eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
25.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
957 ویدیو
604 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
حبیب بن مظاهرعلیه السلام سوم محرم نژاد صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله ‏ سوگند به رگهای گلوی تو حسین سوگند به خاک مشک بوی تو حسین در برزخ و در محشر و میزان و ‏صراط باشند همه جا به جستجوی تو حسین حسین.‏ آلوده ای آمد کربلا گفت : ابی عبدالله انقدر گشتم تا حرمت را پیدا کردم قیامت من نمیتوانم تو را پیدا کنم ‏وسط گنهکاران بگرد منِ آلوده را پیدا کن. حسین....‏ حبیب ابن مظاهر را خواب دیدند . دیدند در باغ باصفایی نشسته . حبیب چگونه ای ؟ گفت در نعمت ‏پروردگارم. حبیب آیا آرزویی داری؟ گفت فقط یک آرزو دارم خدا من را زنده کند بیایم تو روضه ی حسین ‏بنشینم برای مظلومیِ حسین گریه کنم. حسین....‏ نامه ی ابی عبدلله را خواند. خواست همسرش را امتحان کند گفت: حسین برایم نامه نوشته . اما من قصد ‏کربلا ندارم. یک مرتبه همسرش بلند شد چادرش را برداشت انداخت رو سر حبیب گفت پس در خانه ‏بنشین من میروم کربلا حسین را یاری میکنم. حسین.... خیلی آبرو دارد حبیب ابن مظاهر . ببین کجا دفنش ‏کرده زین العابدین؟ می خواهی وارد حرم حسین شوی اول به حبیب سلام میکنی . میخواهی بروی به گودال ‏قتلگاه حبیب را میبینی. ان شالله امشب حبیب ابن مظاهر به همه ی ما نظری می کند . ‏ آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بُوَد که گوشه ی چشمی به ما کنند؟ آمد به بازار کوفه . دید مسلم ‏ابن اوسجع ایستاده . آمدی چه کنی مسلم؟ گفت آمدم حنا بخرم محاسنم سفید شده محاسنم را حنا کنم. ‏گفت بیا برویم از یک مغازه ای حنایی بخریم که رنگش تا قیامت نرود. گفت حبیب کجا برویم؟ گفت حسین ‏نوشته من غریب و تنها ماندم. حسین....‏ روز عاشورا گفت فوج فوج برای دشمن سپاه کمکی می آمد . بی بی سینه گفت بابا برای ما کمکی نمی آید؟ ‏فرمودند چرا بابا. برای ماهم قوای کمکی می اید . یک مرتبه دیدند دوتا پیرمرد دست هم را گرفتند. خبر ‏رسید به عمه ی سادات حبیب آمده. بی بی برای حبیب سلام فرستاد. حبیب شروع کرد بلند بلند گریه ‏کردن. گفت خاک بر سر این دنیا کار دختر علی به جایی رسیده که زینب برای حبیب سلام بفرستد. حسین روز عاشورا خجالت کشید ابی عبدلله را صدا بزند . یک وقتی بابا بالای سرش نشسته بدن ها را بغل گرفتند. ‏ان شالله امشب بخوابد حسین جان . عمری ست آمده ام که دم آخر یک لحظه تو بیایی . بالای سر همه ‏آمد. همه را در آغوش کشید. حتی صورتش را به صورت غلام سیاهش زد. بمیرم برایت حسین . کسی نبود ‏بالای سر حسین بیاید. یک وقت چشمانش را وا کرد دید الشِّمرُ جالسٌ علی صدرِ. حسین... ‏ احساس سوختن به تماشا نمی شود آتش بگیر تا که ببینی چه می کشم؟ ‏