#حضرت_زهرا_ولادت
#حضرت_زهرا_مدح
...صبح شور آفرين ميلادت
لحظهها چون فرشتگان شادند
چار تن بانوي بهشتی هم
گل فشاندند و دل ز كف دادند
داد فرمان، خدا به پيغمبر
كه: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انحَر»
مثل «حوا» شميم جنت را
«مريم» آن جا به يك اشاره گرفت
بوسه بر خاک پايت «آسيه» زد
دامنت را به شوق، «ساره» گرفت
جز تو اي معنی «كلام الله»
كيست شايستۀ «سلام الله»؟
ای وجودی كه در كمال شهود،
هستیات نورِ عالمِ غيب است
نام پاک تو بیوضو بردن
نزد اصحابِ معرفت، عيب است
با علي نُه بهار پيوستی
دَرِ خواهش به روی خود بستی
به خدا، خانۀ گِلين تو را
اشتياق حبيب، پُر كرده ست
عطر ناب «لِيُذهِبَ عَنكُم»
بوي«امَّن يُجيب» پُر كرده ست
حلقه زد گرد چهرهات چون ماه
هالۀ «اِنَّما يُريدُ الله»
لطف سرشارت، اي عصارۀ وحي
خستگان را به مهر، تسكين داد
تا سه شب، قوت خويش را هر شب
به يتيم و اسير و مسكين داد
در شگفت از تو قدسيان ماندند
سورۀ نور و هل اتي خواندند
چه كسي ميبَرد گمان كه خدا
به كنيز تو رتبه كم داد؟
فضه شد ميهمان مائدهای
كه خدا پيش از اين به مريم داد
میتوان با محبت تو رسيد
به رهايی به روشنی به اميد
نيمه شبها كه در دل محراب
ذكر آيات نور داشتهای
اي نمازت نهايت معراج!
عرش را پشت سر گذاشتهای
باغ سجاده غرق عطر تو بود
همه آفاق، زير چتر تو بود
صلح سبز «حسن» كه جاری شد
چشمه در چشمه از پيامت بود
نهضت سرخ روز عاشورا
شعله در شعله از قيامت بود
خطبه را زينب از تو چون آموخت
سخنش ريشه ستم را سوخت
ای دلت در كمال بیرنگی
از همه كائنات، رنگين تر!
بود بار امانت از اول
روی دوشت ز كوه، سنگين تر
تو منزّهترينِ زنهایی
بر بلنداي نور، تنهايی
با همان دست عافيت پرور
كه پرستاری پدر كردی،
از امام زمان خود، ياری
در هياهوی پشت در كردی
سرمه ديده، خاک پايت باد
همه هستیام فدايت باد...
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
#حضرت_زهرا_ولادت
باز دل شکسته ام نواي ديگر آورد
پرده بهتري زند سرود خوشتر آورد
لئالي کلام را زطبع من برآورد
مگر ثناي فاطمه دخت پيمبر آورد
که آگه از مقام او کسي بجز اله نيست
نسيم درک و عقل را درين حريم راه نيست
ماه جمادي آيد و ز خرمي خبر دهد
جماد را نديده کَس گل آورد ثمر دهد
به بيستمين صباح آن اميد بر بشر دهد
به زندگاني بشر تجلي دگر دهد
در اين خجسته صبحدم داده خداي ذوالعطا
به ياوسين و طاوها کوثر و قدر و هل اتي
خديجه اِي زدرد و غم به جان رسيده غم مخور
خديجه اِي زدشمنان طعنه شنيده غم مخور
خديجه گر قبيله ات از تو بريده غم مخور
خداست يار و مونست ز هر پديده غم مخور
لطف خداست ياورت محمد است همسرت
بهتر از اين چه مي شود که فاطمه است دخترت
خديجه اِي که از خدا فاطمه را گرفته اي
چه کرده اي که اين مقام را فراگرفته اي
ز هست و نيست چو دل بهر خدا گرفته اي
هزارها برابر از خدا جزا گرفته اي
خديجه ديده روشن از فروغ نور ديده ات
باد مبارک از خدا مقدم نورسيده ات
دايره وجود را مرکز و محور آمده
محيط لطف وجود را جوهر و گوهر آمده
ولي ممکنات را محرم و همسر آمده
رسول کائنات را دختر و مادر آمده
چه دختري که هستي جهان بود ز هست او
رسول حق به امر حق بوسه زند به دست او
فاطمه اي که عقل ما مات عبادتش بود
نقش به چهر دوستان مهر ارادتش بود
همسري علي نهايت سعادتش بود
ليله قدر اولياء شام ولادتش بود
ثبت شد از ولادتش بقاي نسل احمدي
يافت بقا زنسل او شريعت محمدي
فاطمه اي که حق بر او عرض سلام مي کند
اداي ذکر نام او به احترام مي کند
کسي که پيش پاي او پدر قيام مي کند
بر در خانه اش سلام صبح و شام مي کند
شرف ببين که خانه اش برده سبق ز طور هم
حيا ببين که پوشد او چهره خود ز کور هم
فکر کسي نمي رسد به ساحت جلال او
جلال حق جلال او جمال حق جمال او
تربيت سلاله اش نمونه کمال او
سلام حق بر او و باب و مام و زوج او
که هستي تمام ماسوا بود ز هستشان
نظام ملک خويش را داده خدا به دستشان
فاطمه اي تو بازگو فلسفه حيات را
ساخته جد و جهد تو سفينة النجات را
زنده نگاه داشتي و آتوالزکوة را
حي علي الفلاح را حي علي الصلاة را
مزرعه عفاف را زاشک آب داده اي
به بانوان زشرم خود درس حجاب داده اي
اي که خدا بي مثل به کوثرت مثال زد
دم از جلال و قدر تو قادر ذوالجلال زد
نبي زمهر بضعتي به سينه ات مدال زد
حلقه به باب خانه ات دست علي و آل زد
يافته است پرورش خون خدا زشير تو
شير خدا به مرتبت نظير تو بشير تو
به حسن تو که مي کند جلوه گر آفتاب را
به اشک تو که بشکند قيمت دُرّ ناب را
به کوي تو که از دلم ربوده صبر و تاب را
عرض سلام کرده و منتظرم جواب را
دريغ از جواب ما به خاطر خدا مکن
دست توسل مرا ز دامنت جدا مکن
فاطمه اي زلطف تو قعود ما قيام ما
دوستيت قبولي صلوة ما صيام ما
نام تو و حسين تو سرود ما کلام ما
نثار قبر مخفيت درود ما سلام ما
به یاد درد و داغ ها که بُد گواه صبر تو
هنوز گریه می کند علی کنار قبر تو
تویی که از وجود تو، مدح کند خدای تو
تویی که فیض وحی را تازه کند صدای تو
تویی که گفت مصطفی، جان پدر فدای تو
منم غلام و چاکر و سلاله و گدای تو
نام تو بر لبم بود مهر تو مذهبم بود
«مؤیدم» که بر درت چهار منصبم بود
🦋🦋🦋🦋🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
مرحوم #سیدرضا_موید🦋🦋🦋🦋🌹🌹🌹🌹
اغیثینی، مادر مادر مادر.m4a
1.05M
#شور
#میلاد_حضرت_زهرا سلام الله علیها
میرسه یه روز خوب از راه
این روزا رو هم تحمّل کن
هر جا که بریدی حتماً به
ام الانبیا توسل کن
ام الانبیا، مادر ستاره های عرش خدا
ام الانبیا، زندگیمو زیر و رو کن با یه نگا
ام الانبیا، صاف و ساده میگم التماس دعا
به دعای تو، به عطای تو، ای مادر محتاجم
به پناه تو، به نگاه تو، توو محشر محتاجم
به عنایاتت، به کراماتت، تا آخر محتاجم
اغیثینی، مادر مادر مادر
شأن فاطمه از اسراره
چون فراتر از بیاناته
انتِ منّی وَ انا مِنکِ*
گوشه ای از این روایاته
قدر و کوثره، خاک روی چادرش از عالم سره
قدر و کوثره، اونکه دستشو می بوسه پیمغبره
قدر و کوثره، مریمم به محضرش حاجت میبره
پدرم مولاس، مادرم زهراس، به به از این ریشه
فرموده بابات، جای دشمن هات، توو قعر آتیشه
می دونم آخر، گره هام مادر، با دستت وامیشه
اغیثینی، مادر مادر مادر
زندگی فاطمه حیدر
زندگی مرتضی زهراس
مگه بهتر از اینم اصلا
زن و شوهری تو این دنیاس؟
زهرای علی، علی مجنونه و تو لیلای علی
زهرای علی، بانوی حیدری و حورای علی
زهرای علی، هیشکی مثل تو نشد همتای علی
نفس حیدر، سوره ی کوثر، چه زیبا تعبیری
تویی ریحانه، چه کریمانه، دستم رو میگیری
به تو مدیونم، آره مجنونم، جانم چه تقدیری
اغیثینی، مادر مادر مادر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
*حدیث نبوی، بحار ج۴۳، ص ۳۲
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
#وحید_محمدی✍
۱٠ دی ۱۴٠۲
#حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا_شور
#حضرت_زهرا_ولادت