.
#نوحه
#دهه_محرم
#نوحه_شبهای_محرم
گفتم حسینُ، ناله کشیدم
با اذن زهرا، مشکی پوشیدم
گریه شد کارم، سینه زنِ یارم
با زینب می خوانم، با زهرا می بارم
لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله ..
با چشم گریان، بر روی دارم
با کام عطشان، جان می سپارم
چشمم به راهت، کو آقا سپاهت
یابن الزهرا گشته، کوفه قتلگاهم
لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله ..
کوفه هم آقا مثلِ مدینه
بغض علی را دارد به سینه
آمده لشکر بهرِ علی اصغر
میریزد در صحرا جسم علی اکبر ..
لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله
شب دوم
آید از اینجا . بوی جدایی
حاجی زهرا . شد کربلایی
می رسد از راه . باسینه ای پر آه
دلنگران زینب . همراه ثارالله
حسین ثارالله یا اباعبدالله
آید به گوشم . بادیده تر
از این حوالی . صدای مادر
جان عباسم . می دانی احساسم
من روی گیسوی . تو خیلی حساسم
حسین ثارالله یا اباعبدالله
با چه شکوهی . حجابم کامل
پایین آمدم . ز عرش محمل
واویلا آن دم . که با قامتی خم
محمل نشین گردم . همراه نامحرم
حسین ثارالله یا اباعبدالله
نوحه شب سوم
کنج خرابه . شد عرش اعلا
خوش آمدی ای عزیز زهرا
ای قرار من . چشمم شده روشن
سر تو بگذارم . آهسته بر دامن
مهربان بابا یا اباعبدالله
کردم نوازش . با گریه مویت
چیزی نمانده از ماه ِ رویت
شکل هلالی . دارم یک سوالی
بدون گوشواره . گوشم شده خالی
مهربان بابا یا اباعبدالله
گم شدم آن شب . تا در بیابان
گفتم یا زهرا . با چشم گریان
دیدم یک بانو . دستش روی پهلو
مرا بغل می کرد . با ورم بازو
مهربان بابا یااباعبداله
نوحه شب چهارم
دوبچه شیر از . اولاد جعفر
قربانی های . دختر حیدر
این دو رزمنده . دل ز عالم کنده
تانشود مادر . یک لحظه شرمنده
یا ذبیح الله یا اباعبدالله
بر دوش اینها . کرده حمایل
شمشیری مادر . با ابوفاضل
آبرودارند . چون حیدر تبارند
جای زینب اینها . راهی پیکارند
یاذبیح الله یااباعبدالله
ز میدان آمد. تا حسین دلخون
زینب نیامد . از خیمه بیرون
یعنی برادر . گریه نکن دیگر
این دو جوان من . قربانی اکبر
یاذبیح الله یااباعبدالله
نوحه شب پنجم
بوی مدینه . دارد شمیمم
عبدالله هم من . ابن الکریمم
من جگردارم . ارث جمل دارم
ده ساله ام اما . شیر هر پیکارم
جانم حسن جان . جانم حسن جانم
بودم اسیر دستان عمه
تا مرکب آمد . جانب خیمه
دستم کشیدم . سوی تو دویدم
گیسویت را دست . یک بی حیا دیدم
یاذبیح الله یااباعبدالله
دستم سپر شد. بر حنجر تو
افتادم بی دست . بر پیکر تو
گشتم در غوغا . دست وپاگیر اینجا
از تو جدا کردند . بانیزه جسمم را
یاذبیح الله یااباعبدالله
نوحه شب ششم
ماه حرم شد . از خیمه عازم
سقا صدا زد. جانم به قاسم
بت شکن آمد. کفن به تن آمد
باسربند سبزِ . جانم حسن آمد
جانم حسن جان . جانم حسن جانم
نقش بازویش. ذکر جاء الحق
با یک ضربه زد . گردن ز ازرق
بر پا شد طوفان . شد فاتح میدان
نعره کشید عباس . ایوالله عموجان
جانم حسن جان جانم حسن
شادی سر آمد . بی بال پر گشت
کوته رفت اما . کشیده برگشت
می زد دست و پا . روی خاک صحرا
سینه شکسته شد . چون مادرش زهرا
یا ذبیح الله یا اباعبدالله
شب هفتم
ششماه یارِ نارک گلویم
خون گلویت . شد آبرویم
ای علی جانم . می لرزد دستانم
آهسته برایت . لالایی بخوانم
لای لای علی جان . لالایی علی جان
یکی دوتا نیست . این لحظه دردم
با چه رویی من . خیمه برگردم
درخیمه مادر . منتظرت اصغر
روی سینه من . پاره شده حنجر
لای لای علی جان لالایی علی جان
آماده کردم . یک قبر کوچک
می آید از راه . مادر کودک
تو سربلندی . حق داری می خندی
مهلت نشد بابا . چشمت را ببندی
لای لای علی جان لالایی علی جان
شب هشتم
با چه وقاری . مانند حیدر
روی به میدان .علی اکبر
ای همه هستم . محاسن بر دستم
حرز یا زهرا بر . بازوی تو بستم
یاعلی اکبر جانم علی اکبر
تا ناله کردی . خود را ساندم
بهتر بگویم . خودرا کشاندم
بگو کجایی . توپخشِ صحرایی
پیش نگاه من . تو اربااربایی
یاعلی اکبر جانم علی اکبر
نیزه کشیدم . از پهلوی تو
افتاده بودم . بی جان روی تو
ای نامرتب. جانم شده برلب
از تو جدایم کرد . گریه کنان زینب
#شب_تاسوعا
برخیز علمدار . پشتم شکسته
تیر سه شعبه . چشم تو بسته
ای علمدارم . بی کس و بی یارم
بارفتنت عباس . خورده گره کارم
یاابوفاضل جانم ابوفاضل
افتاده دستت در بین راهم
خیره به جسمت . مانده نگاهم
خوش قد و بالا . پاشیده ای حالا
گوید کنار تو . یاولدی زهرا
یا ابوفاضل جانم ابوفاضل
بعد تو زینب . در اوج غربت
آماده گردد. بهر اسارت
خیمه بلوا شد . روی دشمن وا شد
برخیز و کاری کن . خواهرم تنها شد
#قاسم_نعمتی
#دهگی
#محرم
.👇
821.8K
#امام_حسین_ع
#اجرا🎧#شاعرومداح_استادپیرزاده🎤
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
چشم تو خالق دنیاست اباعبدالله
زائر کرببلا حق شفاعت دارد
قطره در کوی تو دریاست اباعبدالله
دستگیری ز گدا گردن هر ارباب است
کار ما دست تو آقاست اباعبدالله
مستجاب است دعا گوشهی ششگوشهی تو
حرمت عرش معلیست اباعبدالله
هر کسی داد سلامی به تو و اشکش ریخت
او نظر کردهی زهراست اباعبدالله
پاسخ ذکر حسین جد تو گوید جانم
گوئیا کنییه طاهاست اباعبدالله
بارها گفت اگر من ز حسینم، دیدیم
جلوهاش اکبر لیلاست اباعبدالله
چشم ما روز قیامت به پر قنداقهست
پسرت مالک فرداست اباعبدالله
روزی گریهی ما دست رباب افتاده
روضهخوان در دل صحراست اباعبدالله
باب بینالحرمین از حرم عباس است
همه جا سفرهی سقاست اباعبدالله
ما که باشیم؟که سنگ تو به سینه بزنیم
سینهزن زینبکبریست اباعبدالله
مادرت گفت «بُنَی» دل ما ریخت به هم
بردن نام تو غوغاست اباعبدالله
مادرت گوشهی گودال تماشا میکرد
بر سر نعش تو دعواست اباعبدالله
السلام ای پسر فاطمه یا ثارالله
بابی انت و امی یا اباعبدالله
#قاسم_نعمتی
.
#محرم
#مناجات_با_امام_حسین
گفتیم یاحسین و خدا هم خریدمان
امسال هم نکرده خدا نا امیدمان
با پای خویش مجلس روضه نیامدیم
زهرا خودش به ماه محرم کشیدمان
یاد تمام گریهکنان حرم بخیر
پیرِ غلامهای محاسن سپیدمان
آرام تا نوای حسین جان بلند شد
آمد صدای چند رفیق شهیدمان
اجداد ما برای حسین تکیه میزدن
پرچمبهدوش روضه خدا آفریدمان
خاصیت حسین جدایی ز غیر اوست
یک جلوه کرد و از همه عالم بریدمان
با این همه گناه چه تحویلمان گرفت
گویا به وقت معصیت اصلا ندیدمان
جاماندهایم از سفر کربلا چهقدر
آمد شمیم سیب و به اینجا کشیدمان
هرکس که خوب گریه کند یار فاطمهست
زهرا برای یاریِ خود برگزیدمان
مادر " بُنَیَّ " گفت محرم شروع شد
آن آتش جگر چه به آتش کشیدمان
#قاسم_نعمتی ✍
#امام_حسین
#مناجات
.
.
#زمزمه روضه
#شب_دوم_محرم
اينجا کجاست برادر دلم به غم اسيره
گرفته غم گلومو زينب برات بميره
جانم رسيده بر لب
برس به داد زينب
گرفته اى عزيزم راه نفس تو سينه
ميشه داداش که ما رو برگردونى مدينه
من بى قرارم اينجا
دلشوره دارم اينجا
ترسم اينه که روزى به ماتمت بنشينم
اخر تو اين بيابون داغ تو رو ببينم
اى يار کربلايى
ميترسم از جدايى
خواهر با سوز نالت قلب منو نسوزون
پياده شو ز محمل با اين دل پريشون
اى يارو هم زبونم
اتيش نزن به جونم
دخت نجيب حيدر اى پاک چون گل ياس
پائين بيا ز ناقه زانو گرفته عباس
با احترتم کامل
پائين بيا ز محمل
زير گلوى يارت اين گودى مى بينى
يک روز مياى و بوسه از پارگيش مى چينى
وقت سجود نيزه
اينجاست فرود نيزه
#قاسم_نعمتی✍
#ورودیه
#شب_دوم
.👇
.
#نوحه_سنتی
#شب_نهم_محرم
#تاسوعا
من وارث علی مرتضایم
صاحب لوای دشت کربلایم
ماه عالمینم_من عبدالحسینم
من ساقی تشنه لبانم
عموی صاحب الزمانم
والله ان قطعتمو یمینی
انی احامی ابداعن دینی
ای ابوالفضائل_حیدری شمایل
در عالمی نام تو رائج
ادرکنی یا باب الحوائج
شاهدجانبازی من علقمه
آمده بالای سرم فاطمه
بوسه زد به رویم_خرید آبرویم
دست مرا بهر شفاعت
زهرا بیاورد قیامت
مادر من حضرت ام البنین
ملیکه ادب به روی زمین
گفته این مطلبم_کنیز زینبم
توهم اگر چه نور عینی
خاک کف پای حسینی
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#قاسم_نعمتی
#تاسوعا
.
.
#امام_حسن
همدم یار شدن دیده تر می خواهد
پیر میخانه شدن اشک سحر می خواهد
عاشقی کار دل مصلحت اندیشان نیست
قدم اول این راه جگر می خواهد
بال و پرهای به دور و بر شمع ریخته گفت:
بشنود هرکه ز معشوق خبر می خواهد
هرکه عاشق شده خاکستر او بر باد است
عاشق از خویش کجا رد و اثر می خواهد
هنر آن نیست نسوزی به میان آتش
پر زدن در وسط شعله هنر می خواهد
در ره عشق طلا کردن هر خاک سیاه
فقط از گوشه چشم تو نظر می خواهد
ظرف آلوده ما در خور سهبای تو نیست
این ترک خورده سبو رنگ دگر می خواهد
زدن سکه سلطانی عالم، تنها
یک سحر از سر کوی تو گذر می خواهد
تا زمانی که خدایی خدا پا بر جاست
پرچم حسن حسن در همه عالم بالاست
در کرمخانه حق سفره به نام حسن است
عرش تا فرش خدا رحمت عام حسن است
بی حرم شد که بدانند همه مادری است
ورنه در زاویه عرش مقام حسن است
بس که آقاست به دنبال گدا می گردد
ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
دست ما نیست اگر سینه زن اربابیم
این مسلمانی ایران ز کلام حسن است
هرکه خونش حسنی شد ز خودی حرف شنید
غربت از روز ازل باده جام حسن است
حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین
هرحسینیه که بر پاست خیام حسن است
او چهل سال بلا دید بماند اسلام
صبر شیرازه اصلی قیام حسن است
ما گدائیم ولی شاه کریمی داریم
هرچه داریم ز تو یار قدیمی داریم
تاخدا با همه حُسن خود املایت کرد
چون جلالیت خود آیت عظمایت کرد
تا که در صورت تو عکس خودش را بکشد
همچونان روی نبی این همه زیبایت کرد
تا که قرص قمر ماه علی کامل شد
پرده برداشت ز رخسار و هویدایت کرد
تا ثمر داد نهالی که خدا کاشته بود
باهمه جلوه تو را شاخه طوبایت کرد
ریخت آب و سر مشک از کف هر ساقی رفت
بسکه مستانه و مبهوت تماشایت کرد
تا که اثبات شود بر همگان ابتر کیست
پسر ارشد صدیقه کبرایت کرد
تاشوی بعد علی میر بنی هاشمیان
صاحب صولت و شخصیت طاهایت کرد
بسکه ذات احدی خاطر لعلت می خواست
شیر نوش از جگر حضرت زهرایت کرد
با توسرچشمه کوثر شده زهرا یاهو
کوری عایشه مادر شده زهرا یاهو
انقطاع تو زِ هر سوز و گدازت پیدا
فاطمی بودنت از عشوه و نازت پیدا
سر سجاده تو گوشه ای از عرش خداست
سیر عرفانی ات از حال نمازت پیدا
هرکه آمد به در خانه تو آقا شد
هرچه جود و کرم از سفره بازت پیدا
گریه دار است چرا زمزمه قرآنت
حزن زهراییت از صوت حجازت پیدا
آتشی بر جگرت مانده که پنهان کردی
ولی آثارش ازین سوز و گدازت پیدا
وارث پیر مناجاتی نخلستانی
این هم از ناله شبهای درازت پیدا
محرم مادری و از سر گیسوی سپید
درد پنهانی و یک گوشه رازت پیدا
کاش مهمان تو و چشم پر آبت باشم
روضه خوان حرم وصحن خرابت باشم
روح تطهیر کجا وسوسه ناس کجا
دلبری پاک کجا خدعه خناس کجا
خون دلها وسط تشت به هم می گفتند
جگری تشنه کجا سوده الماس کجا
در چهل غمی که جگرت را سوزاند
ضرب دیوار کجا برگ گل یاس کجا
خانه ای سوخته و دست ز کار افتاده
ورم دست کجا گردش دسداس کجا
ای کفن پاره شده علقمه جایت خالی
بوسه تیر کجا دیده عباس کجا
داغ عباس چه آورد سر اهل حرم
غارت خیمه کجا جوری اجناس کجا
چون دل سوخته و جگرم می سوزد
تن و تابوت تو را تیر به هم می دوزد
#قاسم_نعمتی✍
.
👇
.
#زمزمه و #زمینه
#شهادت_امام_حسن (علیه السلام)
#سبک_سلام_آقا
#سبک_حسین_مولا
سلام آقا. عزیز حضرت زهرا
حسن جانم. فدای غربتت آقا
رو اسم تو . دارن سینه زنا غیرت
بااسم تو . بهم میریزه هرهیات
حسن جانم
ببین حالا. یه تشتی روبروتونه
خون دلها. بجاتو روضه میخونه
جگرپاره. بریز بیرون همه حرفات
میگن کوچه . چرا می لرزه دست و پات
حسن جانم
پیشه زینب لبات غرقه به خون میشه
لب خونی عذابه خواهرت میشه
یه تشت اینجا یه تشتم میبینه تو شام
یزیده مست میده بر اهل بیت دشنام
حسن جانم
شراب می خورد باچوبش روی لب میزد
شکست دندون صدای فاطمه اومد
نبود عباس ببینه محشری برپاست
یکی پاشد ز دخترها کنیزی خواست
حسن جانم
#قاسم_نعمتی ✍
#استادمجیدطاهری 🎤
#امام_حسن_علیه_السلام
.👇
شعر دیر راهب نصرانی
#اسارات
#دیرراهب
قدمت روی دیده ام خیر است
راهت امشب به گوشه دیر است
سربریده عجب ملیحی تو
نکند که خود مسیحی تو
دیدم از روی نیزه می تابی
در دل شب شبیه مهتابی
نگران است از چه احوالت
این زن و بچه کیست دنبالت
تو که آواره بین هر شهری
لب چرا بسته ای مگر قهری
هرچه سرمایه داشتم دادم
تاکه امشب به دامت افتادم
شانه وظرف آب آوردم
کوزه ای از گلاب آوردم
مثل گل صورت تو می بویم
زخم های سر تو می شویم
صبر من وضع چهره ات بُرده
بارها صورتت زمین خورده
حنجرت نیزه نیزه است چرا
سر تو گشته دست به دست چرا
ناگهان دیر عرش اعلا شد
آن لبان ترک ترک واشد
گفت ای پیرمرد نصرانی
تو از امشب دگر مسلمانی
زینت دوش مصطفایم من
پاره قلب مرتضایم من
بانویی که کنار ما اینجاست
مادر قد خمیده ام زهراست
آه راهب بدان أنا المظلوم
شدم از مِهر مادرم محروم
آه راهب سرم جدا کردند
پیکرم بی کفن رها کردند
این اسیران که دستشان بستند
همه ناموس مصطفی هستند
دور ما کف زدند و رقصیدند
گیسویم را به شاخه پیچیدند
گر شده وضع چهره ام ناجور
صورتم سوخته میان تنور
#قاسم_نعمتی
#دیرراهب
.
#امام_حسین
شبهای جمعه نیمه شبها تا سپیده
بر روی اسرارش خدا پرده کشیده
از راه می آید زنی قامت خمیده
لب میگذارد روی حلقوم بریده
فریادهای یا بنی پا بگیرد
حیدر بیاید بازوی زهرا بگیرد
روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد
یک تکه ای سالم همه پیکر ندارد
جایی برای بوسه ی مادر ندارد
گیسوی خود را ریخته روی گلویش
مادر بود اینگونه شکل گفتگویش
گوید بنیّ یا بنیّ یا بنیّ
برخیز آمد مادرت زهرا بنیّ
دیدم خودم در عصر عاشورا بنی
افتاده بودی زیر دست و پا بنیّ
من بی وضو موی تو را شانه نکردم
حالا به دنبال سرت باید بگردم
از تشنگی لبهای عطشانت به هم خورد
ترکیب ابروها و چشمانت به هم خورد
از شدت ضربه دو دندانت به هم خورد
آیه آیه نذر قرآنت به هم خورد
راه تو را در گودی گودال بستند
بر پیکر تو نیزه ها را می شکستند
#قاسم_نعمتی
#شب_جمعه
.
@Asheghane_hazrat_zeynab
#اربعین
غزل مصیبت اربعین
بعد از چهل غروب رسیدم کنار تو
پُر کرده جای تو بغلم را مزار تو
چینم بجای شاخهٔ گل دور خاک قبر
این چند شاخه دختر نیلی عذار تو
با یاد آتش جگرت گریه می کنم
شاید که اشک دیدهام آید به کار تو
قلب من از لباس تنت پاره تر شده
آیینه دلم شده این یادگار تو
باخطبه های حیدری ام کوفهتا به شام
نگذاشتم که کم بشود اقتدار تو
یک جا نشد که سیر تماشا کنم تورا...
از بس که رقص داده سرت نیزهدار تو
افتاده یک شیارِ عمیقی به صورتم
از ضربه های سنگِ عدو در جوار تو
وقت گذر زکوچه برده فروشها
یادم نمیرود به خدا انکسار تو
دیدم به کف گرفته زنی سنگ روی بام
با کینهای عجیب کشد انتظار تو
معلوم شد زخندهٔ رجّالههای شهر
او شرط بسته با همه روی شکار تو
وقت نزول راس تو یادم نمی رود
سر وانمو زخم رخ داغدارتو
جایی ولی بهسختی شام بلا نبود
تیر نگاه وغیرت زخمیّ یار تو
بزم یزید و تشت طلا چوب خیزران
بوی شراب و لعل لب مشک بار تو؟!!
ما را در آن میان به تماشا گذاشتند
خون می چکید از نگه بی قرار تو
حالا که گریه کردنمان بی کتک شده
خالی است جای شاخه گل نوبهار تو
برخیز و فکر موی سپید رباب کن
گم کرده او دوباره تن شیر خوار تو
#قاسم_نعمتی
#اربعین
من اگر اینجا رسیدم میهمان زینبم
تا ابد مدیون لطف بیکران زینبنم
واجب التعظیم باشد دختر شیر خدا
مثل خیل انبیا از خادمان زینبم
ناله صوت الحزین او به گوش من رسید
با حسین جان گفتن خود همزبان زینبم
راه را با اشک چشمم آب و جارو میکنم
دست بر سینه غلام آستان زینبم
روز محشر در کنار حاج قاسم ها بگو
خاک پایش نه غلام دوستان زینبم
ذوالفقار خطبه هایش بوی حیدر میدهد
واله و سرگشته از فن بیان زینبم
در طواف محمل خود هیجده خورشید داشت
در چهل منزل به فکر آسمان زینبم
راه را واکن ابوفاضل که زینب آمده
روضه خوان شوکت و قد کمان زینبم
حضرت پرده نشین برگشته از بزم شراب
این چهل منزل فقط در فکر جان زینبم
درمیان دختران جای رقیه خالی است
در عزای روضه خوانِ کاروان زینبم
#قاسم_نعمتی
#اربعین
مثنوی اربعین(دشتی)
کربلا تعظیم کن ، پیرِ قبیله می رسد
کوچه وا کن با ادب ، دارد عقیله می رسد
کیست این خانم علمدارِ سپاهِ اربعین
شاه بانو، دخترِ آقا امیرالمومنین
شرم دارد از تماشایِ جمالش آفتاب
شد یکی از گریه کن هایِ کلاسِ او رباب
هرنفس هر محملی یک منبرِ روضه شده
پینه های دستِ زینب ،آخرِ روضه شده
گریه آزاد است هرمنزل چه شوروحالی است
روضه خوانها دورِ هم ،جایِ رقیه خالی است
زینبِ امروز ، با روزِ دهم، ... تغییر کرد
این چهل روزِاسارت، عمه جان راپیر کرد
بارها وبارها رأسِ بریده گریه کرد
بر گرفتاریِ این ، قامت خمیده گریه کرد
سنگ هایِ بی ادب سنگِ صبورش را شکست
چشمهایِ کوچه بازاری، غرورش راشکست
چشمهایِ کوچه بازاری جسارت می کند
هرچه می بینند با لبخند قیمت می کند!!!!
هرکس و ناکس کنارِ ناقه، پایش واشده
بابنیِ الزّهرا شبیهِ خارجی ها تا شده
بچه ها را، با کمربندِ زِرِه ،می زد سنان
گیسوانت را به یک شاخه گِرِه می زد سنان
نیزه دارت از سرِ شب تا طلوعِ صبح ،مست
روی صندوقهای حملِ سر، حرامی می نشست
بسکه شد نیزه به نیزه حنجرت پاشیده شد
در میانِ پنجه ها مویت بهم تابیده شد
بدترین جایِ سفر شد مجلسِ ابن زیاد
تا که دادِ او درآید پا به روی سر نهاد
هرکجا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد
بی صدا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد
کوچه ها ام المصائب صبرکرد و صبرکرد
شام را ام المصائب صبر کرد و صبرکرد
حضرت پرده نشین را عاشقی ، آواره کرد
مثلِ مادر چادرش را تازیانه پاره کرد
برسیاهی های چادر جای پا افتاده است
از فشار گریه دیگر از صدا افتاده است
درد ِ غیرت بر دل ِ هفت آسمان افتاده است
نام زینب بر زبان ِ این و آن افتاده است
چادری که روی آن روح الامین حساس بود
با وقار فاطمی اش ، کعبهٔ عباس بود
بر سر بازار زیر پای ِ مردم گیر کرد
کوچه های شام اهل بیت را تحقیر کرد
باید از این روضه صدها بار مُردُ زنده شد
با چه دستی روز غارت گوشواره کنده شد
#قاسم_نعمتی