مناجات امام زمان عج
#کربلایی_جواد_مقدم🎤
✅#کانال_نوحه_یازینب_س✅
💠بسیارزیبا💠
اروم جونم میشه بدونم کی وکجا به سر میاد چشم انتظاری...معراج
اروم جونم میشه بدونم کی وکجا به سر میاد چشم انتظاری
باحال زارم دلهره دارم یه وقت صدات کنم منو به جا نیاری
راز ونیازم بین نمازم هر روز برا سلامتیت دعا میخونم
علاج دردم دورت بگردم خیلی به فکرمی اقا اینو میدونم
دلم میخواد سر بزارم به روی زانوهات اقای مهربون
تنگه دلم برا شما خودت اقا حرفامو ازچشمام بخون
آبرومو باز بخر اقاجون بیاو من رو ببر اقاجون
بسته دیگه این جدایی اقا عزیز زهرا کجایی اقا
یبن الحسن ای عزیز زهرا...
دل بی طاقت بده لیاقت ببین تو التماسو از چشمهای خیسم
باسوز وبا اه دلی که در راه تاجمکران درد دلامو مینویسم
بشنو صدامو ببین نگامو خوب میدونم خیلی اقا سرت شلوغه
قسم به نامت عطر کلامت هرعشقی جز شما باشه میگم دروغه
ای عاشقها بیاین دوباره وقت هم عهدی شده
بیاین که عاشق بمونیم وقت ظهور حضرت مهدی شده..
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
التماس دعا
✅کانال نوحه یازینب(س)✅
#روضه_حضرت_علی_علیه_السلام
#حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه
خدا نگهدار
گریه های نیمه شب
خدا نگهدار
ای یتیمای عرب
خدانگهدار
بچه هايي که بودین
منتظره سفره های نون و رطب
خداحافظ
سفره ی نون و نمک
خداحافظ
غصه ی تلخ فدک
خدا حافظ
چاه غم های علی
خداحافظ
کوچه و صبر و محن
خداحافظ روزگار ،
خداحافظ غم یار
خداحافظ بچه ها ،
خداحافظ ذوالفقار
بابا حیدر بابایی ...
پلک های بستت تنم رو میلرزونه
فرق شکسته ات تنم رو میلرزونه
صدات میلرزه تا با من
حرف میزنی
صدای خسته ات
( دلم و میلرزونه)2
خداحافظیت ، جوابم میکنه
امشب شب یتیمیه زینب ، دیگه باید بهت چه جوری بگم،زینب دیگه بی بابا شد
دوباره خونه علی غوغا شده
زخم سر مولاي کوفه وا شده
صدای ناله ضعفش نیمه شب
مثل شبای آخر زهرا شده
هر طبیبی آوردن گفتن دیگه علی رفتنیه ای گداهای نیمه شب علی،نانجیب زهرو کشیده بود به این شمشیر،زهري که وقتی طبیب نگاه کرد امیرالمؤمنین دستمال زردی رو به پیشانی بست دیگه همچين شبی صورت علی رو نگاه میکردی با اون دستمال زرد یکی شده بود،به قدری حضرت رنگ و روش برگشت؛شایدم این امشب بود نمیدونم فرمود همه برن بیرون،صورت ورم کرده یه مرتبه اشاره کرد فرمود:همه بیرون برن فقط بچههای زهرا کنار بستر من باشن،میخوام وصیت کنم،همه بیرون رفتن،ابی عبدالله،امام حسن،دخترانش زینب و کلثوم کنار بستر دیدن مولا یه نگاهی کرد دور و بر بستر و فرمود:حسن جان پس عباسم کجاست؟!! بابا فرمودید فقط بچه های زهرا باشن،فرمود عباسم پسر زهراست،اون ذخیره ی کربلاست ...
اومد دید پشت در عباس سرشو پایین انداخته صدا زد داداش بیا،داداش مگه بابام نفرمودند فقط بچه های فاطمه؛صدا زد عباس مژده بهت بدم بابام گفته تو هم پسر زهرایی ..." اومد کنار بستر بله بابا؟ فرمود سرتو بالا بیار" دست عباس و گرفت،هی این دست و لمس میکرد ... یه مرتبه فرمود حسین جان نزدیک بیا با یه دستش دست عباس،با یه دستش دست حسین،یه وقت دیدن دست حسین و تو دست عباس گذاشت صدازد عباس حسین و به تو میسپارم ..." یه نگاه کرد صدا زد عباس یادت نره حسین من کربلا غریب و تنهاست،همه جا کنار حسین باش،نکنه غم رو دل حسین بیاد،اینا پسرای زهرا هستن،حسین و تنها نزار عباس جان(من یه جای دیگه میخوام برم بسم الله من از امام رضا معذرت ميخوام ببینم غیرتی ها چه میکنند)،عباس جان همه جا حواست به زینب باشه ....
زینب من چهار سالش بود به حسن میگفتم روشنی هارو خاموش کنه تا کسی قدو بالای زینب و نبينه،عباس کربلا حواست به زینب باشه ... خدا هرکی خواهر داره براش نگه داره" یه جا زینب عباس و صدا زدم من از امام رضا معذرت ميخوام اونم مجلس یزید بود سر بریده رو آوردن نانجیب چوب به لب و دندان میزد یه وقت زینب چشمش افتاد به سر بریده عباس داداش کجایی ببینی نامحرم ها دور ما .... حسین ...
#کانال_نوحه_یازینب_س