eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
794 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Noferesti1 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
@iransedaD1737382T16672744(Web)-mc.mp3
زمان: حجم: 4.13M
🔹 داستان توبه علی گندابی علی نامی در محله گنداب قدیم همدان زندگی می کرد او را علی گندابی صدا می کردند. او در زمانه خود فردی خوش سیما و خوش تیپ بود، روزگار علی گندابی را به جایی کشانده بود که مردم شهر او را به شرارت و عرق خوری می شناختند و شنیدنی 🎙
خادم اهلبیت کمالی ✍️"حب الحسین یجمعنا" تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست؟ در جوابم این چنین گفت و گریست لیلی و مجنون فقط افسانه‌ اند عشق در دست حسین بن علی (ع) است! محرم ماه احیای قلب‌های مرده است، محرم ماه پاک شدن دل ها از غبار کینه و بدی ها است ،محرم ماه انتخاب‌ است،انتخاب‌هایی که می‌تواند یک سوی آن بستن آب بر روی طفل شش ماهه باشد و سوی دیگر آن ایستادن در کنار سپاه حق و راستی ، همان سپاهی که دنبال عدالت خواهی و برپایی حکومت اسلامی است. محرم ماهی است که عشق و علاقه‌ و بغض های در گلو مانده نسبت به اباعبدالله الحسین علیهم السلام و دلتنگی‌های نرسیدن به کربلا ،مانند موجی طغیان گر از دل اقیانوس بیرون می‌شکافد. اگر در دل این موج حب حسینی، عشق و علاقه حسینی و نوکری خالصانه باشد حسین بن علی علیه السلام مانند پدری مهربان و شکیبا دست دختران و پسرانی که در دل این طوفان و بر روی این موج ممکن است با هر باد بغلتند را می گیرد و به کشتی نجات خود می برد . اگر این حب حسینی با تفکر همراه باشد،قطعا صعود را در پیش دارد. محبت حسین بن علی علیه السلام کاری با قلب ها می کند که نمونه بارز آن می تواند دختران هیئتی باشند که چهل روز قبل از شروع دهه، باقصد نزدیک شدن قلب هایشان به سید شباب اهل جنه و نوکری خالصانه و بی ریا برای سید و سالار شهیدان و خدمت به عزاداران وصی الله چله نشین می‌شوند و بایکدیگر عهد می‌بندد که تا زمان رسیدن به دهه محرم یک گناه را ترک کنند. چله ای که مصداق این شعر است : یک چله از برای شما ناله سر دهم تا در مُحرمت بشوم مَحرمت، حسین(ع) این حب حسینی با دل ها چه می کند که خادمان امام حسین علیه‌السلام، با خستگی های آخر هیئت و با عشق وصف ناشدنی خود به سید و سالار شهیدان دسته جمعی زیارت عاشورا می خوانند و از راه دور حرم سلطان کربلا را زیارت می کنند. این حب وترالموتور است که می تواند باعث سکوت خادمان در شب های محرم شود. سکوت در برابر ناسزا ها، سکوت در برابر کتک ها، سکوت در برابر چشم قره های پس از تذکر دادن ها. سکوت و سکوت... به راستی که چه سکوتی دلنشین تر از این؟ سکوتی که جنس محبت حسینی دارد. حبی که خوب و بد،با حجاب و بی حجاب،مذهبی و غیر مذهبی، متدین و بی دین را دورهم جمع می کند . حتی اگر فقط یک نقطه اشتراک میانشان باشد همان عشق و علاقه به امام حسین علیه‌السلام است .وقتی می‌گویند حب الحسین یجمعنا در حقیقت پیام عاشورا و رویکرد امام حسین را تفسیر کرده‌اند. لبم لبریز از جام حسین است عروج نام من بام حسین است اگر جراح قلبم را شکافد به روی لوح دل نام حسین است 🔳🔳🔳🔳🏴🏴🏴🦋🦋🖤🖤🖤
زمان: حجم: 915K
◾ بند اول ◾ عشق حسین شیرینه خیلی به دل می شینه ذکر اباعبدالله... به درد ما تسکینه چه عشق بی نظیری، ای جانم چه سرور و امیری، ای جانم نمیره راه دوری اگه براش بمیری، ای جانم ما را سرور ما را دلبر ما را مولا ما را رهبر ارباب ماها تا روز محشر ابی عبدالله... یا ثارالله ◾ بند دوم ◾ نام حسین درمونه مریض اینو می دونه گفتن یا ثارالله... مثل دوا می مونه عجب مه بلندی، ای جانم چه نام بی گزندی، ای جانم این اوج افتخاره که دل بهش ببندی، ای جانم مولای ما آقای ما دنیای ما روئیای ما آقا و مولای زیبای ما ابی عبدالله... یا ثارالله ◾ بند سوم ◾ اسم حسین غمگینه ماتم او سنگینه برای جنت رفتن حُبِّ حسین تضمینه بر تن او کفن نیست، واویلا لباس و پیرهن نیست، واویلا سرش رو نیزه اما نشونی از بدن نیست، واویلا بی پیرهن خونین بدن صد پاره تن ای بی کفن مولا و آقای مظلوم من ابی عبدالله... یا ثارالله
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨                                                                          🔷 السَّلامُ عَلَیْكَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ.. 🔷 بار من مانده به بازار ، خریداری تو؟  نوکرِ بی کس و بی عار ، خریداری تو ؟ مانده بر دست من این دل ، دل بی قیمت را از من زار و گرفتار ، خریداری تو ؟ به متاع من بیچاره همه خندیدند دیده ام از همه آزار خریداری تو ؟ آبرویی که نمانده به منِ آلوده توبه های شده تکرار خریداری تو ؟ فکر اعمال بدم خواب مرا می گیرد دیده ی مضطر و بیدار خریداری تو ؟ منکه بی قلب سلیمم ، ندهید افسوسم قلب ویرانه ی بیمار خریداری تو ؟ غیر اشکم که ندارم ثمری ، آقا جان میوه ی دیده ی تبدار ، خریداری تو ؟ تا که امشب تو بیایی ، نفسی می خوانم روضه ی دست علمدار خریداری تو؟ حسین رحمانی   🔳🔳🔳🏴🏴🏴🏴🏴🦋🦋خادم اهلبیت کمالی
🍁  دنیای بی ارزش مده عمر گران را با هوای نفس خود بر باد که این دنیای بی ارزش مراد دل نخواهد داد به هر بادی نلرزان بید ایمان را که در دوزخ بسازد آتش از خاکستر هر بید لرزان باد عنان نفس سرکش را به دست زهد و تقوی ده که بی تقوی به شهوترانی دنیا شود معتاد برای مرغ نازک تن قفس بهتر ز  پروازیست که در ایمن نباشد از گزند  حربهُ صیاد حذر کن از دورنگی با خلایق صاف و صادق باش که در روح دغلکاران خباثت میکند بیداد مکن روشن چراغ خانه ات را با ربا خواری که در آبادی قلبت  شود ظلمت سرا بنیاد شود آتش سرای آخر شاهی که در دنیا ز بیت المال محرومان  کند کاخ ستم  آباد ز سلطانی که بی وجدان بوَد به ان گدایی که هرازگاهی دل غمدیده  ای  را مینماید شاد طریق حق پرستی را به تحقیقات خود بشناس که شیطان هم در این ایام اناالحق میزند فریاد به وقت هر خطا این نکته یاد آور پس از مردن به دنیا مادرت دیگر تو را از نو نخواهد  زاد نیابد چاره  عشقش رود با حسرت از دنیا هزاران بار اگر طعم لب شیرین چشد فرهاد دلت را وقف عشقی کن که از الطاف سرشارش ز قید و بند این دنیا شوی آسوده و آزاد لبت را تشنه جام یکی سقای عطشان  ساز که زنجیر غمش بر گردن اهل ولا افتاد زمانی که عزیز ساقی کوثر لب عطشان بود فراهم شد برایش آب و اما تشنه لب جان داد ز  دانشگاه عشق او مشاهیری چنان خیزند که طفلانش به صد  پیر طریقت میشوند استاد
. من که شور عاشقی در سینه و سر داشتم صد هزار آیینۀ غم، در برابر داشتم هر شب از سامرّه در «سرداب غیبت» تا سحر روی صحبت در مدینه با پیمبر داشتم صبحدم آتش گرفت از آه سوزانم چمن سر چو از سجادۀ سبز دعا برداشتم باغ شد لبریز از خونِ دلِ آلاله‌ها باغبان می‌رفت و من چشمی ز خون تر داشتم لاله‌ها می‌سوختند از داغِ من چون چلچراغ بس‌که من در سینه داغ شعله‌پرور داشتم ای سرافراز دو عالم! ای شکوه سرو‌ها! در بلندای حضورت سایۀ سر داشتم ای تو با من مهربان‌تر از نسیم آشنا اُنس و الفت با تو از گل، نازنین‌تر داشتم ای سراپا عطر یاسین، ای بهارستان وحی! بی تو من حال شقایق‌های پرپر داشتم.. لطف زهرا داد امشب تا سحر تسکین مرا آشنایی با نوازش‌های مادر داشتم ✍️محمدجواد غفورزاده .🔳🔳خادم اهلبیت کمالی 🏴🏴
ای واسط فیض دو سرا آجَرَکَ‌الله وی حجّت حق؛ صاحب عزا آجرک‌الله با ناله‌ی زهراست عجین سوز صدایت هم‌ناله‌ی اُمّ‌النُّجَبا آجرک‌الله دریاب مرا در غم سالار شهیدان ای منتقم خون خدا آجرک‌الله اذنی بده تا گریه‌کن جدّ تو باشم هرجا که شود روضه به‌پا آجرک‌الله ما روضه گرفتیم قدم‌رنجه نمایی تا جلوه کنی بر دل ما آجرک‌الله ما هرچه که داریم از آن گوشه‌ی چشم است تو روی مگردان ز گدا آجرک‌الله راضی به رضای تو شدن خیر و فلاح است کی می‌شوی از شیعه رضا؟ آجرک‌الله با اشک بشوئیم دل از زنگ معاصی باشیم سرِ خوان ولا آجرک‌الله ای بانی هرساله‌ی روضه مددی تا در روضه بیابیم تو را آجرک‌الله بر عاشق جامانده‌ی ارباب عطا کن یک تذکره‌ی کرب و بلا آجرک‌الله🔳🔳خادم اهلبیت کمالی 🦋🦋
در سر ما نوکران غیر از هوای روضه نیست زندگی درد است آن جا که بنای روضه نیست از اذان صبح هستی تا غروب زندگی نغمه ای خوشتر به گوشم از صدای روضه نیست خانه در آشفتگی شهر حسرت ساخته آنکه در تاب و تبش جایی برای روضه نیست زخمی هایی پوچ دست آویز روحش می شود هر که در این خاک دان درد آشنای روضه نیست گم شده در ناکجا آباد دنیایی غریب عارفی که در طریقش رد پای روضه نیست اشک معراج منِ دور از تهجّد می شود نردبان آسمان جز اشک های روضه نیست 🏴🏴خادم اهلبیت کمالی 🦋🦋
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش سلام کرد به جدّش... سلامی از سر صدق سلام آن‌ که کند جان فدای جانانش سلام کرد بر آن گونه‌های خاک‌آلود بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش سلام کرد بر آن بوسه‌گاه نورانی سلام آن‌ که کند جان خویش قربانش سلام آن‌ که دلش زخمی مصیبت‌هاست سلام آن‌ که اگر بود کربلا، جانش، میان طف، سپر نیزه و سنان می‌کرد و می‌سپرد به شمشیرها گریبانش... سلام آن‌ که اگر نینوا حضور نداشت علی‌الدوام شده نالۀ فراوانش سلام آن‌ که سرازیر می‌شود هر روز به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش... 🏴🏴خادم اهلبیت کمالی 🦋🦋
دنیا ندارد قیمتی وقتی که آقا نیست در عصر غیبت زندگی کردن که زیبا نیست باید بسوزیم و بسازیم از فراق یار هرکس نمی‌سوزد در این هجران که از ما نیست باید به قصد فتح، سمت قله راه افتاد پس جا بماند هرکسی اهل تقلا نیست مهدی به دنبال من آماده می‌گردد بیچاره من وقتی دلم اصلاً مهیا نیست تب می‌کنیم آقای‌مان تب می‌کند با ما دارد هوای شیعه را...، پس شیعه تنها نیست دل‌هایمان حکم حرم دارد؛ در این دل هم جز مهدی زهرا برای هیچ کس جا نیست جوینده یابنده‌ست، می‌گردیم دنبالش لبخندی از یوسف مگر سهم زلیخا نیست؟ دنبال راه وصل اگر می‌گردی ای عاشق راهش به‌جز دل کندن از لذات دنیا نیست باید برای قبر خود امروز کاری کرد آه از دل غافل که قدری فکر فردا نیست! باید همیشه زینت‌اش باشم ولی صدحیف آلوده‌ای مانند من در شأن مولا نیست جایی که بین روضه زهرا می‌رود از هوش باور بفرمایید که جای تماشا نیست زهرای مرضیه سرش را در بغل دارد آقای لب‌تشنه ته گودال تنها نیست از محضر او قاتلش هم دست پُر برگشت هرجا حسین فاطمه باشد فراوانی‌ست 🏴🏴خادم اهلبیت کمالی 🦋🦋
جمعه‌ها طبع من احساس تغزل دارد ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد بی‌تو چندی‌ست که در کار زمین حیرانم مانده‌ام بی‌تو چرا باغچه‌‌ام گل دارد شاید این باغچه دَه قرن به استقبالت فرش گسترده و در دست گلایل دارد یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت یک قدم مانده، زمین شوق تکامل دارد جمکران نقطۀ امید جهان شد که در آن هرچه دل، سمت خدا دست توسل دارد هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد 🏴🏴🏴خادم اهلبیت کمالی 🦋🦋
Voice changer with effects (https://play.google.com/store/apps/details?id=com.baviux.voicechanger)4_5962997813397686356.mp3
زمان: حجم: 2.75M
‍ دیر راهب نصرانی اي میهمان بی بدن ای سر خوش آمدي از بزم این جماعت مهمان کش آمدي با چه سختی پول داد گفت این سرُ یه شب مهمانِ من کنید .. دِیریست وا نگشته به این دیر پایِ غیر تو آمدی که با تو شوم عاقبت بخیر در کسوت مسیح به مهمانی آمدی وقتی به دیر راهب نصرانی آمدی تو قصد کرده ای همه دنیایِ من شوی ترسا شدم كه حضرتِ عیسایِ من شوی بي پيكر آمدي سر و جانم فدایِ تو اي سر! بگو چگونه نهم سر به پایِ تو اي سيبِ سرخ؛ آمده اي تا ببويمت بگذار با گلابِ نگاهم بشويمت *شروع کرد شستنِ سر .. گفت خودت خودت رو معرفی کن به من .. تو کی هستی ؟.. دید لباش مثه چوبِ خشک تکان خورد أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى، وأنَا ابنُ عَلِیٍّ المُرتَضى، وأنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، وأنَا المَقتولُ بِکَربَلاءَ، أنَا المَظلومُ، أنَا العَطشان ...* اين دير كربلا شده قرباني ات شوم قربان زخم گوشۀ پيشاني ات شوم دامن مكش ز دستم ، دستم به دامنت رأست چنين شده است چه كردند با تنت تير و سنان و نيزه و شمشير و ريگ و خار از هر چه هست زخمي داري به يادگار با اينكه از لبان تو پيداست تشنه اي گويا نرفته تشنه ز خون تو دشنه اي از وضع نامرتب رگهاي گردنت پيداست بد جدا شده رأس تو از تنت "زخم لبت" گمان كنم اين زخم، كهنه نيست اين خرده چوب ها كه نشسته به لب ز چیست