#واحد_چکشی_یا_تند
#شب_سوم_حضرت_رقیه_س
بند اول :
ملیکه ی ملک ارباب
در شب ظلمت تو مهتاب
شدم هوایی به والله
دل خرابم رو دریاب
دلم گرفته اسیرم
تو غم و غصه میمیرم
دلخوشیم اینه که از تو
حاجتامو من میگیرم
غرق گناه و غم شده بودم
به آخر خط رسیده بودم
خانوم به دادم رسیدی آخه
از این زمونه بریده بودم
دست کوچیکت گره گشاتر
از اونی بود که شنیده بودم
یا رقیه یا رقیه .....
بند دوم :
سه سالته اما قرن هاست
شعله ی عشق تو برپاست
حاجت ما مثل قطره
کرامتت اما دریاست
قفل دلم رو شکستی
تو دل عاشق نشستی
شکی ندارم یقیناً
بهشت همونجاست که هستی
بهشت دمشقه دمشقو عشقه
چون تویی اونجا رقیه خاتون
همیشه مجنون هستم و شیدا
تا تویی لیلا رقیه خاتون
محشر کبری شفیعه ی ما
ثانی زهرا رقیه خاتون
یا رقیه یا رقیه ......
بند سوم :
فدایی هات تو سپاهت
گذشتن از سر تو راهت
تا که حرم امن بمونه
نشینه غم رو نگاهت
مدافعان حرم با
توجهات تو هر جا
پا توی میدون گذاشتن
دشمنو انداختن از پا
از تو گرفتند اذن جهاد و
قدرت پیکار رقیه خاتون
رمز نجات و فتح و ظفر تو
شور شرر بار رقیه خاتون
تخت بلند و سلطنت تو
دوش علمدار رقیه خاتون
یا رقیه یا رقیه ......
◼️◾️◼️✍✍🎼✍✍◼️▪️◼️
جدیدترین اشعــارو سبک های کربلایی علی صمـــدی
#واحد_سنگین
#شب_سوم_حضرت_رقیه_س
*بند اول*
تورفتی بابا توخیمه شد غوغای غوغا
فرار کردن از توو خیمه ها زن های تنها...
آتیش زدن به خیمه ها
فهمیده بودن نیست سقا
خلخال ها رو بردن بابا...
دست اینا که سنگینه
بزم شراب و سکینه
بیا برگردیم مدینه...
///باباجونم باباجونم///
*بند دوم*
همه ما رو دیدن بابا هم جوون و پیر
چشمای هرزه چه بدتر بود از قل و زنجیر...
سنگ میزدن از روی بام
چی بگم از بزم حرام
مارو بردن بازار شام...
سر توو بود رویه میزش
شراب توو دست کنیزش
چی بگم از چشمِ هیزش...
///باباجونم باباجونم///
*سید عباس شیدائی*