المنة لله که در میکده باز است
برخیز که نوشیدن این باده مجاز است
می نام علی که بی وضو حرام است
جام علی میِ علی الدوام است
باده بده ایامم به کام است
عاشقانه جان جانان میرسند
خاک پای شاه مردان میرسند
یا علی و یاهو گویان میرسند
اندک اندک جمع مستان میرسند
علی علی مولانا علی
****
عشق علی و آل علی عین نماز است
کوته نتوان خواند که این قصه دراز است
ای شاه نجف سِر طواف کعبه
راه نجف جاده ی صاف کعبه
آمدی از سمت شکاف کعبه
در هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز کویت برندارم روز و شب
زآن شبی که وعده کردی روز بعد
روز و شب را میشمارم روز و شب
علی علی مولانا علی
هر طایفه با قومی خویشی و نسب دارد
من با غم عشق تو خویشی و نسب دارم
یا علی یا علی
🔹جدید
🔸شور
#حضرت_علی
#سید_مهدی_حسینی
ولادت حضرت علی 1403
برم الهی قربون نجف
همش بباره بارون نجف
بگم جلوی ایوون نجف
ذوالکرم علی تاج سرم علی
بزرگترم علی / مولا دنیا
دنیاشه جهنم بازم میمونی نگارم
از صمیم قلبم بِت میگم دوسِت دارم
محور زمین و زمان علی
حیدرِ دوران علی
شیر دلیران علی
علی علی مولا علی
منشأ خورشید تابان علی
کاتب قرآن علی
فاتح میدان علی
علی علی مولا علی
****
چقدر قشنگه شبهای نجف
یه چیز دیگه است خرمای نجف
جونم فدای آقای نجف
ایلیا علی گره گشا علی
شیر خدا علی / اعلا آقا
ای همه قرارم با تو خوبه روزگارم
از صمیم قلبم بِت میگم دوسِت دارم
دلبری قند مکرر علی
جناب حیدر علی
صاحب قنبر علی
علی علی مولا علی
میخونم تا دم آخر علی
سر علی سرور علی
از همه بهتر علی
علی علی مولا علی
🔹جدید
🔸شور
#حضرت_علی
#وحید_شکری
هفتگی؛ اسفند 1403
منتقم خون خدا می آید
با کاروان شهدا می آید
شخص معین الضعفا می آید
نزدیکه انقلاب مهدی
علی اکبر در رکاب مهدی
سرداره مظفره معلومه دلاوره
پرچمدار منتقم عباس ابن حیدره
پیمان با خدای خود بسته صاحب الزمان
شمشیر علی توی دست صاحب الزمان
یا لثارات الحسین عجل الله
انتقام علی شروع میشه
اول از اولی شروع میشه
دومی سومی برون از خاک
با نگاه ولی شروع میشه
صوت یا مرتضی که می آید
قاتل محسنین رو باید زد
کل دنیا صداش میپیچه
سیلی محکمی که خواهد زد
اللهم عجل لولیک الفرج
****
آهای ابنا بشر آماده
تیغ به دستان قمر آماده
سیصد و سیزده نفر آماده
عیسی در لشکر امامه
قاسم سرلشکر امامه
غرب و شرغ عالمو میره صاحب الزمان
بر چشم ستمگران تیره صاحب الزمان
با قدرت هیمنه ی یهودو برهم میزنه
مولا بر قبور در بقیع پرچم میزنه
یا لثارات الحسین عجل الله
میرود با لوای ثارالله
سراغ قاتلای ثارالله
انتقام حسینو میگیره
شادی بچه های ثارالله
چه شکوهی عجب کراماتی
اولِ صف عجب علاماتی
کنار پرچم لثاراته
پرچم یا رقیه مولاتی
🔹جدید
🔸شور
🔻پیشنهاد دانلود
#امام_زمان
#وحید_شکری
هفتگی؛ اسفند 1403
بهار دل شده خزون
دردامو از چشام بخون
من اومدم یه بار دیگه
پا سفره ی ماه رمضون
تو گیر و دار زندگیم
عادی شده برام خطا
با این همه رو سیاهی
بازم به من گفتی بیا
ای خالق بنده نواز
میخوام که از تو دور نشم
خیلی داره دیر میشه ها
یه کاری کن عوض بشم
ببین دارم داد میزنم
گناه منو بیچاره کرد
تو صحرای هوای نفس
دل منو آواره کرد
ای که تویی به هر زمان
قرار قلب بی قرار
گناه این بندتو باز
به پای نادونیش بذار
به زیر بار معصیت
قد کمون اومدم خدا
به محضرت یه بار دیگه
پشیمون اومدم خدا
ببین پا سفره ی دعا
اشکای این سینه زنو
میگه میون گریه هاش
ببخش منو ببخش منو
ای خالق آلاله ها
منو یه شب ببر حرم
از در خونه ی حسین
کجا رو دارم که برم
آی عاشقا مثل شما
این همه ی حرف منه
فقط امید ما همین
گریه و سینه زدنه
مرثیه خونی کارمه
مثل تموم عالمین
میون گریه هی میگم
حسین حسین حسین حسین
آقا شنیدم که یه روز
خون به دل شما شده
میون گودال بلا
سر از تنت جدا شده
آقا شنیدم سرتو
به روی نیزه ها زدن
با کعب نی نامحرما
به تن بچه ها زدن
بین زمین و آسمون
با اشک جاری از دو عین
یه مادری ناله میزد
غریب مادر ای حسین
🔹آرشیو
🌙مناجات؛ استقبال از رمضان
#مناجات_با_خدا
#حاج_محمود_کریمی
شب 1 ماه رمضان 1403
می رود سمت مسجد کوفه
با دلی خسته از زمانۀ خود
خسته از کوفيان و بی دردی
غرق اندوه بی کرانۀ خود
می رسد با دل پر آشوبش
مرد غربت ، انيس سجاده
همدم چشمهای بارانيش
می شود چشم خيس سجاده
*دیگه آخرین قدمهایی که داره بر میداره .. آخرین شبی که مناجاتِ علی رو نخل ها میشنوند .. آخرین شبی که اذانِ علی رو مسجد کوفه میشنوه .. شبِ رسیدنِ به آرزوی سی سالۀ علیِ .. شبِ راحت شدن از درد و غم و جدایی و فراق ..*
گريه های شبانۀ او را
گونهی خيس ماه می داند
شرح سی سال بی کسی اش را
دل بی تاب چاه می داند
آخرین حرفهاشو به چاه زد .. سی سال کسی نبود دردِ دلِ علی رو بشنوه ..
میرود سمت مسجد کوفه
تا که با عشق بی حساب شود
می رود تا محاسن خورشيد
بين محراب خون خضاب شود
سی سال گریه کردی و ناله زدی .. سی سال تنهایی سر تو چاه بردی و ناله زدی .. تنهایی سخته گریه کردن .. ممنونتیم ما رو دوباره جمع کردی اجازه دادی تو روضه بیاییم .. ممنونم این گریه ها رو از ما نگرفتی ..
می رود تا که مستجاب شود
ندبه های شبانه اش حالا
می رود تا خدای خوبيها
مرتضی را بگيرد از دنيا
بين محراب اشک و دلتنگی
موسم آخرين سجود آمد
ناگهان مثل صاعقه، تيغی
بر سر آسمان فرود آمد
*همه میگفتن نزن .. محراب میگفت نزن .. مسجد و مناره میگفت نزن .. اذان میگفت نزن اقامه میگفت نزن .. اما یه نفر تو این عالم میگفت بزن ، اونم خودِ علی بود .. میگفت بزن راحتم کن ..*
سجدۀ تيغ و ابروي خورشيد
باز شق القمر شده انگار
بين محراب فرق کعبه شکافت
شب مولا سحر شده انگار
شوق پرواز بال و پر می زد
در تپش های چشم کم سویی
آمد از آسمان به دنبالش
بيقرار شکسته پهلویی
*نگاه کرد دید فاطمه اومده، پیغمبر اومده .. بچه هاش بالاسرش دارن گریه میکنن .. محراب غرقِ خونِ .. امام مجتبی یه جوری گریه میکرد پسرِ ۳۷ سالهس .. پسرِ بزرگِ باباست .. یه نگاه کرد دید فرق شکافته بابا غرقِ خونِ .. این زخم با زخمهای همیشه فرق داره این لحظه با همۀ لحظه ها فرق داره .. اینجا به جا اینکه پسر پدر رو آرام کنه امیرالمومنین دید الانه که امام حسن قالب تهی کنه .. صدا زد پسرم آروم باش بابا من از این ضربه ها زیاد خوردم .. من از این شمشیرا زیاد خوردم .. بابا آروم باش گریه نکن، حسینم داره تورو نگاه میکنه .. تو پسرِ بزرگِ منی .. من کنارِ محراب میشینم تو نماز رو ادامه بده مردم از نماز نمونن .. درد رو به جان خرید اما به امام مجتبی فرمود به خاطرِ من نمازِ صبحِ مردم از بین نره .. نماز رو ادامه بده .. (حیفم میاد این چند بند رو نخونم ..)
در کنار غروب چشمانش
آه سعی طبيب بي معناست
سالها بی قرار رفتن بود
بعد زهرا شکيب بی معناست
راوی سالها پريشانی ست
گيسویی که چنين سپيد شده
در دل کوچههای دلتنگی
سالها پيش از اين شهيد شده
تو جنگِ صفین به عمار فرمود به همۀ لشگر بگو خضاب کنن برا بالا بردنِ روحیه لشگر همه حنا بستن و خضاب کردن فقط خودِ امیرالمومنین خضاب نکرد .. عمار میگه سوال کردم یا امیرالمومنین چرا خضاب نکردی؟! سرِ مبارکش رو انداخت پایین، یه دست به محاسنش کشید تو چرا می پرسی ؟! .. تو که میدونی من عزادارِ فاطمهام .. تو که میدونی من بعد از فاطمه عزادارم .. تو که میدونی دیگه لباسِ نو نپوشیدم، دیگه عطر نزدم .. تو که میدونی من بعد از فاطمه عزادارم .. تو که میدونی من سی ساله عزادارِ در و دیوارم ..
راوی سال ها پریشانیست
گیسویی که چنین سفید شدهست
در دل کوچه های دلتنگی
سال ها پیش ازین شهید شدهست
هرگز از ياد او نخواهد رفت
ادمه 👇👇👇👇👇
*اول کسی که برا این روضه گریه کرده خودِ امیرالمومنینِ .. اول کسی که برا این روضه داد زده خوده علیِ .. (کِی داد زد؟!) همون شبی که بچههاش آستین به دهان گرفته بودن ..*
هرگز از ياد او نخواهد رفت
سورۀ کوثر و در و ديوار
آتش و تازيانه و سيلی
غنچۀ پرپر و در و ديوار
دست او بسته بود اما ديد
گل ياسش به يک اشاره شکست
در هجومی کبود و بی پروا
دست و پهلو و گوشواره شکست
شاعر : يوسف رحيمي
*کاش به جا دستات، چشمات رو بسته بودن .. خدا برا هیچ مردی نیاره ببینه ناموسش بینِ چهل تا نامحرم اسیرِ .. بی جهت نبود تا وقتی شمشیر رو زد گفت راحت شدم .. تا با صورت افتاد تو محراب یه نفس راحت کشید .. ببرمت از مدینه یه جای دیگه، (شبِ احیاست) زیرِ بغل هاشو گرفتن رسیدن مقابلِ در خانه یه نگاه به اطراف چشمایِ بی رمقش رو باز کرد گفت حسنم، حسینم بزارید خودم وارد بشم .. منو با این حال نزارید واردِ خانه نکنید .. نمیخوام منو بچههام تو این حال ببینن .. نمیخوام صدای شیونِ زن و بچه بلند بشه .. دخترام منو اینجوری نبینن .. من طاقت ندارم صدای شیون زن و بچه بلند بشه ..
کربلا .. کربلا ..
کربلا چند جا صدای شیون زن و بچه بلند شد .. یا علی مراقب بودی صدای شیونِ زن و بچه بلند نشه کربلا کجا بودی آقا .. کجا صدا شیونِ زن و بچه بلند شد؟! مقتل میگه یه بار تو وداع علی اکبر .. تاریخ نوشته صدای شیونِ زن و بچه بلند شد .. همه صدا میزدن «إرحَم غُربَتَنا .. » اینجا نوشتن صدای شیون و ضجه بلند شد
یه جا دیگه صدا شیونِ زن و بچه بلند شد .. (الله اکبر ..) اونجایی بود که ابی عبدالله از علقمه برگشت .. دیدن کمرِ بابا خمیده .. وقتی عمودِ خیمهی عمو رو زمین گذاشت .. زن ها ضجه میزدن ..
یه جا دیگهم صدا شیون و ضجه بلند شد .. کجا؟! وقتی از داخل خیمه نگاه کردن دیدن بابا شیرخواره رو، رو دست گرفت .. دیدن داره التماس میکنه .. «إِنْ لَمْ تَرْحَمُوني فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ» .. صدای ضجه و شیون بلند شد .. (سه ماه دیگه محرمِ، رزق محرم و اربعینتُ امشب بگیر ..) ما بدونِ گریه برا حسین میمیریم .. اما یه جا رو من سراغ دارم که صدای ضجه با همه جا فرق داشت .. صدای شیون با همیشه فرق داشت .. این سه جا که برات گفتم وداعِ علی اکبر و برگشتِ از علقمه و بالابردنِ شیرخواره رو دست؛ این سه جا ابی عبدالله زنده بود .. باز زن و بچه خیالشون راحت بود حسین هست .. اما غروبِ عاشورا وقتی اومدن دورِ زین العابدین .. عمه میگه چه کنم، بچه ها رو دارن میزنن، همه چادرا سوخته .. دامن ها سوخته .. همه رو دارن تازیانه میزنن .. اینجا بود زین العابدین فرمود عَلَیکُنَّ بِالفرار .. عمه بگو همه فرار کنن .. لااله الا الله .. آخ بمیرم .. مقتلِ مُقَرَّم میگه اینحا بود بچه ها تو گرد و غبار سراسیمه و مضطرب نمیدونستن کجا برن .. همه سیلی خورده و تازیانه خورده .. یه مرتبه بین دود و آتیش و غبار یه چیزی دیدن .. دیدن زره باباشونِ .. خوشحال شدن رفتن طرف زره .. گفتن بابامون اومده .. یه مرتبه دیدن زره بابا تنِ کسی دیگهست .. با تازیانه افتاد به جانِ بچهها .. نزن .. بابامون کجاست این لباسِ بابایِ منه .. ای حسین ..
#متن_روضه_شب_نوزدهم_رمضان_
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،،
مدیریت کانال:شعبانپور
@Noferesti1
─⊱✾♡✾⊰─
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
@Asheghane_hazrat_zeynab
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼
@kianatv
─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─