#متن_روضه
حالا که ناله داری ، بریم کربلا .. کربلا ناله میخاد ، مگه میشه آدم تو حرم اربابش بره اما ناله نزنه ؟ آدم میتونه قتلگاه حسین رو ببینه و ناله نزنه ؟
حسیییین ... جانم ، نفس تو سینته که بگی حسین ، حسیییین ... برو تو حرم ابی عبدالله ، حسیییین ...
میگم یا علی ، یاعلی یاعلی ، بچه هارو قطعا #نوازش_کردی !
اصلا آدم نمیتونه این صحنه رو به تصویر بکشه ! نمیدونم بچه ها مادر رو رها کردند یا نه ؟ دیدید بچه خردسال که روی بدن مادر می افته ، دیگه جدا نمیشه ، نمیدونم بچه ها بدن مادر رو رها کردند یا نه ؟ نمیدونم مادر بچه هاشو رها کرد یا نه ؟ حسنم پاشو بابا ، پاشو بابا ، پاشو بابا ... حسینم بسِ دیگه بابا ، پاشو بابا #با_نوازش بچه ها رو برداشت !
اما من بمیرم برا اون دختری که کربلا ...
اونایی که دختر دارند ، ساکت نباشی ها ... بابا بابا بابا .. نمیدونم چی دید وقتی اومد کنار بدن بی سر بابا ، آخ بمیرم ! اول جمله ای که گفت ، صدا زد بابا بابا .. بابا بلند شو ببین دارند عمه رو #میزنند ! میزنند بابا ، میزنند بابا ، میزنند بابا ..
اُنظُراِلی عَمّتیَ المَضروبة ، بزار بزنند عمه جان ، اینا زدن کارشونِ ..
اینان همانانند که
آتش به خانه می زدند
پیش علی فاطمه را
با تازیانه می زدند ...
اینا همون هایی هستند که جلو بابام ، مادرم را میزدند ! حسیییین ...
کوفیا بدند بابا بابا
عمه را زدند بابا بابا
عمه جون ، صبر کن عمه ، خوده سکینه را هم زدند !
( ثُمَّ إِنَّ سُكَيْنَةَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ أَبِيهَا الْحُسَيْنِ فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ.
ترجمه: حضرت سكينه عليها السلام پيكر پدرش امام حسين عليه السّلام را در آغوش كشيد [ولى نگذاشتند كه سكينه در بالين پدر بماند] گروهى از اعراب اجتماع كردند و سكينه عليها السلام را از بالين پدر كشيده و جدا نمودند. )
#اشک چشمت همینطور که روی صورتت هست ، حوائجتو بخواه ، دلِ سوخته رو رها نکن ، امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود : وقتی اشکت جاری شد ، اون لحظ را غنیمت بشمار ، سیمت وصل شده ، حاجت هایت را بخواه ...
@Asheghane_hazrat_zeynab