#علی اکبر (ع)
#نوحه زمینه ، سنگین ، واحد ، شور
(به همه سبکها خوانده میشود)
#محرم۱۴۰۲
علی اکبر لاله ی سرخ باغ دلم بابا
سوی میدان میری تو همه ی حاصلم بابا
حالا که داری میری برو ولی آهسته تر
نظری کن علی جان به حال مُضطَر پدر
ای اذان گوی حَرَم صبرُ کن من پدرم
علی اکبر پسرم (۴)
حالا که پر زدی تو شکسته شد پَر و بالَم
از فراقت می سوزم با داغت بابا می نالم
ای گل احمر من بودی چراغ سحرم
دیگه سیرم از دنیا بعد تو علی اکبرم
ای گل پرپر من ای علی اکبر من
علی اکبر پسرم (۴)
اِرباً اِربا گشتی و آتیش زدی بر جگرم
من چگونه پیکرت را سوی خیمه بِبَرم
بِنِگَر دل من رُو ، مثل تو اِرباً اِربا شد
تو ببین قامت من از داغ غم تو تا شد
علی تازه جوانم رفتی آرام جانم
علی اکبر پسرم (۴)
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
شب هشتم ماه محرم🌾
حضرت علی اکبر(ع)🌾
سینه زنی 🌾🍂
(اُمید حیدر رَوَدبه میدان🌾شبه پیمبر ثانی قرآن)۲
( بارفتن تواکبر🌾جان می رود زپیکرعلی جان.علی جان
مظلوم علی علی جان ۳🥀
( ستون خیمه، جانان لیلا🌾رود به سوی عرش مُعَلا)۲
(گفت اذان آخر 🌾درخون وخسته حنجرعلی جان. علی جان)۲
مظلوم علی علی جان ۳🥀
زینب مدد کرد برحُجَت حق 🌾تازنده ماند ولایت حق
(جان داده جان لیلا 🌾ازپافِتاده مولاعلی جان.علی جان )۲
مظلوم علی علی جان ۳🥀
یه روضه ای دست نگه داربگم...🍂
پدروظیفه اش توخانواده با مادر فرق میکنه، یعنی پدریه وظيفه ای داره، مادریه وظیفه ای دیگه🌾
پدرمیخواد ازپسر مرد بسازه لذا جلوه ی جَلالیه وقَهریه دروجودشِ، نباید بچه سُست باربیاد...لذا همه عشقشو رو میتونه نشون بده🌾🌾
چی میخوای بگی به این عاشِقا؟
کم کم بچه به سن بلوغ میرسه، دیگه پدروپسر یکدیگه رودیر میبوسن، وقتی به سن جوانی رسید پدرباخودش میگه ان شاءالله وقتی خواست مسافرت بره می بوسَمِش...وقتی سربازی بره می بوسَمِش...ازسفر برگشت می بوسَمِش...شب عروسی می بوسَمِش...دنبال بهانه میگرده...
بعضیا میگن شاید به این دلیل بود وقتی علی اکبر علیه السلام جنگ کردبرگشت سمت اباعبدالله صدازد: بابا تشنگی مرا داره میکُشه...😭🍂🌾چون آقا دلش برا بوسه کردن علی تنگ بود دنبال بهانه می گشت علی روببوسه...🌾🍂
فرمود علی جان دهانتو بازکُن ، زبان دردهان علی گذاشت، شایدم می خواست علی سیراب شِه...🍂
اما علی اکبر علیه السلام دید زبان بابا از اوخُشکتَره...🍂🌾
لذا خجالت کشید رفت طرف میدان...دیگه علی ازآب دم نزد...🍂🍂🌾
یه مسئولیت بزرگ روی دوش جَوانِ...جواب دوست داره اگه مریض شد بابا نفهمه...بابا ناراحت نشه...علی اکبر باخودش میگه بابا منو ببینه طاقت نداره 🍂🍂🍂اگه منو ببینه ناراحت میشه 🌾
امشب علی اکبر بایه دست عَنانِ اَسبو گرفته...غرق خونِ😭😭😭😭🍂
یه دست به سوی مادراز کرده میگه بیایید پدرم غریبه...🍂🌾🍂
شماهم لبیک بگید به حسین...😭😭😭🌾
قربون دل زخمیت برم آقا...😭🍂فدای جگرسوختَت بشم حسین جان...😭🌾
زینب مَدَدکردبَرحاجتِ حَق🥀
تازنده مانَد ولایت حَق 🥀
جان داده جان لیلا 🥀
ازپا فتاده مولاعلی جان.علی جان 🥀
مظلوم علی علی جان ۳🥀
🎧#مداح_استادحاج_پیرزاده🎤
⬇️⬇️⬇️
شور حضرت علی اکبر علیه السلام
جواد محمدی✍️
به گمونم این همون احمد مختاره
که حسین بن علی خیلی دوسش داره
قوت بازوی عباس علمداره
علی اکبره علی اکبره
امون از لحظه که نقابو برداره
معنیه واقعیه حیدر کراره
با نگاهی دشمنش رو کرده بی چاره
علی اکبره علی اکبره
خم میشه تا کمر یوسف به محظرش
میگرده جبرئیل دور تا دور سرش
حاتم نشسته بس پایین منبرش
سرو صنوبر علی الاکبر
شبه پیغمبر علی الاکبر
از رجزهای هل من مبارزت شده
گوش دشمن کر علی الاکبر
علی اکبر علی علی اکبر
..............................
بند دوم
از همه یلای شامی بخدا که سره
کافیه که دست خالی بره تا میسره
انگاری علی میونه قلعه ی خیبره
علی اکبره علی اکبره
هرچی رقیه بخواد علی براش میخره
علت خنده رو لبهای علی اصغره
کی به اندازه ی تو از همه دل میبره
علی اکبره علی اکبره
زیبای دلبربا شیر مرد کربلا
منظومه ی کرم ارباب رخ نما
خوشحال میشه حسین وقتی میگی بابا
غرق در محشر علی الاکبر
حیدری دیگر علی الاکبر
موذن بگو اذان به وقت کربلا
بالای منبر علی الاکبر
علی اکبر علی علی اکبر
جواد محمدی✍️
Aman az teshnegi-karbalaei hossein eshaghi.mp3
10.15M
امان از تشنگی
ای شمر پر جور و جفا
ای کافر دور از خدا
ظالم امان از تشنگی
حسین اسحاقی
تیرماه ۱۴۰۲
محرم ۱۴۴۵
Deltange haram-karbalaei mohsen abolhasani.mp3
13.2M
دلتنگ حرم
دوباره آقا دلم گرفته
دلم برای حرم گرفته
کربلایی محسن ابوالحسنی
تیرماه ۱۴۰۲
محرم ۱۴۴۵
Mano bebar be karbala-karbalaei mohsen abolhasani.mp3
10.08M
منو ببر به کربلا
به اون دیار با صفا
کربلایی محسن ابوالحسنی
تیرماه ۱۴۰۲
محرم ۱۴۴۵
هر شب می خونم باشور و نوا
کربلا می خوام ابوالفضل
ذکر سجود نمازم شده
کربلا می خوام ابوالفضل
جدایی هم حدی داره آقام
کربلا می خوام ابوالفضل
ابوالفضل کربلاییم کن
ابوالفضل نینواییم کن
نفس نفسم ذکر کربلاست
کربلا می خوام ابوالفضل
عشق من فقط گنبد طلاست
کربلا می خوام ابوالفضل
قسمتم بکن تا بیام حرم
کربلا می خوام ابوالفضل
جون وزندگیم نذر روضه هات
کربلا می خوام ابوالفضل
ابوالفضل کربلاییم کن
ابوالفضل کربلاییم کن
ابوالفضل نینواییم کن
ابوالفضل نینواییم کن
هر شب می خونم باشور و نوا
کربلا می خوام ابوالفضل
ذکر سجود نمازم شده
کربلا می خوام ابوالفضل
جدایی هم حدی داره آقام
کربلا می خوام ابوالفضل
ابوالفضل کربلاییم کن
ابوالفضل نینواییم کن
نفس نفسم ذکر کربلاست
کربلا می خوام ابوالفضل
عشق من فقط گنبد طلاست
کربلا می خوام ابوالفضل
قسمتم بکن تا بیام حرم
کربلا می خوام ابوالفضل
جون وزندگیم نذر روضه هات
کربلا می خوام ابوالفضل
#متن_روضه_شب_هشتم_محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔹حسین جان شب علی اکبرِ .. میگن همه کارایِ پدر دست پسر بزرگه .. میدونی چقدر علی اکبر مودب بود مقابل باباش؟ آی جوونایی که امشب گرۀ دلتون باز نشد زود نیت کنید بگید ما امشب میریم دستُ پای باباهامونُ می بوسیم بزار بابات تعجب کنه بگه چرا اینجوری میکنی بگو اخه رفتم فهمیدم اقام علی اکبر دوست داره پسر نوکر باباش باشه منم میخوام نوکرت باشم .. بگو اگه بابا من باهات بلند حرف زدم غلط کردم ..
غلط کردم!!!کیه مثل بابای من و تو که نون حلال به بچه اش بده؟ نون حلال و شیر پاکِ که تو میگی صلی الله علیک یا عبدالله دلت میلرزه
اونایی هم که مادر ندارن ، بابا ندارن خدا رحمتشون کنه ..
🔸به من گفته پسر اگه میخوای سربلند باشی باید غلام حسین باشی.. ما همه امشب اومدیم بگیم يا علی اکبر! حلقه بهگوشمون کن در خونت.. روضه بخونمُ از همه التماسِ دعا .. فرمود بهترین لحظه برا یه بابا اون لحظه ای که جوونشُ میبینه داره راه میره جلوش .. بهترین لحظه برا پدر و مادر همین لحظه ست که به همه نشون میده میگه این پسر منه ببینید این نوکر حسینِ ..
امام صادق علیه السلام فرمود بهترین لحظه برای بابا اون لحظه ای که میبینه جوونش جلوش راه میره ، قد میکشه .. گفتند آقا بدترین لحظه چه لحظه ایه؟ فرمود اون لحظه ای که بابا خودش بچه شو تو قبر بذاره .. بدترین لحظه برای بابا اون لحظه ای که دست و پا زدن بچه شو ببینه .. اینا همه برات مقدمه بوده روضه زیاد شنیدی میخوام زودی روضه بخونم
ای عصایِ پیریِ بابا بلند شو
از جا به خاطرِ دل لیلا بلند شو
تا در کنار پیکر تو جان نداده ام
آرام جانم از دلِ صحرا بلند شو
ای با ادب به مویِ سپیدم نگاه کن
روی مرا زمین نزن از جا بلند شو
یعقوبِ دل شکسته به بالینت آمده
ای یوسف مقطع الاعضاء بلند شو
از باب امر نیست عزیزِ دلم ببین
بابات دارد از تو تمنا میکند بلند شو
فکری برای آبرویم کن غیورِ من
ای پاسدار زینب کبری بلند شو
آیینه داره مادر پهلو شکسته ام
چه بر سر تو آمده زهرا...بلند شو
▪️همه پدرایِ شهدا فیض ببرن .. یادتون میاد اون شبی که پسرتون خواست بره جبهه؟ آخرین بار مادرا میگن یادمونه بچمون چی میگفت هی به قد و بالاش نگاه میکردیم چند قدم میرفت برمی گشت میگفت مادر حلالم کن ..
همچین که اومد گفت بابا اجازه بده برم میدان ؛ فرمود برو علی جانم اما قبل رفتنت برو تو خیمه با خواهرات وداع کن .. اومد تو خیمۀ زینب (اجازه بدیدزبانِ حال بگم ..) خواهراش دورشُ گرفتند هی میگه عمه قربونت بره مواظب خودت باش عزیز دلم .. خواهراش دورشو گرفتند سکینه میگه مراقب خودت باش داداش جان .. یه دختر سه ساله میگه داداش نکنه ما رو تو این بیابون تنها بزاری .. آماده شد از زیر قرآن ردش کردن .. همچین که سوار شد اومد بره یهو دیدن اباعبدالله صدا زد پسرم صبرکن ؛ فرمود بله بابا گفت حالا که داری میری پیاده شو چند قدم جلو من راه برو خوب قد و بالاتُ ببینم.. بوی دل سوخته ای میاد .. امشب چه خبره؟ کربلایی ها ، علی اکبر رفت میدان ..
تا نظر بر قد و بالای رسایت کردم
سوختم از دل پر درد دعایت کردم
جنگ نمایانی کرد جیگرش داره میسوزه .. برگشت جلو خیمه صدا زد بابا جیگرم داره میسوزه ابی عبدالله زبان رو دهان علی گذاشت یعنی بابا تو تشنه ای من از تو تشنه ترم .. دوباره رفت تو دل میدون زد با همه فرق میکنه علی اکبر...
▪️دیدن دیگه نمیتونن حریفش بشن مثل باباش حسین ، مثل پدر بزرگش علی ، مثل عموش امام حسن ، زد تو دلِ دشمن همونجا کوچه باز کردند.. من امشب آروم میگم ببینم کیه که میتونه جلوی خودشو نگه داره ..
همچین که زد تو دل دشمن یه نانجیبی شمشیر به فرقش زد .. یکی نیزه به پهلوش زد .. این اسب جنگ دیده است تعلیم دیده است میدونه وقتی سوار دستشُ دور گردن بندازه یعنی باید برگرده به سمت خیمه ها .. همچین که دستشو انداخت دور گردن عقاب ، خون از سر علی ریخت جلو چشم اسبُ گرفت .. عوض اینکه بره سمت خیمه ها رفت تو دل دشمن ..
یه وقت حسین نگاه کرد دید شمشیرا بالا میاد .. هی میگفت وای پسرم .. از خیمه میگن ابی عبدالله چنان دوید هی میخورد زمین بلند میشد .. هی میگفت ولدی .. وقتی اومد کنار علی دید علی داره پاهاشو رو خاکا میکشه ..
شد شب هشتمُ بسه صبوری
امشب آخه شکسته شد غروری
سوال من اینه علی اکبر
قطعه به قطعه شد تنش چجوری؟
سواله من اینه چطور شهید شد؟
که تا حسین رسید نا امید شد؟
مگه چی دید اونجا که تو یه لحظه
محاسنِ حسین همه سفید شد؟
می میرم از همین حالت اربابمونُ ببین
تا جسم اکبرش با زانوهاش هی میخوره زمین
بلنده هق هقش می میرم از همین
یه داغ تو دلِ حسین نهفته
به هیشکی حتی خواهرش نگفته
هر عضوی رو بر میداره میبوسه
یه عضو دیگه رویِ زمین میوفته
حسین ..
#متن_روضه_شب_هشتم_محرم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔹حسین جان شب علی اکبرِ .. میگن همه کارایِ پدر دست پسر بزرگه .. میدونی چقدر علی اکبر مودب بود مقابل باباش؟ آی جوونایی که امشب گرۀ دلتون باز نشد زود نیت کنید بگید ما امشب میریم دستُ پای باباهامونُ می بوسیم بزار بابات تعجب کنه بگه چرا اینجوری میکنی بگو اخه رفتم فهمیدم اقام علی اکبر دوست داره پسر نوکر باباش باشه منم میخوام نوکرت باشم .. بگو اگه بابا من باهات بلند حرف زدم غلط کردم ..
غلط کردم!!!کیه مثل بابای من و تو که نون حلال به بچه اش بده؟ نون حلال و شیر پاکِ که تو میگی صلی الله علیک یا عبدالله دلت میلرزه
اونایی هم که مادر ندارن ، بابا ندارن خدا رحمتشون کنه ..
🔸به من گفته پسر اگه میخوای سربلند باشی باید غلام حسین باشی.. ما همه امشب اومدیم بگیم يا علی اکبر! حلقه بهگوشمون کن در خونت.. روضه بخونمُ از همه التماسِ دعا .. فرمود بهترین لحظه برا یه بابا اون لحظه ای که جوونشُ میبینه داره راه میره جلوش .. بهترین لحظه برا پدر و مادر همین لحظه ست که به همه نشون میده میگه این پسر منه ببینید این نوکر حسینِ ..
امام صادق علیه السلام فرمود بهترین لحظه برای بابا اون لحظه ای که میبینه جوونش جلوش راه میره ، قد میکشه .. گفتند آقا بدترین لحظه چه لحظه ایه؟ فرمود اون لحظه ای که بابا خودش بچه شو تو قبر بذاره .. بدترین لحظه برای بابا اون لحظه ای که دست و پا زدن بچه شو ببینه .. اینا همه برات مقدمه بوده روضه زیاد شنیدی میخوام زودی روضه بخونم
ای عصایِ پیریِ بابا بلند شو
از جا به خاطرِ دل لیلا بلند شو
تا در کنار پیکر تو جان نداده ام
آرام جانم از دلِ صحرا بلند شو
ای با ادب به مویِ سپیدم نگاه کن
روی مرا زمین نزن از جا بلند شو
یعقوبِ دل شکسته به بالینت آمده
ای یوسف مقطع الاعضاء بلند شو
از باب امر نیست عزیزِ دلم ببین
بابات دارد از تو تمنا میکند بلند شو
فکری برای آبرویم کن غیورِ من
ای پاسدار زینب کبری بلند شو
آیینه داره مادر پهلو شکسته ام
چه بر سر تو آمده زهرا...بلند شو
▪️همه پدرایِ شهدا فیض ببرن .. یادتون میاد اون شبی که پسرتون خواست بره جبهه؟ آخرین بار مادرا میگن یادمونه بچمون چی میگفت هی به قد و بالاش نگاه میکردیم چند قدم میرفت برمی گشت میگفت مادر حلالم کن ..
همچین که اومد گفت بابا اجازه بده برم میدان ؛ فرمود برو علی جانم اما قبل رفتنت برو تو خیمه با خواهرات وداع کن .. اومد تو خیمۀ زینب (اجازه بدیدزبانِ حال بگم ..) خواهراش دورشُ گرفتند هی میگه عمه قربونت بره مواظب خودت باش عزیز دلم .. خواهراش دورشو گرفتند سکینه میگه مراقب خودت باش داداش جان .. یه دختر سه ساله میگه داداش نکنه ما رو تو این بیابون تنها بزاری .. آماده شد از زیر قرآن ردش کردن .. همچین که سوار شد اومد بره یهو دیدن اباعبدالله صدا زد پسرم صبرکن ؛ فرمود بله بابا گفت حالا که داری میری پیاده شو چند قدم جلو من راه برو خوب قد و بالاتُ ببینم.. بوی دل سوخته ای میاد .. امشب چه خبره؟ کربلایی ها ، علی اکبر رفت میدان ..
تا نظر بر قد و بالای رسایت کردم
سوختم از دل پر درد دعایت کردم
جنگ نمایانی کرد جیگرش داره میسوزه .. برگشت جلو خیمه صدا زد بابا جیگرم داره میسوزه ابی عبدالله زبان رو دهان علی گذاشت یعنی بابا تو تشنه ای من از تو تشنه ترم .. دوباره رفت تو دل میدون زد با همه فرق میکنه علی اکبر...
▪️دیدن دیگه نمیتونن حریفش بشن مثل باباش حسین ، مثل پدر بزرگش علی ، مثل عموش امام حسن ، زد تو دلِ دشمن همونجا کوچه باز کردند.. من امشب آروم میگم ببینم کیه که میتونه جلوی خودشو نگه داره ..
همچین که زد تو دل دشمن یه نانجیبی شمشیر به فرقش زد .. یکی نیزه به پهلوش زد .. این اسب جنگ دیده است تعلیم دیده است میدونه وقتی سوار دستشُ دور گردن بندازه یعنی باید برگرده به سمت خیمه ها .. همچین که دستشو انداخت دور گردن عقاب ، خون از سر علی ریخت جلو چشم اسبُ گرفت .. عوض اینکه بره سمت خیمه ها رفت تو دل دشمن ..
یه وقت حسین نگاه کرد دید شمشیرا بالا میاد .. هی میگفت وای پسرم .. از خیمه میگن ابی عبدالله چنان دوید هی میخورد زمین بلند میشد .. هی میگفت ولدی .. وقتی اومد کنار علی دید علی داره پاهاشو رو خاکا میکشه ..
شد شب هشتمُ بسه صبوری
امشب آخه شکسته شد غروری
سوال من اینه علی اکبر
قطعه به قطعه شد تنش چجوری؟
سواله من اینه چطور شهید شد؟
که تا حسین رسید نا امید شد؟
مگه چی دید اونجا که تو یه لحظه
محاسنِ حسین همه سفید شد؟
می میرم از همین حالت اربابمونُ ببین
تا جسم اکبرش با زانوهاش هی میخوره زمین
بلنده هق هقش می میرم از همین
یه داغ تو دلِ حسین نهفته
به هیشکی حتی خواهرش نگفته
هر عضوی رو بر میداره میبوسه
یه عضو دیگه رویِ زمین میوفته
حسین ..
4_5983221203781812875.mp3
801.9K
#شب_هشتم_محرم
#نمونه_شروع_روضه
بسم الله الرحمن الرحيم
(#نمونه_شروع: شب جمعه)
يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ ، يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ ، يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً ، وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ.
(ترجمه: ای خدائی که احسانت بر بندگان دائمیست،ای خدائی که دستانت بر عطا باز است،ای دارنده ی بخشش های ابدی، درود فرست بر بهترین خلقت، محمّد و آل محمّد که دارای بهترین ارزشها هستند و در این شب بر همه ی ما ببخشای،ای صاحب بزرگی)
🔸ای دادخواه عترت و قرآن بیا بیا
🔸وی زخم دین به تیغ تو درمان بیا بیا
🔸از زخم هر شهید ندا میشود بلند
🔸کای التیام زخم شهیدان! بیا بیا...
این روزها دل امام زمان خونه...
بیایید دست به دعا بلند کنیم...
برا سلامتی آقا دعا کنیم...
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
یا صاحب الزمان...
-
4_5999326485033255534.mp3
83.7K
#صلوات_آخر_مجلس
#شب_هشتم_محرم
خدای متعال ان شاء الله به حق جوان رعنای سیدالشهداء جوانهای ما رو از گزند تهاجمات فرهنگی مصون و محفوظ بدارد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
-
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🔸من آن پدرم کز پسرم دست کشیدم
🔸صبحم زستارهی سحرم دست کشیدم
زبانحال آقامون ابی عبدالله
🔸از داغ ابالفضل گرفتم به کمر دست
🔸با داغ علی از جگرم دست کشیدم
شاعر: سیدرضاموید
داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیر کرد...
نمیدونم جوان دارید یا نه...
الهی کسی داغ جوانش رو نبینه...
میدونی بالاترین لذت پدر و مادر در دنیا چیه...
بالاترین لذت پدر و مادر اینه که خدا فرزندی بهشون بده...
با دستانشون فرزند رو بزرگ کنن...
جوون بشه...
درمقابلشون راه بره...
وقتی به قدو بالای جونشون نگاه میکنن لذت میبرند...
اما سخت ترین لحظه هم..
برا همچین پدر و مادری زمانیه که..
داغ جوانشون رو ببینند..
قربان غریبیت برم حسین..
داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیرکرد..
قرآن کریم میفرماید:
یعقوب نبی میدونست پسرش زنده است..
میدونست یوسفش سالمه..
بلاخره هم به یوسفش رسید..
اما در فراغ فرزندش آنقدر گریه کرد چشماش نابینا شد...
جانها فدای ابی عبدالله..
جانها فدای جوان ابی عبدالله..
شهزاده علی اکبر..
اومد کنار ابی عبدالله صدا زد:
بابا اجازه میدان بده..
حضرت بدون معطلی فرمودند پسرم علی جانم..
میخوای بری برو بابا..
اما قبل ازرفتن بزار خوب نگاهت کنم علی جانم..
🔸من نگویم مرو ای ماه برو
🔸لیک قدری ببرم راه برو
بذار برای بار آخر.
قد و بالات رو نگاه کنم علی جان..
🔸برو میدان ولی آهسته برو
🔸دیدن عمه ی دل خسته برو
تا اهل حرم فهمیدند علی اكبر می خواد بره میدان..
همه از خیمه بیرون اومدند..
دور علی اکبر رو گرفتند شروع به گریه کردن..
لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه
هی صدا میزدنند:
إرحَم غُربَتَنا
به غربت ما رحم کن علی
وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک
انقده برا جنگیدن عجله نکن..
آخه ما طاقت دوریت رو نداریم..
دور علی اکبر رو گرفتند نمیزارند بره میدان..
بلاخره ابی عبدالله اومد صدا زد:
رهاش کنید...
فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله
رهاش کنید علی اکبرم دیگه شهید در راه خداست..
هر طوری بود وداع کرد رفت به سمت میدان..
اما چه رفتنی..
دیدند ابی عبدالله داره خیره خیره به جوانش نگاه میکنه..
تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت
انگار ابی عبدالله داره میمیره از فراغ جوانش..
🔸گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم
جوانم علی...
🔸نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
صدا زد:
خدایا تو شاهد باش..
فَقَدْ بَرَزَ اِلَيْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ
خدایاشاهد باش شبیه ترین مردم به پیغمبر رو دارم به میدان میفرستم..
رفت به سمت میدان..
یا صاحب الزمان..
جنگ نمایانی کرد..
خیلی از این نانجیبا رو به درک واصل کرد..
برگشت صدا زد بابا..
يَا أَبَتِ الْعَطَش قَدْ قَتَلَنِي
بابا دارم از تشنگی میمیرم..
فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام
ابی عبدالله به گریه افتاد..
فرمود عزیز دلم..
علی جان طاقت بیار بابا..
خیلی زود به دست جدت رسول خدا سیراب میشی..
برگشت به سمت میدان...
طولی نکشید..
صدای ناله اش بلند شد یا ابتاه..
بابا به دادم برس..
افتاد روی اسب..
بعضی مقاتل نوشتند..
مرکب به جای اینکه علی رو به خیمه ها برگردونه..
رفت وسط قلب لشگر دشمن..
چه کردند با علی اکبر..
حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله..
دور تا دور علی اکبر رو گرفتند..
تصور کن...
یکی با شمشیر میزنه...
یکی با نیزه میزنه...
یکی با سنگ میزنه...
فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً
بدن علی اکبر رو قطعه قطعه کردند..
ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند.. کنار بدن علی جانش..
ولی دیگه پاها رمق نداره..
(فجلس علی التراب)
روی زمین نشست..
دید جوونش رو قطعه قطعه کردند..
🔸نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه ی خولی
🔸زمانه کشت مرا لحضه ای که داغ تو دیدم
خدایا حالا حسین چکار کنه..
سر جوانش رو به دامن گرفته..
هی صدا میزنه..
ولدی علی..
دید جواب نمیده..
دوباره صداش زد..
ولدی علی..
علی جواب نمیده..
دلش طاقت نیاورد..
سر رو به سینه چسباند
دلش طاقت نیاورد.
یدفعه دیدند..
وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلى خَدِّه
ِ
ابی عبدالله صورت به صورت علی جانش چسباند..
هی صدا میزنه.
عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا
علی جان بابا..
اُف بر این دنیا بعد از تو علی..
🔸سپه كوفه و شام استاده
🔸به تماشاى شه و شهزاده
🔸شه روی نعش پسر افتاده
🔸همه گفتند حسین جان داده
حالا حسین میخواد علی جانش رو به سمت خیمه ها ببره..
هرکاری کرد دید رمق در بدن نداره..
یه نگاه به سمت خیمه ها..
🔸جوانان بنی هاشم بیاید
🔸علی را بر در خیمه رسانید
🔸خدا داند که من طاقت ندارم
🔸علی را بر در خیمه رسانم
-
885.7K
سبک: هفتاد و دو پروانه
ای حیدر بی پروا،شهزاده علی اکبر
نیروی تن بابا،شهزاده علی اکبر
رزمنده ی شیر افکن،جنگاور روئین تن
تیغ تو کند غوغا،شهزاده علی اکبر
ای ماه رخت محشر،آئینه ی پیغمبر
ای دسته گل لیلا،شهزاده علی اکبر
داود نبی حیران،از صوت اذان تو
ای قاری خوش آوا،شهزاده علی اکبر
وقتی که ز هر سویت،شد نیزه به پهلویت
خم گشتی مثه زهرا،شهزاده علی اکبر
معنای امیدی تو،لب تشنه شهیدی تو
ای دلبر بی همتا،شهزاده علی اکبر
وقتی تو شدی بی سر،با یک بدن پرپر
افتاد حسین از پا،شهزاده علی اکبر
تا خیمه تو را بردند،در بین عبا بردند،
با ناله ی واویلا،شهزاده علی اکبر
#هادی_همتی
#علی_اکبر #زنجیرزنی
سبک هفتاد و دو پروانه
علی_اکبر__هادی_همتی.mp3
4.64M
سوی میدان می روی
بس خرامان می روی
از بر بابای خود
جان جانان می روی
چهره ات پیغمبری
ضرب دستت حیدری
اکبر رزمنده ام
در شجاعت محشری
نور چشمان منی ای علی اکبرم
بهتر از جان منی ای علی اکبرم
چهره ام حیران و زرد
سینه مالامال درد
روبرویت لشکری
آمده بهر نبرد
تشنه ی صحرا تویی
هستی بابا تویی
بین صدها نیزه دار
یکه و تنها تویی
نور چشمان منی ای علی اکبرم
بهتر از جان منی ای علی اکبرم
بی کس صحرا شدی
ماتم بابا شدی
لشکری دور و برت
نیزه خوردی تا شدی
پاره پاره پیکرت
شد دو تا فرق سرت
جان به قربان تو و
جسم زخم و پرپرت
نور چشمان منی ای علی اکبرم
بهتر از جان منی ای علی اکبرم
گشتم از غم خونجگر
خاک می ریزم به سر
ای عصای پیری ام
اربأ اربا ای پسر
شیشه ی عمرم شکست
کِشتی ام بر گِل نشست
نوجوانی مَه لَقا
کربلا دادم ز دست
نور چشمان منی ای علی اکبرم
بهتر از جان منی ای علی اکبرم
#هادی_همتی
#علی_اکبر #زنجیرزنی
4_5852437349379606209.m4a
3.04M
شب هشتم ماه محرم 🍂
حضرت علی اکبر(ع)🍂
زمینه 🍂🌾
واویلا واویلا شده پَرپَر گُل زهرا ۲🥀
واویلا واویلا واویلا واویلا 🥀
واویلا شده پَرپَر گُل زهرا 🥀
جوانان بنی هاشم بیایید از حرم بیرون 🥀
زخون اکبرم گشته(زمین کربلا گُلگون)۲🥀
واویلا واویلا واویلا واویلا(شده پَرپَر گُل زهرا )۲🌾
(من آن خون جگر هستم که چشم از زندگی بستم 🥀
خداوندا ۲جَوونَم رفته از دستم )۲🥀
واویلا واویلا واویلا واویلا(شده پَرپَر گُل زهرا )۲🌾
واویلا واویلا واویلا واویلا(شده پَرپَر گُل زهرا )۲🌾
دوماتم بردلم مانده 🍂دوآتش برجگر دارم 🥀
یکی داغ علی اکبر 🍂یکی داغ علمدارم 🥀
واویلا واویلا واویلا شده پَرپَر (گُل زهرا )۲🌾
🎧#مداح_استادحاج_پیرزاده
شب هشتم ماه محرم 🥀
حضرت علی اکبر(ع)🥀
زمزمه🥀
کجا می روی ماه کنعان من 🍂
به همراه خود می بری جان من علی جان🌾
مسوزان دلم را،همه حاصلم را🍂
علی اکبر من، گل پَرپَر من🌾
کجا می روی...
هرپدر ومادریه آرزویی داره، وقتی جوونش قدکشید...آرزوی پدرومادر اینه میگه پسرم جلو چشام راه برو قدوقامَتِتوببینم...
حسین داره نگاه می کنه، عزیز دلم علی جان حالا که داری میری درمقابل چشمان پدر کمی راه برو...🌾🍂
کجا می روی ماه کنعان من 🍂
به همراه خود می بری جان من 🌾
مسوزان دلم را، همه حاصلم را علی اکبرم...🍂
علی جان. علی جان همه بگن ها...🥀
علی جان. علی جان. علی جان. علی جان🥀
(بگیرم بغل من گُل چیده را🍂
ببوسم لَبِ لَعلِ خشکیده را)۲🌾
گلم شد خزانی علی🍂
قَدَم شد کمانی علی اکبرم🌾
علی جان. علی جان 🥀
اگه عاشقشی فریاد بزن، قفل دهنتو بشکن، شب هشتم ماه محرم...🍂🌾🍂
علی جان. علی جان. علی جان. علی جان 🥀
بگم گریه کُنی...😭😭😭🍂🌾
اذان گو علی بانوای حجاز 🍂
ویا خیز وبامن بخوان یک نماز🌾
قیامت به پاکُن، پدررا دعا کُن علی اکبرم🍂
علی جان. علی جان ۳🥀
تماشا کُن ای لاله ی پَرپَرم🍂
که گم کرده ام من مسیر حَرَم🌾
اونایی که عاشقن، اونایی که دل دارن معنی این یه خط زمرمه رومیفهمن اباعبدالله چی داره میگه...🌾🍂🌾🍂🌾
تماشا کُن ای لاله ی پَرپَرم 🍂
که گم کرده ام من مسیر حَرَم 🌾
ببین ای دل آرام که اُفتادم ازپا(علی اکبرم)۲🍂
همه بگن اونایی که اون گوشه نشسته، اونایی که مُخلصانه وبی ریا گریه می کُنه،خودتو قاطی گریه کُنا کُن🍂🌾🍂
امشب شب جوانِ شب شُهداست...بامن بگو...
علی جان. علی جان ۳🥀
علیِ من...این یه خطو دل بده...
اگه گریه کردی منم ازشما التماس دعا دارم...😭🍂🌾
به یاد اون مادرایی باشید که وقتی جنازه جوونِشو آوردن...بزارید زمین...زمین گذاشتن تابوتُ...😭🌾🌾🍂
سرتابوتُ برداشتن کَفَنوکنارزدن...مادردید جَوونِش سربه بدن نداره...😭🌾🍂خم شد بوسه برگلوی بریده براون حَنجَر...😭🍂🍂🍂🌾
گفت: حالا فهمیدم زینب چی کشیده😭🌾حالا فهمیدم برا علی اکبر حسین چی کشیده😭🍂🍂
ببین ناتوانم...🌾🍂دشمن داره هلهله می کنه...دشمن داره شادی می کنه...عصای دستم علی جان بلند شو بابا رویاری بده عصای دست حسین...😭🌾🌾🍂
تو این مجلس مادر جوون از دست داده نباشه داغ جوون سخته مخصوصا براخواهر...😭😭🍂🌾
که آرزوی عروسی برادرو داشته باشه...آرزوهاش برباد بره...🌾🍂🌾
ببین ناتوانم توانم بده 🍂
بیا خیمه ها را نشانم بده علی جان...🌾
غَمَت کرده آبَم، نگویی جوابم علی اکبرم جوانِ حَرَم🍂
یه باردیگه بخونم دل بده توروخدا...😭🌾
آخه بابا آرزو داره تابوت رودوشِ جَوونِش بره...وای خدا اون روزونیاره تابوت جَوون رودوش بابا بره...😭😭😭🌾🍂
اما تابوتی نبودهرکاری کرد این جنازه روحَمل کُنه دید نمیشه 😭🌾جنازه روداخل عَبا گذاشت...علی وَلَدی...😭🍂🍂🍂🌾
بگوتوبامن سُخَنی چرا دلم میشِکنی علی اکبر 🥀
ببین ناتوانم توانم بده،بیا خیمه هارا نشانم بده🥀
پسرم...غَمَت کرده آبَم، نگویی جوابم علی اکبرم گُل پَرپَرم🥀
همه باهم ان شاءالله...ورودی روضه ی من این باشه...🌾🍂🌾🍂
علی جان. علی جان ۴🥀
4_5852437349379606205.m4a
9.19M
﷽
#سلسله_مجالس_شبهای_محرم
#شب_هشتم_ماه_محرم
#حضرت_علی_اکبر(ع)
#زمزمه
🎧 # مداح_ اهلبیت (ع)
🎤#استاد_ حاج_ پیرزاده
👌#پیشنهاد_دانلود
#التماس دعای فرج*
🙏🙏🙏
شب هشتم ماه محرم🌾
حضرت علی اکبر(ع)🌾
سینه زنی 🌾🍂
(اُمید حیدر رَوَدبه میدان🌾شبه پیمبر ثانی قرآن)۲
( بارفتن تواکبر🌾جان می رود زپیکرعلی جان.علی جان
مظلوم علی علی جان ۳🥀
( ستون خیمه، جانان لیلا🌾رود به سوی عرش مُعَلا)۲
(گفت اذان آخر 🌾درخون وخسته حنجرعلی جان. علی جان)۲
مظلوم علی علی جان ۳🥀
زینب مدد کرد برحُجَت حق 🌾تازنده ماند ولایت حق
(جان داده جان لیلا 🌾ازپافِتاده مولاعلی جان.علی جان )۲
مظلوم علی علی جان ۳🥀
یه روضه ای دست نگه داربگم...🍂
پدروظیفه اش توخانواده با مادر فرق میکنه، یعنی پدریه وظيفه ای داره، مادریه وظیفه ای دیگه🌾
پدرمیخواد ازپسر مرد بسازه لذا جلوه ی جَلالیه وقَهریه دروجودشِ، نباید بچه سُست باربیاد...لذا همه عشقشو رو میتونه نشون بده🌾🌾
چی میخوای بگی به این عاشِقا؟
کم کم بچه به سن بلوغ میرسه، دیگه پدروپسر یکدیگه رودیر میبوسن، وقتی به سن جوانی رسید پدرباخودش میگه ان شاءالله وقتی خواست مسافرت بره می بوسَمِش...وقتی سربازی بره می بوسَمِش...ازسفر برگشت می بوسَمِش...شب عروسی می بوسَمِش...دنبال بهانه میگرده...
بعضیا میگن شاید به این دلیل بود وقتی علی اکبر علیه السلام جنگ کردبرگشت سمت اباعبدالله صدازد: بابا تشنگی مرا داره میکُشه...😭🍂🌾چون آقا دلش برا بوسه کردن علی تنگ بود دنبال بهانه می گشت علی روببوسه...🌾🍂
فرمود علی جان دهانتو بازکُن ، زبان دردهان علی گذاشت، شایدم می خواست علی سیراب شِه...🍂
اما علی اکبر علیه السلام دید زبان بابا از اوخُشکتَره...🍂🌾
لذا خجالت کشید رفت طرف میدان...دیگه علی ازآب دم نزد...🍂🍂🌾
یه مسئولیت بزرگ روی دوش جَوانِ...جواب دوست داره اگه مریض شد بابا نفهمه...بابا ناراحت نشه...علی اکبر باخودش میگه بابا منو ببینه طاقت نداره 🍂🍂🍂اگه منو ببینه ناراحت میشه 🌾
امشب علی اکبر بایه دست عَنانِ اَسبو گرفته...غرق خونِ😭😭😭😭🍂
یه دست به سوی مادراز کرده میگه بیایید پدرم غریبه...🍂🌾🍂
شماهم لبیک بگید به حسین...😭😭😭🌾
قربون دل زخمیت برم آقا...😭🍂فدای جگرسوختَت بشم حسین جان...😭🌾
زینب مَدَدکردبَرحاجتِ حَق🥀
تازنده مانَد ولایت حَق 🥀
جان داده جان لیلا 🥀
ازپا فتاده مولاعلی جان.علی جان 🥀
مظلوم علی علی جان ۳🥀