@simaye_haran1_14234113410.mp3
زمان:
حجم:
3.6M
🎙 #محمدرضا_بذری
#⃣ #شور
#⃣ #مناجات_امام_زمان_عج
میون روضه ها تو رو قسم میدیم همه
به حق خون حنجر حسین فاطمه...
به دستای بریده ی امیر علقمه
از غصه ی دوری تو بر لب رسیده جان...
«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان»
چقدر ساده گرفتیم بی تو بودن را
هزار سال بدون تو زندگی کم نیست ...
خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم
که توبه های من روسیاه محکم نیست ..
هزار بارخودت رانشانمان دادی
ولی چه فایده چشمان ما که محرم نیست ..
تو رو به اشک خواهری که مونده بی پناه
به ناله های دختری که شد تنش سیاه ..
به گریه های مادرت کنار قتلگاه
میون گریه ها میگیم الغوث و الامان..
«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
www.maktab-zakerin.blogfa.com.wav
حجم:
21.88M
.
#زمزمه
#فاطمیه
#زبانحال_حضرت_زینب
شمع شام تار زینب - مادر بیمار زینب
می کشد من را سکوتت - مادر من مادر من
از چه مادر دلغمینی - در نماز آخرینی
دیدنی باشد قنوتت - مادر من مادر من
اشک غربت می چکد از چشم بابای غریبم
در کنار بسترت در ناله ام یجییبم
مادر قامت کمانم - می زنی آتش بجانم
مادر زینب به روی زینب خود دیده بگشا
دارد امشب مادرم حال پرستارت تماشا
*
مادر قامت خمیده - از چه رنگ تو پریده
هست و بود زینبی تو - مادر من مادر من
من پرستار تو هستم - در کنار تو نشستم
از چه رو جان بر لبی تو - مادر من مادر من
مادر بیمار من ناز تو با جان میخرم من
تا نفس دارم میان خانه راهت میبرم من
ای همه هستم فدایت - دستم من باشد عصایت
این چنین ره رفتنی در خانه ما کس ندیده
دست تو در دست من اما شود پایت کشیده
*
بسته ای چشمان تر را - بسته ای بار سفر را
تا سحر از غم نخفتی - مادر من مادر من
می روی از آشیانه - از حدیث تازیانه
رفتی و باکس نگفتی - مادر من مادر من
می دهی بوی خزان ای لاله از غم فسرده
از چه مادر می زنی امشب نفس اما شمرده
من کجا و خانه داری - من کجا و سوگواری
مادرم بار دگر بوسه بزن بر روی زینب
با همان دست شکسته شانه کن گیسوی زینب
#سید_محسن_حسینی ✍
شیخ هادی الیاسیشیخ هائی الیاسی.mp3
زمان:
حجم:
20.96M
|⇦•آشیانی را که با هم ساختیم ...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژه ایام فاطمیه به نفسِ حجت الاسلام شیخ هادی الیاسی •✾•
|⇦•آشیانی را که با هم ساختیم ...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژه ایام فاطمیه به نفسِ حجت الاسلام شیخ هادی الیاسی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَازَوْجَةَ وَلِيِّ اللّٰهِ، یا اُم الحَسِن و یا اُم الحُسَین
اللّهمّ صلّ على محمّد وأهل بيته، وصلّ على البتول الطاهرة، الصدّيقة المعصومة، التقيّة النقيّة، الرّضيّة المرضيّة، الزكيّة الرشيدة، المظلومة المقهورة، المغصوبة حقّها، الممنوعة إرثها، الْمَکْسُورَةِ ضِلْعُهَا، المظلوم بعلها، المَقتُولَةِ وَلَدُهَا، المَخفِیَّةِ قَبْرِهَا الْمَجْهُولَةِ قَدَّرَهَا ..
با مولا بریم کنار بستر همسرش ، مولا برامون درد دل کنه با فاطمه .. تو هم یه گوشهی خانه بنشین مثل امام حسن ، مثل ابی عبدالله به این درد دل مادر و پدر گریه کن
باغبانی همچو من شرمنده از گل ها نشد
غنچهی نشکفته ام گلبرگ هایش وا نشد
آشیانی را که با هم ساختیم آتش زدند
هرچه پیغمبر سفارش کرده بود اجرا نشد
پای نامحرم نباید باز میشد در حرم
خواستم با قدرتم مانع شوم اما نشد ..
خدا نکنه جلو مرد با غیرت به ناموسش بی احترامی کنن .. اگه یه کسی به چادر ناموس ما نگاه چپ کنه غیرتمون اجازه نمیده .. شنید دارن به خیمه هاش حمله میکنن با کمک شمشیر سر از خاک بر داشت صدا زد «وَيْحَكُمْ يا شيعَةَ آلِ أَبي سُفْيانَ! إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دينٌ، وَ كُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَكُونُوا أَحْراراً في دُنْياكُمْ هذِهِ، وَارْجِعُوا إِلى أَحْسابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ عَرَبَاً كَما تَزْعُمُونَ» شمر اومد جلو گفت پسر فاطمه چی میگی ؟! گفت من با شما میجنگم شما با من میجنگید «أَنَا الَّذي أُقاتِلُكُمْ، وَ تُقاتِلُوني، وَ النِّساءُ لَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ، فَامْنَعُوا عُتاتَكُمْ وَ طُغاتَكُمْ وَ جُهّالَكُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمي ما دُمْتُ حَيّاً» این زن و بچه گناهی ندارن .. اول با من بجنگید .. خدا لعنت شمرُ اینجا مردونگی کرد گفت باشه اول کار تو رو تمام میکنیم ..
ضربه ای با پا به در زد سخت پهلویم شکست
بعد از آن زهرا برایِ من دگر زهرا نشد
من فقط یه اشاره ای کنم ، آخه این شبا باید بفهمیم چرا هر شب میومد صورت رو قبر فاطمه میزاشت ..
شرمنده ام که خانهی امنی نداشتم
دو تا لگد زد جلو مولا .. اول درُ با لگد باز کرده .. «وَ رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَيَّ» اول بی بی رو با لگد بین در و دیوار زدن .. بعد که وارد شد دید بی بی رو زمین افتاده فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ .. رَفَس ضربه ای رو میگن که به سینه میزنن .. یه جوری زد صدای نالهی فاطمه .. اینجا صدای فاطمه رو امیرالمومنین شنید از اتاق که بیرون دویید عبارت مقتل اینه چشمای مولا سرخ شده بود آنقدر گریه کرده .. امد سر فاطمه رو از رو خاک برداشت، عبا کشید رو بدن فاطمه .. صدا زد فضه کمک کن فاطمه رو داخل اتاق ببریم .. مولا جان عبا آوردی، فاطمه رو با فضه بردی داخل .. بریم کربلا .. یه امام با عبا بدن جوانشُ رو پوشاند
خودم زیر بغل های تو را آرام میگیرم ..
اما کربلا اومد کنار بدن جوانش :
هر کجا مینگرم جسم تو را می بینم
چشم من تار شده یا تو مکرر شدهای ..
ای حسین ...
هدایت شده از تبلیغات شهید باکری 🌹
لینک مجموعه تبلیغاتی شهيد باکری 🌹👇👇👇
🔴ویژه کانالداران عزیز، تبلیغات پر بازده با هزینه کم
https://eitaa.com/joinchat/1016398755C7466c70a17
👆👆 جمع تعداد اعضا ۷۸ هزار نفر
برای تبلیغات به آیدی زیر مراجعه کنید 🌹
🆔@kianatv
15683_1579152429000.mp3
زمان:
حجم:
1.08M
#نوحه_حضرت_زهرا_س
#زمینه
چه نعمتی شد روزیم
ذلک فوز العظیم
کنیزم اون جا که هست
فیها نعیم مقیم
اما یه عده بی حیا
نشنیدن که میگفت خدا
لا تَرفعوا اَصواتکم
والدخلوا الباب سُجَّدا
حرمت اهل بیت سادات شکست
هل اتی سوخت و باب حاجات شکست
مثل نورهِ کَمِشکاة شکست
وای وای وای بِاَیِّ ذنب قتلت
بند2
چشای من دیده فقط
اذا النجوم انکدرت
به جرم چی میزدنش
بِاَیِّ ذنب قتلت
در رو شکستن یکی نگفت
این خونه ی زهراس مردم
لا تدخلوا بیوتَ النبی
الا انْ یوذن لَکُم
تازیونه با یاس حیدر چه کرد
مدینة النبی با کوثر چه کرد
با انها لاِحْدَی الکُبَر چه کرد
وای وای وای بِاَیِّ ذنب قتلت
بند3
امون از آتیش و دود
النار ذات الوَقود
دیدم که قرآن میسوخت
اِذْ هُم علیها قُعود
زهرا با پهلوی غرق خون
میگفت خوب شد گفتی بابا
لا اسئلکم علیه اجر
جز مودة فی القربی
یا ابتا ببین که زهرا چی شد
شمس الضحی چی بود و حالا چی شد
یعطیک ربُّک فتَرْضی چی شد
وای وای وای بِاَیِّ ذنب قتلت
شعر و سبک: احسان نوری
@nohe_sonati61647_1398116134837_478480.mp3
زمان:
حجم:
572.5K
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
#زمزمه #تک_ضرب
▪️نوحه ایام فاطمیه
ای گل افسرده ام
یار سیلی خورده ام
چادرت خاکی شده
از غمت آزرده ام
پیش چشم مجتبایت بر زمین افتاده ای
تا به خانه دست لزرانت به دستش داده ای
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمة...
دیدمت در پشت در
سینه زخمی بی پسر
گشته بودی مضطر و
ناله می کردی پدر
دست بسته،دلشکسته، بر تو میکردم نگاه
ذوالفقارم در نیام و سر به زیر و بی سپاه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمة...
در میان بستری
ناتوان و لاغری
با وصیتهای خود
بر دل من آذری
صحبت از تابوت خود ای جان جانانم مکن
حرفی از مردن مزن زهرا،تو حیرانم مکن
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمة...
پیکرت را می برم
روی دوش ای دلبرم
نیست اما فاطمه
رفتن تو باورم
شهر بابایت پیمبر دفن تو اما غریب
شد مزارت بی نشانه سرنوشت تو عجیب
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمة...
رفتی و گشتم غریب
داده ام از کف شکیب
حیدرت بیچاره شد
ذکر من امن یجیب
بی تو با اطفال بی مادر چه سازم فاطمه
کن دعایم ای همه راز و نیازم فاطمه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمة...
✍اسماعیل تقوایی