#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
طبیب! بـاز مکـن زخـم فـرق مولا را
مگـر نمـیشنـوی نالههـای زهـرا را؟
طبیب! کـار ز دسـت کسـی نمـیآید
که سوی قبله کشیدهست شیرحق ما را
طبیب! زهـر بــه قلب علـی اثر کرده
نشـان دهـد رخ زردش یتیمـی مـا را
طبیب! نسخۀ زخم علی فقط کفن است
به حال خویش گـذار این امام تنها را
طبیب! رفت و علی چشمهای خود را بست
بـرای مــردم دنیـا گـذاشت دنیـا را
علی به شوق ملاقات دوست وقت نماز
ز خون زخم جبین شُست روی زیبا را
چه شـد امام عزیزی که آبیاری کرد
به گریۀ شب خود، نخلهای خرما را؟
کشیده سر به فلک نخلهای کوفه هنوز
کــه بشنـوند صــدای اذان مــولا را
الا تمــام یتیمــان کوفــه! بشتــابید
کـه بنگریــد دم مـرگ، روی بـابـا را
هزار حیف که دنیا شبانه چون زهرا
به خـاک کـرد نهـان آفتـاب دلها را
هزار خار ز هر گل به دیدهات «میثم!»
اگـر بـدون علـی در جنـان نهی پا را
✍ #غلامرضا_سازگار
.
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
دورِ شمعِ پیکرت، گردیدهام خاکسترت
ای به قربانِ تو و این رنگِ زردِ پیکرت
از نفسهای بلندت میلِ رفتن میچکد
حق بده امشب بمیرم در کنار بسترت
تا نگیرد خونِ تازه گوشهی تابوت را
مهلتی، تا که ببندم دستمالی بر سرت
حیف شد، از آنهمه دلواپسیِ کودکان
کاسههای شیر مانده روی دستِ دخترت
کاش میمردم نمیدیدم به خاک افتاده است
هیبت طوفانیِ دُلدل سوارِ خیبرت
خلوت شبهای سوت و کورِ نخلستان شکست
با صدای وا علی و وای حیدر حیدرت
شهر کوفه تا نگیرد انتقامِ بدر را
دست خود را بر نمیدارد پدر جان از سرت
میروی اما برای صد هزاران سال بعد
میل احسان مینماید غیرت انگشترت
✍ #علی_اکبر_لطیفیان