وداع كنید اهل حرم با طفل شیرخواره،باطفل شیرخواره
رقیه گریه می كنه كنار گهواره، كنار گهواره
خیال نكنید رباب دست و پاگیر حسین شد، از روز اول تو گوش علی می خوند: علی كربلا می خوام سرافرازم كنی مادر، آوردمت دور سر بابات بگردونمت، اهل اشاره است رباب. تا ابی عبدالله فرمود: بچه ام رو بیارید از تو خیمه من وداع كنم، بچه رو برد تو خیمه گفت:بیایید هر كی می خواد ببینه ببینه، علیم داره میره، دیگه بر نمی گرده.
وداع كنید اهل حرم با طفل شیرخواره،باطفل شیرخواره
رقیه گریه می كنه كنار گهواره، كنار گهواره
اما هر كاریش كنیم مادر ِ،یه نگاه كرد تو صورت علی
برای رفتن ِ تو هنوز كه خیلی زوده
می خوای بری مادر برو عیب نداره
دوباره رفتی از هوش، چرا لبت كبوده
برو مادر، دست علی به همرات، از صدای طبل هاشون نترسی، یه خواهش دارم مادر
برای آخرین بار بخند برای مادر
نترسی مهربونم از های و هوی لشكر
بچه رو بغل كرد، اومد تو میدون،زن و بچه منتظرند، بلاخره بابا آب میگیره یا نه؟ همه دلواپسند. تو چی؟ توهم دلواپسی؟ بیایید همه با هم دعا كنیم:
الهی تیر حرمله خطا بره این بار
عاشورای سال 61 تیر به هدف نشست، امسال نمی دونیم چه جوری بشه، بیایید دعا كنیم. شاید این دفعه نشد.
الهی تیر حرمله خطا بره این بار
كه چی؟
حسین خجالت نكشه، حرمله دست بردار
حسین......، بی خبری بد دردیه، بی خبری اضطراب میآره، نمی دونیم چی شد، حرمله اینبار تیر انداخت یا نه؟ بذارید من ببینم چه خبر شد
ولی نشد كه نشد تیرش رو به هدف زد
من براتون تعریف می كنم چی میبینم،نه نه دل خوش نباش
ولی نشد كه نشد تیرش رو به هدف زد
واسه نشونه گیریش لشكر كوفه كف زد
هورا......زد به هدف...حسین..... شنیدن كی بود مانند دیدن. زینب دید رباب بی هوش شد.
وقتی كه كه سر جدا شد حرمله هم دلش سوخت
حنجره رو سه شعبه به شونه ی حسین دوخت
مختار گرفت حرمله رو، فرمود: بی حیا سه تا تیر زدی، سه جای قلب زهرارو پاره كردی، شد یه جا دلت بسوزه؟ گفت: آره.یه جا دلم خیلی براش سوخت، نشستم زمین براش گریه كردم، گفت:تیر رو كه زدم آقا داشت حرف می زد، یه مرتبه دیدم سكوت كرد، یه نگاه به بچه اش آروم عبا رو كشید رو بچه، یه دو قدم رفت سمت خیمه، چشمش به رباب افتاد برگشت، دو قدم اومد سمت میدان، یه نگاه به ما كرد دید داریم هو می كنیم برگشت، دیدم حسین درمونده، نمی دونه چه كنه..حسین...... صدات برسه كربلا...حسین...... یادت باشه اگه خواستی بچه ات رو به كسی نشون بدی، بچه نوزاد یه دستت رو زیر بدنش قرار بده، با یه دستت هم زیر سرش رو بگیر، یه طوری كه سر بچه نره، خیلی خطر ناكه، خدا داره حسین رو نگاه می كنه، حسین می خواد بچه اش رو به خدا نشون بده، صدا زد خدا :
بر روی یك دستم تنش
بر روی این دستم سرش
آه بفرستم كدامش را برای مادرش؟!
حسین.......
#متن_روضه_حضرت_علی_اصغر_