eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.8هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
857 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ #کانال_عاشقان_حضرت_زینب_س هشتک کانال👆 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
@tekyenokariیه عده آدم از خدا بیخبر.mp3
زمان: حجم: 4.57M
علیه السلام بند1⃣ یه عده آدم از خدا بی خبر نامردایی از جنس اون چل نفر تا این که تازه بشه داغ علی هیزم آوردن دوباره پشت در انگار نه انگار توی این خونه امام جونی که باز در خطر جون امام با تازیونه اومدن کاش میدونستن خونی که میخان بریزن خون امام بی رحما بی عبا بی عمامه نبریدش پیرمرد نامردا نزنیدش مظلوم یا امام صادق بند2⃣ یه پیر مرد خدایی چقدر نا داره چقد برای دویدن پا داره امام صادق و به زور میبرن ازین همه غم بمیریم جا داره حرمت سن و سال شو نگه نداشتن چه داغی رو ی دل شیعه ها گذاشتن امام و با دستای بسته میکشونن توی سقیفه بذر این فتنه رو کاشتن بی رحما روی خاک پشت مرکب نکشیدش پیرمرد نامردا نزنیدش مظلوم یا امام صادق بند3⃣ روضه به لحظه های گریزش رسید صدای پیغمبر و دشمن شنید میخاست که شمشیر بکشه اما از نگاه مصطفی خجالت کشید اما بگم از غربت شهید بی سر دلا بسوزه واسه اون لحظه ی اخر که قاتلش از فاطمه حیا نکردو خنجر کند شو گذاشت کنار حنجر بی رحما لااقل لب تشنه سر نبریدش پیرمرد نامردا نزنیدش مظلوم یا حسین یا مظلوم شعر و سبک: و .
-280224000_-150074912.mp3
زمان: حجم: 6.34M
امام_زمان_عج_مناجات دلم هوای تو کرده، هوای آمدنت صدای پای تو آید، صدای آمدنت بهار با تو بیاید به خانه‌ی دل ما سری به خانه‌ی ما زن، صفای آمدنت هنوز مانده به یادم که مادرم می‌خواند زمان کودکی‌ام قصه‌های آمدنت حساب کردم و دیدم که با حساب خودم تمام عمر نشستم به پای آمدنت چقدر وعده‌ی وصل تو را به دل بدهم؟ چقدر جمعه بخوانم دعای آمدنت؟ نیامدی و دلم را شکستی ای مولا چه نذرها که نکردم برای آمدنت محسن_عرب_خالقی
زمان: حجم: 843K
یاصادقِ آلِ عَبا : بنیانگذارِ روضه‌ها اِی رئیسِ مذهبِ ما اِی زاده‌یِ خیرالنساء مدینه گشته کربلا از گریه مَحشری بپا گفتی میانِ شعله‌ها از آتشِ آن خیمه‌ها دودمه_امام_صادق_علیه_السلام شیعه هر چه دارد از نورِ امام صادق است دین به نامِ صادق است ۲ هر نفس حُب الحسین تنها کلامِ صادق است دین به نامِ صادق است ۲ گر چه از زهرِ ستم جانم رسیده بر لبم من رئیسِ مذهبم ۲ من قتیل داغ‌های بی شمارِ زینبم من رئیسِ مذهبم ۲ من که عمری گریه کردم در غمِ کرب و بلا مهدی زهرا بیا ۲ همچو جدم می‌زنم بر خاکِ حجره دست وُ پا مهدی زهرا بیا ۲ نمک سفره‌یِ تو عبد خدا کرده مرا صادقِ آل عبا ۲ مادرت گریه کن کرب و بلا کرده مرا صادقِ آل عبا ۲ قاتل من زهر شرر بار شد قاتل مادر در و دیوار شد شاعر حسین ایمانی
زمان: حجم: 415K
سر آسمانهای اعلا ، به زیر قدمهای صادق دل غصه دار محبین ، بسوزد ز غمهای صادق فدای امام غریبی ، که شد کشته ی زهر کینه ز داغ عزیز پیمبر ، شده محشری در مدینه بُوَد ذکر لبها ، چو حیدر چو زهرا در این سوگ عظمی ، واویلا واویلا واویلا واغربتا ز طاغوتیان زمانه ، چه ظم و ستم ها که دیده شبانه پیاده خدایا ، پی مرکبی می دویده قسم بر غم بی حد او ، غمش بر دل ما نشسته بمیرم بمیرم بمیرم ، که شد حُرمت او شکسته بمیرم که جانش ، شد از غصه بر لب بگرید بگرید ، به غمهای زینب واویلا واغربتا سلامم بر آن بانویی که ، به اشک و به قلب شکسته شده وارد شام و کوفه ، ولیکن به دستان بسته سر دلبرش روی نیزه ، به لبهای او ذکر یا رب زنان کف زنان گرد محمل ، وَ نامَحرمان دور زینب به نی قاری او ، بخواند چو قرآن شود ذکر لبهاش ، حسین جان حسین جان یا حسین یابن الزهرا شاعر: امیر_عباسی
زمان: حجم: 207K
ای آنکه آید بوی عشق از تربت تو قبرت گواهی می دهد از غربت تو گِرد حریمت حائر ندارد شمع و چراغ و زائر ندارد ای آنکه ایمان و اَمان را پاسداری در دل چه خونها از بنی عباس داری زان دشمنی ها جانت به لب بود اما به هر حال صبرت عجب بود منصور اگر افزوده از عم درد و داغت مامور او هم ناگهان آمد سراغت آن هم نه در روز، اندر شب تار وآن هم نه از در، از بام و دیوار هرکس دم از مهر تو می زد در خطر بود هر جا تو بودی خانه ات تحت نظر بود نام تو بردن زجر و ستم داشت زنجیر و زندان، اندوه و غم داشت صادق که شیعه از قیامش سرفراز است از همت او جاودان دین و نماز است شب قبر پاکش زائر ندارد مهدی به قبرش سر می گذارد
زمان: حجم: 244.5K
مسوزان به زهر جفا سینه ام شده تازه غمهای دیرینه ام من و زهر کینه من و یک مدینه غریبم غریب عدو خانه ام را به آتش کشید بفهمیدم آندم که مادر چه دید کنم یاد آن در بسوزم چو مجمر غمت شد نصیب دلم از شراره شد آتشفشان روم تا ز مادر بیابم نشان به ماتم نشستم بیادت شکستم کجائی غریب
زمان: حجم: 387.2K
(الرحیل الرحیل) فاطمه شد بی پسر ، وای امام صادق مدینه شد نوحه گر ، وای امام صادق غریب امام صادق۴ چنان زِ زهر جفا ، سوخت زپا تا سرش که مثل شمع سحر ، آب شده پیکرش دور و برِ بسترش ؛ زگریه غوغا شده این دم آخر چقدر ؛ شبیه زهرا شده غریب امام صادق۴ فدای مظلومی و ، اشک غریبانه اش چو خانه مادرش ، سوخت درِ خانه اش در وسطِ شعله ها ، داشت به لب زمزمه فاطمه یا فاطمه ، فاطمه یا فاطمه غریب امام صادق۴ نیمه شب از خانه اش ؛ چه بی امان بی برند به کوچه ها بی عصا ؛ کشان کشان می برند مثل علی حرمتش ؛ گرچه رعایت نشد ولی به ناموس او ؛ دگر جسارت نشد غریب امام صادق۴ شیخ الائمه اگر ؛ شد جگرش چاک چاک دگر تن اطهرش ؛ نمانده بر روی خاک همینکه تشییع شد ؛ پیکر او خوب شد پیکر جدش حسین ؛ ولی لگد کوب شد محمود سلطانی
زمان: حجم: 476.8K
صدق الله صدق الرسول صدق الامام صدق الصادق حرم الله حرم الحسین خیر الکلام صدق الصادق بار و بندیل ببندید که فردا برویم قطره ایم و همه باید سوی دریا برویم مادرش چشم به راه من و تو در حرم است کربلا منتظر ماست بیا تا برویم (راه،،، مسیر،،،،مانع ما نیست عشق،،،، خطر،،،، از هم جدا نیست)۲ (گفت،،، به ما ،،،،امام صادق هیچ،،، کجایــــی کربلا نیست)۲ حرمو فرض کنید و کربلایی شید حتی شد قرض کنید و کربلایی شید **** صدق الله صدق الرسول صدق الامام صدق الصادق حرم الله حرم الحسین خیر الکلام صدق الصادق تا غمت در دل ما هست مگر غم داریم هرچه داریم ز شبهای محرم داریم در قیامت تو به ما جا بده کنج حرمت ما چه کاری به بهشت و به جهنم داریم (قلب،،، فقط،،، جای حسینه عشق،،، تما،،،شای حسینه)۲ (هر،، نفس،،، که میکشیم ما از،،،، نفس،،،،،،های حسینه)۲ عشقو بی مرز کنید و کربلایی شید حتی شد قرض کنید و کربلایی شید **** صدق الله صدق الرسول صدق الامام صدق الصادق حرم الله حرم الحسین خیر الکلام صدق الصادق وقت اثبات جنون است بیا بسم الله برو سوی جهت قبله نما بسم الله وقت آن است که به خانه ی خود برگردیم هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله (عرش،،،، شبیـــــــهِ کربلاته اشک،،،،همون،،،، آب حیاته)۲ (شک،،، نکن،،،، که گِل ما از تر،،،،بت و،،،، آب فراته)۲ یه سلام عرض کنید و کربلایی شید حتی شد قرض کنید و کربلایی شید شعر: محسن سلطانی
متن روضه شب شهادت امام جعفر صادق (ع) در شب غصه دلم رنگ سحر می خواهد انشاالله یه همچین شبی ههمون بقیع باشیم، فردا روزش کلنگ زنی ساختن حرم باشه، بشینیم تا صبح برای امام صادق گریه کنیم، کلنگ حرم بزنیم در شب غصه دلم رنگ سحر می خواهد وقت پرواز شده بال سفر می خواهد غربت شهر مدینه همه جا معروف است روضه اش خون دل و دیده ی تر می خواهد حُرمتِ موی سپیدم که در این شهر شکست قصه ای شد که سرانجام جگر می خواهد همه ی قوت من را اثر زهر گرفت آه هم از بغض ترک خورده اثر می خواهد نیمه شب، دشمن و بی حرمتیش یادم هست او چه از جان منه سوخته پر می خواهد آه طرف کوچه کشیدند و عبایم افتاد بردن پیر مگر چند نفر می خواهد آتش و هیزم و کوچه همه اش تکراری است غم این صحنه فقط ضربه در می خواهد نه عمامه به سرم بو زمبن افتادم نه کسی دور برم بود زمین افتادم جام چشم منه بی تاب پر از غم می شد داشت لبریز غم و گریه ی نم نم می شد هر قدم پشت سر مرکب دشمن آن شب از نفس های منه سوخته دل کم می شد بند نعلین و کهنسالی و رنج کوچه به زمین خوردن من داشت مسلم می شد ماه شوال که حال دل من را می دید با زمین خوردن من داشت محرم می شد وقتی سه بار شمشیر تا نیمه از غلاف بیرون کشید، آخرین بار غلاف کرد، غلط کار شد گفت: منو ببخش اشتباه کردم؛ چی دیده مگه، ازش پرسیدن گفت: هر موقع اومدم شمشیر بکشم دیدم روسول خدا پشت سر جعفر بن محمد ایستاده، غصبناک، بار سوم اومدم شمشیر بکشم فرمود: منصور یه مو از سر جعفرم کم بشه دودمانت به باد میدم؛ ترسیدم فرمود: منصور دو تا کار دارم، گفت: یکی اینکه نیمه شب دنبال من نفرست، بچه ها خانواده ام دلواپس میشن،  دوماً اگه خواستی کسی بفرستی این ابن ربیع ملعون نفرست، بی ادبه جسارت می کنه فحش می ده
متن روضه خوانی شهادت امام جعفر صادق (ع) کانال عاشقان حضرت زینب، س، شعبان پور منصور دستور داد: بروید امام جعفر صادق (ع) را بیاورید. جوان رذلی که اسمش محمد بود شبانه نردبان گذاشت و از روی دیوار بی خبر آمد بالای بام و از آنجا به صحن خانه نگاه کرد، دید امام صادق دارد نماز می خواند. جوان پایین آمد و بعد از آنکه نماز آقا تمام شد به آقا گفت: آقا من مأمورم شما را ببرم. فرمود: مانعی ندارد. پس بگذار من به اتاق بروم و لباس بپوشم. گفت: نمی شود آقا. هر چه آقا اصرار کرد این جوان بی ادب قبول نکرد. با آن وضعیت از خانه بیرون آمدند. این پسر رذل سوار بر استر شد امام صادق (ع) پیرمرد هم پیاده به راه افتاد. این جوان هی استر را تند می راند. محمد بن ربیع می گوید: یک وقت نگاه کردم دیدم از بس آقا دویده نفسهایش به شمارش افتاده. دلم سوخت. عنان استرم را کشیدم و استر را نگه داشتم. پایین آمدم و گفتم: جعفر بن محمد! تو هم سوار شو! آقا سوار شد. رسیدیم به کاخ. ربیع پدر محمد جلو آمد و سلام کرد. گفت: آقا عذر می خوام. می دانید مأمورم و معذورم. آقا فرمود: اجازه می دهید من دو رکعت ناز بخوانم؟ گفت: بفرمایید. حضرت کناری ایستاد و دو رکعت نماز خواند. ربیع می گوید: دیدم بعد از نماز، دستهایش را بلند کرد طرف آسمان و لبهای مقدسش آهسته آهسته می جنبید. اما نمی دانم چه می گفت. زمزمه های آقا تمام شد. فرمود: ربیع! می خواهی مرا ببری ببر. ربیع می گوید: آستین آقا را گرفتم و داخل کاخ آوردم. تا چشم منصور دوانقی به قیافه امام صادق(ع) افتاد، آنقدر به ایشان توهین کرد که حد نداشت. امام صادق(ع) با سر بدون عمامه، با بدن بدون عبا و قبا، با پای برهنه ایستاده بود و این نانجیب هر چه از دهانش بیرون می آمد به آقا گفت. آقا هم سرشان را پایین انداخته بودند. یک وقت منصور دست به قبضه شمشیرش برد و به اندازه یک وجب شمشیر را بیرون کشید. ربیع می گوید: ای داد! الان اقا را می کشد. یک وقت دیدم منصور شمشیرش را غلاف کرد. مقداری فکر کرد باز به اندازه دو وجب شمشیر را بیرون کشید. گفتم الان آقا را می کشد. باز دیدم شمشیر را غلاف کرد. یک وقت دیدم تمام شمشیر را بیرون کشید. به خودم گفتم : به خدا قسم اگر شمشیر را به من بدهد و بگوید:امام صادق را بکش اول خودش را می کشم. هر طور می خواهد بشود. یک وقت دیدم تمام شمشیر را غلاف کرد و از تختش پایین آمد. امام صادق (ع) را بغل کرد و بوسید. آقا را برد جای خودش نشاندو عذر خواهی کرد. گفت: آقا معذرت می خواهم سوءتفاهمی شده بود آقا! خواهش می کنم برگردید. منصور گفت: ربیع! اسب مخصوص خودم را بیاور. آقا را رساندم به خانه و برگشتم. آمدم به منصور گفتم: بیرون کشیدن آقا با این وضع و شمشیر کشیدن و با عزت آقا را به خانه رساندن به هم جور در نمیآید. منصور گفت: ربیع! به خدا قسم می خواستم امشب جعفر را بکشم. تا دست به قبضه شمشیر بردم،یک وقت دیدم پیغمبر (ص) استین هایش را بالا زده و جلو آمد. یک شمشیر هم در دستش بود آن را بلند کرد و فرمود: آی منصور! به خدا خودت و قصرت را از بین می برم اگر یک مو از سر پسرم جعفر کم شود. من ترسیدم و شمشیرم را غلاف کردم. با خودم گفتم: شاید خیالاتی شده ام. بار دیگر به اندازه دو وجب شمشیرم را از غلاف بیرون کشیدم. دیدم پیغمبر (ص) نزدیکتر آمد و فرمود: منصور! وهم و خیال است؟ تو را از بین ببرم؟ ترسیدم و شمشیر را غلاف کردم. باز دفعه سوم به خودم تلقین کردم شاید وهم و خیال است. این دفعه همه شمشیر را بیرون کشیدم. دیدم پیغمبر(ص) پایش را گذاشت روی پله اول منبر و فرمود: می خواهی تو را از بین ببرم؟ باورم شد. شمشیر را غلاف کردم و به احترام آقا را بر گرداندم. می دانم الان دلهایتان دارد بهانه می گیرد. بگویم؟ می گویم: یا رسول الله! ای کاش یک سری هم به کربلا می آمدی. یا رسول الله ای کاش  یک سری هم به گودال قتلگاه می زدی. رسول خدا! اگر شما نیامدید زینب(س) آمد. زینب(س) با یک عده زن و بچه آمد. یک عده زنهای داغ دیده آمدند ای خدا! بالای بلندی رسید. دید لشکر دور حسین(ع) را محاصره کرده است. شمشیر دار با شمشیر می زند، نیزه دار با نیزه می زند. عصا دار با عصا می زند. آنهایی هم که حربه ای نداشتند آنقدر سنگ به بدن مقدس ابی عبدالله زدند.     لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.
متن روضه شهادت امام صادق (ع) کانال مداحی عاشقان حضرت زینب، س، شعبان پور زهر طرف به کمام تیر غم زمانه گرفت  دل مرا که بسی بود خون نشانه گرفت چو جدّ خویش علی سالها به خانه نشاند ز دیده ام همه اشک دانه دانه گرفت هنوز خانه زهرا نرفته بود از یاد که آتش از در و دیوار من زبانه گرفت سپاه کفر به کاشانه ام هجوم آورد مرا به زمزمه و ناله شبانه گرفت سر برهنه ، پای برهنه برد مرا  پی اذیت من بارها بهانه گرفت هنوز ز خستگی راه بود در بدنم که خصم تیغ به قتلم در آن میانه گرفت هزار شکر که زهر جفا نجاتم داد مرا به موج غم از مردم زمانه گرفت چه کردند با پسر فاطمه ، چه خون ها که به دل فرزندان فاطمه نکردند ، شبانه امام صادق را با سر و پای برهنه بردند قصر منصور ، این نانجیب چند مرتبه شمشیر کشید برای شهادت امام صادق ، آخر الامر دستور داد آقا را با احترام برگردانند ، اما مدینه بچه ها نبودند ببینند قاتل بالای سر بابایشان با شمشیر ایستاده است ، اما قربان جد مظلومش حسین ، کربلا بچه ها بودند ، دیدند هر کسی هر چه در دست داشت به بدن عزیز زهرا زد .یکی با شمشیر می زد ، یکی با نیزه می زد آنهایی که سلاح نداشتند با سنگ به بدن ابی عبدالله زدند . همه صدا بزنیم حسین …
😭😭 رقیه گشته بی پدر ای ساربان آهسته تر... این جاده گر گل میشود اون سرزمین کربلا۲ گلهای گلدان حسین پرپرشود درنینوا۲ ازسیلی این قوم دون ۲ روی رقیه شد کبود۲ 😭😭 (رقیه گشته بی پدر ای ساربان آهسته تر...) 😭روضه😭 (بمیرم اومدزیر یه خارو خاشاک دید یه دخترسه ساله ای😭 زیر خاروخاشاک نشسته وگریه می کند بازبون بچگی صدامیزنه بابا بابا هی صدامیزد عمه عمه عمه عمه من بابام ومیخوام بابام ومیخوام اینقد ناله زد،گریه کرد😭 گفتن دخترحسین بهانه ی بابا گرفته گفت اشکال نداره برید سر بریده ی باباشو براش ببرید😭 بمیرم سروگذاشت روزانو صدازد بابا،بابا توآسمونا دنبالت می گشتم بابا عمم می گفت :رفتی سفر بابا،بابا بابا بابای مهربونم اینجای روضه دلم آتیش گرفته😭 صدازد بچه های شام بیاین ببینید بابام اومده😭 دیگه به من نگید بچه یتیم۲ بیاید ببینید بابام اومده من مهمون دارم😭 خوش اومدی بابا بابا خوش اومدی توویرونم) 😭😭 😭ادامه نوحه😭 گلوی اصغرش شکافت قنداقه اوشدغرق خون۲ درعلقمه آب آورش گشته جدا دستش کنون۲ ازسیلی این قوم دون روی رقیه شدکبود۲ گلوی اصغرش شکافت۲ قنداقه اوشد غرق خون۲ (رقیه گشته بی پدر ای ساربان آهسته تر....) 😭😭 بابانگرحزینه ام من دخترت سکینه ام۲ آوردی ازمدینه ام بی توسفر چراکنم۲ بابا گلی گم کرده ام۲ کواصغرشیرین زبان۲ می گردم اندرکشته ها۲ شاید گلم پیداکنم۲ من دخترت رقیه ام سیلی زدشمن خورده ام۲ ویران سراجایم شده پرآبله پایم شده۲ ارثی زمادر برده ام من تازیانه خورده ام۲ (رقیه گشته بی پدر ای ساربان آهسته تر.....) 😭😭 ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨