.
#بعد_از_شهادت
#قتلگاه #سینه_زنی
ریان ابن شبیب جدمونو غریب گیر اوردن
ریان ابن شبیب آب و واسه حبیب دیر آوردن
تو شیب گودال سرازیر شد حسین پیر شد
آخ ته گودال زمین گیر شد حسین پیر شد
سر و بریدن ولی دیر شد حسین پیر شد
****
ریان ابن شبیب ذکر امن یجیب می گفت زینب
ریان ابن شبیب رفتش شیب الخضیب زیر مرکب
بلا سر زینب آوردن سر و بردن
بچه یتیما کتک خوردن سر و بردن
زنای توی بی کسی مردن سر و بردن
****
ریان ابن شبیب می اومد بوی سیب از تو صحرا
ریان ابن شبیب یک عده نا نجیب کردن بلوا
به عمه زینب جسارت شد جنایت شد
چادرا وقتی که غارت شد جنایت شد
قسمت زنها اسارت شد جنایت شد
****
ریان ابن شبیب جسم خد التریب رو زمینِ
ریان ابن شبیب با چکمه نا نجیب رفت رو سینه
تشنه سرش رو جدا کردن چه ها کردن
ده تا سوار و صدا کردن چه ها کردن
پیکر و بی سر رها کردن چه ها کردن
****
ریان ابن شبیب سقا شد غم نصیب تو علقمه
ریان ابن شبیب میگفت عباس عجیب یا فاطمه
ولوله توی حرم افتاد علم افتاد
رو خاکا دست قلم افتاد علم افتاد
مسیر دنیا به غم افتاد علم افتاد
.👇
❣﷽❣
💔#سینه_زنی_حضرت_رقیه_س
بنال ای دل نوا دارد رقیه
به هر دردی دوا دارد رقیه
مرض او را ز پا انداخت ،امّا
مریضان را شفا دارد رقیه
سه ساله کودک و این اوج عزّت؟
مدال مرحبا دارد رقیه
بیا یا فاطمه اندر خرابه
عزای بی ریا دارد رقیه
💔رقیه یا رقیه یا رقیه
بدور از دیدهٔ بیگانه امشب
سخن با آشنا دارد رقیه
ز دست ساربان و زجر و خولی
به بابا شکوه ها دارد رقیه
ز خونین چهره میبوسید و می گفت
غم بی انتها دارد رقیه
بیا ای یار پیشانی شکسته
که با مهمان صفا دارد رقیه
💔رقیه یا رقیه یا رقیه
چه با جا آمدی ای جان جانان
ببین جا در کجا دارد رقیه
از آن روزی که افتادی به مقتل
دل پر ماجرا دارد رقیه
💔رقیه یا رقیه یا رقیه
دلم در قتلگاه و جسمم اینجاست
وطن در کربلا دارد رقیه
بمیرم از چه لبهایت کبود است
بگو محشر به پا دارد رقیه
پدر بر چهره ام یک دم نظر کن
رُخ زهرا نما دارد رقیه
به جرم عاشقی جان بر لب آمد
شکایت زاشقیا دارد رقیه
خدا خواهد اگر ،می میرم امشب
که هر شب این دعا دارد رقیه
(استاد کلامی زنجانی)
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
🔳#سینه_زنی_حضرت_رقیه_س
🔹#آقای_سیب_سرخی
از اون شبی که تو رفتی من چشام به دره
به عمه میگم بابام میاد منو میبره
تو رفتی و، من تنها موندم
منو زدن، وقتی جا موندم
عمو که رفت، شد قافله آواره
مگه میره، داغت از یادم
نبودی از، ناقه افتادم
دیگه از اون، شب چشمای من تاره
سلام ای زخمی
سلام ای عطشان
سلام عشق من
سلام بابا جان
🔳🔹حسین ایجانم
نبودی ببینی لحظههای دلهرمو
یکی با لگد ازم گرفته چادرمو
عمو نبود، بازارم بردن
عمو نبود، آزارم دادن
کبوترت کنج قفس افتاده
یکی منو، اونقدر باسنگ زد
یکی اومد، موهامو چنگ زد
ببین رقیه از نفس افتاده
موهات خونی شد
لبت خونی تر
لبم زخمی شد
موهام خاکستر
🔳🔹حسین ایجانم
🔳🔹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔳🔹
نوحه حضرت علی اصغر
تو دلمه مادر راز نگفته
همش میترسم سرت از نیزه بیفته
حتی اگه من بمیرم
گهواره ات و پس میگیرم
وای جواب خدا رو چی میدن سر شیرخوارمو بریدن
امون امون ای دل
ناله میزنم تا روضه خونت شم
نشد تو آفتاب پسرم سایه بونت شم
میدونی از چی میسوزم
تشنه لبی تو هنوزم
وای روی چادر مادر تو میریزه خون از حنجر تو
امون امون ای دل
سر عموتو کاش دیگه نبینم
آخه خجالت زده ام البنینم
رفت برا تو آب بیاره
شد بدنش پاره پاره
وای سرتو به نی پشت سرِ سرِ عموی آب آوره
امون امون ای دل
موضوع: #حضرت_علی_اصغر
سبک: #تو_دلمه_مادر
شاعر: #سعید_پاشا_زاده
ابا عبد الله،حسین ثارالله.mp3
3.4M
سبک شعر ابا عبدالله ، حسین ثارالله(2)
شاعر و مداح کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
زمزمه امام حسین ع
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
---------------------------
ابا عبدالله،حسین ثارالله(2)
---------------------------
اُفَوِضُ اَمْری الی الله
عاقبتم با ثارالله
بَصیرٌ بالعباد است
حسین ابا عبدالله(2)
---------------------
ابا عبدالله،حسین ثارالله(2)
---------------------
مصباح هدایتی آ قا
تو راه سعادتی آ قا
فُلْکِ نِجاة امتی آری
توچراغ شهادتی آقا(2)
--------------------
ابا عبدالله،حسین ثارالله(2)
-------------------
مظلومی و عطشان
قتیل چشم گریان
برلب دریا تشنه لب
مهمان شدی بریزدان (2)
--------------------------
السلامٌ علی شیب الخضیب
السلامٌ علی خلد التریب
السلامٌ علی عبد الصالح
السلامٌ علی البدن السلیب(2)
---------------------
ابا عبدالله،حسین ثارالله(2)
---------------------
یا لیتنا کنا معک
نوکر خود بنما محک
روضه ی تو بهشت من
نامت به روضه ها نمک(2)
------------------------
ابا عبدالله،حسین ثارالله(2)
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
شاعر کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
4_6001335159633216000.mp3
7.79M
#روضه_سوزناک_وداع_با_محرم
دارد تمام میشود آقا عزای تو ...
#حاج_احمد_واعظی
#محرم_الحرام۹۷
متن شعر
#روضه_وداع_با_ماه_محرم،
#حاج_احمد_واعظی
دارد تمام می شود آقا عزای تو
کم گریه کرده ایم محرم برای تو
شبهاي آخر است... گدا را حلال كن
اين هم بساطِ نوكر بي دست و پاي تو
ما را ببخش گريه ي سيري نكرده ايم
چشمانِ خشكِ ما خجل از اين عزاي تو
هر روز روز تو همه جا محضر شما
یعنی که هست هر چه زمین کربلای تو
تنها بلد شدیم تباکی کنیم و بس
گریه کند برای تو صاحب عزای تو
تازه به شام می رسد از راه قافله
تازه رسیده نوبت تشت طلای تو
🏴مطالب محرم ۹۹
⚫️ ورود اسرا به شهر شام
سيد بن طاوس در مورد این واقعه مينويسد:
«وقتي اسراي كربلا نزديك شهر دمشق رسيدند، ام كلثوم نزد شمر بن ذي الجوشن رفت و گفت: ما را از دروازهاي ببر كه تماشاچيان كمتر حضور داشته باشند و به سپاه بگو اين سرها را از محلها دورتر ببرند تا نگاه مردم كمتر به ما بيفتد. اما شمر در اثر خباثت و پليدي كه داشت دستور داد سرها را بالاي نيزهها زدند و در ميان محملها قرار دادند و آنان را از ميان تماشاچيان عبور دادند.»
📚منبع:
سيد بن طاووس، لهوف، ص ۲۰۷
🌾السلام علیک یا اباعبدالله
میخوام امشب وداع زینب وحسینو بخونم
🌾چون امام زمان یه توجهی داره به این مصیبت
🌾به مرحوم علامه مجلسی در عالم رویا فرمود ....مجلسی اگه خواستی شب جمعه ی دیگه از رومقتل برازن بچه ات مرثیه بخوانی آ.....مصیبت وداع زینب وحسینمو بخوان
🖤آمد در خیمه ها ....صدازد آی بی بی ها حسینم رفت ...
ریختنددور حسینو گرفتند
یکی صدا میزنه حسین جان بیا مارو به مدینه برگردون
یکی صدا میزنه حسین آقا جواب این زن وبچههاتوچی بدم
تمام زنها...بی بی ها رو ساکت کرد
اما دید اونی که مشگله ساکت کردنش زینبه
از طریق عادی دید نمیتونه خواهر رو ساکت کنه
❤️واشارت بیده علیه السلام الی قلب اخته ❤️
امام حسین یه اشاره کرد به دل زینب
نمیدونم این خلیفه الله با اون اشاره با این دل چه کرد
همینقدر بهتون بگم زینبی که دو دستی چسپیده بود میگفت نمیذارم حسین جان بری ....یه دفه یه حالی درش درست شد
صدا زد حسین ....میخوای بری برو داداش.....سوار بر ذوالجناحش شد
روانه ی میدان شد
🖤ذوالجناح ای عرش پیما مرکبم
🖤میروم اما به فکر زینبم
🖤ذوالجناح ای حامل آیات نور
🖤باید امشب رفت تا کنج تنور
یه چند قدمی رفت ...اما یه وقت دیدیه نفر از عقب سر داره صدا میزنه
مهلا مهلا یابن الزهرا(2)
آی مریض دارا...آی گرفتارا....آی مبتلا ها امشب شبشه ها
🖤تند مران ای دلیل ره که مبادا
🖤خسته دلی درقفای قافله باشد
آی یه وقت
رو شو برگردوند دید زینب داره میاد
خواهر داره میاد
خواهرم زینبم کجامیای
🖤برادر دعا کن که زینب بمیرد
🖤نباشد که بعد تو ماتم بگیرد
🖤برادر به قربان خلق نکویت
🖤اجازه بفرما ببوسم گلویت
زینبم چرا میای....خواهرم کجامیای...
صدازدبرادرم همینکه رفتی طرف میدان
یادم از حرف مادرم فاطمه آمد
تا نام مادر شنید منقلب شد آقا
خواهرم مگه مادرم چه وصیت کرده صدا زد حسین آقا مادر فرمود ......عصر عاشورا عوض او زیر گلو تو ببوسم
آی حسیییییییییییین😭😭😭😭😭
شادی روح همه ی علما خصوصا مرحوم کافی صلوات
#شعر_روضه_حضرت_رقیه_س_
#خواب_دیدم_دوباره
😭😭😭
خواب دیدم دوباره مثل قدیم
بوسه می گیرم از گل رویت
تو بغل باز کردی و من هم
می نشستم به روی زانویت
خواب دیدم عمو ابالفضلم
با دو دستش مرا بغل کرده
کادوییِ تولدم گویا
گوشواره برایم آورده
خواب دیدم علی اصغرمان
شیر میخورد و سیر میخوابید
حرفی از آتش و سه شعبه نبود
قاتلی هم به او نمی خندید
خواب دیدم که مادرت آمد
دست روی سرم کشید اما
ناگهان پا شدم ز خواب خوشم
ز لگد های قاتلت بابا
........
گرم و پر نور کرده ای امشب
کلبه ی سوت و کور سردم را
آمدی جان من به قربانت
نوش داروی مرگ من بابا
چه عجب ای تمام زندگی ام
این دل شب خرابه سر زده ای
بی پر و بالی و بمیرم کاش
پا نداری که با سر آمده ای
جای سالم نمانده در تن من
بازویم جای رد زنجیر است
بی تو دنیا جهنم است ببین
طفل نو پای تو زمین گیر است
در بیابان میان هر کوچه
از سنان و شَبَث کتک خوردم
همه مدیون عمه ام هستم
جان سالم اگر به در بردم
بالش خواب هر شبم بوده
سنگ سختی که زیر سر دارم
شانه هایم مدد کند شاید
جای رگهات بوسه بگذارم
باورت میشود که سر کرده
بی تو شبها گرسنه دختر تو
ز کجا آمدی که می آید
بوی نان برشته از سر تو
😭😭😭
💠💠💠1⃣0⃣1⃣5⃣💠💠💠
#شاعرسبکسازڪربلایے_مجیدمرادزاده
⛈ 🦋
روضه و وداع با ماه صفر_حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام گریز حضرت اباعبدالله علیه السلام_استاد حجت الاسلام میرزامحمدی

وداع ما با ماه صفر هست،منم وداع امام رضا رو بخونم و از همه التماس دعا "السَّلَامُ عَلَى مَنْ أَمَرَ أَهله وَ عِیَالَهُ بِالبکاء عَلَیْهِ قَبْلَ وُصُولِ الْقَتْلِ" زن و بچش رو جمع کرد،تو همون مدینه پشت سر من گریه کنید" آقا گریه پشت سر مسافر شگون نداره،فرمود دیگه از این سفر برنمیگردم مدینه"
وقت رفتن زشهر پیغمبر
گفت باید به غربتم گریید
دیگر این شهر را نمی بینم
بر غم بی نهایتم گریید
*خواهرا،امشب جای حضرت معصومه گریه کنید*
گریه بر من رواست معصومه
این مسافر که بر نمی گردد
دیدن قبر مادرم زهرا
روزی من دگر نمی گردد
رفت و قسمت نشد که این خواهر
*ما میگیم خوب شد قسمت نشد،یه خواهر بابرادر همسفر شد،دیگه بسه*
رفت و قسمت نشد که این خواهر
همسفر با برادرش باشد
رفت و قسمت نشد که برگردد
زائر قبر مادرش باشد
*کجا بردنش؟!*
رفت و دور از مزار پیغمبر
در غریبی ز زهر کین جان داد
کنج حجره به خود می پیچید
همچو مادر به روی خاک افتاد
*میگم و رد میشم*
اثر زهر کینه کاری بود
صورتش شد کبود واویلا
ذکر پایانیش در این عالم
لب خشکیده بود یا زهرا .....
مادر ..... مادر .....
*فیض آمادست،بگم شام غریبانیه محدث قمی هم فیض ببره،دل شب زنای نوقان تازه عروساشونو داشتن میبردن خونه ی شوهر،دیدن یه بدنی رو غریبانه دارن تشیع میکنن،پرسیدن،گفتن این بدن امام رضاست(غربت و ببین)این تازه عروسا به شوهراشون گفتن مهریه هامون حلالتون،اجازه بدید بریم بدن جگرگوشه ی فاطمه رو دفن کنیم ...."
چی جوری دفن کنن؟!! برگشتن،هر چی هر کی براشون گل آورده بود،پس گرفتن،گفتن باید این بدن رو گل بارون کنیم،آوردن گلها رو ریختن،بدن زیر این گلها دفن شد،قربونت برم که زنها واسطه ی دفنت شدن"(فهمیدی چی میخوام بگم؟!!)یه همچین اتفاقی تو تاریخ یه بار دیگه هم افتاده،اونم مال کربلاست .... زنای بنی اسد اومدن به نامرداشون گفتن،مهریه هامون حلال،اجازه بدید این بدن ها رو بریم دفن کنیم .... لذا تو زیارت ناحیه به ابی عبدالله می گی:*أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى*
قربونت برم که روستایی ها دفنت کردن" اما من میخوام بگم یا امام رضا(خود حضرت رضا فرمودا):إِنْ كُنْتَ بَاكِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَیْنِ " اگه میخوای برا کسی گریه کنی،بر حسین ما گریه کن "
یا امام رضا بدنتو وقتی میخواستن دفن کنن،تلی از گل و کنار زدن ...."
اما لایوم کیومک یا اباعبدالله ....."
به به ، رحمت خدا بر این ناله ها،60 شبه داری میگی حسین،دیگه بستونه،بازم دلت کربلا میخواد؟!!
نشست کنار گودال،چه کنه زینب؟!!
نیزه شکسته ها رو کنار بزن ....
نه نه .... دونه دونه اینا رو بیرون آورد، شمشیرا رو از بدن بیرون آورد،تازه بدنی که زیر سم اسب رفته ....."
ای حسین ..........
اما ادب اقتضا میکنه روضه ی خود امام رضا رو بگم،برا ابی عبدالله اینجوری روضه خواند"
به خدا ما که هنوز یه دل سیر براش گریه نکردیم" چقد زود داره این سفره جمع میشه،چه شبای خوبی بود چه روزای خوبی بود،صبح و شاممون با تو شروع میشد ...." ان شاالله عمرمونم با تو تموم بشه آقا؛ ان شاالله تو بیای بالا سرمون" امام رضا فرمود: یابن شبیب إِنْ كُنْتَ بَاكِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَیْنِ" چرا؟ علتشم فرمود،اگه نمی گفت جرات نمیکردیم اینجوری بگیم:
*فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ* اخه مثل یه مذبوح سر از بدنش جدا کردن" یدونه شباهتشو بگم،میخوام بگم شباهتش اینه،تو ماها اگه بخوان یه گوسفندی رو سر ببرن،یه مذبوحی رو ذبح کنن،همه دورش جمع میشن،همه خوشحالن، هر کی میگه من از این مذبوح سهمی دارم ...... ( فهمیدی چی گفتم؟!!) همه دورش حلقه زدن ... اخنس گفت عمامه ش رو من میبرم .... بجدل گفت انگشترشو من میبرم ..... خولی گفت سرشو من میبرم ..... همه دارن شادی می کنن ......حسین ..........
4_5996974157215041357.mp3
7.05M
🖤#سینه_زنی_حضرت_رقیه_س
💔#آقای_میرداماد
نگفتی من دلدارم رفتی
نگفتی دختر دارم رفتی
بدون اینکه بار غم رو
از رو دلم برداری رفتی
حالا من بدون تو کجا برم
حالا من بدون تو چیکار کنم
اونقدر گریه میکنم که نیمه شب
از خواب ناز سرتو بیدار کنم
اااه اااه اااه دلم بابا
اااه اااه اااه سرم بابا
از بس زدنم کمرم بابا
یادم نمیره دشمن میگفت
بالای نی دیدی باباتو
روی نیزه دیدم چشمات وا بود
هیچکی نبود ببنده چشماتو
میدیدی که بچه هات تو دست و پا
میدیدی که بچه هات تو آتیشن
میدیدی رو خوارهای بیابونا
دارن دخترات رو بابا میکشن
اااه اااه اااه دویدم من
اااه اااه اااه بریدم من
دندون شکستت رو دیدم من
اااه اااه اااه دلم بابا
اااه اااه اااه سرم بابا
از بس زدنم کمرم بابا
ندیدی ما رو روی ناقه
دیدم رها شد موهات در باد
سرم رو پای عمه بود که
از روی نیزه سر تو افتاد
کاش میشد سرتو رو بغل کنم
کاش میشد سرتو رو رها کنه
بابا کی دلش اومد که اینجوری
رگهای گردنت رو جدا کنه
واای واای واای سرت خونی
واای واای واای سرم خونی
💔هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)💔
❣﷽❣
◼️#سینه_زنی_امام_سجاد_ع
▪️#اسارت
◼️🎤#آقای_میرداماد
▪️#پیشنهادم 👌👌
◼️امان امان از شام
▪️الشام از الشام
◼️از طعنه و دشنام
▪️الشام الشام
⚫️بالامظلوم واویلا
⚫️به ابالعطشان واویلا
گلهای وحی را پرپر که دیده
به گلشن طائر بی سر که دیده
تب و داغ و غل و زنجیرو دشنام
گلوی خشک و چشم تر که دیده
سوار ناقه با بازوی بسته
زمین افتادن خواهر چه سخته
◼️امان امان از شام
▪️الشام از الشام
◼️از طعنه و دشنام
▪️الشام الشام
⚫️بالامظلوم واویلا
⚫️به ابالعطشان واویلا
به رخسار هلال اول ماه
خدایا 17 اختر که دیده
به روی یاس ها جای سفیدی
ز سیلی رنگ نیلوفر که دیده
نشان سنگ بر بالای نیزه
سر پاک علی اکبر که دیده
چهل منزل به همراه سکینه
سر عباس آب آور که دیده
◼️امان امان از شام
▪️الشام از الشام
◼️از طعنه و دشنام
▪️الشام الشام
⚫️بالامظلوم واویلا
⚫️به ابالعطشان واویلا
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
❣﷽❣
🌾 #سینه_زنی_حضرت_زینب_س
🍁#آقای_میرداماد
🌾#پیشنهادم 👌👌
🌾یا اخا المظلوم
🍁زینب برات بمیره
سالار من ، برادر بی کفنم
یک سال ونیم
برای تو سینه میزنم
مگه میشه بره ز خاطرم
با اشک و آه رفتی مسافرم
سپردمت به خاک قتلگاه
که با سرت برم
🌾یا اخا المظلوم
🍁زینب برات بمیره
سالار من ، خرابه شام یادته
جسارت و ، اون همه دشنام یادته
محتضرم مثل رقیه جون
برا منم یکم قرآن بخون
میخوام ببوسم لباتو حسین
به جای خیزرون
🌾یا اخا المظلوم
🍁زینب برات بمیره
*این بند آخرش داره با عباس حرف میزنه،آخرین حرفای زینب با عباسه*
عباس من ، برادر آب آورم
غریبگی نکن
آخه داداش من خواهرم
چرا شدی رفیق نیمه راه
بعد تو شد روز و شبم سیاه
*عباس بگم برات*
تو رفتی و مونس من شده
یه دنیا اشک و آه
🌾یا اخا المظلوم
🍁زینب برات بمیره
امان از دل زینب
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
روضه و توسل جانسوز و حکایت زیبا _ ویژۀ ایامِ اربعین _ سید مهدی میرداماد
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
*یه مرتبه زینب نگاه کرد دید یه دختری داره از علقمه میاد، یه مرتبه نگاه کرد دید یه دختری"بگم چه جوری می اومد؟" یه مشک آبو بغل گرفته،آی حسین،اومد جلو گودال قتلگاه،یه مرتبه صدا زد:بابا،بابا... "دیدی دختر چه زبونی می گیره؟"صدا زد:بابا شنیدم کشتنت،شنیدم با لب تشنه سر از بدنت جدا کردن، بابا شنیدم بهت آب ندادن، بابا پاشو ببین برات آب آوردم،تا این صحنه رو زینب دید،صدا زد: همه ی زن و بچه ها بیان،همه رو جمع کرد،اومدن دنبال این دختر،جمع شدن توی قتلگاه، همه دارن گریه می کنند، همه دور گودال حلقه زدن، یکی خاک تو صورتش میزنه،یکی زیر چادرش موهاشو پریشون میکنه، یکی ناله میزنه،یه وقت دیدن زینب اومد وسط گودال نشست، صدا زد:حالا میخوام براتون روضه بخونم"مگه میشه روز اربعین زینب روضه خون نباشه؟"گفت: حالا همه ساکت باشید، بذارید خودم روضه بخونم، آخه خودم دیدم*
همین جا لاله ام را سر بریدن
ملائک از گلویش بوسه چیدن
*خودم دیدن همه دور داداشم حلقه زدن، خودم دیدم نیزه دار داره با نیزه میزنه، خودم دیدم یکی با خنجر میزنه، خودم دیدم یکی با شمشیر میزنه.اونی که صدای من رو بلند کرد،دیدم اونایی که شمشیر ندارن، دیدم دامناشون رو پر از سنگ کردن، همه داداشمو با سنگ میزنن، همین جا، دستم رو گذاشتم رو سرم، فریاد زدم: "وامحمدا...واحسینا..." همین جا بود دیدم مادرم فاطمه اومد، کنار بدن عزیزم نماز خوند....
این اشکارو قدرش رو بدون، بمال به این دست و صورتت، این دستت اگه خالیِ،اگه چیزی در محضر اینا نداری،نگی گنهکارم،نکی من کجا حسین کجا؟
حاج رحیم ارباب که از اساتید آیت الله بروجردی بوده،گفت: یه روز دیدم دو تا جوان اومدن دم در مسجد ایستادن، ظاهر خیلی خوبی نداشتن، یکیشون گفت:فلانی اینجا امشب غذا میدن بیا بریم بخوریم، اون یکی گفت: نه بابا اینا هیئت دارن اگه بری توشون باید مثل خودشون بشی،باید سینه بزنی، دوساعت طول میکشه، گفت:حالا بیا بریم ما که کاری نداریم.میگه: این دوتا جوان اومدن، من هواشون رو داشتم، عقب مجلس نشستن، همه دارن گریه میکنن،ضجه میزنن،این دو تا جوان مسخره می کنند، می خندیدن،یعنی چی این سینه زنی؟یعنی چی این گریه؟... میگه:بارها اومدن از جام بلندشم برم اینا رو بندازم بیرون یا تذکر بدم بهشون،باز با خودم گفتم ،خود حضرت زهرا شاید ناراحت بشه،میگه:گذشت،فرداش دیدم این دوتا جوان که دیروز مسخره می کردند و می خندیدن، اول مجلس، هنوز منبری شروع نشده اومدن دو زانو جلو منبر نشستن هی گریه می کنند،هی تو سر خودشون میزنن،ماندم خدایا چی شده؟کشیدمشون کنار گفتم:اون از خنده ی دیشب شما،این از گریه ی امروز شما،چی شده یه شبِ زیر و رو شدید؟ گفت: فلانی دیشب که از اینجا رفتیم خونه، هر دوتای ما با هم این خواب رو دیدیم،خواب دیدیم صحرای محشره، مارو به عنوان گنهکار گرفتن،دست و پامون رو زنجیر کردن،بستن دارن میبرن سمت آتش،هی التماس ،آقا تو رو بخدا مارو رها کنید، بذارید برگردیم عمل خوب انجام میدیم،گفت: نه اگه میخواستید تا حالا انجام میدادید، میگه ما رو نزدیک آتیش کردن، این داغی آتش به صورت ما می خورد، یه مرتبه دیدیم یه خانمی صداش رو بلند کرد گفت: صبر کنید، یه بی بی اومد، اینارو رها کنید، اینها مال من هستند، اینها آزاد شده ی من هستند، ملک ها مارو رها کردند، گفتیم: بی بی جان ما که یه دونه عمل خوب توی نامه ی عملمون نداریم، چرا مارو آزاد کردید؟ قصه چیه؟ گفت: یادتون هست دیشب اومدید هیئت؟گفت: یادتون رفتید زیر زمین شام خوردید؟ گفت یادتون توی راه پله ها می اومدید بالا،دیدید دو سه تا استکان نبلکی رو زمین ِ،گفتید اینهارو برداریم پای اینها بهش نخوره بشکنه؟ شما به اندازه ی یه جابجایی استکان نبلکی به گردن من حق دارید، به همون اندازه من دستت رو می گیرم...
"بی بی جان می خوای بگم اینا چند ساله سینه زن حسینند؟ بی بی میخوای بگم اینا عمرشون، هستی شون برا حسینِ؟ می خوای بگم این نوکرا دو ماه محرم صفر همه چیزشون رو میذارن کنار،فقط توی حسینیه ها دنبال گریه کردن هستند؟ مگه میشه بی بی مارو نگاه نکنه،مگه میشه بی بی مارو رها کنه؟