#حضرت_اباالفضل_زمزمه
#تاسوعا_زمزمه
ای وای چقد تیر و چقد نیزه رها کردن
ای وای من دستاتو از پیکر جدا کردن
چشمات به خیمه بود عمود آهنین خوردی
از صورتت معلومه با صورت زمین خوردی
مادرم فاطمه برات میاره مرهم...اخی اباالفضل
برادرم چقد سرت پاشیده از هم...اخی اباالفضل
علم افتاد ،تو افتادی و زینب زمین افتاد
توافتادی و مشک و طفل تشنه لب زمین افتاد
دست تو و امیّد من هر دو بریده شد
انگار تنت خیلی روی خاکا کشیده شد
اصلا نمیشه این بدن به خیمه برگرده
انگار یه لشکر پیکرت رو زیر و رو کرد
چهار هزار نامرد یه مرد وتیر می زدن
ای وای اباالفضل
یک لشکری به یک بدن شمشیر می زدن
ای وای اباالفضل
اونیکه به زمینت با یه ضربه زد...نمی بخشم
اونیکه چشمتو تیر سه شعبه زد...نمی بخشم
#محمدعلی_قاسمی_خادم