هدایت شده از کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
#شب_قدر
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
(ادامه روضه بالا)
صدای ناله مولا بلند شد...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
به خدای کعبه رستگار شدم...
دیگه علی راحت شد خدا...
صدای منادی بین زمین آسمان بلند شد...
«تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکَانُ الْهُدَى»
تا صدای منادی رو بچه ها شنیدند...
دوان دوان اومدند به طرف مسجد...
تا رسیدند نگاه کردند دیدند...
ای وای...
محراب مسجد لاله گونه...
فرق بابا رو شکافته اند...
تمام صورت خونیه...
روی خاکهای محراب هی صدا میزنه...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
همین جا بود صدای حسنین به ناله بلند شد...
حسن از یک طرف می کرد زاری
حسین از سوی دیگر بی قراری
حسنین اومدند کنار بابا...
بابا ديگه رمق در بدن نداره... زیر بغل های بابا رو گرفتند...
با فرقه شکافته آوردند به سمت خونه...
همچین که نزدیکای خونه رسیدند...
امیرالمومنین صدا زد...
حسنم...حسینم... بابا
بچه ها بگذارید با پای خودم وارد خونه بشم...
بابا جان یاعلی شما رمق دربدن ندارید...
(زبانحال)
شاید الان دخترم زینب پشت در ایستاده باشه...
نمیخوام منو در این حالت ببینه...
این خون ها رو از رو صورت من پاک کنید...
#گریز اول👇
اما عرضه بداریم یا امیرالمومنین...
طاقت نداشتی دخترت زینب شما رو با صورت خونی ببینه...
کجا بودید آقا خرابه شام... وقتی سر بریده حسنیت رو...
برا دختر سه ساله اش آوردند...
ای وای.. ای وای...
بمیرم.. تا نگاهش به سر بابا افتاد...
صدا زد: وای بابای خوبم...
(مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ)
بابا بگو ببینم کی سر از تنت جدا کرده...بابا...
کی با چوب خیزران به لب و دندانت زده بابا...
(مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي)
کی منو تو بچگی یتیم کرد...
یتیمی درد بی درمان یتیمی
یتیمی خاری دوران یتیمی
بابا نبودی ببینی...
از کربلا تا شام...
چقدر تازیانه به من زدند...بابا...
دیگه طاقت ندارم...بابا
ببین تمام بدنم کبود شده...
موهای سرم سفید شده...
بابا دیگه منم با خودت ببر...
یاعلی.. سه ساله حسینت...
انقدر کنار بدن بابا ضجه زد... یکدفعه دیدند دختر یک طرف افتاد...
سر بابا یک طرف افتاد...
عمه جانش زینب دوان دوان اومد نگاه کرد دید...
دختر جان به جانان تسلیم کرده...
ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم
بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود
تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم
جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
🌷کانال مداحی🌷
لینک کانال:🌷👇
https://t.me/joinchat/AAAAAFAXED9tAxMOF_O0wQ
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
4_5888505892025925741.MP3
زمان:
حجم:
7.24M
#شب_قدر
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
(ادامه روضه بالا)
صدای ناله مولا بلند شد...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
به خدای کعبه رستگار شدم...
دیگه علی راحت شد خدا...
صدای م
#شب_قدر
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
🔸پیشانى عدل و عدالت را شکستند
🔸آن دسته اى که با على پیمان ببستند
شب نوزدهم ماه مبارک رمضانه،
شب ضربت خوردن آقامون امیرالمومنینه...
🔸یا رب چه صبحى در پى شب هاى او بود
🔸«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» بر لب هاى او بود
مثل امشبی امیرالمومنین...
مهمان دخترش ام کلثومه...
خیلی خوشحال بود خانم ام کلثوم...
آخه باباش امیرالمومنین مهمانشه...
سفره افطار رو پهن کرد... یکطرف ظرف شیر رو گذاشت... یکطرف نان و نمک...
صدا زد: دخترم...
تا حالا کی دیدی...
بابات سر سفره ای بشینه...
دو تا خورشت داشته باشه...
تا بی بی اومد ظرف نمک رو برداره...
صدا زد: دخترم ظرف شیر رو بردار...
امشب میخوام با نان و نمک افطار کنم...
🔸وقتی که با نان و نمک افطار میکرد
🔸انگار که، با فاطمه دیدار میکرد
امشب حال و هوای دیگه ای داره مولا...
هی نگاه به سمت آسمان میکنه...
صدا میزنه...
انا لله و انا الیه راجعون
نزدیکای اذان صبح حرکت کرد به طرف مسجد...
🔸سمت مسجد میرود امشب بدون فاطمه
🔸سمت مسجد میرود آرام بی کوثر علی
🔸جای زهرا خالی است آری اگر که زنده بود
🔸 مطمئنم راه را می بست زهرا بر علی
امشب... مردم کوفه...
برا آخرین بار...
صدای اذان امیرالمومنین رو شنیدند...
همچین که از بالای ماذنه اومد پایین...
درمحراب عبادت ایستاد...
نماز عجیبی خواند امیرالمومنین...
تا سر از سجده برداشت...
نانجیب حیا نکرد...
ابن ملجم ملعون...
با شمشیر زهر آلود...
چنان بر فرق امیرالمومنین زد...
صدای ناله مولا بلند شد...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
به خدای کعبه رستگار شدم...
دیگه علی راحت شد خدا...
این روضه ادامه دارد...
#شب_قدر
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
(ادامه روضه بالا)
صدای ناله مولا بلند شد...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
به خدای کعبه رستگار شدم...
دیگه علی راحت شد خدا...
صدای منادی بین زمین آسمان بلند شد...
«تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکَانُ الْهُدَى»
تا صدای منادی رو بچه ها شنیدند...
دوان دوان اومدند به طرف مسجد...
تا رسیدند نگاه کردند دیدند...
ای وای...
محراب مسجد لاله گونه...
فرق بابا رو شکافته اند...
تمام صورت خونیه...
روی خاکهای محراب هی صدا میزنه...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
همین جا بود صدای حسنین به ناله بلند شد...
🔸حسن از یک طرف می کرد زاری
🔸حسین از سوی دیگر بی قراری
حسنین اومدند کنار بابا...
بابا ديگه رمق در بدن نداره... زیر بغل های بابا رو گرفتند...
با فرقه شکافته آوردند به سمت خونه...
#گریز اول👇
عرضه بداریم یا امیرالمومنین...
طاقت نداشتی دخترت زینب کبری...
شما رو با صورت خونی ببینه...
اما یاعلی... کجا بودید آقا خرابه شام...
وقتی سر بریده حسنیت رو...
برا دختر سه ساله اش آوردند...
ای وای.. ای وای...
بمیرم.. تا نگاهش به سر بابا افتاد...
صدا زد: وای بابای خوبم...
(مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ)
بابا بگو ببینم کی سر از تنت جدا کرده...بابا...
کی با چوب خیزران به لب و دندانت زده بابا...
(مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي)
کی منو تو بچگی یتیم کرد...
🔸یتیمی درد بی درمان یتیمی
🔸یتیمی خاری دوران یتیمی
بابا نبودی ببینی...
از کربلا تا شام...
چقدر تازیانه به من زدند...بابا...
دیگه طاقت ندارم...بابا
ببین تمام بدنم کبود شده...
موهای سرم سفید شده...
بابا دیگه منم با خودت ببر...
یاعلی.. سه ساله حسینت...
انقدر کنار بدن بابا ضجه زد... یکدفعه دیدند دختر یک طرف افتاد...
سر بابا یک طرف افتاد...
عمه جانش زینب دوان دوان اومد نگاه کرد دید...
دختر جان به جانان تسلیم کرده...
شعر پایان👇
🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم
🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود
🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم
🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود
🥀🥀🥀🥀🥀
#شب_قدر
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان (2)
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
گریز حضرت رقیه (س)
يَا اَبَا الْحَسَنِ، يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ، يا عَلِىَّ بْنَ أَبيطالِبٍ، يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا، إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللَهِ، وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللَهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَهِ.
🔸امشب که مهمان منی با چشم تر بابا
🔸خیلی هوایِ وصل داری بیشتر بابا
🔸من را مکن با گریههایت خونجگر بابا
🔸از رفتن مسجد بیا و درگذر بابا
شاید هوایِ روضههای فاطمه داری
🔸انّا الیه الراجعون را زمزمه داری
🔸دیدم که با خونِ جگر افطار میکردی
🔸بر خوردن نان و رُطَب اصرار میکردی
🔸نام خدا را زیر لب تکرار میکردی
🔸گاهی شکایت از در و دیوار میکردی
🔸وقت اذان صبح دیدم اشک میباری
🔸یافاطمه یافاطمه روی لبت داری
🔸سی سال درد سینه را با چاه میگفتی
🔸این روزهای آخری جانکاه میگفتی
🔸در سجدههایت ذکر یا الله میگفتی
🔸سُبحان یا قدّوس را با آه میگفتی
🔸آهِ دلت را امشب از سینه برون کردی
🔸قلب مرا قصد سفر کردی و خون کردی
🔸باید بمانی سایۀ بالاسرم باشی
🔸دلواپس جسم حسین و معجرم باشی
🔸ای دل شکسته ، قوت بال و پرم باشی
🔸حالا که مادر نیست جایِ مادرم باشی
🔸سی سال، بعد مادرم مویَت پریشان است
🔸شبهای بعد فاطمه شام غریبان است
🔸قصد جدایی کردهای از دخترت امشب
🔸دیگر توانی نیست در بال و پرت امشب
🔸خیلی شدی دلتنگِ رویِ همسرت امشب
🔸این چه بلایی هست کآید بر سرت امشب
🔸اصرار من را گوش کن، من دخترت هستم
🔸دلواپس این حال گریهآورت هستم
🔸گفتم نرو، رفتی سرت را غرق خون کردی
🔸این قامت استادهات را واژگون کردی
🔸از خون فرقت پیکرت را لالهگون کردی
🔸نقش زمینت معنیِ هُم راکعون، کردی
🔸رفتی و حالا دخترت ماند و پریشانی
🔸من ماندهام با سینهای از غصه طوفانی
شب نوزدهم ماه مبارک رمضان امیرالمومنین مهمان دخترش ام کلثوم بودسفره غذا پهن کرد یک ظرف شیر گذاشت یک ظرف نمک تا چشم مولا علی به سفر افتاد صدا زد دخترم تا به حال کی دیدی پدرت سر سفره ای بنشیند که دو خورشت داشته باشد
بی بی آمد که ظرف نمک را برداره فرمود دخترم ظرف شیر را بردار امام علی با نان نمک افطار نمود امشب علی گاهی قرآن می خواند گاهی مناجات می کرد گاهی در حیاط خانه می آمد و به ستارگان نگاه می کرد وی گفت آنا لله وانا الیه راجعون یک وقت ام کلثوم صدا زد بابا چرا امشب که خانه من آمدی این قدر ناراحتی می کنی نزدیک اذان صبح شد علی آمد وضو بگیرد دختر عبا وعصا برایش آورد ای خدا عبایش را پوشید وعصایش را دست گرفت خواست از خانه بیرون بیرون برود دید یک دسته مرغابی ها مقابل آقا آمدند و دامنش را گرفتند ام کلثوم بیشتر ناراحت شد
وگفت بابا خانه من می آمدی این مرغها ازاین کارها نمی کردند مگر امشب چه خبره امیرالمومنین به طرف مسجد روان شدند بالای مأذنه واذان گفتند که تمام مردم کوفه صدای دلنشینش را شنیدند ای خدا چه بگم که چه شد یک وقت دیدند زینب می دود آمد در اتاق وصدا زد حسن جان حسین جان پا شو خواهر مگر چه خبره صدا زد برادران پاشید ببینید این منادی چه میگه ای خدا منادی چه میگفت صدا زد ای برادران می گوید ای مردم علی را کشتند
تا صدای منادی رو بچه ها شنیدند.
دوان دوان اومدند به طرف مسجد.
تا رسیدند نگاه کردند دیدند.
ای وای.
محراب مسجد لاله گونه.
فرق بابا رو شکافته اند.
تمام صورت خونیه..
روی خاکهای محراب هی صدا میزنه...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
همین جا بود صدای حسنین به ناله بلند شد.
🔸حسن از یک طرف می کرد زاری
🔸حسین از سوی دیگر بی قراری
حسنین اومدند کنار بابا...
بابا ديگه رمق در بدن نداره... زیر بغل های بابا رو گرفتند.
با فرقه شکافته آوردند به سمت خونه...
عرضه بداریم یا امیرالمومنین...
طاقت نداشتی دخترت زینب کبری...
شما رو با صورت خونی ببینه.
اما یاعلی... کجا بودید آقا خرابه شام.
وقتی سر بریده حسنیت رو.
برا دختر سه ساله اش آوردند.
ای وای.. ای وای.
بمیرم.. تا نگاهش به سر بابا افتاد.
صدا زد: وای بابای خوبم.
(مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ)
بابا بگو ببینم کی سر از تنت جدا کرده...بابا.
کی با چوب خیزران به لب و دندانت زده بابا.
(مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي)
کی منو تو بچگی یتیم کرد.
🔸یتیمی درد بی درمان یتیمی
🔸یتیمی خاری دوران یتیمی
بابا نبودی ببینی.
از کربلا تا شام.
چقدر تازیانه به من زدند...بابا.
دیگه طاقت ندارم...بابا
ببین تمام بدنم کبود شده..
موهای سرم سفید شده.
بابا دیگه منم با خودت ببر.
یاعلی.. سه ساله حسینت.
انقدر کنار بدن بابا ضجه زد... یکدفعه دیدند دختر یک طرف افتاد
سر بابا یک طرف افتاد.
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات
التماس دعا
مداح اهل بیت (ع)احمد بهزادی
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🏴شعر زمزمه امیرالمومنین علی علیهالسلام 🏴
🎶سبک : دامن کشان رفتی...........
🖤🍃🕯🍃🖤
شبهای دلگیره دلم پر ز آهه ۳
اشک چشام امشب به حالم گواهه ۳
آخه امشب آقام مهدی عزاداره
زیر لبهاش ذکر یاعلی داره
شب تاره
شب شبه یتیمیه همه شیعه هاس
روضه خون امشبم خود مرتضاس
🕯🕯🕯🕯
میگه حسن جانم بیا پیش بابا
تو بعد علی میشی غریبتر زبابا
بیا زینب پیشم دخت زار من
میاد روزی میشی ذوالفقار من
نگار من
من فدای اشکای چشای ترت
گریه تو بذار برا گل بی سرت
🕯🕯🕯🕯
عباس گل بابا بیا نور عینم
تا زنده هستی باش کنار حسینم
تو بعد از من میشی یاور زینب
الهی باشه سایه ت سر زینب
سر زینب
ماهه تابان حسین عزیز دلم
جان تو جان حسین. عزیز دلم
#ماه_مبارک_رمضان_۱۴۰۳
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#امام_زمان_عج_الله
#ضربت_خوردن_حضرت_علی_علیه_السلام