eitaa logo
کانال مداحی عاشقان حضرت زینب(س)
24.1هزار دنبال‌کننده
994 عکس
924 ویدیو
551 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🏴 ۱۴۰۲ عجل الله تعالی فرجه ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ نگاه منتظرم را گواه می گیرم که در پناه نگاهت پناه می گیرم همیشه فاطمیه ها برای دیدن تو دوباره چله ای از اشک و آه می گیرم بببین شبیه همیشه که از دلم با اشک دوباره گرد و غبار گناه می گیرم ببخش از اینکه تو را بی شمار دیده ام و - - به جای مردم شهر اشتباه می گیرم دوباره خادم بزم عزای فاطمه ام چه عزتی که در این جایگاه می گیرم دوباره باز شب سوم آمده که عزا برای دخترکی بی گناه می گیرم به حال صحن و سرایش چقدر محتاجم به روضه ای که در آن بارگاه می گیرم ... به سوی نیزه نظر کرد و گفت: ای بابا فقط به سایه ی نیزه پناه می گیرم در این خرابه ی تاریک زیر چکمه ی زجر ببین سراغ عمو را ز ماه می گیرم .
🏴 ۱۴۰۲ عجل الله تعالی فرجه 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ امشب تمام کون و مکان گریه می کند گریه گنید، امام زمان گریه می کند امشب فقط نوای لبش "وای مادر" است دارد برای داغ جوان گریه می کند زانو بغل گرفته غریبانه چون علی مردی غریب، مثل زنان گریه می کند یک لحظه یاد کوچه و یک لحظه یاد میخ با اشک او زمین و زمان گریه می کند با یاد آن نماز نشسته، شکسته است آقای ما اذان به اذان گریه می کند آن چادری که پشت در خانه سوخته در سینه اش گرفته بر آن گریه می کند گویا صدای اوست که پیچیده در فلک دارد برای قد کمان گریه می کند "این غم کجا برم که تو را مردها زدند" گریه کنید، امام زمان گریه می کند .
Reza Narimani - Refigh - 128.mp3
19.59M
خبر چه سنگینه خبر پر از درده؛ غم رفیقامون بیچارمون کرده! زمینی بودند و،، به آسمون رفتن؛ دوباره جاموندیم... رفیقامون رفتن تا کی باید بمونیم و بسوزیم از غصه؟ کی آخه میرسه به مامسیر این قصه؟! تا کی با دستامون روی گلا بریزیم خاک خدایا پاره پاره شد دلم؛ دیگه بسه! رفیق عین،،، برادر شد رفاقت تا سر جونه(۲) غمِ داغ ...رفیقو پس برادر مرده میدونه؛ رفیق نیمه راه من.... خداحافظ(۲) چه روز و شب ‌هایی... کنار هم بودیم(۲) تو بی‌قراریها؛ قرار هم بودیم چه خاطراتی بود،،، تو روضه‌ها با تو نمیره از یادم حسین حسیناتو(۲) امید زندگیمونو تو نا امید کردی با این خبر موهای مادرو سفید کردی آخرشم شهادتو گرفتی از ارباب! بس که تو روضه التماس هر شهید کردی(۲) نه این رسم،،، رفاقت نیست! رفیق نیمه راه من(۲) هزار ننگ و هزار نفرین،،، به این بختِ سیاه من!(۲) رفیق نیمه راه من،،، خداحافظ(۲) خبر پر از داغه،،،خبر پر از سوزه(۲) خبر میگه بازم،،، یه لاله میسوزه، با داغ اون آتیش ،،،که توش یه مادر سوخت(۲) حالا تن چندتا،،، جوون پرپر سوخت؛(۲) شبیه بچه‌ های شاه بی ‌کفن سوختن با شعله‌ هایی که به خیمه‌ ها زدن، سوختن شنیده‌ ها رو دیدن اینا که توی روضه؛ به یاد آتیش دل امام حسن سوختن مصیبت رو ،،،ندیدم که شنیدم من،،، ولی سوختم! دوباره تازه شد روضه که زهرا گفت علی سوختم(۲) میون شعله ها آه علی سوختم یکی صدامیزد آه علی سوختم رفیق نیمه راه من خداحافظ .
واحد؛ أینَ ولیُ الله.mp3
2.31M
علیه‌السلام به خروش خطبه و اشک مادر ما قسم به دعای هر شب مادر شهدا قسم به مدافعان حرم به فاطمیون عشق به فدائیان عزیز خون خدا قسم می‌آید موعود عاشقان می‌آید محبوب قلب و جان می‌آید میزان عدل و داد می‌آید مولا صاحب‌زمان می‌آید و همراه او سردار ایرانی‌ست می‌آید و پرچم به دستان سلیمانی‌ست می‌آید و با ذوالفقارش محشری برپاست طوفان‌الاقصی جلوۀ آن محشر عُظماست «الله مدد الله، أینَ ولیُ الله؟» ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به ترنم شب اشک و آه و دعا قسم به شکوه خون مطهر شهدا قسم به حماسه‌های دلاوران مقاومت به نسیم صبح رهایی اُسرا قسم می‌آید روز اَمن و اَمان می‌آید صبح عید جهان می‌آید ایام فتح و نصر می‌آید عصر مستضعفان در غزه گل‌های امید و زندگی روید هر کودکی نصرٌ من الله و فتح گوید قدس شریف از بند دژخیمان شود آزاد خاک فلسطین می‌شود با لطف حق آباد «الله مدد الله، أینَ ولیُ الله؟» شاعر:
1_5895187086.mp3
9.48M
. شاعر و نغمه پرداز: اجرا: 🎤 زندگی با حسین نداره بن‌بست کربلا یعنی حتماً فرجی هست حتی تو قتله‌گاه و زیر خنجر مؤمن امّیدشو نمیده از دست راه کربلا طی شدنیه کربلا تموم ناشدنیه زیر گنبدش جای دعاست، پس با حسین گره‌ها واشدنیه فَأَفُوزَ فَوزاً عَظِیماََ به تو ایمان آوردم آقا زندگی با حسین ادامه داره بوی سیب حرم، عطر بهاره خاک تربت فقط، شفای درداست دنیا غیر از حسین نداره چاره عشق تو حسین ثروت مونه نوکریت توی فطرت مونه میره تا خدا، زائر روضه ات پس بهشت ما هیئت مونه فَأَفُوزَ فَوزاً عَظِیماََ تویی مولام عزیز زهرا زندگی بی حسین نداره معنا ما فقط توی حزب تو ایم آقا تو، فقط تو علاج درد مایی دست مونو بگیر مث شهیدا روضه یادمون داده که پاشیم آخرش برای تو فداشیم دوری از سپاه تو محاله اربعین باید کربلا باشیم فَأَفُوزَ فَوزاً عَظِیما منم از زوّار تو مولا
783.3K
--❅ೋ❅♥️💚♥️❅ೋ❅-- ﷽ های_امام رضایی... خودم این جا و دلم مسافر مشهد تو آقا جون دلم شده کبوتر گنبد تو تو دلم آرزوی صحن عتیقه آقا جون دل من به این خوشه با تو رفیقه آقا جون 💚💚 دل من مثل کبوترای تو هواییه دل من یه پارچه مجنون و امام رضاییه دل من با این دلا که هر کدوم یه کفتره به هوای حرمت از تو محله می پره 💚💚 دفه ی آخری که پابوست آقا اومدم به امانتداریات دله دیوونمو دادم بی تو یا امام رضا زندگی لذت نداره اگه از تو دور بشم چیزی حلاوت نداره 💚💚 اونقده در می زنم تا که تو خادمم کنی بکشی دست رو سرم تا آخر آدمم کنی آقا جون اسم تو رو همیشه فریاد می زنم دلمو گره به اون پنجره فولاد می زنم 💚💚 از تردد ملائک حرمت پر از صفاست از نوای زائرات هر صحن تو یه نی نواست من اگه پابوس تو نیام آقا کجا برم اگه من حاجتمو به تو نگم به کی بگم 💚💚 با تو یا امام رضا دلم پر از صفا میشه آخرش بهم می دی برات قبر شیش گوشه ✍ 🎧🎤 👌      دعای فرج     --❅ೋ❅♥️💚♥️❅ೋ❅--
447.4K
دستگاه همایون 🎧🎤 مرغ دلم پر زند بر سر کوی رضا دست نیازم بود باز به سوی رضا آرزویم این بود تا دم مردن شود چشم گنه کار من باز به سوی رضا   خلق جهان زائرند از همه سو کعبه را کعبه بود در حجاز زائر کوی رضا با نفس عیسویش، با دم جانبخش خویش جان مسیحا بود زنده ز بوی رضا بر بدنش می شود آتش دوزخ حرام هر که خورد قطره ای آب ز جوی رضا کشور ایران فقط نیست به او متکی زندگی کائنات بسته به موی رضا نیست عجب خضر اگر تشنه لب جام اوست ساقی رضوان بود مست سبوی رضا جرم و گناه و خطاست عادت دیرین من عفو کرامت بود خصلت و خوی رضا چند به شوق بهشت زائر این در شوی جنت جنت بود روی نکوی رضا "میثم" اگر از نماز آبروی مؤمن است آب دهد بر نماز آب وضوی رضا 🔸🔹🔸🔹🔸🔹
گروه، ادعیه خوانی، ختم دعاهاوختم قرآن حدیث وروایات چهارده معصوم گروه ارتباط با خدا گروه بانوان قوانین گروه تبلیغ لینک گروه یا کانال ممنوع می باشد⛔⛔⛔ https://eitaa.com/joinchat/1031667916C34ff984ad7 ورود آقایان در این گروه ممنوع می باشد گروه برای بانوان☝️☝️☝️☝️☝️
بی تو در چشم من ای چشمِ مرا بینایی آسمان زشت شده با همۀ زیبایی تویی و گلشن سر سبز بهشت و پدرت منم و خانۀ آتش زده و تنهایی از نماز شب و آوای دعای زینب حجره ات گشته پر از زمزۀ زهرایی باکه این قصّه بگویم که پس ازمرگ رسول من شدم خانه نشین و تو شدی صحرایی ایستادی در خانه ز پی یاری من دیدم آنجا نبود دست تو را یارایی زدن فاطمه در خانه به نزد دو پسر وای از اینهمه بی باکی و بی پروایی جگرم خون شده یا رب چه تناسب دارد سیلی دیو و رخ انسیة الحورایی ای جوانمرگ علی کوه ستم با تو چه کرد که دو تا سرو قدت گشت بدان یکتایی کاش آن روز که بر بازوی تو ضربه زدند می گرفتند ز چشمان علی بینایی تا دم مرگ عزا دار توام یا زهرا ای عزدار تو هر شیعۀ عاشورایی چشم «میثم» همه جا در غم زهرا گردید نیست در حشر به جز اشک ورا دارایی استاد سازگار
دیدی که از فراغ تو بی بال و پر شدم بین مدینه فاطمه جان بی سپر شدم دیگر صدای سرفه ی تو بین خانه نیست جانت به لب رسید اگر جان به لب شدم بعد از تو احترام علی را شکسته اند زخمیِ طعنه های سر هر گذر شدم یک لحظه خواب برد دو چشم تر مرا دیدم به خواب باز دوباره پدر شدم گفتن علی...چه زندگیش خوب و خرم است با چشم های شور مدینه نظر شدم دست پیمبر آمد و تحویل دادمت من از خجالت پدرت محتضر شدم
تو را شبانه، از این خانه، مهربان بردم به سوی مدفنی آرام و بی نشان بردم تو را زِ ظلمت شب سوی روشنایی ها به روی دوش خودم چون کشان کشان بردم منی که کَنده ام از ریشه درب خیبر را تعجبم که چرا کُند و ناتوان بردم دلم گرفته از این شهر و مردمانِ شهر که دُخت سرورشان، با قدی کمان بردم فَلَک به روی سرم شد خراب، تا رفتی من از نبود شما رنجِ بی کران بردم دل تمام ملائک در آسمان لَرزید همین که پیکر تو سوی آسمان بردم به شانه برده ولی، بازوان من می سوخت شکسته بازوی تو، روی بازوان بردم کبوترم، نه زمینی، که عرشی هستی تو تو را کبوتر زخمی، به آشیان بردم نه، اینکه پیر شدی و، کمان شدی، مُردی نه، یاس هجده بهارم، تو را جوان بردم به همره حَسَنینم، وَ زینبینم من یگانه مادرشان را از این جهان بردم وصیّتت عملی شد، امانت نبوی تو را به نَزدِ نبی، یاس ارغوان بردم بدون تو نه مرا هم زبان بُوَد، نه پناه پناه خود به سوی چاه بی زبان بردم مجتبی دسترنج
الهى! كوثرم كو؟ دلبرم كو؟ گلم كو؟ هستى ام كو؟ گوهرم كو؟ على تنها و دلخون مانده افسوس يگانه مونس و تاج سرم كو؟ الهى! كلبه ام را غم گرفته دل محزون من ماتم گرفته شرار شعله هاى در نديدم گلم را خصم از دستم گرفته الهى! سينه من كوى درد است گلستان سرورم سرد سرد است عزيزم فاطمه از رنج مسمار رخ مهتابى اش غمگين و زرد است الهى! دست من را بسته بودند حريم خانه ام بشكسته بودند به ضرب تازيانه آن جماعت تن مرضيه را آزرده بودند الهى! غمگسارم، سوگوارم شب است و طاقت رفتن ندارم فلك با من سرسازش ندارد بدون فاطمه نالان و زارم
خانه وقتی شعله شد دیگر نفهمیدم چه‌شد گُر گرفت وقتی که آتش، در نفهمیدم چه‌شد تا اراذل ریختند از کوچه باهم رویِ در خاکِ عالم بر سرم، مادر نفهمیدم چه‌شد تا که زیر دست و پا بودیم فهمیدم چه‌شد تا که چشمم تار شد، دیگر نفهمیدم چه‌شد چشمهایم واشد اما هیچکس خانه نبود ردِ خونی بود ، نیلوفر نفهمیدم چه‌شد می‌رسید از سمت مسجد نعره محکمتر بزن... هرچه شد در کوچه شد ، بهتر  نفهمیدم چه‌شد روضه از در خواندم اما مجتبی از کوچه خواند: بعد از آن سیلیِ دردآور نفهمیدم چه‌شد دختر این خانه بودن کارِ من را سخت کرد عاقبت بی‌کس شدم، آخر نفهمیدم چه‌شد خوب شد خوردم زمین و چشمهایم تار شد شمر وقتی رفت با خنجر، نفهمیدم چه‌شد گرچه فهمیدم چه آمد بر سرِ هر پاره‌اش آخرش انگشت و انگشتر نفهمیدم چه‌شد
دستم اگر شکست به پای علی شکست بالم اگر شکست فدای علی ... شکست من محو مرتضایم و فرقی نمی کند اصلا کدام دست برای علی شکست
روی تاج عرش طبق نصّ لولا فاطمه نقش شد زهرا سلام الله علیها فاطمه انبیا از برکت دستاس او نان می خورند رزق و روزى می دهد به اهل بالا فاطمه ظاهراً فرموده اند " ام الائمه " فاطمه باطناً فهمانده اند " ام ابیها " فاطمه جلوه ای شد لیله القدر رسول الله او جلوه ای شد لیله المحیای مولا فاطمه بچه هایش حجت الله اند اما گفته اند آشکارا حجت الله علینا فاطمه سیزده معصوم هر یک نورى از زهراست پس مى شود سرجمع این ها چهارده تا فاطمه فاطمه حق و علی حق و مع الحق آینه است چه علی اندر على چه فاطمه با فاطمه حک شده بر روی گردنبند زهرا یا علی حک شده بر ذوالفقار مرتضی یا فاطمه بس که حیدر فاطمه است و بس که زهرا حیدر است در نجف چیزى نمی بینیم الّا فاطمه شادی روح خدیجه ، کوری چشم همه سروری دارد به زن های دو دنیا فاطمه با هر اسمی که بخوانی در نهایت مادر است راضیه حنانة الحوراء ؛ زهرا فاطمه مادری بالاترین از این مهربانی بیش از این ؟ می رسد محشر به داد شیعه صد جا فاطمه خانه اش که سوخت مسمار از خجالت سرخ شد آن چنان برخورد با سینه که آنجا فاطمه .....
سنگدل ها بی امان برگ و برم را می زدند پشت در ناباورانه باورم را می زدند لرزه بر جان همه اهل حرم افتاده بود لحظه ای که با لگد درب حرم را می زدند پیش چشمم شعله بر باغ و بهار من زدند غنچه ام پرپر شد و نیلوفرم را می زدند مصحف پیغمبرم در شعله ها افتاده بود جزء جزء و آیه آیه کوثرم را می زدند ماجرای کوچه و بازار از یادم نرفت دستهایم بسته بود و همسرم را می زدند یک نفر با تازیانه دیگری هم با غلاف با تمام زور و بازو دلبرم را می زدند از خجالت من سرم را بر زمین انداختم با که گویم دختر پیغمبرم را می زدند می پرد هر شب حسن از خواب می گوید پدر خواب میدیدم دوباره مادرم را می زدند
یاسم ولی به چشم همه ارغوانی ام سروم ولی به چشم همه قد کمانی ام امروز قاتلم به ملاقاتم آمده تا شهر را خبر کند از نیمه جانی ام 《 اسماء سال خورده مرا راه می برد》 پیری عزا گرفته به حال جوانی ام هر چند با تمامی قدرت چهل نفر من را زمین زدند ولی آسمانی ام ای مرگ مثل اهل محل بی وفا نباش چشمم به راه مانده بگیری نشانی ام روی کبود و پهلو و بازوی غرق خون اصلا نبود حق من و مهربانی ام از بی کسی ،کسی نکشیده شبیه من مجروح کینه های چهل پست جانی ام این خانه حسرت همه اهل مدینه بود چشم حسود کرده چه با زندگانی ام آماده گشت پیرهن و دیدنی تر است از این به بعد یاد حسین روضه خوانی ام
خدا کند که کسی بی هوا زمین نخورد به ضرب پا وسط شعله ها زمین نخورد هزار مرد بیفتد به پیش چشم همه ولی زنی وسط کوچه ها زمین نخورد در ازدحام هجوم ستم ، در خانه خدا کند که زنی (پا به ما) زمین نخورد.... به آن عبا که علی روی همسرش انداخت زنی مقابل نامردها زمین نخورد به اشک چشم حسینش خدا کند دیگر که مادری جلوی بچه ها زمین نخورد زدند فاطمه را هر چه ، باز هم میگفت که من زمین بخورم ، مرتضی زمین نخورد پس از مدینه و این مادر و زمین خوردن خدا کند پسرش کربلا زمین نخورد خدا کند که کسی نیزه بی هوا نزند خدا کند که دگر بی هوا زمین نخورد خدا کند که دگر پیش خواهری مضطر سر برادری از نیزه ها زمین نخورد سر بریده به نیزه خدا خدا میکرد رقیه ام زروی ناقه ها زمین نخورد رباب هم به روی ناقه ها دعا میکرد علی اصغرم از نیزه ها زمین نخورد
21717-1640876989929.mp3
801.8K
س حسین جان حسین جان حسین جان حسین بیا این شب جمعهٔ آخری حسین عزیزم بشین روبروم همینکه موهات ونگا می کنم گره می خوره ناله هام توو گلوم سرِ شب شمردم کفن هامون و بمیرم الهی یه دونه کمه هزار تا لباسم برا یوسفی که در بین گرگا بمونه کمه دعا می کنم که شبیه خودم تویِ جای تنگی گرفتار نشی نبیم که در گودی ِ قتلگاه داری پاتو روی زمین می کِشی یه روز آخه دور تو خالی میشه می مونی چه تنها تو و خواهرت همه دسته دسته ته قتلگاه باشمشیر و نیزه می ریزن سرت بزرگ قبیله می گیره وضو یه نیزه می شه بینشون دست به دست لگد میزنه پهلوت و می‌شکنه یکی مثل اونکه پر من شکست شب جمعه ها قول میدم که بیام کنار تو ای یوسف بی سرم خونای گلو رو تمیز می‌کنم باچشمی ترو گوشه معجرم صدا می زنه پیش چشمام حسین با نعلای تازه بهم ریختنت به قدر کف دستی سالم نموند زیر شمشیر و نیزه ها از تنت قاسم نعمتی حضرت زهرا (س) زمزمه
                     ﷽ نوحه شهادت حضرت صدیقه طاهرفاطمه زهراسلام الله علیها ✍ غلامرضا سازگار تمام شب تا صبح خداخدا کردم  بـرای مرگ خـود فقط دعـا کردم علی! حلالم کن                    گریه به حالم کن همای وحی‌ام لیک شکسته بال من کسی نمی‌گریــد جـز تـو به حال من علی! حلالم کن                    گریه به حالم کن بـــه گریـــه تـــرویج ولایتـت کــردم به دست بشکسته حمایتت کردم علی! حلالم کن                    گریه به حالم کن تو شمع و من بودم دور تو پروانه فـدایی‌ات گشتــم ولـی غریبـانه علی! حلالم کن                    گریه به حالم کن این رخ نیلی این صورت و این دستم فـدایی‌ات بــودم فـدایــی‌ات هستـم علی! حلالم کن                    گریه به حالم کن حـق ولایـت را عجــب ادا کردنــد مـرا غریبانــه از تــو جــدا کردنــد علی! حلالم کن                    گریه به حالم کن ای به رخت جاری اشک عزای من در دل شب قـرآن بخـوان برای من علی! حلالم کن                    گریه به حالم کن ☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆
21717-1640876989929.mp3
801.8K
س حسین جان حسین جان حسین جان حسین بیا این شب جمعهٔ آخری حسین عزیزم بشین روبروم همینکه موهات ونگا می کنم گره می خوره ناله هام توو گلوم سرِ شب شمردم کفن هامون و بمیرم الهی یه دونه کمه هزار تا لباسم برا یوسفی که در بین گرگا بمونه کمه دعا می کنم که شبیه خودم تویِ جای تنگی گرفتار نشی نبیم که در گودی ِ قتلگاه داری پاتو روی زمین می کِشی یه روز آخه دور تو خالی میشه می مونی چه تنها تو و خواهرت همه دسته دسته ته قتلگاه باشمشیر و نیزه می ریزن سرت بزرگ قبیله می گیره وضو یه نیزه می شه بینشون دست به دست لگد میزنه پهلوت و می‌شکنه یکی مثل اونکه پر من شکست شب جمعه ها قول میدم که بیام کنار تو ای یوسف بی سرم خونای گلو رو تمیز می‌کنم باچشمی ترو گوشه معجرم صدا می زنه پیش چشمام حسین با نعلای تازه بهم ریختنت به قدر کف دستی سالم نموند زیر شمشیر و نیزه ها از تنت قاسم نعمتی حضرت زهرا (س) زمزمه
(س) مصیبت هایم امشب جان گدازه که مانده روی دستم یک جنازه نبیند کاش زینب روی دوشم ز تابوت بریزد خون تازه به یاد لرزه های پیکر تو گرفته لرزه پای حیدر تو به قبرت خاک می ریزم ولیکن بریزد خاک بر سر دختر تو خدا داند دلم خون گریه می کرد به عالم دشت و هامون گریه می کرد ندیدم زخم پهلو را در آن شب ولی دیدم کفن خون گریه می کرد الهی دخترت زینب بمیرد ببین تنهایی ام را ای عزیزم الهی از کنارت برنخیزم خودم با دست خود خاکت نمودم چه خاکی بعد تو بر سر بریزم الا ای چاه یارم را گرفتند گلم،باغم بهارم را گرفتند میان کوچه ها با ضرب سیلی همه دار و ندارم را گرفتند کمی از غسل زیر پیرهن ماند کمی از خون خشک بر بدن ماند کفن را در بغل بگرفت و بو کرد همان طفلی که آخر بی کفن ماند 🔘🔘🔘🔘🔘
بسم الله الرحمن الرحیم لشکری آمده اینجا وچه بد می خندد دست و پا می زنی و راه تورا می بندد سر و کاره منه ،حیدربه طنابی افتاد تازیانه مردکی، مرهم زخمت می داد فاطمه ناله نکن عرش خدا می لرزد دلم ازآمدنت به کوچه ها می لرزد دست من بسته، سر از خاک تو را بردارد کمی از رنج غریبیِ وبلابردارد دردپهلوی تواز کوچه ی غم می بارد چقدر کوچه به گودال شباهت دارد زدنت دروسط کوچه تماشایی بود بین کوچه تازیان گرم پذیرایی بود دل (مجنون) به تنهایی تان می سوزد چهره ات گفت که عمرت چو خزان می سوزد آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم..: بنی هاشم در بندحیدراست و فقط آه می کشد بادست بسته،نالۀ جانکاه می کشد در کوچه میکشندوسرش درد می کند درگیروداره کوچه پرش درد می کند درگیرودارکوچه، غمی بین سینه داشت در سر هوای رفتن ازاین مدینه داشت درکوچه بی توان شد و بی حال و خسته بود لبهای خشک و تشنۀ خود را ز هم گشود فرمود ای جماعت نامرد بس کنید من حیدرم علیه پرازدرد،بس کنید شب آمدو دوباره بدید آفتاب را بنشسته پای بستر،دید عشق ناب را ناگاه مخفیانه و دور از نگاه ها سر زد کناره بستره زهرا ی بیگنا آمد کنار بستر زهرانشست و بعد... بغضش به حال غربت زهراشکست و بعد دارد وصیت گلش آغاز می شود حیدر زمان گفتن صد راز می شود دراحتضار و حال و هوای غروبی ات دستی کشید بر روی صندوق چوبی ات گفتا که تا عبای پیمبربیاورد عمامه و قبای پیمبر بیاورد می دید در رخ توعلی اقتدار را می داد دست همسرخود ذوالفقار را ای وای علت غمِ دائم شد آشکار اسرار داغ و ماتمِ دائم شد آشکار حیدر غمی به وسعت تاریخ جلوه کرد دربین دربه سینه ی من میخ جلوه کرد ای یادگار عصمت و پاکی نگه مکن حیدربیاوچادر خاکی نگه مکن خونابه روی چادر زهرا چه می کند؟ هیزم کنار چادر زهرا چه می کند؟ *** مسمار از غم دل ما زار گریه کرد برهمسرتو حیدر کرار گریه کرد بر همسری که پشت در افتاد بر زمین بر جرأت و جسارت دیوارگریه کرد هنگام خانه داری ات ای میوۀ دلم با یادچهره ی شده تبدار گریه کرد بایاد آن کسی که غریب است بین شهر بر آن امیر بی کس و بی یار گریه کرد بر پیکر فتاده به کوچه ناله کند بر حسرت نگاه تو دلدارگریه کرد دیدم کسی به سمت لباست اشاره کرد شرح مصیبت توچنین زارگریه کرد برکشتۀ فتاده به کوچه مکن عزا بر آن تن شکسته بیمارگریه کرد بر دختری که آمده دیداره مادرش رفته کنار پیکراو زار، گریه کرد بر چشم خونفشان حسین وزینب او بر زخم دست مادربیدار گریه کرد (مجنون)به کوچه فاطمهِ زیر و زبر شده گویا که مقتلش همه دیوار ودر شده آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن ا لرحیم شکست پهلوی زهراچرامشخص نیست چه بوده سهمیه اش از بلا مشخص نیست قده خمیده دگر بی قیام می ماند به کوچه فاطمه ازاین نما مشخص نیست سیاه کرده تنی را لگد درآن کوچه که درتنش به جز ازچند جا مشخص نیست به کوچه هازده مشتی که شد ورم جایش به زیرپیروهنت جای پا مشخص نیست چرا که دست شکسته تورا دهد آزار میان گریه وهق هق نوا مشخص نیست هوای خانه حیدر ببین که شدابری غم مدینه دراین کوچه ها مشخص نیست ببین که هیزم نمرود شعله ور شده است وفاطمه وسط شعله ها مشخص نیست کسی جواب تو و استغاثه ی تونداد میان در که صدا از صدا مشخص نیست _____ برگرفته از کتاب شاعر(حضرت یاس)_بزودی منتشر میشود