده اند
گفتگوها داشت راهب تا سحر
با سری که بود همسان قمر
تا سحر گردیدو شام اتمام شد
بهر راهب شام خوش فرجام شد
راهب ما صبح نصرانی نبود
سر،دری دیگر به روی او گشود
دین راهب بعد از آن اسلام شد
او مسلمان گشته ای خوشنام شد
راهب ما بعد از آن شام شگفت
شد مسلمانی محب اهل بیت
شاعر : اسماعیل تقوایی
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
کانال اشعار عاشقان حضرت زینب (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#دیر_راهب
برد راهب عاقبت سر را به دیر
تا خدا در دیر خود می کرد سیر
شد چراغ دیر آن سر تا سحر
دیگر این جا دیر راهب بود و سر
ناگهان آمد صدای یا حسین
واحسینا واحسینا واحسین
آن یکی می گفت حوا آمده
دیگری می گفت سارا آمده
هاجر از یک سو پریشان کرده مو
مریم از یک سو زند سیلی به رو
آسیه رخت سیه کرده به بر
گه به صورت می زند گاهی به سر
ناگهان راهب شنید این زمزمه
ادخلی یا فاطمه یا فاطمه
آه راهب دیده بربند از نگاه
مادر سادات می آید ز راه
بست راهب دیده اما با دو گوش
ناله ای بشنید با سوز و خروش
کای قتیل نیزه و خنجر حسین
ای فروغ دیدۀ مادر حسین
بر فراز نی کنم گرد تو سیر
یا به مطبخ یا به مقتل یا به دیر؟
امشب ای سر چون گل از هم واشدی
بیشتر از پیشتر زیبا شدی
ای نصاری مرحبا بر یاری ات
فاطمه ممنون مهمان داری ات
هر کجا این سر دم از محبوب زد
دشمنش یا سنگ زد یا چوب زد
تو نبودی، گِرد این سر صف زدند
پیش چشم دخترانش کف زدند
پیش از آن کافتد در این دیرش عبور
من زیارت کردم او را در تنور
حاج غلامرضا سازگار
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
کانال اشعار عاشقان حضرت زینب (س)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#امام_حسین
#دیر_راهب
بیا ببین دلِ غمگینِ بیشکیبا را
بیا و گرم کن از چهرهات شبِ ما را
"من و جُدا شدن از کویِ تو خدا نکند"
که بیحرم چِه کُنَم غصههای فردا را
خیالِ کربُبلایت مرا هوایی کرد
بگیر بالِ مرا تا ببینیم آنجا را
به موجِ سینهزنانت قسم به نامِ توام
که بُرده گریهیِ ما آبرویِ دریا را
گدایِ هر شبم و کاسهگردم و ندهم
به یک نگاهِ کریمانهات دو دنیا را
مرا ببر بِچِشَم زیرِ پا مغیلان را
مرا ببر که ببینم به نیزه سرها را
خدا کند که بیایی شبی به روضهی ما
شنیدهام که به سر سر زدی کلیسا را
خوشا به پنجهی راهب که شانهات میزد
به آنکه بُرد دلِ راهبان ترسا را
به پیر مرد غریبی که شُست گیسویت
گرفت از سر و رویِ تو خاکِ صحرا را
خوشا به بزم عزاخانهاش که تا دَمِ صبح
شنید پیشِ سرَت روضههایِ زهرا را
چرا بُرید سرت را به رویِ دامن من
چرا نشاند به خون این دو چشم زیبا را
چگونه سنگ شکسته جبین و دندانت
چگونه زخم تَرَک داده رویِ لبها را
به رویِ نیزه سرت بود و خیمهها میسوخت
رسید شعله و زلفِ تو در هوا میسوخت
حسن لطفی
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
کانال اشعار عاشقان حضرت زینب (س)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#دیر_راهب
#امام_حسین_ع
بشنو از من چون حکایت می کنم
از سری بر نی روایت می کنم
از سری افتاده از پیکر جدا
پیکری مدفون خاک کربلا
از سری که بگذرانده برتنور
خانه خولی شده دریای نور
یک شبی در دیر مهمان گشته است
راهبی با سر مسلمان گشته است
از سری که با لبان اطهرش
کوفه قرآن خوانده بهر خواهرش
از سری که چوب برلبهاش زد
بن زیاد وقلب زینب داغ کرد
از سری که روح وجان زینب است
ماه نورانی زینب در شب است
از سری که همره یک کاروان
رفت سوی شهر دشمن شهر شام
شد هدف با سنگها از روی بام
لعن ونفرین باد بر افراد شام
کرد از نی بر جسارتها نظر
اشکهایش کرد زینب، خونجگر
آن سری که رفت در بزم شراب
رفت زیر ابر کینه آفتاب
آن سری که باشد از سبط رسول
دومین فرزند زهرای بتول
او حسین است ودل عالم برد
شیعه در سوگش گریبان می درد
لعن ونفرین خدا وانبیا
باد بر آنکه سرش کرده جدا
لعن حق بادا به اصحاب یزید
جانیان بد سرانجام پلید
شاعر : اسماعیل تقوایی
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
کانال اشعار عاشقان حضرت زینب (س)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#امام_حسین_علیه_السلام
#دیر_راهب
#مثنوی
...ترک دنیا گفته ای، در کنج دیر
مثل عیسی آسمان را کرده سیر
لحظه لحظه سال ها در انتظار
تا شود دیرش زیارتگاه یار
بی خبر خود رازها در پرده داشت
در تمام عمر یک گم کرده داشت
دید در پایین دیر خود شبی
هر طرف تابیده ماه و کوکبی
گفت الله کس ندیده این چنین
هیجده خورشید، یک شب بر زمین
آمده از طور، موسای دگر
در غل و زنجیر، عیسای دگر
سر به نوک نیزه می گوید سخن
یا سر یحیی است پیش روی من
لاله ی حمرا کجا و آبله
بازوی حورا کجا و سلسله
گشته نیلی ماهِ روی کودکی
بسته دست نونهال کوچکی
طفل دیگر بسته با معبود عهد
یا سر عیسی جدا گشته به مهد
کرد نصرانی نزول از بام دیر
گرد سرها روح او سرگرم سیر
دیده بر شمع ولایت دوخته
چون پر پروانه جانش سوخته
راهب پیر و سر خونین شاه
رازها گفتند با هم با نگاه
شد فراق عاشق و معشوق طی
این به پای نیزه او بالای نی
ناگهان زد بانگ بر فوج سپاه
کای جنایت پیشگان رو سیاه
کیست این سر؟ کاین چنین خواند فصیح
وای من داوود باشد یا مسیح؟!
یا شده ایجاد صفین دگر؟!
گشته قرآن بر سر نی جلوه گر
پاسخش گفتند مقصود تو چیست؟
این سر خونین، سر یک خارجیست
بود هفتاد و دو داغش بر جگر
تشنه لب از او جدا کردیم سر
لرزه بر هفت آسمان انداختیم
اسب ها بر پیکر او تاختیم
شعله ها از هر طرف افروختیم
خیمه هایش را سراسر سوختیم
هر یتیمش از درون خیمه گاه
برد زیر بوتهء خاری پناه
ریخت نصرانی به دامن خون دل
گشت سر تا پا وجودش مشتعل
برکشید از سینه چون دریا خروش
گفت ای دون فطرتان دین فروش
ثروت من هست چندین بدره زر
در جوانی ارث بردم از پدر
در بهای این همه سیم و زرم
امشب این سر را امانت می برم
می کنم تا صبح با او گفتگو
کز دهانش بشنوم سری مگو...
برد سوی دیر سر را با شتاب
کرد ناگه هاتفی او را خطاب
راهب از اسرار، آگه نیستی
هیچ دانی میزبان کیستی؟
این که لب هایش چنین خشکیده است
بحر رحمت از دمش جوشیده است
اینکه زخمش را شمردن مشکل است
زخم هفتاد و دو داغش بر دل است
گوش شو کآوای جانان بشنوی
از دهانش صوت قرآن بشنوی
گرد ره با اشک، از این سر بشوی
با گلاب و مشک، خاکستر بشوی
برد راهب عاقبت سر را به دیر
تا خدا در دیر خود می کرد سیر
شد چراغ دیر آن سر تا سحر
دیگر این جا دیر راهب بود و سر
خشت خشت دیر را بود این کلام
کای چراغ دیر و مطبخ السلام
ناگهان آمد صدای یا حسین
واحسینا واحسینا واحسین
آن یکی می گفت حوا آمده
دیگری می گفت سارا آمده
هاجر از یک سو پریشان کرده مو
مریم از یک سو زند سیلی به رو
آسیه رخت سیه کرده به بر
گه به صورت می زند گاهی به سر
ناگهان راهب شنید این زمزمه
ادخلی یا فاطمه یا فاطمه
آه راهب دیده بربند از نگاه
مادر سادات می آید ز راه
بست راهب دیده اما با دو گوش
ناله ای بشنید با سوز و خروش
کای قتیل نیزه و خنجر حسین
ای فروغ دیدۀ مادر حسین
بر فراز نی کنم گرد تو سیر
یا به مطبخ یا به مقتل یا به دیر؟
امشب ای سر چون گل از هم واشدی
بیشتر از پیشتر زیبا شدی
ای نصاری مرحبا بر یاری ات
فاطمه ممنون مهمان داری ات
هر کجا این سر دم از محبوب زد
دشمنش یا سنگ زد یا چوب زد
تو نبودی، گِرد این سر صف زدند
پیش چشم دخترانش کف زدند
پیش از آن کافتد در این دیرش عبور
من زیارت کردم او را در تنور
راهب اول پای تا سر گوش شد
ناله ای از دل زد و بی هوش شد
چون به هوش آمد به سوی سر شتافت
سینۀ تنگش به تیر غم شکافت
گفت ای سر، تو محمّد نیستی؟
گر محمّد نیستی پس کیستی؟
ناگهان سر، غنچۀ لب باز کرد
با نصاری درد دل ابراز کرد
گفت کای داده ز کف صبر و شکیب
من غریبم من غریبم من غریب
گفت: می دانم غریب و بی کسی
غربتت ثابت شده بر من بسى
تو غریبی که به همراه سرت
همره آید دست بسته خواهرت
باز اعجازی کن ای شیرین سخن
لب گشا و نام خود را گو به من
آن امیرالمؤمنین را نور عین
گفت: راهب! من حسینم من حسین
من که با تو همسخن گشته سرم
نجل زهرا زادۀ پیغمبرم
دیده این سر از عدو آزارها
خوانده قرآن بر سر بازارها
اشک راهب گشت جاری از بصر
گفت ای ریحانۀ خیرالبشر
از تو خواهم ای عزیز مرتضی
شافع راهب شوی روز جزا
گفت آئین نصاری واگذار
مذهب اسلام را کن اختیار
راهب از جام ولایت کام یافت
تا تشرف در خط اسلام یافت
یوسف زهرا بدو داد این برات
گفت ای راهب شدی اهل نجات
عاشق و معشوق بود و بزم شب
صبحدم کردند از او سر را طلب
راهب آن سر را چون جان در بر گرفت
باز با سر گفتگو از سر گرفت
گفت چون بر این مصیبت تن دهم؟
میهمان خویش بر دشمن دهم...
گلچینی از یک مثنوی
#استاد_غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
کانال اشعار عاشقان حضرت زینب (س)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شهادت_امام_سجاد_ع
#مثنوی
چهل سال هرشب روضه گردان تو بودم
با عمه ها پاره گریبان تو بودم
چهل سال شد حرف از تنت چهل سال مردم
رفتم سر سفره ولی چیزی نخوردم
چهل سال تقدیر دل من درد و غم بود
هرچیز میدیدم گریز روضه ام بود
نعلین پا کردم بیابان یادم آمد
رفتن روی خار مغیلان یادم آمد
چشمم به زیر انداز حجره خورد تر شد
داغ حصیری بر دل من شعله ور شد
هرجور میشد روضه را مکشوفه کردم
هرکس سلامم داد یاد کوفه کردم
وقتی عبا دوشم کشیدم گفتم ای وای
تا اشک دختر بچه دیدم گفتم ای وای
در کوچه ها رد طناب آمد به چشمم
نوزاد تا دیدم رباب آمد به چشمم
رفتم.به تشییع جوانها گریه کردم
با خنده های ساربانها گریه کردم
عمامه ام افتاد و بی حد روضه خواندم
انگشتر از دستم درامد روضه خواندم
بازار رفتم بوی نانش اذیتم کرد
بازاریان بد زبانش اذیتم کرد
هرجا شلوغی بود ماتم سهم من شد
شرمندگی از خواهرانم سهم من شد
قرآن که میخوانم ز غصه نیمه جانم
یاد لب خشک تو زیر خیزرانم
حق میدهی از تشنگی قلبم کباب است
در ظرف آبم روضه ی جام شراب است
#سید_پوریا_هاشمی
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
کانال اشعار عاشقان حضرت زینب (س)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شهادت_امام_سجاد_ع
#شهادت
#غزل
ای شام، کربلای تو یا زین العابدین
دل بزم ابتلای تو یا زین العابدین
یک عمر در فراق جوانان هاشمی
شد خونِ دل غذایِ تو یا زین العابدین
در بین خنده و کف و شادی گریستند
زنجیرها برای تو یا زین العابدین
چشم حسین و چشم شهیدان کربلا
گریند در عزای تو یا زین العابدین
ای کاش پر شود عوض اشک، چشم ما
از خون ساق پای تو یا زین العابدین
در حیرتم که از چه به زنجیر بسته شد
دست گره گشای تو یا زین العابدین
ای کنز مخفی ازلی!یک نفر نگفت
ویرانه نیست جای تو یا زین العابدین
آرد صدای گریۀ ما سر بر آسمان،
از اشک بی صدای تو یا زین العابدین
تا حشر، انقلاب حسین است سربلند
در پای خطبه های تو یا زین العابدین
در کوچه های شام، فقط سنگ های بام
بودند آشنای تو یا زین العابدین
خاشاک و سنگ و خنده و دشنام و هلهله
گردید رونمای تو یا زین العابدین
"میثم"سلام می دهد از دور، صبح و شام
بر صحن باصفای تو یا زین العابدین
#استاد_غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
کانال اشعار عاشقان حضرت زینب (س)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#مصائب_کوفه
#غزل
زینبت در کوفه دارد ماجرای دیگری
آمدم از کربلا به کربلای دیگری
عزت پنجاه سالم را نگاهی خرد کرد
کاش میرفتیم جز کوفه به جای دیگری
جان زینب ! تو که میوفتی به من برمیخورد
روی چشم من بیا نه زیر پای دیگری!
به لباس پاره ام دارند طعنه میزنند
آشنای دیگری با آشنای دیگری
آی عباسم بیا این مرد را سیلی بزن
میبرد چادر نمازم را برای دیگری
کاش میشد نشنوی این جمله من را حسین
خلق میخندند بر من با ادای دیگری
بی حیای اولی را تا که دورش میکنم
زود می آید سراغم بی حیای دیگری
تا رقیه گفت بابا داد مردم شد بلند
با خودم آورده ام نوحه سرای دیگری
با علی و یاعلی من کوفه را برهم زدم
ساختم از حالشان حال و هوای دیگری
زاده ی مرجانه را با خطبه ام گردن زدم
پس بخوانحالا برایم لافتای دیگری
دست بسته دستگیری کرده ام از کوفیان
امده در کوفه گویا مجتبای دیگری
#سید_پوریا_هاشمی
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
کانال اشعار عاشقان حضرت زینب (س)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
─┅═✰ ﷽ ✰═┅─
#کانال_مداحی
#عاشقان_حضرت_زینب_س
«ارائه متن وصوت نوحه،روضه،مرثیه و،،،،»
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
کانال عاشقان حضرت زینب(س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
─┅═✰ ﷽ ✰═┅─
#اشعار_ترکی
((گلچین زیباترین اشعار و نوحه های ترکی))
https://eitaa.com/joinchat/2348744791Cd1e41b0233
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
کانال اشعار عاشقان حضرت ابالفضل(ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#دیر_راهب
برد راهب عاقبت سر را به دیر
تا خدا در دیر خود می کرد سیر
شد چراغ دیر آن سر تا سحر
دیگر این جا دیر راهب بود و سر
ناگهان آمد صدای یا حسین
واحسینا واحسینا واحسین
آن یکی می گفت حوا آمده
دیگری می گفت سارا آمده
هاجر از یک سو پریشان کرده مو
مریم از یک سو زند سیلی به رو
آسیه رخت سیه کرده به بر
گه به صورت می زند گاهی به سر
ناگهان راهب شنید این زمزمه
ادخلی یا فاطمه یا فاطمه
آه راهب دیده بربند از نگاه
مادر سادات می آید ز راه
بست راهب دیده اما با دو گوش
ناله ای بشنید با سوز و خروش
کای قتیل نیزه و خنجر حسین
ای فروغ دیدۀ مادر حسین
بر فراز نی کنم گرد تو سیر
یا به مطبخ یا به مقتل یا به دیر؟
امشب ای سر چون گل از هم واشدی
بیشتر از پیشتر زیبا شدی
ای نصاری مرحبا بر یاری ات
فاطمه ممنون مهمان داری ات
هر کجا این سر دم از محبوب زد
دشمنش یا سنگ زد یا چوب زد
تو نبودی، گِرد این سر صف زدند
پیش چشم دخترانش کف زدند
پیش از آن کافتد در این دیرش عبور
من زیارت کردم او را در تنور
@Asheghane_hazrat_zeynab
AUD-20220811-WA0027.mp3
1.26M
روی سینت که میشینه سرت رو میبره از کینه
توی گودال نمیبینه که داره مادرت میبینه
وقتی که داره سرت رو میبُره میبینه خواهر
از توی گودال صدا میاد حسین غریب مادر
میپیچه تو عرش ناله ی مادرت تا روز محشر
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کآنجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
ای دل نگفتم نرو از راه عاشقی
رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست
سلسله ی عشق را سلسله جنبان خداست
سلسله ی عشق چیست موی حسین است و بس
دیدن وجه خدا هست مرا آرزو
وجه خدا ای عزیز روی حسین است و بس
🖤 روضه حضرت زینب سلام الله علیها و ماجرای ام حبیبه در کوفه_ کربلایی حسین طاهری
🏴 ایام اسارت
نذر کرده بود تا استاد قرآنش رو پیدا کنه هر کاروانی وارد کوفه بشه نان و خرما براشون ببره .. قافلهی اسرا رو که میارن نان و خرما بخش کنه بینشون .. مثل همیشه قافله که وارد کوفه شد شاگردان این زن اومدن نان و خرما پخش کردن .. دیدن یه خانم دوید بین بچه ها نان و خرما رو از دست بچه ها میگیره .. تعجب کردن آخه همیشه اسرا از این کار خوشحال میشدن، چیه این زن نان و خرما رو از دست بچه ها پس میگیره؟! .. شروع کرد نان و خرماها رو از دست بچه ها گرفتن هی زیر لب میگه ان صدقه علینا حرام ..
ای روزگار .. کل کوفه صدقه خوره علی بودن چه روزگاری شده .. نان و خرماها رو جمع کردن اومدن پیش ام حبیبه، گفتن خانم یه قافله ای وارد شد ما نان و خرما رو که پخش کردیم یه خانمی نان و خرما رو از دست همه گرفت! فرمود صدقه بر ما حرامه.. ام حبیبه تا شنید بلند شد چادر سر کرد بیرون اومد خودش رو سریع رسوند به قافله .. گفت به من بگید بزرگ قافلهتون کیه؟! دید با دست همه یه خانمی رو نشون میدن .. اومد مقابلش ایستاد گفت خانم من نذر دارم، هر قافله ای میاد تو کوفه نان و خرما پخش میکنم .. من شاگرد کلاس درس قرآن زینب بنت علی در کوفه بودم .. از موقعی که بین من و خانمم فاصله افتاده نذر کردم نان و خرما میدم به اسرا تا خانمم رو ببینم .. دیدن خانم یه نگاه کرد، گفت ام حبیبه نذرت قبول من تو رو شناختم .. اما تو حق داری منو نشناسی .. دیدن داره هی نگاه میکنه .. ام حبیبه من زینبم ..
باور نکرد .. گفت من خانمم رو خوب میشناسم، یه نشونه داره خانم من، بدون برادرش جایی نمیره !! اگه تو زینبی حسین کجاست .. دیدن زینب داره نگاه میکنه .. ام حبیبه داداشم اینجا بالای نیزه هاست ..
سوخته گرچه پرش از شرر غارت ها
پا نهاده است روی تاج ابر قدرت ها
اسکتوا گفت و عوالم همگی لال شدند
ریخت از هیبت او هیمنه ی هیبت ها
*پیرمردای کوفه گفتن این صدای آشناست .. این صدا، صدای علیِ .. *
سال ها پیش در این شهر بزرگى مى کرد
آه دیگر خبری نیست از آن عزت ها
بین این شهر بنا بود که مهمان باشد
اُف بر این رسم پذیرایى و این دعوت ها
شاهبانوى جهان باشى اگر هم ، وقتى
دست بسته برسى ، مى شکند حُرمت ها
دختر پرده نشین علی و فاطمه را
نگهش داشته کوفه سرِ پا ساعت ها
لااقل کاش اباالفضل برایش می ماند
با حضورش چه کسی داشت از این جرأت ها
خارجى زاده که گفتند دلش سوخت ولى
قارى اش آمد و برداشته شد تُهمت ها
داشت مانند علی خطبه ی غرّا می خواند
سر که آمد به سر آمد سخن و صحبت ها
دست بر شانهی طفلان حرم می گیرد
آنکه خم بود به پایش همه ی قامت ها
می دوَد تا که کسى نانِ تصدّق نخورد
آرى افتاده به دوشش همه ی زحمت ها
شد قبول اُمّ حبیبه ! همه نذرى هایش
خانمش آمده در کوفه پس از مدت ها
*چه خانمی .. قد خمیده .. صورت سوخته .. سر شکسته .. دست بسته .. آی زینب ..*
اولش هرچه نظر کرد کسی را نشناخت
تا سرِ نیزه نشین کرد عیان نسبت ها
روز از شدت گرما و شب از سرمایش
پوست انداخته بودند همه صورت ها
سَر که افتاد زمین زود برَش داشت رباب
چون دگر گیر نمى آمد از این فرصت ها
این طایفه تا به حال از کسی تمنایی نکردن .. خانم ام کلثوم سلام الله ، امام سجاد علیه السلام یه بار یه خواهش از این نانجیب ها کردن که ای کاش نمیکردن .. خانم فرمود اگه میشه اینا به هوای این سرها به ما نگاه میکنن از یه محله های خلوتی ما رو عبور بدید .. ما آل الله هستیم .. قافله رو بردن سمت بازار .. همه رو صدا زد گفت بیاید خارجی ها اومدن .. ای وای .. ای گریه کن ها برا مرد تصورش هم اذیت میکنه نگاه کسی به قد و قامت ناموسش بیفته .. میگه سر بریده چشم باز کرد تو مجلس عبیدالله، دیدن چشم ابی عبدالله داره میچرخه تو مجلس، تا رسید به زینب چشماش رو بست ..
سایهی خواهر من را زن همسایه ندید ..
زینب و کوچه و بازار خدا رحم کند
بین جمعیت و انزار خدا رحم کند
ای حسین ..
برای پیوستن به گروه واتساپ من، این پیوند را دنبال کنید: https://chat.whatsapp.com/CysqXna80jUE49wrBXwqOd
#نوحه حضرت عباس به سبک هر شب میخونم با شور و نوا
ای دلاورِ، دشت کربلا، شاه با وفا اباالفضل
یاور حسین،دلبر حسین، مرد بی ریا اباالفضل
ساقی حرم، صاحب علم، جان خیمه ها اباالفضل
اباالفضل ، ای یل میدان
تو هستی،حیدر دوران
اباالفضل، یاابوفاضل(۴)
فاطمه داره،روی تو نظر،عشق فاطمه اباالفضل
با وجود تو ، نوکر نداره ، محشر واهمه اباالفضل
چونکه محشری ، کردی تو توی ، دشت علقمه اباالفضل
اباالفضل ، تو جوان مردی
تو میدون، غوغایی کردی
اباالفضل، یاابوفاضل(۴)
کربلا می گن ، با امضای تو ، داره صفایی اباالفضل
کربلا میدی ، به گدای خود، تو باوفایی اباالفضل
کربلا شده، باوجود تو ، چه کربلایی اباالفضل
اباالفضل ، کربلا می خوام
می خونم، الدخیل آقام
اباالفضل، یاابوفاضل(۴)
زمزمه یا نوحه امام حسین علیه السلام
سبک منم باید برم
یه کربلا به این گدای بی وفا بده
یه گوشه ازحرم به من خسته جا بده
بیا و اربعین دوباره ما رو را بده
حرم شلوغه و خالیه جای نوکرت
عنایتی بکن به ما به جون مادرت
رو گنبد طلا آقا بشم کبوترت
خدا میدونه که آقا چقد تو رو میخوام
به عشق دیدنت پیاده تا حرم میام
حسین حسین میگم تا که بگیره باز صدام
🏴حسین آقام آقام …
🏴آقام حسین حسین حسین
برات کربلام دست آقا امام رضاس همونکه برکت زندگی تموم ماس
اباالرئوفه و همیشه فکر نوکراس
نگاه کن از کرم آقا به چشم خیس من
زیارت حرم مثه یه خوابه واسه من
به گوش مادرت میرسه التماس من
نذار که حسرتش بمونه روی این دلم
فراق و دوری از شش گوشه تو قاتلم
بَده نیام آقا من که یه عمره سائلم
🏴حسین آقام آقام …
🏴آقام حسین حسین حسین
تو روضه ها فقط آقا به فکر گریه ام
مرید زینب و دیوونه ی رقیه ام
همیشه دشمن قوم بنی امیه ام
رقیه حاجت ماها رو میده آخرش
سفارش ماها رو میکنه به مادرش
همیشه هر کجا داره هوای نوکرش
یه گوشه ی نگاه تو راه نجات من
اگه دعام کنه حل میشه مشکلات من
میدونم عاقبت امضا میشه برات من
🏴حسین آقام آقام …
🏴آقام حسین حسین حسین