eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.5هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
789 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Noferesti1 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰه، کلِّمینی .... وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۱ به نفس حجت الاسلام حامد کاشانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ خدا نیاره براتون اینو ببینید، بابا یه مدت سفر بره، خدا رحمت کنه شهدا رو، پدر و مادر ما فدای بچه های شهدا، پدر که از عملیات میاد بعد از مدتی، بچه که از خواب بیدار میشه دیگه بابارو رها نمیکنه، چون میترسه از دست بده، بچه های فاطمه هم میدیدن وضع مادر یه جوریه که ممکنه به ثانیه ی بعد هم نَکِشه، لذا دورِ مادر نشسته بودن، سر رو که بر می گردوند امید نداشت که بر میگرده مادر باشه، وضع وخیم بود، خودِ زهرا میدونه که چه باری روی دوشِ امیرالمؤمنین گذاشته، فاطمه از اسماء یا سَلمىٰ کمک گرفت، بعد از مدتی از جا بلند شد، به سختی به دیوار تکیه کرد، نیمه نِشَسته شد، بدنِ خودش رو شست فاطمه ی مطهره، چون میدونه شب دست تنهاست امیرالمؤمنین موقع غسل دادن، چقدر رویِ این زخم ها باید دست بکشه، چون خون تازه داره، خودش خواست امیرالمؤمنین رو یاری کنه، بدن رو شست، لباس عوض کرد، لباس بچه هارو هم عوض کرد، بچه ها دیدن مادر بد از مدتی یه قدری انگار حالش خوب شده، گفتن: ان شاء الله خدا میخواد مادرمون رو شفا بده، بریم مسجد نمازِ شکر بخونیم، من فکر میکنم فاطمه نمیخواست بچه هاش ببینن، بچه ها که از خانه بیرون رفتن، فاطمه به سَلمىٰ فرمود: پاهای من رو روی به قبله کن، پارچه روی صورتم بکش، برو عقب بایست، چند لحظه که گذشت بیا من رو صدا کن، اگه جواب ندادم علی رو خبر کن اون میدونه باید چیکار کنه، سَلمىٰ عقب ایستاد، چه اضطرابی داره، لحظاتی گذشت اومد روبند رو کنار زد، توی بعضی نقل ها اومده: فاطمه دستِ راستش رو روی صورتش گذاشته، چون میدونه امیرالمؤمنین این پارچه رو کنار میزنه، نمیخواست صورتِ کبودش رو ببینه، تا تونست مخفی کرد، سَلمىٰ صدا زد:" يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰه، کلِّمینی یا فاطمةُ الزهرا!" با من حرف بزن، دید جواب نمیده، پارچه رو برگردوند، مضطربِ، من چی باید بگم به علی؟ به بچه ها چه جوری بگم؟ در همین حین بچه ها از نماز برگشتن، نگران مادر بودن، خدا هیچ وقت نا امیدتون نکنه، از در که امام حسن اومد داخل، سر که داخل خانه شد اول بستر مادر رو نگاه کرد، امام حسن می دونست مادرش با اون درد شدیدی که داشت نمی تونست به این سرعت بخوابه، ولی دید مادر روی زمین افتاده پارچه ای روی صورتش انداخته، امام حسن فرمود: " یا سَلمىٰ! مَا يُنِيمُ أُمَّنَا فِي هَذِهِ السَّاعَة؟" خوابش برد مادرم به این زودی؟ سَلمىٰ نمی دونست چی بگه، آخه مضطرب بود، خیلی طول نداد، گفت:" مَاتَتْ أُمُّکما فَاطِمَةُ" مادرتون راحت شد، از دنیا رفت، سَلمىٰ میگه: دیدم امام حسن جلو اومد، امام حسین پشت سر، آرام آرام، آخه محضرِ بِضعَةُ الرَّسول میخوان برن، اومد امام حسن بالا سر مادر نشست، برا دلت بمیرم، روبند رو که کنار زد، میگه: آرام یه بار بوسید، شاید هنوز باور نکرده مادر از دنیا رفته، چون صورت مادر درد داشته آروم بوسید، خودش رو ننداخت روی مادر، صدا زد:" يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي" مادر با من حرف بزن" أَنَا ابْنُكِ الْحَسْن" من حسنم... دو سه بار صدا زد جواب نداد، امام حسن همیشه خودش رو سپر امام حسین می کرد، همه جا، یه روزی توی مسجد بودن، مروانِ ملعون به امیرالمؤمنین جسارت کرد تا امام حسین اومد جواب بده امام حسن فرمود: نه حسین جان! به تو اگه چیزی بگه من اذیت میشم، من خودم جواب میدم... اما اینجا استثناء شد، برگشت به امام حسین گفت: حسین جان! تو عزیز دوردونه ای شاید مادر جواب تو رو بده"فَجاءَ الحُسَین" امام حسین اومد"فَوَضَعَ خَدَّهُ تَحتَ قَدَمَیها" صورتش رو کف پاهای مادر گذاشت، صدا زد" يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي، أَنَا ابْنُكِ الْحُسْینُ قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي جَسَدي" مادر اگر جواب من رو ندی من می میرم... @Asheghane_hazrat_zeynab
|⇦•در کودکی لرزاند.... وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۲به نفس حاج عباس حیدر زاده •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ در کودکی لرزاند به هم پیکرِ مارا در پیشِ چشم ما زدندمادر مارا مادر نفَس زنان به پشتِ در بود اشکِ خجالت بر رخِ پدر بود *اصلا کسی پرسیده، چرا امیرالمومنین را صدا نزد ؟ چرا گفت فضَه تو بیا ... معمولا برای زن اگه مشکلی توو خونه پیش بیاد، اول مردش رو صدا میزنه، ... بزار رازش رو برات بگم، آخه به علی قول داده بود، یاعلی صبر میکنم، اون روزی که از مسجد برگشت، دید امیرالمومنین نشسته، زانو توو بغل گرفته، گفت :"یَا ابْنَ اَبِی طَالِب، اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِین" چرا مثل طفلی که توی رحم مادره نشستی ؟ زانوتو توی بغلت گرفتی ؟ مگه تو علیِ خیبر نیستی ؟ علی! شمشیرِ بُرّانت چی شد ؟ علی از جا بلند شد، فرمود: فاطمه جان!علی همون علیه، تا شمشیرش رو برداشت و میخواست از درِ خونه بیرون بیاد، صدای موذن بلند شد، الله اکبر، ... حضرت روشو کرد جانب بی بی، ... فاطمه جان میخواهی این صدا بالای ماذنه باقی بمونه ؟ بله، یا علی ...! فرمود: فاطمه جان باید صبر کنی ، اینجا مادرِسیدا، سرش رو پائین انداخت، ... چشم یاعلی صبر میکنم ... قربونِ صبر مظلومانه ات برم مادر، دیگه سیلیش زدند به علی نگفت، بین در و دیوار پهلوش رو شکستند، علی رو صدا نزد، توو کوچه های می زدنش، نگفت علی کمکم کن ....* دلم بهرِ علی میسوخت چون قُنفذ مرا میزد نگاهِ دردناکش بیشتر میداد آزارم :استادسازگار @Asheghane_hazrat_zeynab
@babolharam_net11. در کودکی.mp3
زمان: حجم: 4.87M
|⇦• در کودکی لرزاند.... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۲ به نفس حاج عباس حیدر زاده✾• @Asheghane_hazrat_zeynab
. 🕯 یا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها زبانحال ایام فاطمیه بند🕯 کمر علی رو شکستی فاطمه چشماتو وا کن بازم بخند و دلم رو از غم و غصه رها کن از این سفر بی علی تو بیا و زهرا حذر کن بی رمق ای بانوی من بمون و ترکه سفر کن نرو گلم ای مهربون بمون و یار من بمون تنها تو درکم میکنی حرفمو از چشمام بخون فاطمه طاقت بیار علی رو تنها نذار نرو عزیزم نرو بند🕯🕯 شدی چرا رو به قبله بستی به روم راه چاره بده جواب علی رو حتی شده با اشاره به اشکای چشم حیدر بیا و زهرا نظر کن به خاطر اشکه مظلوم بمون و ترکه سفر کن نرو مسیحای علی تویی تمنای علی نگو ‌که ترکم‌ میکنی ای همه دنیای علی میونه این کاروزار علی رو تنها نذار نرو عزیزم نرو بند🕯🕯🕯 غریبم و بعدت غریب تر بگو که پیشم میمونی دق نده حیدر رو زهرا آخه تو خیلی جوونی نگو ‌که حلالم کن حیدر که قلبم آتیش میگیره اگه بری این پهلوون از غم دوریت میمیره نرو طرفدار علی محرم اسرار علی فقط تویی ‌که میکنی وا گره از کار علی میونه این گیرودار علی رو تنها نذار نرو عزیزم نرو ✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی 👇👇👇
. 🕯سبک روضه ای سلام الله علیها ایام فاطمیه دوم ۱۴۰۲ ۱۴۰۲ بند🕯 رفتی و با خودت منو،آخر نبردی فاطمه با رفتنت‌ جون به لبِ،علی آوردی فاطمه ‌ بگو چطور دلت اومد،تنها بذاری حیدرو آخه چطور بعد سه ماه،جمش کنم من بسترو دست خودم نیست،که بیقرارم بعد تو زهرا،بی پشت و یارم باور ندارم،تورو ندارم گرفتن از من،داروندارم فاطمه جانم،خدانگهدار بند🕯🕯 سخته تورو راهیت کنم،شبونه زهرای علی سخته که رو دوشم بری،از خونه زهرای علی سخته برام غسلت بدم،منکه نمیتونم گلم سخته برام به جسم تو،کفن بپوشونم گلم سخته ولی من،چاره ندارم سخته که امشب،طاقت بیارم حالا میفهمم،حال حسن رو سخته رو این زخم،مرهم بذارم فاطمه جانم،خدانگهدار بند🕯🕯🕯 آروم بخواب ای مادرم،تو دیگه درد نمیکشی چقدر دعا کردم برات،شفا بگیری خوب بشی بستی چرا چشماتو پس،چرا نفس نمیکشی چرا باید ای مادرم،تو نیمه شب تشییع بشی الهی که خیر،نبینه هیچوقت همونکه خاکِ،ماتم سرم کرد بشکنه اون پایی که لگد زد میون کوچه،بی مادرم کرد فاطمه جانم،خدانگهدار ۱۴۰۲/۰۹/۲۲ ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی 👇👇