eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
25.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
956 ویدیو
595 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
Shab 24 Ramazan 1403 Bazri [Mohjat_Net].mp3
4.46M
خوان جود و رحمتش را میزبان انداخته سفره را از بی کران تا بی کران انداخته دعوتم در میهمانی لیک دستم بسته است نفس بد بر دور دستم ریسمان انداخته شرح من شرح کسی باشد که از نادانی اش توبه اش را پشت گوشش هر زمان انداخته با که گویم از خطایم هیچکس بویی نبرد بسکه پرده بر گناهم غیب دان انداخته مِن و مِن کردن نشان از بازگشت کودک است این زبانم را خجالت از بیان انداخته شرم از حق جای خود اما بغل وا کردنش شوق توبه در دل پیر و جوان انداخته شب نشینان شادمان باشید چون شاه نجف کیسه بر دوشش به عشق سائلان انداخته ساقی من آن یداللّهیست که بر مرقدش دست زهرا طرح انگورِ جنان انداخته كل شي هالك باقیست مولانا علی سر به سجده محضرش هفت آسمان انداخته تا ابد پرسه فقط دور سرایش میزنم بسکه بی منت برایم استخوان انداخته یاد عشاق امیرالمومنین وقت سحر دانه ی تسبیح را صاحب زمان انداخته سفره ی افطار شد پهن و لب خشک حسین از غذا خوردن مرا وقت اذان انداخته صوت تسبیحش چه شد دیگر نمی آید به گوش از صدا آخر گلویش را سنان انداخته خواهرش بی تاب شد تا دید بر انگشترش وقت غارت گوشه چشمی ساربان انداخته چوب دست بی حیا بر جای لب های نبی آنقدر کوبید رد خیزران انداخته شعر: محمد جواد شیرازی 1403 .
4_5773761399717106693.mp3
12.05M
وقت خوش دعا شده دست مرا بگیر ۱۴۰۳ وقت خوش دعا شده ، دست مرا بگیر درهای خیر وا شده دست مرا بگیر کرده جواب ، هر کس و ناکس مرا خدا این درد بی دوا شده ، دست مرا بگیر این التماس هام به جایی نمی رسد بی رنگ این حنا شده ، دست مرا بگیر مثل قدیم از تو خجالت نمی کشم این بنده بی حیا شده ، دست مرا بگیر قربانی گناه شد اخلاص سابقم قلبم پر از ریا شده ، دست مرا بگیر بی آبرویی ام علنی شد ، نشانه اش دوری کربلا شده ، دست مرا بگیر جان همان که با لب تشنه دم غروب سر از تنش جدا شده ، دست مرا بگیر ✍ .
. وداع با ماه مبارک رمضان ۱۴۰۳ 🍁بند اول ای ماه غفران خدا ای ماه عفو بنده ها ای رمضان شهرالدعا الوداع الوداع الوداع ای سفره ی افطاریا ای لحظاته ربنا دارم میشم از تو جدا الوداع الوداع الوداع ای ماه جانان الوداع بهار قرآن الوداع دریای رحمت الوداع شهرالضیافت الوداع 🍁بند دوم ای سوز و اشک و ناله ها ای بهترینه لحظه ها شب های قدر مرتضی الوداع الوداع الوداع جوشن کبیر،قرآن به سر ای روضه بر شق القمر ای گریه تا وقت سحر الوداع الوداع الوداع ای مونس جان الوداع ماه کریمان الوداع دریای رحمت الوداع شهرالضیافت الوداع ۱۴۰۳/۰۱/۱۹ ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی 👇
. در وادی محبت *دربند زینبم من شادم دراین حوالی*چون عبد زینبم من آب روان بنوشم*گویم به آه سوزان دوست دارم حسین جان*فدات بشم حسین جان يا ربي يا الهي من بندة تو هستم * عهدِ تو را شكستم پروندة سياهم * مانده به روي دستم عبدِ فراري ات را * دلخون نمي كني تو از خانه ات را گدا را * بيرون نمي كني تو يا ربي يا الهي دل با صفا نكردم * از تو حيا نكردم بر توبه نامة خود * اصلاً وفا نكردم شرمنده ام نبردي * هر گز تو آبرويم تازه اجازه دادي * با تو سخن بگويم يا ربي يا الهي پيش تو سر بزيرم * حُبِّ تو در ضميرم آيا شود كه روزي * از عشق تو بميرم ممنوم از عطايت * آیا دهی لياقت؟ بار دگر ببينم * اين سفرة ضيافت يا ربي يا الهي آنان که در بهشتند * خاک مرا سرشتند بر صورتم از اول *نام علی نوشتند من مست گريه هستم * اشكم شده شرابم زهرا گرفته دستم * عبد ابوترابم يا ربي يا الهي دل شد حريم جانان * هر دم شدم پريشان عقده ز دل گشودم * ناله زدم حسين جان كلب حريم عشقم * شيداي عالمينم عالم همه بدانند * ديوانة حسينم آب روان بنوشم گویم به آه سوزان دوست دارم حسین جان آهسته تر برادر *شانه زنم به مویت این لحظه های آخر *بوسه زنم گلویت من پای گیسوانت *گیسو سپید کردم اذنم دهی به میدان*دورِ سرت بگردم گویم به چشم خونبار*دیدی شدم گرفتار حسین خدانگهدار سرمست وصل یاری*پا بر دلم گذاری دشمن گرفته دورم *مارا به که سپاری آئینه ام مبادا *در زیر پا بیفتی باضربِ نیزه داری *تو از صدا بیفتی بی اکبر و علمدار *کارم کشد به بازار حسین خدانگهدار .
. دیدی رمضان رفته و پر باز نکردم ماه تو گذشت عاشقی آغاز نکردم من پست غلامی تو احراز نکردم تا خیمه گَهِ سبز تو پرواز نکردم ساقی بده جامی که تو را درک نکردم شاید که دگر میکده را درک نکردم من لایق مهمانی ات ای یار نبودم من قابل الطاف تو ای یار نبودم بودم به حضور تو و انگار نبودم در محضر تو بودم و ای یار نبودم من بار دگر خسته و تنها شدم ای وای شرمنده ی تو یوسف زهرا شدم ای وای شبهای مناجات و دعا رفت ز دستم فیض سحرِ ذکر خدا رفت ز دست یک ماه نه یک عمر صفا رفت ز دستم هم سفرگی با شهدا رفت ز دستم جا مانده ترین رهرو این جاده منم من از پا و نفس بین ره افتاده منم من راضی شو ز من گرچه گنه کار و حقیرم بنگر به اَجِرناییِ احسانِ مجیرم بیمار گناهم چه کنم غافلم ای دوست بنما تو به در که عرفه شاملم ای دوست من جز تو کسی را گل زهرا نَسِتایَم شکرانه به جا آورم از این که گدایم با عشق تو میسوزم و میسازم و آیم تا آنکه زنی در حرمت قفل به پایم بر ما که فقیرانِ رهِ تزکیه هستیم عیدی بده ما مستحق فطریه هستیم ای آنکه تو صاحب به زمین و به زمانی هستی به کنار همه و باز نهانی فرزند رضا ضامن عشاق جهانی ای کاش نمازی به صف فطر بخوانی هرکس که از او قلب تو دلدار رضا شد داریم یقین روزیِ او کرب و بلا شد یادش بخیر لحظه ی افطار تشنگی نام حسین گفتنِ ما التزام شد دست ادب به سینه نهادم به سوی او اشکم روانم و ذکر لبم السلام شد وای از دمی که خنده ی کوفی جماعتان بر زخم بی شمار تنش التیام شد هرکس به نوبه ی خودش از او بها گرفت وقتی میان قتلگهش ازدحام شد وداع با ماه رمضان
. ✍ دیدی رمضان رفته و پر باز نکردم تا خیمه گهِ سبز تو پرواز نکردم ماه تو گذشت عاشقی آغاز نکردم من پُست غلامیِ تو احراز نکردم ساقی بده جامی که تو را درک نکردم شاید که دگر میکده را درک نکردم من لایق مهمانی ات ای یار نبودم من قابل الطاف تو ای یار نبودم بودم به حضور تو و انگار نبودم در محضر تو بودم و انگار نبودم من بار دگر خسته و تنها شدم ای وای شرمنده ی تو یوسف زهرا شدم ای وای شب های مناجات و دعا رفت ز دستم فیض سحر ذکر خدا رفت ز دستم یک ماه نه یک عمر صفا رفت ز دستم همسفرگیِ با شهدا رفت ز دستم جامانده ترین رهروِ این جاده منم من از پا و نفس بین ره افتاده منم من افسوس که رفته ز کفم حاصلم ای دوست آلوده نمودم به چه سرعت دلم ای دوست بیمار گناهم چه کنم غافلم ای دوست بنما تو به درک عرفه شاملم ای دوست راضی شو ز من گرچه گنهکار و حقیرم بنگر به «أجِرنا» پیِ احسان مجیرم من جز تو کسی را گل زهرا نستایم شکرانه به جا آورم از این که گدایم با عشق تو می سوزم و می سازم و آیم تا آنکه زنی در حرمت قفل به پایم بگذار سحرها به قنوت تو بمانم مثل تو سحر ناله ی العفو بخوانم شب های زیارت ز دل خسته دلان رفت هم ناله شدن با نفس سینه زنان رفت گریه ز غم قافله ی اهل جنان رفت تا اینکه براتی ز تو گیریم زمان رفت هرکس که از او قلب تو دلدار رضا شد داریم یقین روزیِ او کرب و بلا شد دست کرمت گر ز کسی دست نگیرد بیچاره شود زار و گنهکار بمیرد خوش بخت هر آنکه دلت او را بپذیرد از لوث گنه پاک شده عید بگیرد بر ما که فقیران ره تزکیه هستیم عیدی بده ما مستحق فطریه هستیم ای آن که تو صاحب به زمین و به زمانی هستی به کنار همه و باز نهانی فرزند رضا ضامن عشاق جهانی ای کاش نمازی به صف فطر بخوانی تا آنکه به دست دل تو دل بسپاریم سر بر قدمت یوسف زهرا بگذاریم .
مناجات - سفره دارد جمع می گردد, گدا را عفو کن.mp3
4.51M
‌. مناجات با خدا سفره دارد جمع می گردد، گدا را عفو کن باز هم خوبی کن و این مبتلا را عفو کن دیگر از این توبه ها دارم خجالت می کشم یا رب این شرمنده غرق خطا را عفو کن بر در این خانه من بهر امیدی آمدم پس، نگیر از من تو این حال و هوا را، عفو کن دست خالی آمدم، با دست خالی می روم یا کریم این روسیاهِ بی نوا را عفو کن پیش مردم آبروی بنده ات را حفظ کن خوب و بد، در هم بخر، ای یار، ما را عفو کن جان آقای خراسان، جان سلطان غریب هم وطن های علی، موسی الرضا را عفو کن من گنهکار و تویی غفار، یا رب الحسین جان اربابم بیا این بنده ها را عفو کن بوده ام این روزها مصداق فابک للحسین گریه کن های غم کرببلا را عفو کن جان آن که دست و پا می زد میان قتلگاه حُرّ توبه کرده ی بی ادعا را عفو کن
اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم و لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ  چرا من باورم نمیشه که هر کی تو رو داره بسشه به جای تو دارم جای دیگه میرم نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ اگه بندگی هم بلد نباشم که بلد نیستم اما تا آخر عمر ، تو رو اینجوری می‌دونم نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ تو می‌تونستی وقتی دارم دنبال گناه میرم ، یه جوری زمین گیرم کنی ، که نرم اما گفتی بزار بره ببینم آخرش چه میکنه... آخرش اومدم بگم بهتر از تو پیدا نکردم ... آخرش اومدم بگم نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ... أَنتَ نِعمَ الرَّب کُنتُ بِئسَ العَبد أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ دیگه حتی روم نمیشه استغفار کنم شب جمعه آخر ماه ذیقعده هم است راوی به امام جواد نامه نوشت آقا جان یه چیزی یادم بده که وقتی به زبانم جاری کردم ثمره‌اش معیّت با شما باشه فی الدنیا والآخره امام جواد هم توی نامه‌اش نوشت دو تا نسخه بهش داد فرمود زیاد تلاوت کن سوره قدر رو دومین نسخه‌اش همینه رَطِّبْ شَفَتَیک َ بِالإستِغفار یعنی لب‌هات رو همیشه معطر کن نذار خشک بمونه همیشه با استغفار ، لب‌هات باز و بسته بشه هان مهمان امام جوادی‌ها آقازاده امام رضا... ببین می‌تونی ماه ذیقعده ات رو به امضا برسونی یا نه أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ یعنی میشه ما رو کنار خودت نگه داری.. الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرَام مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ نوشت به آقازاده‌اش شنیدم نگهبانان و حاجبان تو تو را از دروازه‌ای عبور می‌دهند که کمتر در دسترس مردم باشی... جوادم مسیرت رو تغییر بده بزار بیشتر مردم ازت بهره ببرند امشب ببین می‌تونی در مسیر نظر امام جواد قرار بگیری يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ صلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَىٰ سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَىٰ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّة به این مولود مبارکی که وقتی به دنیا اومد، امام رضا فرمود مولودی با برکت‌تر از جوادم در اسلام به دنیا نیومده... قنداقه اش رو روی دست گرفت هی می‌بوسید هی می‌بویید هی می‌گفت بابی انت و امی به علی بن موسی الرضا و به جگر گوشش جوادالائمه الهی العفو.... کار نداری باهاش؟! الهی العفو.... ای خدا خسته شدم ، رنج و مشقت کافی است.... خسته شدی از خودت یا نه ...اهل عصیان شده را ، جرم و جنایت کافی است عمر بی حاصل من ، غیر زیان کاری نیست غرق عصیان شده ام این همه خفت کافی است بنده ای سر به هوایم ، ادبم کن که دگر لذت از معصیت و ترک عقابت کافی است قبل از آنی که پشیمان بشوم پاکم کن ور نه بر سوختنم شرم و خجالت کافی است رجب و نیمه ی شعبان ، رمضان رفته و ما باز در بند گناهیم ، اسارت کافی است باید آماده شوم چون عرفه نزدیک است... جامونده ها حاجی‌ها بار سفرشون را بستند کربلایی‌ها دونه دونه‌شون دارن میگند رفیق عرفه کربلاییم ما چه خاکی به سر کنیم باید آماده شوم چون عرفه نزدیک است بهر زائر شدنم ، شوق زیارت کافی است حاجتم را تو أدا کن که مرا از دنیا عرفه ، کرب و بلا ، روضه ، شهادت کافی است گرچه آلوده شدم ، راه نجاتم حرم است من مسلمان حسینم ، عرفاتم حرم است حالا که من ، از حرم دورم درمونم صبره ، آخه مجبورم یه سلام میدم با حسرت طرف کربلا آرزوم اینه بمیرم عرفه کربلا... غم کربلا منو میکشه دل من فقط تو حرم خوشه لبیک یا حسین..... نه نه اینجوری لبیک میگی اگه دلتنگ حسینی... لبیک یا حسین..... بری کربلا چه خبره... خیلی ساده و روون قدیمی‌ها که راه کربلا بسته بود اینجوری می‌گفتند می روم بینم در کجا زینب شکوه از شمر بی حیا میکرد... او می دوید و من می دویدم او سوی مقتل ، من سوی قاتل خوب نیست معطل کنی فاطمه رو او می برید و .... فَذُبِحَ مِنَ القَفا.... آخ بدن رو برگردوند حسین.... به یاد همه ی شهدامون امام راحلمون تا قیامت گریه کنی بازم کمه از کربلا تا خرابه ،چهل منزل قدیمی‌ها می‌گفتند فاصله بود بچه هاش که ندیدند چه جوری سر بابا رو بریدند امان نازدانه توی آخرین منزل ، هی می‌پرسید یا أبه مَنِ الَّذِی قَطَعَ وَرِیدَک اونقدر زینب خجالت کشید آخه به دختر سه چهار ساله چه جوری بگه که سر از بدنش چجوری جدا شده... اونجا دختر سوال کرد مَنِ الَّذِی قَطَعَ وَرِیدَک
. گریه کردن های بی طاعت به درد من نخورد کوله بار جرم و معصیت به درد من نخورد پشت گوش انداختم هر آنچه را گفتی نکن این زرنگی نیست که! غفلت به درد من نخورد ای خدا بعضی رفاقت ها عذابم می دهد ازدیاد غیبت و تهمت به درد من نخورد این زبان نیشدار، آتش به اعمالم زده لال باید می شدم، صحبت به درد من نخورد تو مرا پوشاندی و زیبا به چشمت آمدم آنهمه پوشاک پُر قیمت به درد من نخورد راهِ کج رفتم ولی خوردم به جایی آشنا آخرش جز پرچم هیئت به درد من نخورد قطره اشکی ریختم جایش مرا زهرا خرید شد تباه عمرم، جز این ساعت به درد من نخورد کربلا! من از ضریحت بوسه ای میخواستم بیقراری ام در این غربت به درد من نخورد! من فدای دختری که عمه اش را هم زدند گفت آن معجر که شد غارت به درد من نخورد بین شام افتاد و دستْ انداختند او را همه گفت بابا: پای بی قوّت به درد من نخورد باز امشب خواب دیدم که بغل کردی مرا پیکرت کو! آنهمه حسرت به درد من نخورد ✍ .
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ تو دیگه روتو از ما برنگردون إِذَا نَاجَيْتُكَ چرا؟ آخه فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ ما همون عبد فراری در خانه‌ی خودتیم، امروز به سوی تو داریم فرار میکنیم مگه تو قرآن نفرمودی فَفِرّوا إلَی اللّه بنده‌ی فراریت اومده در خونت وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ چجوری اومدم؟ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكِيناً لَكَ مُتَضَرِّعاً إِلَيْكَ دارم ضجّه میزنم در خونت، دست خالی اومدم، اما رَاجِياً لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي هرگز از تو نا امید نیستم با امید تمام اومدم در خونه ات، مثل حُر که از وسط لشکر دشمن فاصله گرفت منم از وسط منجلاب گناه میام به سمت تو، توام دیگه روتو از ما برنگردون دست گداییمون رو بالا بیاریم خدایا به این دلهایی که تا خبردار شدن حر محاصرشون کرده شکست، چقدر ترسیدن به دل زینب کبری، به ناله‌ها و نگرانی بچه‌های اباعبدالله تو را میخوانیم الهی العفو... الهی العفو... الهی العفو.. مرحبا به شما ع ادارات ابی‌عبدلله اینها رو مقدمه قرار میدیم برای آشتی با خدا اومد پیش عمرسعد گفت امیر نکنه میخوای با حسین بجنگی؟ به ما گفتند فقط محاصرش کن گفت حر چی داری میگی کار از محاصره گذشته با او میخوام جنگی کنم که سرها از بدن جدا بشه، اعضا وجوارحش رو قطعه قطعه کنیم تازه فهمید کجا ایستاده خوشبحال اونا که وسط روضه‌ی اباعبدالله بفهمن کجا هستن آیا با امامند یا نقطه مقابل امام؟ بدنش شروع کرد به لرزیدند همینجا یه گریز بزنم، تو فقط شنیدی میخواند حسین رو «مُقَطَّعُ الاَعضاء» کنند بدنت شروع کرد به لرزیدن پس ببین اون دختری که دید بدن بابا ، ارباً ارباست، اون خواهری که دید ابی‌عبدلله دیگه قابل شناسایی نیست چه حالی پیدا کرد نه عبا داره نه عمامه داره نه لباس داره نه دست داره نه انگشت داره هان ساکت نباش ناله‌هات دیگه باید عاشورایی باشه به بهانه‌ی آب دادن به مرکبش از لشکر جدا شد حُر ، همینجا من ازت یه سوال دارم چجوریه که آب به روی مرکب‌هاتون بازه اما همین آب فرات به رو ابی‌عبدلله وزن و بچش بسته هست ننگ برتو ای فرات حرکت کرد، اومد سمت اباعبدلله بدنش داره میلرزه فرماندهی که زبانزد خاص و عامه دو دستش رو روی سرش گذاشت، بعضیها نوشتند چکمه‌های جنگیش رو هم حمایل گردنش کرد، که دلالت بر ذلت او میکنه هنوز به ابی‌عبدلله نرسیده بود شروع کرده مناجات کردند اللَّهُمَّ إِلَیْکَ أَنَبْتُ فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِیَائِک خدایا منو بخر من بودم که دل ابی‌عبدلله و زن و بچش رو ترسوندم من بودم که دل اینا رو لرزوندم... بعد رسید محضر ابی‌عبدلله گفت هَلْ لِی مِنْ تَوْبَةٍ امام بی معطلی فرمود نَعَمْ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْکَ إرْفَعْ رَأسَک خدا توبه‌ات روقبول کرده پیاده شو از خجالت پیاده نشد آقاجان اجازه بده هنوز عرق توبه‌ام خشک نشده خونم رو تقدیمت کنم آمد وسط لشکر، خطبه خواند، موعظه کرد فایده نداشت؛ تیر بارونش کردند برگشت نزد ابی‌عبدلله، حضرت فرمود إنْزِل من اینجوری میفهمم. شاید امام به او میخواست بگه، خسته شدی قدری استراحت کن بازم پیاده نشد تا خونم رو در راهت ندم رو زمین قرار نمیگیرم وقتی خورد زمین خود ابی‌عبدلله یارانش رو فرستاد الله‌اکبر فرمود برید حُر رو بیارید سمت خیمه‌ها آوردنش سمت خیمه‌ها، تنها شهیدی که سر از تنش جدا نشده حُر هست قربونت برم آقاجان هزینه‌ی همه رو پرداخت کردی حتی نخواست سر تو از تنش جدا بشه فهمیدی چی گفتم؟ آقا اومد بالا سرش اولین کاری که کرد، گردوخاکها رو از سر و روی حُر کنار زد قربونت برم که حتی راضی نشدی گرد و خاک رو صورت اصحاب بشینه أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ اما وقتی خودت رو زمین افتادی، جوری خاک مالیت کردند به همین اکتفا نکردند با لگد به سینه و صورتت زدند بدنت رو برگردوندند اسب بر این بدن تازوندند حسین... =================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
إِلَهِي أَلْبَسَتْنِي الْخَطَايَا ثَوْبَ مَذَلَّتِي وَ جَلَّلَنِي التَّبَاعُدُ مِنْكَ لِبَاسَ مَسْكَنَتِي یعنی خدایا گناه، نا فرمانی ومعصیت، با من کاری کرد که لباس ضلت و خاری به تنم کرد و اون لباس تقوا رو از تنم بیرون کرد وَ أَمَاتَ قَلْبِي عَظِيمُ جِنَايَتِي این گناهان من که در برابر تو جنایت و خیانتِ کاری کرد که باعث شد دل من بمیره حالا احیای این دل مرده به چیه؟ فَأَحْيِهِ بِتَوْبَةٍ مِنْكَ علیه شب چهارمی اومدم توبه کنم مثل حُری که اومد در خانه ابی‌عبدلله توبه کرد یه نسخه‌اش رو هم امام رضا فرمود فرمود اونایی که تو مجلس ما اهل بیت شرکت میکنند لَم يَمُتْ قلبُهُ يَومَ تَموتُ القلوبُ روزی که همه دلها بمیره ، دل این مستمعین و شرکت کنندگان توی مجلس ما نمیمیره دست گداییتون رو بیارید بالا شب رحمته شب مغفرته شب آمرزیده شدن گناهانمونه يَا سَرِيعَ الرِّضا ، اغْفِرْ لِمَنْ لَايَمْلِكُ إِلّا الدُّعاءَ . . من چیزی ندارم در خونه ات بیارم فقط اومدم صدات بزنم با سلاح بُکاء اومدم در خونه ات بالحسین الهی العفو... با همون شور و حالی که نام ابی‌عبدلله رو به زبونت جاری میکنی استغفار کن الهی العفو... حالا که تو مجلس ابی‌عبدلله، اونم شب جمعه، استغفار کردی وجودت طیب و طاهر شد حالا بریم کربلا ببین ابی‌عبدلله چه میکنه فقط کافیه چشمش کسی رو بگیره، اونایی که سالها زیارتش کردند یاریش نکردند، اما شخصیتی مثل حُر که تا ظهر عاشورا، توی جهنمی‌ها و لشکر دشمن به سر میبرد یه لحظه به خودش آمد، چیکار داری میکنی حُر؟ اونایی که نامه نوشته بودند یاریش نکردند اونایی که وعده داده بودند عمل نکردند به وعده‌هاشون حُر نامه ننوشته بود تازه راه رو بر ابی‌عبدلله و زن و بچه‌اش بسته بود همین که فهمید حرف از محاصره گذشته میخوان خون پسر فاطمه رو بریزن از لشکر جدا شد بدنش داره میلرزه به بهانه آب دادن مرکبش خودش رو رسوند محضر ابی‌عبدلله اول اعتراف کرد من همونیم که دل تو و زن و بچه‌ات رو لرزوندم حسین جان تو میدونی ما شب چهارم برا آلودگی خودمون با تو اومدیم میتونیم جای دیگه بریم اما تو دهه یه شب هم برا ما گناهکاراست ماها با گناهانمون دل تو رو آزردیم لیالی قدر به تو قول دادیم آقا اما زیرش زدیم عرفه به تو قول دادیم اما زیرش زدیم تو حرم تو، اربعین به تو قول دادم اما بازم زیرش زدم ممنونم از اینکه چراغا رو خاموش کردید، از این تاریکی استفاده کن کسی نمیشناستت باهاش حرف بزن ▪️تو که بر دشمنان نظر داری ▪️دوستان را کجا کنی محروم همین که حر اعتراف کرد، نوشتند بدنش می‌لرزید، چکمه‌های جنگی رو دور گردنش انداخته بود، فرمانده لشگر اگر چنین کنه اوج ذلتِ خواری‌ها مقداری خودش رو خاک مالی کرد یعنی من دیگه تشخّصی ندارم، سرش رو پایین انداخت، تا گفت هَل لي مِن توبة؟ ابی‌عبدلله اصلا به روش نیاورد فرمود إرفَع رَأسَک... یعنی هرکی در خونه‌ی ما بیاد دیگه سر به زیر نیست آره ولله... حالا که اشکت جاری شد سرت رو بلند کن به نص روایات ما، ابی‌عبدلله از سمت راست عرش داره به تک تکتون نظر میکنه تو هم سرت رو بالا بیار به آقای سربریدن نظر کن ▪️ارباب باوفا منو نگاه کن ▪️از عرش خدا منو صدا کن الان داره برا دونه‌دونتون استغفار میکنه آقاجان ازت ممنونیم هنوز اعتراف نکرده داری برامون استغفار میکنی از پدر مهربانتره از مادر به بچه‌ی شیرخوارش مهربانتره ابی‌عبدلله بغلش کرد اون لرزش حر تو آغوش ابی‌عبدلله از بین رفت بعضیا نوشتن گفت آقاجان اجازه میدی برم سمت خیمه‌ی زینب؟ آخه من اولین کسی ام که دل اونا رو شکستم اجازه بده از اونا حلالیت بطلبم آماده‌اید یا نه؟ آمد بیرون خیمه خاکساری کرد رو خاکها نشست هنوز حرفی نزده بود عقیله بنی هاشم از خیمه صدا زد حُر مادرم ازت راضیه... امشب منو تو هم بگیم یا زهرا شب چهارمی ، از ما راضی شدی یا نه با چه غروری از ابی‌عبدلله جدا شد اومد وسط میدان خطبه خواند توبه‌اش رو تمام کرد یه جمله از خطبه‌اش رو بگم و بنشینم و استفاده کنم صدا زد ای لشکر آبی رو به روی حسین بن علی بستید که قَد یَشْرَبُهُ الْکِلاب و الخَنازیر اینو دیگه ترجمه نمیکنم و قَد یَشْرَبُهُ الیَهود و النَصاری حسین... ==================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
4_5818974992888499218.mp3
10.65M
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ...
1_1137706091.mp3
6.58M
إِلَهِي أَلْبَسَتْنِي الْخَطَايَا ثَوْبَ مَذَلَّتِي وَ جَلَّلَنِي التَّبَاعُدُ مِنْكَ لِبَاسَ مَسْكَنَتِي... ==================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
4_5818974992888499218.mp3
10.65M
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ... ====================
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ تو دیگه روتو از ما برنگردون إِذَا نَاجَيْتُكَ چرا؟ آخه فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ ما همون عبد فراری در خانه‌ی خودتیم، امروز به سوی تو داریم فرار میکنیم مگه تو قرآن نفرمودی فَفِرّوا إلَی اللّه بنده‌ی فراریت اومده در خونت وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ چجوری اومدم؟ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكِيناً لَكَ مُتَضَرِّعاً إِلَيْكَ دارم ضجّه میزنم در خونت، دست خالی اومدم، اما رَاجِياً لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي هرگز از تو نا امید نیستم با امید تمام اومدم در خونه ات، مثل حُر که از وسط لشکر دشمن فاصله گرفت منم از وسط منجلاب گناه میام به سمت تو، توام دیگه روتو از ما برنگردون دست گداییمون رو بالا بیاریم خدایا به این دلهایی که تا خبردار شدن حر محاصرشون کرده شکست، چقدر ترسیدن به دل زینب کبری، به ناله‌ها و نگرانی بچه‌های اباعبدالله تو را میخوانیم الهی العفو... الهی العفو... الهی العفو.. مرحبا به شما ع ادارات ابی‌عبدلله اینها رو مقدمه قرار میدیم برای آشتی با خدا اومد پیش عمرسعد گفت امیر نکنه میخوای با حسین بجنگی؟ به ما گفتند فقط محاصرش کن گفت حر چی داری میگی کار از محاصره گذشته با او میخوام جنگی کنم که سرها از بدن جدا بشه، اعضا وجوارحش رو قطعه قطعه کنیم تازه فهمید کجا ایستاده خوشبحال اونا که وسط روضه‌ی اباعبدالله بفهمن کجا هستن آیا با امامند یا نقطه مقابل امام؟ بدنش شروع کرد به لرزیدند همینجا یه گریز بزنم، تو فقط شنیدی میخواند حسین رو «مُقَطَّعُ الاَعضاء» کنند بدنت شروع کرد به لرزیدن پس ببین اون دختری که دید بدن بابا ، ارباً ارباست، اون خواهری که دید ابی‌عبدلله دیگه قابل شناسایی نیست چه حالی پیدا کرد نه عبا داره نه عمامه داره نه لباس داره نه دست داره نه انگشت داره هان ساکت نباش ناله‌هات دیگه باید عاشورایی باشه به بهانه‌ی آب دادن به مرکبش از لشکر جدا شد حُر ، همینجا من ازت یه سوال دارم چجوریه که آب به روی مرکب‌هاتون بازه اما همین آب فرات به رو ابی‌عبدلله وزن و بچش بسته هست ننگ برتو ای فرات حرکت کرد، اومد سمت اباعبدلله بدنش داره میلرزه فرماندهی که زبانزد خاص و عامه دو دستش رو روی سرش گذاشت، بعضیها نوشتند چکمه‌های جنگیش رو هم حمایل گردنش کرد، که دلالت بر ذلت او میکنه هنوز به ابی‌عبدلله نرسیده بود شروع کرده مناجات کردند اللَّهُمَّ إِلَیْکَ أَنَبْتُ فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِیَائِک خدایا منو بخر من بودم که دل ابی‌عبدلله و زن و بچش رو ترسوندم من بودم که دل اینا رو لرزوندم... بعد رسید محضر ابی‌عبدلله گفت هَلْ لِی مِنْ تَوْبَةٍ امام بی معطلی فرمود نَعَمْ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْکَ إرْفَعْ رَأسَک خدا توبه‌ات روقبول کرده پیاده شو از خجالت پیاده نشد آقاجان اجازه بده هنوز عرق توبه‌ام خشک نشده خونم رو تقدیمت کنم آمد وسط لشکر، خطبه خواند، موعظه کرد فایده نداشت؛ تیر بارونش کردند برگشت نزد ابی‌عبدلله، حضرت فرمود إنْزِل من اینجوری میفهمم. شاید امام به او میخواست بگه، خسته شدی قدری استراحت کن بازم پیاده نشد تا خونم رو در راهت ندم رو زمین قرار نمیگیرم وقتی خورد زمین خود ابی‌عبدلله یارانش رو فرستاد الله‌اکبر فرمود برید حُر رو بیارید سمت خیمه‌ها آوردنش سمت خیمه‌ها، تنها شهیدی که سر از تنش جدا نشده حُر هست قربونت برم آقاجان هزینه‌ی همه رو پرداخت کردی حتی نخواست سر تو از تنش جدا بشه فهمیدی چی گفتم؟ آقا اومد بالا سرش اولین کاری که کرد، گردوخاکها رو از سر و روی حُر کنار زد قربونت برم که حتی راضی نشدی گرد و خاک رو صورت اصحاب بشینه أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ اما وقتی خودت رو زمین افتادی، جوری خاک مالیت کردند به همین اکتفا نکردند با لگد به سینه و صورتت زدند بدنت رو برگردوندند اسب بر این بدن تازوندند حسین... =================
. اگر چه سر تا پا همه دردم با صد امید رو بر تو آوَردم تو خوبی کردی من بدی کردم الهی العفو عهدی که بستم با تو بشکستم از پا نشسته ام بگیر دستم عفو تو باشد همه‌ی هستم الهی العفو کریمی و رئوف و رحمانی از منِ عاصی رو مگردانی مولای من اِلهَنا العفو **** آمده ام با کوهی از عصیان اِلهِ من به حرمت قرآن مرا ببخش ای ولی سبحان الهی العفو عبد فراری تو برگشته برگشته با دو چشمِ تر گشته از معصیت‌ها گشته سر گشته الهی العفو آمده ام با جرم بسیارم خدای من تنها تو را دارم مولای من اِلهَنا العفو **** یارب بحقّ احمد مختار تو را قسم به حیدر کرّار به مادری که خورده بر دیوار الهی العفو اگر چه من عبد گنهکارم اگر چه مستحق در نارم امّا خدا حسینو دوس دارم الهی العفو بحقّ آقایی که بی سر شد میان گودی پاره حنجر شد مولای من اِلهَنا العفو **** ✍ 👇
1_1148601108.mp3
35.5M
▪️چیزی ندارد آنکه در رزقش سحر نیست ▪️اَلحَق ضرر کرده آنکه چشمش چشمِ تَر نیست ▪️با دست خالی آمده ام دستم بگیری ▪️هر چند سود این‌ گدا ، غیر از ضرر نیست ====================
اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم و لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ کُنتُ بِئسَ العَبد وَ أَنتَ نِعمَ الرَّب بدترین بنده ات اومده در خونه ات ای بهترین خدا عَظُمَ الذَّنبُ مِنْ عَبدِک فَلْیَحسُنِ العَفوُ مِن عِندِک أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ به نیابت از همه ی اونایی که فراموش کردند باهاش حرف بزنند، استغفار کن به نیابت از اونایی که در ابتلائات این دوره ، دچار خدا فراموشی و خود فراموشی شدند ، تو اسغفار کن حالا که شب جمعه راهت دادند به خدا اگه ما هم استغفار نکنیم ، این فیض رو از ما می گیرند أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرَام بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ ببین سالی که با ابی عبدالله شروع بشه ، چقدر سال خوبیه با لباس احرام عزا ، سال قمری رو شروع کردی ان شاء الله « خِتامُه مِسک» بشه با ظهور فرزندش... يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ دو تا دستاش رو قطع کردند يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ صلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَىٰ سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَىٰ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّة به لحظه حضور مادرش فاطمه کنار گودال ، به لحظه ساعت زینب در زندان کوفه ، به لحظه ساعت سر بریده توی تشت طلا الهی العفو.... ▪️چیزی ندارد آنکه در رزقش سحر نیست ▪️اَلحَق ضرر کرده آنکه چشمش چشمِ تَر نیست ▪️با دست خالی آمده ام دستم بگیری ▪️هر چند سود این‌ گدا ، غیر از ضرر نیست عبارات دعای عرفه إِلَهِي مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ بنده ای که حتی خوبی هاش بدیه سودش هم ضرره حالا ببین بدی هاش چیه کت در خونه ات آوردم ▪️با یک ندامت .... نه توبه وا ▪️با یک ندامت بنده ات را میخری تو ▪️چون مثل تو بخشنده ای از هر نظر نیست ▪️این روز ها حال مرا ، خود زیر و رو کن... خیلیا باهات قهر کردند خیلیا ازت بریده اند ▪️این روز ها حال مرا ، خود زیر و رو کن ▪️حالی که در آن از شما دیگر اثر نیست من از تو دور شدم که حالم اینقدر بده ▪️ بیچاره آنکس که ز تو دور است مولی ▪️ بیچاره تر آنکه دنبال سحر نیست ▪️از چشم زهرا و علی حتما می افتد ▪️شبهای جمعه ،هر گدایی در به در نیست ازت ممنونیم شب های جمعه ، ما رو حواله خودت کردی ▪️شرمنده خیرات و احسان حسینیم... هر کی هر چی می خواد بگه بگه ▪️شرمنده خیرات و احسان حسینیم ▪️در کسب و کار نوکری اصلا ضرر نیست همیشه نوکریت پُر رونقه آقا ▪️یک «اَلسّلام ارباب» می گویم ز هیئت ▪️روزی من شش گوشه ی آقا مگر نیست آقا جان یه کربلا ما رو روزی کن نشمه بمیرم و حرمت رو نبینم ▪️از بس که در گودال جسمش جابجا شد... به خدا تا یک روز باید برای این یه بیت گریه کنیم ▪️از بس که در گودال جسمش جابجا شد ▪️از آن تن بر خاک افتاده ، اثر نیست حنجره هاتون رو خرج کنید برای ابی عبدالله هنوز توی عزاشی ها ▪️دنبال نیزه میروند اشرار کوفه ▪️دیگر کسی در کربلا دنبال سر نیست ▪️از بس کریمی ، ساربان هم دست پُر رفت.... تا قیامت ما نمی تونیم روضه ی ساربان رو بخونیم فقط برو ببین برای چی دستان ابی عبدالله رو بریدند رد شم.... ▪️تنهاست زینب با رباب و با سکینه ▪️یک زن حریف طعنه های صد نفر نیست همیشه روضه های شام ، توی ملأ عام ، توی ازدحام ، شلوغیه دروازه ، توی نظر همتون بوده اما توی کوفه نمی دونم چه اتفاقی افتاد یه وقت دید اُمّ کلثوم صدا زد یا أهلَ الکوفَة أَما تَستَحیُونَ مِن الله وَ رَسُوله .. حیا نمیکنید اینجوری خیره خیره دارید نگاه می کنید ▪️از نان و خرما دادنِ مردم بدانید ▪️اصلا مسلمانی در این کوی و گذر نیست فریاد می زد اِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَینا حَرام مگه شما کِه هستید که صدقه براتون حرامه؟! نَحنُ أُساریٰ مِن آلِ مُحَمَّد تا بی بی خودش رو معرفی کرد اُمّ حَبیبه پرسید +از کدوم بلادید؟! _فرمود اهل مدینه ایم +از کدوم محله؟! _ بنی هاشم... اُمّ حَبیبه گفت اگه اهل محله ی بنی هاشمید ، بانوی من ، زینب رو باید بشناسید آی روزگار أُف بر تو باد این اُمّ حَبیبه کنیز زینب بوده حالا کنیز با خَدَم و حَشمش اومده دختر علی اینجوری اومده یه نگاه به خواهرش اُمّ کلثوم کرد خواهرم میشناسی این زن رو یا نه این همون کنیز ماست اگه تو بانوی من زینبی ، جواب سوال من رو بده
اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم و لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ کُنتُ بِئسَ العَبد وَ أَنتَ نِعمَ الرَّب بدترین بنده ات اومده در خونه ات ای بهترین خدا عَظُمَ الذَّنبُ مِنْ عَبدِک فَلْیَحسُنِ العَفوُ مِن عِندِک أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ به نیابت از همه ی اونایی که فراموش کردند باهاش حرف بزنند، استغفار کن به نیابت از اونایی که در ابتلائات این دوره ، دچار خدا فراموشی و خود فراموشی شدند ، تو اسغفار کن حالا که شب جمعه راهت دادند به خدا اگه ما هم استغفار نکنیم ، این فیض رو از ما می گیرند أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرَام بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ ببین سالی که با ابی عبدالله شروع بشه ، چقدر سال خوبیه با لباس احرام عزا ، سال قمری رو شروع کردی ان شاء الله « خِتامُه مِسک» بشه با ظهور فرزندش... يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ دو تا دستاش رو قطع کردند يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ صلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَىٰ سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَىٰ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّة به لحظه حضور مادرش فاطمه کنار گودال ، به لحظه ساعت زینب در زندان کوفه ، به لحظه ساعت سر بریده توی تشت طلا الهی العفو.... ▪️چیزی ندارد آنکه در رزقش سحر نیست ▪️اَلحَق ضرر کرده آنکه چشمش چشمِ تَر نیست ▪️با دست خالی آمده ام دستم بگیری ▪️هر چند سود این‌ گدا ، غیر از ضرر نیست عبارات دعای عرفه إِلَهِي مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ بنده ای که حتی خوبی هاش بدیه سودش هم ضرره حالا ببین بدی هاش چیه کت در خونه ات آوردم ▪️با یک ندامت .... نه توبه وا ▪️با یک ندامت بنده ات را میخری تو ▪️چون مثل تو بخشنده ای از هر نظر نیست ▪️این روز ها حال مرا ، خود زیر و رو کن... خیلیا باهات قهر کردند خیلیا ازت بریده اند ▪️این روز ها حال مرا ، خود زیر و رو کن ▪️حالی که در آن از شما دیگر اثر نیست من از تو دور شدم که حالم اینقدر بده ▪️ بیچاره آنکس که ز تو دور است مولی ▪️ بیچاره تر آنکه دنبال سحر نیست ▪️از چشم زهرا و علی حتما می افتد ▪️شبهای جمعه ،هر گدایی در به در نیست ازت ممنونیم شب های جمعه ، ما رو حواله خودت کردی ▪️شرمنده خیرات و احسان حسینیم... هر کی هر چی می خواد بگه بگه ▪️شرمنده خیرات و احسان حسینیم ▪️در کسب و کار نوکری اصلا ضرر نیست همیشه نوکریت پُر رونقه آقا ▪️یک «اَلسّلام ارباب» می گویم ز هیئت ▪️روزی من شش گوشه ی آقا مگر نیست آقا جان یه کربلا ما رو روزی کن نشمه بمیرم و حرمت رو نبینم ▪️از بس که در گودال جسمش جابجا شد... به خدا تا یک روز باید برای این یه بیت گریه کنیم ▪️از بس که در گودال جسمش جابجا شد ▪️از آن تن بر خاک افتاده ، اثر نیست حنجره هاتون رو خرج کنید برای ابی عبدالله هنوز توی عزاشی ها ▪️دنبال نیزه میروند اشرار کوفه ▪️دیگر کسی در کربلا دنبال سر نیست ▪️از بس کریمی ، ساربان هم دست پُر رفت.... تا قیامت ما نمی تونیم روضه ی ساربان رو بخونیم فقط برو ببین برای چی دستان ابی عبدالله رو بریدند رد شم.... ▪️تنهاست زینب با رباب و با سکینه ▪️یک زن حریف طعنه های صد نفر نیست همیشه روضه های شام ، توی ملأ عام ، توی ازدحام ، شلوغیه دروازه ، توی نظر همتون بوده اما توی کوفه نمی دونم چه اتفاقی افتاد یه وقت دید اُمّ کلثوم صدا زد یا أهلَ الکوفَة أَما تَستَحیُونَ مِن الله وَ رَسُوله .. حیا نمیکنید اینجوری خیره خیره دارید نگاه می کنید ▪️از نان و خرما دادنِ مردم بدانید ▪️اصلا مسلمانی در این کوی و گذر نیست فریاد می زد اِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَینا حَرام مگه شما کِه هستید که صدقه براتون حرامه؟! نَحنُ أُساریٰ مِن آلِ مُحَمَّد تا بی بی خودش رو معرفی کرد اُمّ حَبیبه پرسید +از کدوم بلادید؟! _فرمود اهل مدینه ایم +از کدوم محله؟! _ بنی هاشم... اُمّ حَبیبه گفت اگه اهل محله ی بنی هاشمید ، بانوی من ، زینب رو باید بشناسید آی روزگار أُف بر تو باد این اُمّ حَبیبه کنیز زینب بوده حالا کنیز با خَدَم و حَشمش اومده دختر علی اینجوری اومده یه نگاه به خواهرش اُمّ کلثوم کرد خواهرم میشناسی این زن رو یا نه این همون کنیز ماست اگه تو بانوی من زینبی ، جواب سوال من رو بده
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم و لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ این تویی حالا اینم منم کنتُ بِئسَ العَبد وَ اَنتَ نِعمَ الرَّب أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرَام بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ بخدا اگه همین یه فراز رو بفهمم، دیگه از در خونه ات جایی نمیرم يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ یعنی همیشه دو دستی به بنده ات عطا میکنی يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ صلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَىٰ سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَىٰ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّة به حجة بن الحسن الهی العفو.... ◾️آمدم یا رب گدای روسیاهت را ببخش ◾️سائل آلوده و پراشتباهت را ببخش ◾️حضرت غفار، عبد پرگناهت را ببخش ◾️این گدای بی حیا و بی پناهت را ببخش ◾️بر در لطف تو اشک چشم و آه اورده ام ◾️هرچه هستم باز سوی تو پناه آورده ام ◾️ای خدا من سینه ام را غرق ظلمت کرده ام ◾️توبه کردم، توبه بشکستم خیانت کرده ام امشب به خاطر مادر سادات یه نگاه به دلم کن حالم خیلی خرابه ◾️جای خلوت باتو، با غیرتو خلوت کرده ام ◾️من به عصیان و گناه خویش عادت کرده ام ◾️میکنم اقرار یا رب که تو خوب و من بدم ◾️باامیدی بر سر ابن سفره امشب امدم ◾️نیست این گر حال اشک و حال گریه حال من ◾️سنگ عصیان بارها زخمی نموده بال من ◾️غرق غفلت ها گذشته روز و ماه و سال من ◾️یا کریم الصفح ، رحمی تو بر احوال من ◾️این شب جمعه بگیر از لطف دست این گدا ◾️عفو کن یا رب به حق چادر زهرا مرا اومد خونه همینکه فهمید تو خونه چیزی برا خوردن نیست، چقدر علی خجالت کشید اما مگه تا فاطمه زنده هست میزاره علی خجالت بکشه، علی جان چادرم رو ببر نزد زید یهودی گرو بزار، اصلا تصورشم برا ما محاله، علی چادر خانمش رو آورد، زید یهودی یه نگاه کرد، دید دوازده تا وصله داره، اما تا فرمود این چادر فاطمه است، آنچه که میخواست زید یهودی بهش گرو داد، سه کیلو جو گرفت اومد خونه، خانومش آرد کرد، نان پخت، آخر شب زید یهودی چادر گرو گرفته از علی رو برد خونه، چیزی نگذشت خانومش دید خونه اش نورانی شده چیه تو این صندوق ... علی چادر خانومش رو گرو گذاشته، نوشتن همون شب هشتاد یهودی مسلمان شدند، اومدن در خونه امیرالمومنین شهادتین رو بر زبان جاری کردند (۱) به نور چادر وصله دار فاطمه هشتاد یهودی مسلمان شدند اما به نوری که از سر بریده ی ابی عبدالله از تنور خانه خولی.... ◾️چادر زهرا به دادم روز محشر میرسد فرمود یه سرچادر توی بهشت دست فاطمه ی منه یه سر چادر هم روی صراط پهنه، ندا میاد : یٰا اَیُّهَا المُحِبُّون لِفٰاطِمَة، تَعَلَّقُوا بِأَهْدَابِ مِرْطِ فَاطِمَةَ (۲) ◾️چادر زهرا به دادم روز محشر میرسد ببین یه ذره با صدا بلند خوندیم اذیت شدیم نه سینه ات شکافته شده نه لگد خوردی من نمیدونم چجوری فریاد زد : خَلُّوا عَن اِبن عَمِّی (۳) خانمی که نفس به سختی میکشید برا علی داد میزد رها کنید علی رو تا حالا یه نامحرم صدای این خانم رو نشنیده، بخدا یه نامحرم هم صدای زینبش رو نشنیده بود اما کربلا کار به جایی رسید دیدن داره داد میزنه هی میگه واحُسَینٰاه 📚منابع: ۱. الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 537 – 538 ۲. بحار الأنوار ج ۱۷، ص ۲۳۹ ۳. همان، ج ۲۸، ص ۲۰۶ ====================
توسل به تو کار آدمو راه میندازه.mp3
7.45M
توسل به تو کار آدمو راه میندازه به روی همه همیشه در خونه ات بازه یادمه از بچگی تو گوشم این نوا بود سه شنبه ها که میشد زینت مسجدا بود با دعای توسل حاجت ما روا بود 🎙 #️⃣ #️⃣ #️⃣ #️⃣
🍂مناجات🍂 🎶سبک : چو گیسوی تو.... خدایا بردرت رو کرده ام بارو سیاهی تو ستارالعیوبی من گنهکارم الهی منم عبد خطاکار تویی رحمان وغفار ندارم من به جز تو الهی یارو غمخوار تو کردی عطا همیشه به ما پشیمانم الهی منم آن گدا که گفتی بیا تورا خوانم الهی دررحمت گشودی دعوتم کردی خدایا زجرمم درگذر ای خالق من جان زهرا تو خوبی و بدم من بدین در آمدم من تورا جان حسین مکن یارب ردم سلاحم بکاست دلم در دعاست اگر شرمنده ام من تونامت دواست توذکرت شفاست به خود بد کرده ام من دراین شبهای رحمت بیقرارم بیقرارم گنه کارم کسی رو جز تو ندارم ندارم پُراز درد وگناهم خدا هستی پناهم به یارب یاربِ من نما امشب نگاهم شدم میهمان. شدی میزبان نگاهم کن زرحمت ببخشا خدا. ز لطف و کَرَم تویی ای تاجدار (تویی تنها پناهم) ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨