#زمزمه_یا_سینه زنی
#شب_یاروز_دوم_محرم
یه کاروان خسته دل /رسید به صحرای عجیب
صحرایی که حال و هواش /دلها رو کرده بی شکیب
قافله ای که پر بود از / مادرای دل نگرون
وحشتی افتاده عجیب/ تو دل هر پیر و جوون
میپرسیدن اینجا کجاست /چرا ازش غم می باره
حال و هوای این دیار/ غصه و دلتنگی داره
یه اسم اون قاضریه / یه اسم دیگه نینوا
وقتی شنیدن که به این /صحرا میگن کرب و بلا
تا اسم کربلا اومد/زینب و بغض غم گرفت
بند دلش پاره شد و/با آه و غصه دَم گرفت
پا شو گذاشت روی زمین /از تو کجاوه ، باشکوه
عباس وقاسم و علی / دُورش بودن ،مثل یه کوه
صدا زد ای برادرم / طاقت دوری ندارم
غصه و غم بَسّه برام /تاب صبوری ندارم
بیا بریم از این دیار /هنوز داداش،دیر نشده
تا حرمله نیومده / تا زینبت پیر نشده
تاکه علی اصغر تو/ تیری نخورده حنجرش
تا نشده به زور ،جدا / یه مادری از پسرش
تا که جدا ز پیکرش / دو دست سقا نشده
پیکر پاک اکبرت / تا 'ارباً اربا" نشده
خیمه به پا نکن داداش / می سوزونن خیمه ها رو
ما رو اسیری می برن / می ترسونن بچه ها رو
وقتی که دید برادرش / زینبش آروم نداره
دلداری داد خواهرشو/ وقتی که دید بی قراره
گریه و بی تابی نکن / زینبم ، ای خواهر من
قرصه دلم به بودنت / خواهرم ،ای یاور من
پرچم نهضت حسین /رو دوش تو باید باشه
نذار با بی قراریات/ خون به دل بچه ها شه
بعدِ برادرت ، تویی / قافله سالار حسین
بعدِ علمدار جوان / تویی علمدار حسین
چن روزبعد همون خانم / کسی نبود دور وبرش
غریب وتنها شده بود/ شمر وسِنان، همسفرش
#از دل زینب الامان(۴
🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘