📌جدید
💬#زمینه، زمزمه
🔸#حضرت_رقیه س
✍️کربلایی ابوالفضل اسعدی
🖤پیر شدن مالِ بزرگا بود، بابایی...
...........................................
🔸بند ۱
پیر شدن مالِ بزرگا بود، بابایی...
ببین با داغ تو، یکشبه پیر شدم
طاقت و صبر واسه مردا بود، بابایی...
تو که دیدی چطور من زمینگیر شدم
زمین گیر شدم
بدون داداش اکبر چِقَدَر پیر شدم
زمین گیر شدم
من از مردم کوفه چِقَدَر سیر شدم
لباست پاره ، لباسم پاره
الان گوشواره م کدوم بازاره
لبات پر خونه ، لبام پر خونه
روی مشت زجر جای دندونه
اباعبدالله اباعبدالله حسین جان حسین جان(۵)
..................................
🔸بند ۲
چرا بوی نون میده سرت، بابایی؟
نکنه تو تنور گذاشتن سرتو؟
جای سالم نداره سرت، بابایی...
چه بیهوا ازم گرفتن سرتو...
گرفتن سرتو
تو فقط بهم بگو با چی بریدن رگتو
گرفتن سرتو
همه میگن توی صحرا کشوندن تنتو...
یتیمی سخته، یتیمی درده
همش میگم کاش قدیم برگرده
چقدر حرفای نگفته دارم
نذاریم تنها بابا یکبارم
اباعبدالله اباعبدالله حسین جان حسین جان(۵)
..................................
نذر فرج
زمان:
حجم:
338.8K
بند ۱
💬#زمینه، زمزمه
🔸#حضرت_رقیه س
✍️کربلایی ابوالفضل اسعدی
🖤پیر شدن مالِ بزرگا بود، بابایی...
زمان:
حجم:
393K
بند ۲
💬#زمینه، زمزمه
🔸#حضرت_رقیه س
✍️کربلایی ابوالفضل اسعدی
🖤پیر شدن مالِ بزرگا بود، بابایی...
محمد عطایی نیا1_19798124775.mp3
زمان:
حجم:
3.38M
📌جدید
.#زمینه، نماهنگ
از «شاعر گمنام»
بازنویسی سبک نگرانتم 😭
برای #حضرت_رقیه سلام الله علیها
..............................
بند اول🥇
ببین دختره تو شده پیر
تو یه کوفه و شام شد اسیر
میونِ تازیونه و غم
زجر بهم میگه که بمیر
بابایی بدنم رنگش شده کبود
چرا میده سرت بابایی بوی دود
عمه میگه بهم کاش عمو زنده بود
عمه گفته بهم
دونه دونه آستینارو بالا زدن
عمه گفته بهم
واسه ذبح سرتو بفرما زدن
عمه گفته بهم
بانیزه رو تنت، بابا امضا زدن.
حسین وای💔
.............................
بند دوم🥈
دیگه خم شده این کمرم
شمر و خولیه همسفرم
دخترهای شامی چِقَدَر
حرف میزنن پشت سرم
بابایی یه نفر گوشوارهمو گرفت
میخندید و با زور، چادرمو گرفت
نپرس کی بابایی معجرمو گرفت
بابایی نپرس
چرا با دیدنت گریه سر میگیرم
بابایی نپرس
چرا مرد میبینم دست به سر میگیرم
بابایی نپرس
چرا از غمت دست به کمر میگیرم
حسین وای💔
...............................
نذر فرج /
زمان:
حجم:
389.4K
✨💫✨💫✨💫
💫✨💫✨💫
✨💫✨💫
💫✨💫
✨💫
💫
🚨جدید / #اربعین
🔸سبک: زمزمه
🔹جزئیات: اربعین
🔸بند ۱ از: «منتظر»
🔹بند ۲ از: «شاعر گمنام»
🔸بند ۳ از «گودرزی»
🔹عنوان: بیا واسه من فکری بردار
💫✨💫✨💫✨💫
🚨بند ۱
بیا واسه من فکری بردار
تموم کن همه حسرت ها رو
یه چیزی میخوام از تو اینبار
خود کربلا، کربلا رو
عکس هام ـ جلو چشامه
میباره اشکهام ـ شبیه بارون
بودم ـ توی بهشتت
همون دوگنبد ـ با یک خیابون
هر بار ـ نگاه میکردم
این خاطراتــو ـ به هر بهونه
کابوس ـ میدیدم آقا
بخواد غلامت ـ که جابمونه
« ارباب... نیام می میرم... »
💫✨💫✨💫✨💫
🚨بند ۲
میشه کربلاتو دوباره
ببینه چشای ترِ من؟!
یعنی اربعینت قراره
ببندی چفیه سرِ من؟!
بازم بیا آقاجون
ضرر کن امسال، بخر گداتو
آقا تو رو به جون
عمه ی سادات، ببر گداتو
تنگه دلم برای
صحنِ قشنگت، آقای خوبم
یک عمره روبرومه
عکسِ ضریحت، آقای خوبم
« ارباب... نیام می میرم... »
💫✨💫✨💫✨💫
🚨بند ۳
دلم خیلی تنگه آقاجون
همیشه میاد تا حــریمت
میخوام بشنوم بار دیگه
بگی امسال هم میخریمت
دائم ـ از کربلا و
رسیدنِ به ـ حرم می خوندم
اما ـ یادم اومد که
رقیه میگفت ـ بابا جا موندم
قسمت ـ بشه حرم رو
به نیت دخـ ـ ـترت میام و
خرج ـ تو میکنم باز
دوباره امسال ـ حرم، صدامو
« ارباب ـ فدا رقیه ات... »
💫✨💫✨💫✨💫
نذرفرج // #امام_حسین
زمان:
حجم:
1.37M
روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
السلام علیکِ یا بنت الحسین یا رقیه
السلام علیکِ یا باب الحوائج
رقیه،ای گُل زیبای عمه
غمت شد ماتم عظمای عمه
تو و سیلی کجا و تازیانه
چه گویم با که گویم، وای عمه
یا رقیه
سلام به آن زانوهای خسته ات،
سلام بر آن گلوی گرفته ات که آفتاب گرم و سوزان خرابه و کربلا و کوفه آن رو سوزاننده
سلام بر چشمان گریانت،
سلام برآن چشمانی که سر بریده ی بابا رو دیده
سلام برآن دستان خسته ات که قدرت کافی ندارد تا برای بابا سینه زنی کنه😭
میگه وقتی همه یاران امام حسین علیهالسلام شهید شدند
دیگه کسی برای یاری ایشون
نمونده بود
برای وداع آخر به خیمه بر گشت
صدا زد زینب جان منم دارم میرم
میگه زن و بچه بیرون ریختند
حلقه زدند دور اباعبدالله
همه رو دلجویی کرد
دختراشو نوازش کرد، دخترای مسلم را نوازش کرد
اون لحظه آخر سکینه(س) ترفندی زد گفت رقیه جان،هر طور شده نگذار بابابه میدان بره
اگه بره شهید میشه،رقیه رو بغل بابا داد،خانم رقیه دست
در گردن بابا انداخت
بابا نمیگذارم بری بابا
بابا اینها خیلی بی رحم اند
عمو عباسم رو کشتند،علی اصغر مون رو کشتند
داداش اکبرم را کشتند
بابا... بابا... بابا...
بابا حالا که میخوای بری منم ببر
میگه اباعبدالله رقیه رو بوسید
یه چیزی در گوش رقیه گفت
رقیه آروم شد
خانم زینب میگه دی رقیه رفت یه گوشه
دیگه این بچه با کسی حرف نمی زد
زانوی غم بغل می کرد یه گوشه می نشست
چهل منزل این بچه مثل یه قناری افسرده سر به زیر
پر فرو برده
خانم زینب برای اینکه به حرفش بیاره هی سؤال میکرد
خیلی سخته به خدا یتیم
بزرگ کردن
هی سؤال میکردم ازش
رقیه جان بابا لحظه آخر
چی به گوشت گفت
می گفت عمه جان این یه رازه
بین من بابا
قول دادم به کسی نگم
خانم زینب میگه هر کاری میکردم رقیه لب از لب باز نمی کرد
خدا ، باباش چی بهش گفته؟
منزل آخر خیلی التماسش کردم
رقیه جان عمه دق میکنه
اگه نگی بابا چی گفته عمه
میمیره میگه رقیه شروع کردبه گریه
نه عمه تو نمیر عمه
داداش اکبرم مرده
عمو عباسم مرده
عمه من بجزء تو کسی رو ندارم
بهت میگم عمه
اما عمه اول بگو خرابه ی شام
کجاست
گفتم عمه جان اینجا دروازه
شامه
گفت عمه بابام گفته خرابه ی شام میام می برمت
😭😭
خانم بمیرم برات،بمیرم برا دل تنگت
بمیرم برا غربتت
میگه وقتی برگشتند مدینه
خانم زینب تو مجالسی که از طرف مردم مدینه گرفته می شد
خودشون روضه میخوندند
خدا میدونه زینب چه جوری
روضه می خونده
از همه می خوانده
اما وقتی به اسم رقیه می رسید می سوخت و می خواند
می گفت رقیه غمت مرا پیر کرد
داغت کمرم رو شکوند
رقیه غربتت موهامو سپید کرده
آی.. آی.. آی
ای رقيه!!
ای دختر ابی عبدالله!!
اگر در این ایام صدای تو گرفته و نمی تونی برا پدر
بلند بلند گریه کنی
ما برای پدرت گریه می کنیم و به سینه می زنیم(فیض آمادست)
یکی از بزرگان و علماء نقل میکنه:میگه: در عالم مکاشفه یکی از بزرگان،میگه:خانوم زینب رو دیده بود درشمایلی از نور،گفته بود: خانوم جان! این همه روضه،از کربلا تا شام،کجا شما پیر شدید؟کجا به شما خیلی سخت گذشت؟ خانوم فرموده بود: همه ی روضه ها یه طرف،یه جا خیلی سخت گذشت، اونجا پیر شدم،اومدم گوشه ی خرابه دیدم سر داداشم یه طرف رو خاک،امانتِ داداشم یه طرف رو خاکِ، خدایا کدوم رو بغل کنم،سرِ حسین رو بغل کنم،دخترش داره جون میده میگه دویدم سمت در خرابه گفتم عباس کجایی 😭خدایا به فریاد دلِ سوخته ی زینب برس😭😭😭
خدایا ! تو را به مقام ارجمند پاره ی تن امام حسین ما را مشمول شفاعت او در قیامت قرار بده، خدایا بحق اشک چشم بی بی رقیه در گوشه ی خرابه امن یجیب مضطر اذا دعا و یکشف السوء
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
💐راه شام خانم رقیه 💐
#راه_شام_روضه_فارسی
اینان که طبل خاتمه جنگ می زنند.
دیگر چرا به خیمه ما سنگ می زنند.
باران تیر و حمله غارت شروع شد .
نقشی دگر ز ننگ، در این جنگ می زنند.
بابا.
بوچولده اولدی بهاریم عحب خزان گیدیرم.
دور ای یارالی حسین کوچدی کاروان گیدیرم.
سرشک چشم توکوب شامه باغریقان گیدیرم.
کفن ضروری دگل آتلارین ایاقینده
ایدوبله جسمیوی پامال کوفیان گیدیرم .
منی گلنده بو صحرایه سن گتورمیشدون
پوزولدی گلشن وگل اولدی باغبان گیدیرم.
منی جلالیله گتدون حسین بوصحرایه
اولوبدی شمروسنان ایندی پاسبان گیدیرم.
ووربلا قوللاریما ایندی ریسمان گیدیرم
قوری یر اوسته یارالی جنازه لر قالدی
خرابه ده قوری یرده قوناقلیق ایلما قا
جنازن اوسته منی قویما دیلا آغلا ما قا
سنه او گوشه ویرانده اوخشیان گیدیرم
.
💐راه شام استاد میثم 💐
#راه_شام_روضه_فارسی
شامیان! من داغدارم، هلهله کمتر کنید
خارجی نه! زاده ی پیغمبرم باور کنید
کف زدن پایِ سر فرزند زهرا خوب نیست
نامسلمانان! حیا از دخت پیغمبر کنید
با چه جرمی عمه ام را پیش چشمم می زنید؟
نه حیا از فاطمه، نه شرم از حیدر کنید
گشته جای شیر جاری اشک از چشم رباب
جای خنده، گریه با آن مهربان مادر کنید
میهمانم، زاده ی پیغمبرم، آیا رواست
جای عطر گل، نثارم خاک و خاکستر کنید؟
این سر ریحانه ی زهراست بر بالای نی
از چه رو با خنده استقبال از این سر کنید
کوچه کوچه سنگ بگرفتید جای گل به دست
تا نثار فرق مجروح علی اکبر کنید
زخم زنجیر مرا دیدید و خندیدید باز
شادمانی پای اشک عمه ام کمتر کنید
فاطمه با ماست ای نامردﹾ مردم! کِی رواست
رقص پای گریه ی صدیقه ی اطهر کنید؟
شیعیان با شعر "میثم" در غم ما اهل بیت
دیده را لبریز از خون، سینه پراذر کنیم
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
راه شام
زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها
#راه_شام_روضه_ترکی
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
بیر اسیرم دوشموشم من کارواندان قالموشام
کاروان کوچ ایلیوب زار و پریشان قالموشام
قالموشام وحشتلی چولده یکه و تنها بابا
نه یانیمدا وار آنام نه زینب علیا بابا
تئز یتیش امدادیمه ای سرور بطحا بابا
قورخولی چوللرده من با آه و افغان قالموشام
کیمسه نم یوخدور یانیمدا دردیمی اظهار ائدوم
تا بلالی کاروانه یول نشان وئرسون گئدوم
بو گئجه وقتی قرانلوق بیلمورم آیا نئنئوم
عالمی ظلمت دوتوب صحراده ویلان قالموشام
بیر دایان گئتمه بابا درد و غمیم جوش ایلیوب
شمر دون رخساریمی سیلیله منقوش ایلیوب
مهربان عمم منی یاددان فراموش ایلیوب
طاقتیم گئتمیش الیمدن اشک ریزان قالموشام
شایق اردبیلی
غلامرضا سازگار
#ورود_به_شام_روضه_فارسی
شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید
ساز با ناله ذریه زهرا نزنید
سر مردان خدا را به سر نیزه زدید
مرد باشید دگر سنگ به زن ها نزنید
به زنان سنگ اگر بر سر بازار زنید
دختران را به کنار سر بابا نزنید
علی و فاطمه در بین شما استادند
پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید
کشتن فاطمه بین در و دیوار بس است
تازیانه به تن زینب کبری نزنید
رقص شادی جلوی محمل زینب نکنید
پای سرهای بریده به زمین پا نزنید
گر به دیدار سر پاک حسین آمده اید
این قَدَر دست به هنگام تماشا نزنید
بگذارید برای شهدا گریه کنیم
خنده بر داغ دلِ سوخته ما نزنید