#روضه و توسل جانسوز ویژۀ هفتم ماه صفر شهادت کریم آل الله #امام_حسن مجتبی علیه السلام به نفسِ مداحِ روشندل : کربلایی حمید عسکری
از بارِ داغش پشتِ پیغمبر شکسته
تنهاترین سردارِ بی لشگر شکسته
سجاده اش بر غربتِ او گریه کرده
پایِ غریبی اش دلِ منبر شکسته
بخشید آنکَس را که زد نیزه به ساقَش
او دستگیری می کند از هر شکسته
تا زهر را نوشید،فرمود:آه مادر!
راحت شد این آئینه یِ یکسر شکسته
بُغضِ چهل سالِ مرا این زهر بشکست
اما غرورم را کسی دیگر شکسته
یک کوچه ی باریك و دو دیوارِ سنگی
یک راه بُن بست و دو برگ و بر شکسته
فهمید فرزندِ بزرگم، ناسزا گفت
می خواست من باشم ولیکن سر شکسته
گفتم که با رویم بگیرم ضربه اش را
رفتم نبینم حُرمَتِ مادر شکسته
اول مرا زد بعد از آن هم مادرم را
من میزدم بال و پَر و او پر شکسته
*یکی از خصلت های خوبه شیعه،غیرت داشتن رو ناموسشِ،هر چند یک مشت نامردِ بی حیا، می خوان مارو از حجاب و بحث غیرت جدا کنند،نمی تونند،چون ما نونِ حلال خوردیم...این بیت مالِ ما بچه غیرتی هاست...*
از رویِ چادر، پایِ خود را برنمیداشت
پایی که قبل از این جسارت،دَر شکسته
در زیر پاها گوشواره خوردتر شد
خندید وقتی دید نیلوفر شکسته
خون لخته از تیزیِ سنگی بر زمین ریخت
فهمیدم از دیوارِ کوچه،سر شکسته
لایوم کَ یومَک حسینم گریه کم کن
تنها نه من،از گریه ات خواهر شکسته
می بینمت با مادرم بر شیبِ گودال
در لا به لایِ نیزه و خنجر شکسته
ای کاش می شد تا نبینم ساربان هم
انگشت را دنبال انگشتر شکسته
#شاعر_حسن_لطفی
*یک نفر سوال کرد:آقاجان!یا امام حسن!محاسنِ شما خیلی سفید شده...چه حکمتی داره؟داداشِ شما هم تقریباً هم سن و سالِ شماست،یکی دو سه سال کوچیکترِ؟ امام حسن فرمود:هر کسی غیر از من بود،این جریان کوچه رو می دید،اونم مثل من پیر میشد...آخه مادرش فرموده بود:حسن جان! تا من زنده ام به بابات چیزی نگی،قربونت برم...
بی بی حضرت زهرا سلام الله علیها از مَدبَخ وارد حُجره شدن،دید پیغمبرِ اکرم گوشه ی حجره نشستن،دو تا آقازاده حسن و حسین با هم دارن بازی میکنند،به قول و نقلی دارن کُشتی میگیرن...بی بی نگاه کرد به لب های مبارکِ پیغمبر دید داره یه ذکری میگه...خوب دقت کرد دید پیغمبر زیر لب دارن میگن:ای جانم حسن!...بی بی ناراحت شد فرمود:بابا! قربونتون برم،حسینم کوچیکترِ،چرا اسمِ حسینم رو نمی برید؟فرمود:نگاه کردم به تمام آسمانها،دیدم همه ی آسمان ها دارن میگن:جانم حسین! دیدم حسنم غریبِ...گفتم: من بگم:حسن!...
تا زهر رو نوشید به اون زنِ نانجیبش فرمود: برو حسینم بیاد میکشه تو رو...یه جایی هم دیدن بدن امام حسن به تابوت با تیر دوخته شده بود،اینقدر تیر به بدن امام حسن زدن...
اما رفقا من اینجا میخوام یه حرفی بزنم...اون زمانی که ابی عبدالله کنار بدن امام حسن فرمود:غارت زده به اونی نمیگن که پول و ثروتی از دست داده باشه...غارت زده به من میگن که داداشی مثلِ حسن رو دارم از دست میدم...چشمای امام مجتبی هی باز و بسته میشد،آروم نفس می کشید،فرمود:داداش! امروز کنار من تو هستی،زینبم هست،عباسم هست،بچه هام هستن...هر چند کوچیکن، اما حسینم! "لایوم کیومک یا اباعبدالله" برای اون روزی گریه هات رو نگه دار،که بابام وعده داده،مادرم میدونه،جدم رسول خدا میدونه...کدام روز؟...*
نمیشه باورم که وقتِ رفتنه
تموم این سفر بارش،رو شونه ی منه
کجا میخوای بری؟
چرا...منو نمی بری؟
حسین! این دَمِ آخری
چقدر شبیهِ مادری
*ابی عبدالله فرمود:زینب! پیراهنی که مادرم دوخته و به تو امانت داده بردار بیار عزیزم...دید خواهر داره گریه میکنه...گریه چرا؟ تو باید حواست به خیمه ها باشه...عزیزِ دلم! مادر وقتی این پیراهن رو داشت امانت میداد،فرمود: زینبم! هر وقت حسینم این پیراهن رو طلب کرد بدون لحظات آخرِ...بمیرم برای اون زمانی که زینب باید هم خیمه هارو آروم کنه...و هم هوای امام سجاد رو داشته باشه...یه لحظه نگاه کرد دید گرد و غبار سرزمین کربلا رو فرا گرفته...آمد بالای تَل...دید بدن حسینش پاره پاره...*
#کربلایی_حمیدعسکری
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄
.
#میلاد_امام_سجاد
#استاد_حیدرززاده 🎤
عشق گاهی میانِ شب بو هاست
گاه در سینه ی پرستو هاست
عشق گاهی کنارِ برکه ی آب
عشق گاهی نوازشِ قو هاست
عشق گاهی شقایقِ سرخ است
گاه در چشمِ مستِ آهو هاست
عشق ،چتری برای باران است
گاه گاهی اسیرِ گیسو هاست
عشق هرجا که هست
قبله نماست
ردّی از خانه ای که آن سو هاست
عشق ،آری نشانه ی یار است
رو به محراب ، طاق ابرو هاست
دلِ ما شهرِ عشق آباد است
عشق هم خانه زاد #سجاد است
ما که هستیم از موالیِ تان
از ابوحمزه ی ثمالیِ تان
یاکریمیم ، رویِ این بامیم
لانه داریم در حوالیِ تان
خوش بحالِ حصیرِ خانه ی تو
کاش بودیم جایِ قالیِ تان
جان ما و جواب یَنصُرُنی
پاسخِ جمله یِ سوالیِ تان
پنج نوبت ، نماز می خوانیم
به سویِ گنُبدِ خیالیِ تان
کاش می شد بهشت هم باشیم
باز همسایه ی شمالیِ تان
پُر شدیم از شرابتان ، داریم
صفتِ کوزه ی سفالی تان
همتی که فقیرِ عباسیم
تا تو را از صحیفه بشناسیم
پَرِ قنداقه ات مسیحا شد
یارِ گهواره ی تو موسیٰ شد
#آقا_جان
خوش به حالت که بر جمالِ حسین
اولین بار ، چشمِ تو وا شد
عطرِ گیسوت تا بهشت آمد
یوسف عاشق شد و زلیخا شد
جبرئیل از حضورِ تو سرمست
با اذانِ علیِ اعلا شد
لبت عباس با ادب بوسید
وَ حسن غرقِ در تماشا شد
گِره ی کور داشتیم اما
با دعایِ صحیفه ات وا شد
علیِ دیگرِ حسینی تو
دومین حیدرِ حسینی تو
با تو همسایه ی خدا هستیم
سرِ سجاده ی دعا هستیم
بچه هایِ محله ی عشقیم
ما همه عاشق شما هستیم
مادرِ توست ، مادرِ این خاک
همه ذُریه ی شما هستیم
مادر این فلاتِ پهناور
از شمائیم و کیمیا هستیم
شُکر در سرزمینِ مادری ات
سال ها زائرِ رضا هستیم
تا به سال هزار و سیصد و عشق
هرکجا یاد توست ، پا هستیم
#آقا_جان
شُکر ارباب از همین ایل ایم
حضرت عشق ، با تو فامیلیم
خاکِ ایران به سجده اُفتادَش
که حسین است تازه دامادَش
بُرد زهرا ، عروسی از این خاک
تا شد ایران ، حسین آبادش
می رسد تا حضورِ مادرتان
شجره نامه هایِ اولادَش
آمدی و تمامِ ایران را
کرد زهرا به نامِ سجادَش
پس از این هم
به گردنِ من و توست
در بقیع تا بسازیم آزادش
حرمی پنج بار بزرگتر از
صحن هایِ رضا و اجدادش
صحنی آنجا به نام مادرِ تو
آسمانی تر از گوهرشادَش
ما به پَرهای چادرش گِرئیم
ما برایِ حسین می میریم
#شاعر_حسن_لطفی
.👇