.
#واحد #نوحه #زنجیرزنی
#حضرت_رقیه
#سحر_شده
☑️بند اول
سحر شده شب غمم
از نورسرت بابای من
میدونی چند وقته که همش
تار میبینه این چشمای من
بگو چرا چن وقته
که به دخترت سر نزدی
حالا که اومدی بگو
چرا تو با سر اومدی
ببین قلبه من پریشونه
ببین چشمام کاسه ی خونه
بیا راحت کن ببر بابا
من و از این کنج ویرونه
☑️بند دوم
به جون تو دخترت بابا
ازین زمونه زار و دلگیره
تو این خرابه غریبونه
داره از دوریت دیگه می میره
بذار بابا تا بیام باتو
راحتم کن از دردای دنیا
میاد یادم گفتی که هستم
شکل مادرت حضرت زهرا
همه جونم خونه ی درده
ببین گونه هام ورم کرده
بابا روی شونه هام انگار
جای چوب مرد ولگرده
☑️بند سوم
منم همون دختری که
یک لحظه ازت جدا نبود
ولی گمت کردم بابا
بعد گودال و اون آتیش و دود
یادت میاد توی این سه سال
حتی برگ گل به تنم نخورد
ولی حالا بعد رفتنت
کل بدنم شده کبود
بگو با تو چرا رفتی
تو بی رقیه ت کجا رفتی
روزی که از ناقه افتادم
شنیدم روو نیزه ها رفتی
#مجید_مرادزاده✍
👇