eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
803 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
. روضه‌ شهر مولاتنا یا جبل الصبر اغیثینی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خودم دیدم که شهر شام با رأست تجارت کرد تجارت با سر پاک تو کرد آقا خسارت کرد قلوب بانوان و کودکان آل عصمت را پر از درد و بلا و غصه و رنج و مرارت کرد که می‌داند چه‌ها با جان ما این شامیان کردند چه غم‌‌هایی که آوردند و دل را پرحرارت کرد من از این شهر و این دروازه ساعات دلگیرم چرا که بر دل و قلب صبور من جسارت کرد خدا لعنت کند آن پیرزن را که سر بامی به قلوه سنگ بی‌رحمی به سوی تو اشارت کرد برادر جان! تو بر نی بودی و دیدی در آن محشر چگونه بوته خــــار شعله‌ور ما را زیارت کرد میان ازدحــــام چشم‌های خیره‌ی مردم عزیزم! خواهرت بدجور احساس حقارت کرد به جان مادرم من نگذرم از خیزرانی که ... به پیش چشم‌هایم لعل و دندان تو غارت کرد نمی‌دانم چرا نشکست سقف آسمان آن لحظه‌ی شومی که آن بی شرم با مِی بر سرت قصد شرارت کرد میان آن کشاکش من فقط محو رخت بودم نگاه زخمی‌ات آنجا دل من را عمارت کرد .
. سلام الله علیها استقبالی از غزل سعدی سر تو رسیده امشب، شده وقت میهمانی چه عزیز میهمانی ، چه شکسته میزبانی نفسی بیا و بنشین ، سخنی بگو و بشنو که بدون تو چه خیری ، برسد به زندگانی ؟ غم و غصه سر رسیده ،سرت از سفر رسیده که به گریه خواندمش من ، نه به دعوت زبانی نه به دستِ خیزران و نه به آتش تنوری بغلت گرفتم ای سر ، به خدا به مهربانی غم دل روا نباشد ، که بگویم و برنجی نظری به صورتم کن ، که ضمیر من بخوانی بتکان غبار غربت ، به یتیمی ام نظر کن که به یک نظر تو از دل غم و غصه می‌رهانی خبر از پدر ندارم ، سر مهربان بیا و خبرش بگو و جانم بستان به مژدگانی .
با نام مستعار گره باز می کند مشهورِ ناشناس که اعجاز می کند مردم رقیه‌اش بشناسند از نخست زیرا که هرچه قفل، دمی باز می کند او فاطمه ست فاطمه صغرای اهل بیت آنجا که پیش طشت پدر ناز می کند روزی که هجر یار برایش تمام شد تدریس وصل بر همه آغاز می کند علامه است در دل علمیۀ حسین تفسیر فجر را چه خوش ابراز می کند مهدی شناسی‌اش شده معروفِ عارفان این عارف از خرابه چو پرواز می کند ✍️مجیدطاهری
نا امیدی نبود نزد گدایان حسن دست ما را برسانید به دامان حسن نشنیده است کسی خواهش روزی از ما می رسد روزی ما صبح و شب از خوان حسن حاجتم نیست در این شهر به احسان کسی عادتم داده خداوند به احسان حسن نشکند گوشه ای از نان کسی را همه عمر آنکه یک روز نمک گیر شد از نان حسن بنویسید جذامی زمین خورده نشست سر یک سفره کنار لب خندان حسن حُسن رفتار چنان داشت که از رحمت او مرد شامی شده یکباره غزل خوان حسن حرف او را نخریدند سپاهش غم نیست آمده خیل ملک گوش به فرمان حسن سفرایش همه رفتند و یکی بازنگشتت در عوض این همه نوکر همه قربان حسن و بدانند همه کوفه صفت های زمان که فروشی نبود عشق محبان حسن می رسد صبح ظهوری که بنا خواهد شد مثل ایوان نجف گنبد و ایوان حسن
. روی ضریحت می‌گذارم تا سرم را انگار در آغوش خود دارم حرم را با گریه آمد هرکسی با خنده برگشت فهمیدم اینجا معنی جود و کرم را با دست خالی آمدم چیزی ندارم آورده‌ام با خود فقط چشم ترم را من رو به روی گنبد تو نذر کردم تنها النگوهای دست مادرم را مثل کبوتر های صحنت پهن کردم در زیر پای زائران بال و پرم را حالا که دقت میکنم صحنی نداری هرچند میگردم همه‌ دور و برم را با این خیالات دلم جای ضریحت باید به روی خاک بگذارم سرم را علیه‌السلام .👇
. سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند لطف تو هر طِیبی را عاقبت حُر می کند زمزم و کوثر میان چشم من جوشیده است پس گلابِ این گُلِ پژمرده را کُر می کند رزق چشمم کربلا را دیدن است ، اما فراق نان چشمان مرا هربار آجر می کند یک سلام از پشت بام خانه دادم ، فطرست جای خالی مرا در کربلا پُر می کند در زیارت بُعد منزل نیست، پس هر عاشقی پشت بام خانه را مرقد تصور می کند آسمان روضه گرفت و ابر گریه می‌کند رعد سینه می زند ، زهرا تشکر می کند مهر تربت را که بوسیدم دلم آرام شد سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند ✍ ............... علیه_السلام بردار سر زخاک منم خواهرت حسین از شهر شام آمده ام با سرت حسین از گوشه مزار تو ای شاه بی کفن آید هنوز زمزمه مادرت حسین یادش به خیر چون که رسیدم به کربلا دست مرا گرفت علی اکبرت حسین آغوش باز کن که سکینه رسیده است او را بگیر بار دگر دربرت حسین حالا که حرف نیزه و از نبش قبر نیست برگو کجاست قبر علی اصغرت حسین می خواستم که آب بریزم به قبر تو یاد آمدم که تشنه جدا شد سرت حسین خاک مزار تو به سرم تا که ریختم یاد آمدم که خاک نشد پیکرت حسین جسم کبود و زخمی من شاهد من است خیلی مرا زدند سرِ دخترت حسین خیلی زدند خنده به اشکم زنان شام پای سرِ تو و سرِ آب آورت حسین بزم شراب و پرده نشینان فاطمه ای کاش مرده بود دگر خواهرت حسین ای کاش خورده بود به لبهای خواهرت چوبی که زد عدو به لبِ اطهرت حسین جانِ سر بریده حلالش نمیکنم آنکه شراب ریخت کنارِ سرت حسین ✍ .
. صل‌الله‌علیک‌یاابالزهــــــراء، يارسول‌الله ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دخترم مي‌روم و در دل من اين غوغاست که پس از من دل تو سفره درد و غمهاست دخترم مي‌روم و فکر تو و اين شهرم که گلم در وسط اين همه گلچين تنهاست دخترم مي‌روم و تسليت اين مردم بر در خانه تو شعله و دود و بلواست دخترم مي‌روم و دست علي بسته شود صبر تکليف علي در دل آن واويلاست دخترم مي‌روم و دشمن هيزم در دست فکر آتش زدن خانه آل طاهاست دخترم مي‌روم و دست تو را مي‌شکنند پشت در هستي و فتنه ز همان ضربه‌ي پاست دخترم مي‌روم و بين در و ديواري پشت در دختر من! قتلگه محسن ماست دخترم مي‌روم و فکر در و مسمارم که به پهلوت رسيدن چقدر بي‌پرواست دخترم مي‌روم و زود تو هم مي‌آيي وعده‌گاه من و تو جنت و عرش اعلاست ــــــــــــــــــــ خوشبخت
. صل‌الله‌علیک‌یاابالزهــــــراء، يارسول‌الله ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دخترم مي‌روم و در دل من اين غوغاست که پس از من دل تو سفره درد و غمهاست دخترم مي‌روم و فکر تو و اين شهرم که گلم در وسط اين همه گلچين تنهاست دخترم مي‌روم و تسليت اين مردم بر در خانه تو شعله و دود و بلواست دخترم مي‌روم و دست علي بسته شود صبر تکليف علي در دل آن واويلاست دخترم مي‌روم و دشمن هيزم در دست فکر آتش زدن خانه آل طاهاست دخترم مي‌روم و دست تو را مي‌شکنند پشت در هستي و فتنه ز همان ضربه‌ي پاست دخترم مي‌روم و بين در و ديواري پشت در دختر من! قتلگه محسن ماست دخترم مي‌روم و فکر در و مسمارم که به پهلوت رسيدن چقدر بي‌پرواست دخترم مي‌روم و زود تو هم مي‌آيي وعده‌گاه من و تو جنت و عرش اعلاست ــــــــــــــــــــ خوشبخت .
. خوش به حال هر کسى که روضه دعوت می ‎شود «هیأتی» از جانب زهرا حمایت می ‎شود بس که شأن و منزلت در روضه‎ خانه ریخته هر که یک دفعه بیاید , پیش کسوت می ‎شود این وسط آن عاشقی بُرده است که در این دو ماه بی ‎ریا می‎ آید و مشغول خدمت می‎ شود یک پر کاهی اگر چشم کسی نمناک شد کوه عصیان هم اگر باشد , شفاعت می‎ شود گریه‎ کن با گریه ‎اش غسل تقرّب می‎کند قطره‎ ای از اشک , مُنجر به طهارت می‎ شود هر که در ماه محرّم , کار و بارش شد حسین چون «رسول ترک» آخر با سعادت می‎ شود رازق ما کربلایی‎ها حسینِ فاطمه است روزی یک سال ما این ماه , قسمت می ‎شود در میان هیأتش انگار زیر قُبّه ای تا که لب وا می‎کنی فوراً اجابت می‎ شود تا به سجده می‎ روم سمت خدا پَر می‎کشم علّت معراج‎ هایم مُهر تربت می‎شود آن قدَر آقاست این آقا به عبّاسش قسم ارمنی هم زیر این پرچم هدایت می‎شود ناله های مادری پهلو شکسته می ‎رسد روضه‌ خوان تا وارد ذکر مصیبت می شود «یا بُنَیَّ» حال ما را زود می ‎ریزد به هم قلب ما با آهِ زهرا پُر حرارت می شود صبح محشر تا که می‎ گوید حسین من کجاست؟ می‎ رسد آقا … ولی بی‎ سر … قیامت می‎ شود محمد فردوسی✍ ............. . (علیه‌السلام) امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین ببین که در پی قربان شدن به تیغ ستم چو نخل سر زده از باغ کربلاست حسین... چو آسمان تنش آذین به گُل‌ستارۀ زخم صبور مانده به نیزار نیزه‌هاست حسین به راه دوست، گذشت از جهان و جان بنگر به استقامت و ایثار، تا کجاست حسین رها ز رنگ تعلق، به ملک استغنا رضا به دادۀ حق داده و رضاست حسین چو شیر شرزه، شکار افکن است و دشمن‌گیر به کارزار، همانند مرتضاست حسین خدای را، مشو از موج حادثات ملول که در سفینۀ تقدیر، ناخداست حسین به خون پاک شهیدان کربلا سوگند که در حریم وفا رحمت خداست حسین ✍ .
 •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• آه از روزی که از این روضه ها دورم کنند یا زبانم لال از شال عزا دورم کنند زندگی یعنی محرم زندگی یعنی حسین مرگ من روزی ست که از کربلا دورم کنند ای طبیبِ  هر دلِ  جا مانده از کرب و بلا اربعین مگذار از دار الشفا دورم کنند آتش دوزخ ندارد هیچ فرقی با بهشت گر بنا باشد که از خون خدا دورم کنند آفتاب هجر سوزان است، می میرم اگر لحظه ای از سایه ی ایوان طلا دورم کنند با پر و بالی شسکته آمدم، مگذار که از کبوترهای در صحنت رها دورم کنند اربعین امسال تنها سرپناهم مشهد است آه اگر امسال از باب الرضا دورم کنند دوری از هر چیز را راحت تحمل می کنم آه از روزی که از این روضه ها دورم کنند  •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
. علیه‌السلام خورشید سر زد از سحرت أیها الرئوف از سمت چشم‌های ترت أیها الرئوف تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی باران گرفت دور و برت أیها الرئوف جاری‌ست چشمه چشمه قدم‌گاه تو هنوز جنت شده‌ست رهگذرت أیها الرئوف تو آفتاب رأفتی و کوچه‌کوچه شهر در سایه‌سار بال و پرت أیها الرئوف با این همه، غریبِ غریبان عالمی داغی نشسته بر جگرت أیها الرئوف از کوچه‌های غربت شهر آمدی ولی داری عبا به‌روی سرت أیها الرئوف شکر خدا جواد تو آمد ولی هنوز بارانی است چشم ترت أیها الرئوف یک عمر خواندی از غم آقای تشنه‌لب با اشک‌های شعله‌ورت أیها الرئوف در قتلگاه، لحظهٔ آخر چه می‌کشید؟ جد ز تو غریب‌ترت أیها الغریب! ✍🏻 .
. صل‌الله‌علیک‌یاابالحجه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اثر زهر جفا را نه تو دانی و نه من این غم و درد و بلا را نه تو دانی و نه من پیش چشم پسری لرزش دست پدری اشک و اندوه و نوا را نه تو دانی و نه من پسر فاطمه جان می‌دهد اما تشنه سختی این ماجرا را نه تو دانی و نه من چشم بابا نگران چشم پسر خون افشان این غم و داغ و عزا را نه تو دانی و نه من پسری هست به بالین پدر وقت وداع شرح این حال و هوا را نه تو دانی و نه من پدری محتضر و سر روی دامان پسر وصف داغ ابتلا را نه تو دانی و نه من پدری و پسری، روضه کجا برد مرا؟ غربت خون خدا را نه تو دانی و نه من حالت پیر پسر داده و بشکسته دلی ... که ز کف داده عصا را نه تو دانی و نه من لشگر کوفه و شام هلهله کردند همه این همه جور و جفا را نه تو دانی و نه من اربا اربا پسری و قد خمیده پدری غصه‌های کربلا را نه تو دانی و نه من ـــــــــــــــــ خوشبخت✍ .