متن روضه خوانی شهادت امام جعفر صادق (ع)
کانال عاشقان حضرت زینب، س، شعبان پور
منصور دستور داد: بروید امام جعفر صادق (ع) را بیاورید. جوان رذلی که اسمش محمد بود شبانه نردبان گذاشت و از روی دیوار بی خبر آمد بالای بام و از آنجا به صحن خانه نگاه کرد، دید امام صادق دارد نماز می خواند. جوان پایین آمد و بعد از آنکه نماز آقا تمام شد به آقا گفت:
آقا من مأمورم شما را ببرم. فرمود: مانعی ندارد. پس بگذار من به اتاق بروم و لباس بپوشم. گفت: نمی شود آقا. هر چه آقا اصرار کرد این جوان بی ادب قبول نکرد. با آن وضعیت از خانه بیرون آمدند. این پسر رذل سوار بر استر شد امام صادق (ع) پیرمرد هم پیاده به راه افتاد.
این جوان هی استر را تند می راند. محمد بن ربیع می گوید: یک وقت نگاه کردم دیدم از بس آقا دویده نفسهایش به شمارش افتاده. دلم سوخت. عنان استرم را کشیدم و استر را نگه داشتم. پایین آمدم و گفتم: جعفر بن محمد! تو هم سوار شو! آقا سوار شد.
رسیدیم به کاخ. ربیع پدر محمد جلو آمد و سلام کرد. گفت: آقا عذر می خوام. می دانید مأمورم و معذورم. آقا فرمود: اجازه می دهید من دو رکعت ناز بخوانم؟ گفت: بفرمایید. حضرت کناری ایستاد و دو رکعت نماز خواند. ربیع می گوید:
دیدم بعد از نماز، دستهایش را بلند کرد طرف آسمان و لبهای مقدسش آهسته آهسته می جنبید. اما نمی دانم چه می گفت. زمزمه های آقا تمام شد. فرمود: ربیع! می خواهی مرا ببری ببر. ربیع می گوید: آستین آقا را گرفتم و داخل کاخ آوردم.
تا چشم منصور دوانقی به قیافه امام صادق(ع) افتاد، آنقدر به ایشان توهین کرد که حد نداشت. امام صادق(ع) با سر بدون عمامه، با بدن بدون عبا و قبا، با پای برهنه ایستاده بود و این نانجیب هر چه از دهانش بیرون می آمد به آقا گفت.
آقا هم سرشان را پایین انداخته بودند. یک وقت منصور دست به قبضه شمشیرش برد و به اندازه یک وجب شمشیر را بیرون کشید. ربیع می گوید: ای داد! الان اقا را می کشد. یک وقت دیدم منصور شمشیرش را غلاف کرد. مقداری فکر کرد باز به اندازه دو وجب شمشیر را بیرون کشید.
گفتم الان آقا را می کشد. باز دیدم شمشیر را غلاف کرد. یک وقت دیدم تمام شمشیر را بیرون کشید. به خودم گفتم : به خدا قسم اگر شمشیر را به من بدهد و بگوید:امام صادق را بکش اول خودش را می کشم. هر طور می خواهد بشود. یک وقت دیدم تمام شمشیر را غلاف کرد و از تختش پایین آمد.
امام صادق (ع) را بغل کرد و بوسید. آقا را برد جای خودش نشاندو عذر خواهی کرد. گفت: آقا معذرت می خواهم سوءتفاهمی شده بود آقا! خواهش می کنم برگردید. منصور گفت: ربیع! اسب مخصوص خودم را بیاور. آقا را رساندم به خانه و برگشتم.
آمدم به منصور گفتم: بیرون کشیدن آقا با این وضع و شمشیر کشیدن و با عزت آقا را به خانه رساندن به هم جور در نمیآید. منصور گفت: ربیع! به خدا قسم می خواستم امشب جعفر را بکشم. تا دست به قبضه شمشیر بردم،یک وقت دیدم پیغمبر (ص) استین هایش را بالا زده و جلو آمد.
یک شمشیر هم در دستش بود آن را بلند کرد و فرمود: آی منصور! به خدا خودت و قصرت را از بین می برم اگر یک مو از سر پسرم جعفر کم شود. من ترسیدم و شمشیرم را غلاف کردم. با خودم گفتم: شاید خیالاتی شده ام. بار دیگر به اندازه دو وجب شمشیرم را از غلاف بیرون کشیدم. دیدم پیغمبر (ص) نزدیکتر آمد و فرمود:
منصور! وهم و خیال است؟ تو را از بین ببرم؟ ترسیدم و شمشیر را غلاف کردم. باز دفعه سوم به خودم تلقین کردم شاید وهم و خیال است. این دفعه همه شمشیر را بیرون کشیدم. دیدم پیغمبر(ص) پایش را گذاشت روی پله اول منبر و فرمود: می خواهی تو را از بین ببرم؟ باورم شد. شمشیر را غلاف کردم و به احترام آقا را بر گرداندم.
می دانم الان دلهایتان دارد بهانه می گیرد. بگویم؟ می گویم: یا رسول الله! ای کاش یک سری هم به کربلا می آمدی. یا رسول الله ای کاش یک سری هم به گودال قتلگاه می زدی. رسول خدا! اگر شما نیامدید زینب(س) آمد. زینب(س) با یک عده زن و بچه آمد. یک عده زنهای داغ دیده آمدند
ای خدا! بالای بلندی رسید. دید لشکر دور حسین(ع) را محاصره کرده است. شمشیر دار با شمشیر می زند، نیزه دار با نیزه می زند. عصا دار با عصا می زند. آنهایی هم که حربه ای نداشتند آنقدر سنگ به بدن مقدس ابی عبدالله زدند. لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.
#متن_روضه_امام_جعفر_صادق_علیه_السلام_
متن روضه شهادت امام صادق (ع)
کانال مداحی عاشقان حضرت زینب، س، شعبان پور
زهر طرف به کمام تیر غم زمانه گرفت
دل مرا که بسی بود خون نشانه گرفت
چو جدّ خویش علی سالها به خانه نشاند
ز دیده ام همه اشک دانه دانه گرفت
هنوز خانه زهرا نرفته بود از یاد
که آتش از در و دیوار من زبانه گرفت
سپاه کفر به کاشانه ام هجوم آورد
مرا به زمزمه و ناله شبانه گرفت
سر برهنه ، پای برهنه برد مرا
پی اذیت من بارها بهانه گرفت
هنوز ز خستگی راه بود در بدنم
که خصم تیغ به قتلم در آن میانه گرفت
هزار شکر که زهر جفا نجاتم داد
مرا به موج غم از مردم زمانه گرفت
چه کردند با پسر فاطمه ، چه خون ها که به دل فرزندان فاطمه نکردند ، شبانه امام صادق را با سر و پای برهنه بردند قصر منصور ، این نانجیب چند مرتبه شمشیر کشید برای شهادت امام صادق ، آخر الامر دستور داد آقا را با احترام برگردانند ،
اما مدینه بچه ها نبودند ببینند قاتل بالای سر بابایشان با شمشیر ایستاده است ، اما قربان جد مظلومش حسین ، کربلا بچه ها بودند ، دیدند هر کسی هر چه در دست داشت به بدن عزیز زهرا زد .یکی با شمشیر می زد ، یکی با نیزه می زد آنهایی که سلاح نداشتند با سنگ به بدن ابی عبدالله زدند . همه صدا بزنیم حسین …
#متن_روضه_امام_جعفر_صادق_علیه_السلام_
#نوحه_و_روضه_رقیه_س
#بسیار_زیبا
#سبک_شیرازی
😭😭
رقیه گشته بی پدر
ای ساربان آهسته تر...
این جاده گر گل میشود
اون سرزمین کربلا۲
گلهای گلدان حسین
پرپرشود درنینوا۲
ازسیلی این قوم دون ۲
روی رقیه شد کبود۲
😭😭
(رقیه گشته بی پدر
ای ساربان آهسته تر...)
😭روضه😭
(بمیرم اومدزیر یه خارو خاشاک
دید یه دخترسه ساله ای😭
زیر خاروخاشاک نشسته وگریه می کند
بازبون بچگی صدامیزنه بابا بابا
هی صدامیزد عمه عمه عمه
عمه من بابام ومیخوام بابام ومیخوام
اینقد ناله زد،گریه کرد😭
گفتن دخترحسین بهانه ی بابا گرفته
گفت اشکال نداره برید سر بریده ی
باباشو براش ببرید😭
بمیرم سروگذاشت روزانو
صدازد بابا،بابا توآسمونا دنبالت
می گشتم
بابا عمم می گفت :رفتی سفر
بابا،بابا بابا
بابای مهربونم
اینجای روضه دلم آتیش گرفته😭
صدازد بچه های شام بیاین
ببینید بابام اومده😭
دیگه به من نگید بچه یتیم۲
بیاید ببینید بابام اومده من
مهمون دارم😭
خوش اومدی بابا بابا
خوش اومدی توویرونم)
😭😭
😭ادامه نوحه😭
گلوی اصغرش شکافت
قنداقه اوشدغرق خون۲
درعلقمه آب آورش
گشته جدا دستش کنون۲
ازسیلی این قوم دون
روی رقیه شدکبود۲
گلوی اصغرش شکافت۲
قنداقه اوشد غرق خون۲
(رقیه گشته بی پدر
ای ساربان آهسته تر....)
😭😭
بابانگرحزینه ام
من دخترت سکینه ام۲
آوردی ازمدینه ام
بی توسفر چراکنم۲
بابا گلی گم کرده ام۲
کواصغرشیرین زبان۲
می گردم اندرکشته ها۲
شاید گلم پیداکنم۲
من دخترت رقیه ام
سیلی زدشمن خورده ام۲
ویران سراجایم شده
پرآبله پایم شده۲
ارثی زمادر برده ام
من تازیانه خورده ام۲
(رقیه گشته بی پدر
ای ساربان آهسته تر.....)
😭😭
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
Voice changer with effects (https://play.google.com/store/apps/details?id=com.baviux.voicechanger)4_5935972998702959141.mp3
زمان:
حجم:
3.27M
رقیه گشته بی پدر
تقدیم به دوستان فارسی زبان التماس دعا محتاجیم به دعا ☝️☝️
.
#شهادت_امام_صادق
( علیه السلام )
#سبک_میگذرد_کاروان
#دستگاه_همایون
#بند_اول
شعلهی آتش فتاد
بر من و بر خانهام
نیمهی شب سوزد این
خانه و کاشانهام
پای پیاده مرا میکِشد و میبرد
در دل شب از جفا دشمن بیگانه ام
(وارث غصهی حیدرم
میسوزم از غم مادرم(۲)
#بند_دوم
شهر مدینه ز کین
دوباره غوغا شده
آتش کین شعله ور
ز بیت مولا شده
صادق آل عبا شکسته شد حرمتش
ز غصه و ماتمش ولوله بر پا شده
(خون گردی ده دل شیعیان
از جور خصم دون الامان(۲)
#بند_سوم
تازه شده غصهی
سیلی و مسمار در
تا که شبانه شده
آتش کین شعله ور
دست مرا بسته و پای پیاده کشید
ز تازیانه شکست نیمهی شب بال و پر
(وارث حیدر و مادرم
عمامه افتاده از سرم(۲)
شاعر : #مرتضی_محمودپور
.
.
◾#نوحه #زمزمه
◾#شهادت_امام_صادق (ع)
◾#سبک_بسمت_گودال_از_خیمه_دویدم
◾بنداول
شیخالائمه هستم دلم ز کین شکسته
کشوندنم تو کوچه شبانه دست بسته
نمودهام زیر لب واُّما زمزمه
نفس نفس میزدم چو مادرم فاطمه
واغریبا واغریبا واغریبا واغریبا(۲)
◾بنددوم
خانهام آتش گرفت به پیش چشمان من
به گوش من میرسد نالهی طفلان من
پای برهنه مرا کشان کشان میکشید
عاقبت از زهر کین نموده من را شهید
واغریبا واغریبا واغریبا واغریبا(۲)
◾بندسوم
نیمهیشب تا که من شدم ز کین گرفتار
یاد رقیه کنم ناله زنم زار زار
فتاده ام روی خاک ز بس کتک خوردهام
پیر میان سالم و چو لاله پژمردهام
واغریبا واغریبا واغریبا واغریبا(۲)
#مرتضی_محمودپور ✍
.
.
.
سبک 13 #امام_صادق
#بیست_وپنجم_شوال
#شهادت_حضرت_صادق_علیه_السلام
سبک دامن کشان رفتی
نوحه،زمزمه،شور
مادر بیا بنگر
به جسم نَزارم....
وقت شهادت شد
بیا در کنارم......
یه عمره بر یاس تو اهانت شد
ببین پرپر از عمری جسارت شد
شدم دیگه ز غم رها
با زهر جفا....
زخم دلم شده دوا
با زهر جفا...
وای ،غریبم من.....
🌸🌸🌸🌸🌸
مادر یه شب بردند
منو وحشیونه.....
بر من جسارت شد
بدون بهونه.....
منو دشمن سمت بزم باده برد
سواره بود و من رو پیاده برد
منو به دنبالش دووند
امون از جفا.....
رو خاک کوچه ها کشوند
امون از جفا......
وای، غریبم من ....
🌸🌸🌸🌸🌸
مادر اگه بردند
منو سوی دشمن.....
صد شکر به همراهم
نبود خواهر من......
ندیدم چوب و زخم لب بابام
ندیدم اشک و آه دل ایتام
امون ز داغ زینبین
تو بزم شراب.....
زخمی شده لب حسین
تو بزم شراب....
وای ،غریبم من ......
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#سبک_دامن_کشان_رفتی
.
.
#سینه_زنی
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:علی ای ساقی کوثر علی مولا علی مولا...
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
مدد یا حضرت صادق ، مدد یا حضرت صادق(۲)
اَلا یا اَیُّهَا الصّادق ، ز داغت دیده تر داریم
شبیه ابرِ دلگیریم و از این غصه می باریم(۲)
آه از نـامــردیِ نامـــردان
آه از این غربت و تنهایی
آتش بر خــانه ات افتاده
مانند حضــرت زهـــرایی/
آه از تکرار طناب و دست
آه از آن کوچه کشاندن ها
آه از آن نیمه شب و آتش
فریاد از فتنـــهٔ دشمن ها/
مدد یا حضرت صادق ، مدد یا حضرت صادق(۲)
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
مدینه خون ببار امشب برای غربت صادق
که نامردان شکستند آستانِ حرمت صادق(۲)
وقتی مشغول نمازش بود
آزُردندش ســـرِ سـجـــاده
دید از آن آتــش نامــردی
وحشت بیــن حرم افتاده/
با دست بسته کشیدندش
در بین کوچـــه و بازارش
با بی حرمتــی آوردندش
بی عمامه و بی دستارش/
مدد یا حضرت صادق ، مدد یا حضرت صادق(۲)
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
مشابه سبک زیر خوانده میشود
👇
.
#نوحه مسجدی
#شهادت_امام_صادق علیه السلام
سبک ای آوای مظلومی ......
ای شهرِ مدینه شهرِ غمها
ای شهرِ غم و غصّهیِ زهرا
آوردی از جفا
بر لب جانم چرا
با زهرِ کاریات
کشتی آخر مرا
آه و واویلتا /۴/
وای در کوچهها بردم شبانه
وای پابرهنه با تازیانه
دستانم بستی و ....
غم بر دلها نشست
از این صحنه دلِ ....
پاکِ زهرا شکست
آه و واویلتا /۴/
وای با غصّه و غمها عجینم
وای من معنیِ حبلالمتینم
روحِ حقایقم
قرآنِ ناطقم
رئیسِ مکتبم
امامِ صادقم
آه و واویلتا /۴/
#نوحه_مسجدی
#امام_صادق علیه_السلام
#حسین_ایمانی ✍
.👇
-44032255_1933008020.mp3
زمان:
حجم:
2.02M
ای شهرِ مدینه شهرِ غمها
.
#نوحه مسجدی
#شهادت_امام_صادق علیه السلام
سبک ببین زانو زده .....
فتاده از نوا
عزیزِ مرتضی
رَود امشب به مهمانی
سویِ خیرالنّساء
شهرِ مدینه شده
شهرِ غم و درد و عزا /۳/
نالهیِ سینه شده
یا صادقِ آلِ عبا /۳/
( مظلوم اِمامَنا صادق
مسموم امامَنا صادق /۲/ وای )
میانِ کوچهها
کشیده دشمنت
بمیرم ناسزا گفته
به زهرا مادرت
سوزانده آتشِ کین
بیتَت چون خانهیِ علی /۳/
کشانده خصمِ لعین
در کوچه بابَت چون علی /۳/
( مظلوم اِمامَنا صادق
مسموم امامَنا صادق /۲/ وای )
زِ زهرِ دشمنم
گرفتارِ تبم
هنوزم من عزادارِ .....
حسین و زینبم
بودم تمامیِ عمر
گر چه گرفتارِ بلا
گریم به علقمه و .....
حسین و شام و کربلا
ارباب بیکفن حسین /۳/ حسین
شرارِ زهرِ کین
چو بر جانم رسید
دمی که آتش از خانه
زبانه میکشید
آمد به پیشِ نظر
زینب و غمها و مِحَن
حسین و تشتِ طلا
پارههایِ جانِ حسن
ارباب بیکفن حسین /۳/ حسین
#نوحه_مسجدی
#شهادت #امام_صادق_علیه_السلام
#حسین_ایمانی ✍
.👇