#دستگاه_همایون
#روضه_در_گوشه_شوشتری
#حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه
مادر ، دیگر بهانه
به دستت نمی دهم
یک لحظه کارِ خانه
به دستت نمی دهم
دستت شکسته و
به سرم شانه می زنی
از این به بعد
شانه به دستت نمی دهم ...
آی جوونها ، هیچ چیز سخت تر از این نیست که آدم مریض داشته باشه ، بعضیا منتظرمُردنش باشن ... زنای مدینه ... ( ان شاالله هیچ وقت مادرت ، تو بستر نیفته ) خدا نکنه یه مادر دیگه نتونه راه بره ، اینقدر بچه ها غصه میخورند ، دیکه آخرین روزا نفساش صدادار شده بود ، زنای مدینه اومدند ملاقات فاطمه ، کاش نمی اومدند ، زینب دختر فاطمه است ، مظهر ادبِ ، تا جلو در زنها رو بدرقه کرد ، همونجا نشست شروع کرد گریه کردن ، علی اومد : دخترم چرا گریه میکنی ؟ نتونست جواب بده ، حسن اومد گفت خواهر چی شده ؟ نتونست جواب بده ، تا حسین اومد ، گفت داداش به تو میگم
داداش زنهای مدینه اومدند ملاقات مادر ، اما جیگر منو سوزوندند ... چرا ؟ گفت داشتند میرفتند زیر لب به هم میگفتند : دیگه فاطمه رفتنیه ... یا زهرا ...
@madahichannel
@Asheghane_hazrat_zeynab