.
#زمزمه
#اربعین
کجا بگردم
کجایی ای دلبر و دلدار
من آمدم از بین انزار
من آمدم از سر بازار
ای وای
میخوام من از رباب بگم نمیتونم
از دست در طناب بگم نمیتونم
از مجلس شراب بگم نمیتونم
نمیتونم
ما رو تو بزم باده نوشان بردن
ما رو مثل خانه به دوشان بردن
تو بازار برده فروشان بردن
ای وای
☆☆☆☆☆☆
چسان بگم من ای دین و دنیای رقیه
بلند شو بابای رقیه
خالی بود جای رقیه
خبر داری که غنچه ات پژمرده
خبر داری که او گرسنه مرده
خبر داری سرش به دیوار خورده
خورده
خبر داری همه به بندش کردن
آشفته گیسوی کمندش کردن
خبر داری با مو بلندش کردند
ای وای
☆☆☆☆☆☆
یادم نمیره
پیکر تو پیدا نمیشه
گره ز کارت وا نمیشد
شمر از رو سینت پا نمیشد
همین جا بود به التماس افتادم
نِمیره التماس من از یادم
خنده شمر و دیدم و جون دادم
ای وای
یکی یکی لشگر و رج کردند
حسین من خیلی به من لج کردند
نیزه ها رو تو بدنت کج کردند
ای وای
☆☆☆☆☆☆
به کی بگم من
دیدم که تو کفن نداری
دیدم که پیراهن نداری
دیدم که اصلا تن نداری
شنیده ام که خیلی دیر خاکت کردند
میگن که با نیزه و تیر خاکت کردند
شنیده ام که با حصیر خاکت کردند
ای وای
میان قبرت چیدنت حسین جانم
سری نبود تو بدنت حسین جانم
شد رو به قبله گردنت حسین جانم
ای وای
☆☆☆☆☆☆
#زمزمه_روضه_اربعین
حاج #سید_محسن_حسینی ✍
اربعین ۱۴۴۷ ه. ق ۱۴۰۶ ه. ش
.👇