نوحه حضرت علی(ع)
شب نوزدهم
کشته شد شیر خدا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
در شب قدر و دعا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
کشته شد شیر خدا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
**
مسجد کوفه ز خون رنگین شد
سینه اهل ولا غمگین شد
بر دل زینب و کلثوم و حسین
داغ هجران پدر سنگین شد
نیمه شد فرق عدالت خواهی
تیره از خون شده روی ماهی
العجب از دَغَلِ نامردان
کینه ی فتنه گر گمراهی
کشته شد شیر خدا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
------
در شب قدر و دعا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
کشته شد شیر خدا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
-------
صاحب تیغ و لوا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
کشته شد شیر خدا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
----
یار شب های یتیمان پر زد
تا سر قله ی ایمان سر زد
با سری نیمه شده از شمشیر
بوسه بر ماه و رخ اختر زد
هر طرف بوی عزا می آید
غُصه از سوی فضا می آید
فاطمه موسم مهمانی شد
حیدرت فرق جدا می آید
کشته شد شیر خدا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
------
شده پا بزم عزا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
کشته شد شیر خدا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
-------
صاحب تیغ و لوا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
کشته شد شیر خدا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
-------
رعشه بر چهره ی مهتاب افتاد
لرزه بر منبر و محراب افتاد
اسدالله شده در خون غوطه
بر زمین پیکر ارباب افتاد
ابن ملجم زده با نامردی
بر علی پادشهِ همدردی
ای خطاکار جهالت پیشه
چه به روز شه دین آوردی
کشته شد شیر خدا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
------
در شب قدر و دعا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
کشته شد شیر خدا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
------
صاحب تیغ و لوا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
کشته شد شیر خدا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
-------
با یتیمان که بگوید دیگر
شیر حق پا نشود از بستر
تازه شد داغ یتیمی از نو
در خرابه ننهد پا حیدر
سروری در غم میرِ دو سرا
در شب قدر و دعا نوحه سرا
در صف بزم عزای شه دین
کن دعا بهر تمام ضعفا
کشته شد شیر خدا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
--------
صاحب تیغ و لوا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
کشته شد شیر خدا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
-------
در شب قدر و دعا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
کشته شد شیر خدا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
-------
مسجد کوفه ز خون رنگین شد
سینه اهل ولا غمگین شد
بر دل زینب و کلثوم و حسین
داغ هجران پدر سنگین شد
نیمه شد فرق عدالت خواهی
تیره از خون شده روی ماهی
العجب از دَغَلِ نامردان
کینه ی فتنه گر گمراهی
کشته شد شیر خدا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
------
شده پا بزم عزا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
کشته شد شیر خدا واویلا
حیدر افتاده ز پا واویلا
#نوزدهم
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
بسم الله الرحمن الرحیم 🤞
روضه اربعین
#مداح.حاج آرمین غلامی
#نوزدهم صفر۱۴۰۳_کرمانشاه
چهل روز است زینب داغ دیده
ز گلهایی که او در باغ دیده
چهل روز است برادر جان کجایی
چرا افتاده بین ما جدایی
چهل روز است دل زینب شکسته
به روی ناقهای با دست بسته
چهل روز است زینب دل غمین است
زبان حال زینب این چنین است
چهل روز است زینب از غم تو
بگرید روز و شب در ماتم تو
چهل روز است هر روزش چهل روز
چهها بگذشت بر زینب چهل روز
چهل روز است که از داغ برادر
غریبانه زند بر سینه و سر
چهل روز است زینب خواهر تو
چهل منزل به دنبال سر تو
🔸آه از آن ساعت که با صد شور و شین
🔸زینب آمد بر سر قبر حسین
امان از اون لحظه ای که بی بی زینب کبری وارد کربلا شد...
🔸بر سر قبر برادر چون رسید
🔸ناله و آه و فغان از دل کشید
یا صاحب الزمان...
تا اهلبیت به کربلا رسیدند...
مثل برگهای خزان...
خودشون رو از مرکب ها به زمین انداختند...
هر کدوم قبر عزیزی رو در آغوش گرفت...
یکی قبر علی اکبر رو بغل گرفته...
یکی قبر قاسم رو گرفته...
یکی کنار قبر عباس...
یک مادری هم کنار قبر علی اصغر...
اما بین جمعیت دیدند زینب هم داره دنبال قبر حسین میگرده...
🔸با زبانِ حال، آن دور از وطن
🔸گفت با قبر برادر این سخن
🔸السلام ای کشته راه خدا
🔸السلام ای نور چشم مصطفی
داداش ببین خواهرت برگشته...
🔸بهر تو امروز مهمان آمده
🔸خواهرت از شام ویران آمده
داداش نبودی ببینی..
بعد از تو با ما چه کردند...
🔸چون تو رفتی بیکس و یاور شدم
🔸دستگیر فرقه ی کافر شدم
داداش طاقت داری بگم یا نه...
🔸بعد قتل و غارت اموال تو
🔸تاخت دشمن بر سر اطفال تو
🔸بس که سیلی شمر زد بر رویشان
🔸گشت نیلی صورت نیکویشان
جات خالی بود این نامردها که رحم نداشتند...
چشم برادرم عباس رو دور دیده بودند...
هر وقت بچه ها بهانه میگرفتند بهشون تازیانه میزدند...
بهشون سیلی میزدند...
بزار اینطوری بگم...
🔸 یاسها را جوهر نیلی زدند
🔸کودکان را یک به یک سیلی زدند
همه بچه ها رو زدند...
🔸کودکان را یک به یک سیلی زدند
داداش همه این مصیبتها یک طرف مجلس یزید یه طرف...
🔸آه از آن ساعت که از روی غضب
🔸زاده ی سفیان یزید بیادب
🔸در حضور خواهر گریان تو
🔸چوب میزد بر لب و دندان تو
داداش حسین خیلی برام سخت گذشت...
مجلس یزید ملعون...
وقتی نانجیب با چوب خیزران به لب و دندانت میزد...
شرمنده حسین جان...
نتونستم کاری کنم...
آخه دستهای خواهرت رو با غل و زنجیر بسته بودند
آی غریب حسین...
الا لعنه الله علی القوم الظالمین.