#امام_حسین_ع
#عاشورا
آخرین شب بود و دلها بی قرار
می تپید از شوق وصل روی یار
یاوران عشق آن شب در نماز
تا سحر بودند در راز و نیاز
بسکه سودای شهادت داشتند
روز بعد از سجده سر برداشتند
پنجه خورشید بر صحرا رسید
آری آری روز عاشورا رسید
یک طرف گلهای گلزار نبی
در مقابل تیغ های اجنبی
گوش شو تا گويمت از لاله ها
پیرها، شش ماهه، هجده ساله ها
یک طرف بنگر تو جنگ شیر را
یاد خود آور حبیب پیر را
لحظه ای دیگر نوای واغریب
بشنو از لبهای خونین حبیب
یک طرف جسم علی را کن نظر
غرق خون شبه نبی را کن نظر
یک طرف قاسم سراپا غرق خون
یاسمن با خون خود شد لاله گون
یک طرف پژمرده بنگر یاس را
پاره پاره پیکر عباس را
گفت یارب در کنار علقمه
می شنیدم ناله های فاطمه
یک طرف شش ماهه طفلی خنده رو
پر ز خون قنداقه، تیری در گلو
از جفای حرمله بی تاب شد
روی دستان پدر سیراب شد
پیکری دیگر میان قتلگاه
روی دست خواهری پر سوز و آه
این همان جسم حسین ابن علیست
خواهرش جز زینب غمدیده نیست
او که تاب هجر مولا را نداشت
لب به رگهای گلوی او گذاشت
ناله زهرا در اینجا شد بلند
لب دگر عاصي ز گفتارت ببند
#داود_تيموري_عاصي
#امام_حسین_ع
#عاشورا
از کینه اینجا باغ را آتش کشیدند
اینجا سر از گلهای پیغمبر بریدند
بازار عشق و عاشقی گرم است اینجا
عشاق با سر بسکه در آتش دویدند
پروانه ها را گر چه اینجا پر شکستند
اما زشوق یار بی پروا دویدند
گردید برپا گوئیا مهمانی خون
کاینجا گلوی میهمانان را دریدند
گویا که مخموران آب زندگانی
از نوک خنجر بانگ ساقی را شنیدند
گلبرگهای لاله ها در خاک این دشت
نعل ستوران را به پیکرها خریدند
گشتند از بهر نماز و سجده گاهش
مرغوبتر از خاک این صحرا ندیدند
گلهای زهرا س پرپر از بیداد گلچین
یارب میان خاک این دشت آرمیدند
#داود_تيموري_عاصي