. #امام_زمان #حضرت_حمزه #مناجات_مهدوی موضوع: شهادت حضرت حمزه علیه السلام . اقرار می کنم که نبودم گدای تو آماده نیست خانه ی قلبم برای تو کاری برای آمدن تو نکرده ام عمری نبوده است رضایم رضای تو در جستجوی خیمه ی سبزت نبوده ام مرغ دلم؛ پری نزده در هوای تو خیلی مرا صدا زده ای موقع گناه اما به گوش من نرسیده صدای تو ناقابلم ولی به نگاهی خریدی ام دادی اجازه تا که شوم مبتلای تو آقا مرا دگر نکن از خیمه ات جدا حالا که تازه من شده ام آشنای تو روی لبم دعای ظهورت دمادم است تا عاقبت به خیر؛ شوم با دعای تو اذنم بده کنار تو باشم همیشگی تا که شود تمامی هستم فدای تو وقت عزا برای عموی تو حمزه است جانم فدای محنت بی انتهای تو مُثلِه شده مقابل تو گوئیا تنش این است شرح روضه ی صبح و مسای تو از داغ  ِروضه ی جگرش، خون جگر شدی آتش گرفته سینه ی غرق بلای تو اینجا عبای جدّ تو آمد به کار او رفته به سمت کربوبلا روضه های تو اینجا صفیّه، زخم و جراحت ندیده است وای از حدیث غربت کربوبلای تو زینب کنار پیکر اکبر رسید و گفت: از چه شکسته است حسینم؛ عصای تو از داغ اکبرت شده موی سرت سپید خون سر  ِعلی شده حالا حنای تو در آن زمان که روی عبا چیده ای تنش پیچیده است ناله ی «مهدی بیای تو» ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .

. #نوحه #حضرت_شریفه_بنت_الحسن می برم نامت با دلی محزون بنت الحسن یا شریفه خاتون شریفه خاتون... بنت الکریم و باب المرادی حیدر خصال و زهرا نهادی شریفه خاتون... از نسل پاک و نورِ پیمبر یک آیه ای از سوره ی کوثر شریفه خاتون... همراه عمو در نینوایی یار نهضت کرببلایی شریفه خاتون... همدم اشک و سوز و آهی تو مرثیه خوانِ قتلگاهی تو شریفه خاتون... از دشمن صلبِ آبرو کردی تا حِلّه گریه بر عمو کردی شریفه خاتون... #شریفه_خاتون #حضرت_شریفه #شریفه_بنت_الحسن #حاج_امیر_عباسی ✍ 👇

. #حدیث_نفس آنان که با مجاهده، دم از خدا زنند بر چهره، کی شود که نقاب ریا زنند چون دل سپرده‌اند به دادار لایزال با صدق، دم ز مذهب و دین و خدا زنند اما جماعتی که ندارند اعتقاد همچون حباب، خالی و دم از هوا زنند این قوم ناخلف که تهی از حقیقت‌اند کی دم توان بدون طمع، از وفا زنند ؟ دنیاپرستِ پست، چو هستند این گروه یک عمر در رذالت خود دست و پا زنند وقتی به شوق لقمه‌ی نانی ز ابلهی دم از طهارت و شرف اشقیا زنند ـ آیا چگونه می‌شود این قوم خودفروش خود را درون حلقه‌ی اوتاد، جا زنند ؟ اینان که گر کسی بزند دم ز حق خلق تهمت ز خبث ذات، به او ناروا زنند دم می‌زنند اگر ز علی و ولای او لاف عبث زنند و بسی نابجا زنند آن دلسپردگان ولایت که با خلوص وقت نیاز، «شاهِ ولا» را صدا زنند ـ کی می‌شود که از سر غفلت دری دگر جز درگه مبارکِ «شیر خدا» زنند ؟ چون دل سپرده‌اند به مولای بی‌کسان شب‌ها سری به خانه‌ی هر بینوا زنند این‌است رسم و راه علی و طریق حق نامردمان چگونه دم از مرتضا زنند ؟ آنان که مست باده‌‌ی (ساقی) کوثرند کی لب به جام غیر، ولو در خفا زنند ؟ سید محمدرضا شمس (ساقی) .

. #حضرت_حمزه وقتي كه مُسلماني و تسليم خُدايي يعني هـمه جا يـاورِ پيـغـمبر مـايي سـرداري و سالار و جگردار و هُنردار آن قدْر كه گـفـتند تو هم شيرِ خُدايي هرگز نپـريـده ست به اذعان كمانت از چِلّه ي ابروي خَـمت ، تيرِ خطايي در عصر خودت بودي اگر شاه شهيدان تا حشر ولي حمزه ي خيرُ الشُّهدايي وقتي چو علي چرخ زدي دور پيمبر از كعبه شنيدم كه تو هم قبله نمايي وقتي كه عمو باشي و ذريّه ي هاشم پس مثل اباالفضل تو هم ماه لقايي والله قســم هيچ نفهميده از ايـمان هركس كه بگويد تو از اسلام جُـدايي از تُربت تو فاطمه تسبيح اگر ساخت مي خواست بگويد چه قَدَر اهل دعايي بالايِ سر قـبر تو با ديده ي گـريان با سوز جگر فاطمه مي گفت : كُجايي؟ مي گفت كُجايي كه ندارد دل حيدر از حَصرِ غم و غُربت و اندوه ، رهايي در جَنگ اُحد مُثلِه شدي تا كه بگويي مي خواست دلت تا بشوي كربُـبلايي مي گفت عبايي كه روي پيكرت افتاد اي كـاش بيارنـد به گــودال عبايي تا خواهرِ مظـلـومه ي ارباب نبينـد از نيزه مي آيـد به سر او چه بلايي !!! در نيمه ي شوّال به جُز داغ تو اي مرد در خيمه ي دل سوختگان نيست عزايي... #محمد_قاسمی .

. . #نوحه شهادت #حضرت_حمزه سیدالشهدا در احد بر پا غوغای محشر شد حضرت حمزه، پاره پیکر شد آه و واویلاصد آه و واویلا آسمان بر تن رخت عزا کرده از غمش زهرا روضه به پا کرده مصطفی بهر او گریه‌ها کرده غرق در ماتم، قلب حیدر شد آه و واویلا صد آه و واویلا پیکر حمزه افتاده روی خاک غرق در خون و صد پاره و صد چاک ناله ی احمد پیچیده در افلاک یار پیغمبر ،یا س پر پر شد آه و واویلا صد آه و واویلا حضرت حمزه چه بر سرش آمد نیزه ی وحشی بر پیکرش آمد بر سر جسمش تا خواهرش آمد روضه خوانش با، دیده ی تر شد آه و واویلا صد آه و واویلا #محمد_خرمفر ✍ .👇

#زمینه_امام_حسن_علیه_السلام #ایام_تخریب_بقیع یا حسنه ذکرِ لبامون یا حسنه سوزِ دعامون یا حسنه دوایِ دردام یا حسنه دارُالشّفامون حسن برایِ دردایِ بی‌درمونِ دلم دواست حسن راهِ گرفتنِ برگِ براتِ کربلاست حسن وای /۴/ یا حسنه نغمه‌یِ هر لب یا حسنه شعارِ مذهب یا حسنه نوایِ ارباب یا حسنه نوحه‌یِ زینب رمزِ رسیدنِ دلا به کربلا یا حسنه سینه‌زنِ کریمِ عشق پادشاهِ بی‌کفنه حسن وای /۴/ یا حسنه سرودِ لبها یا حسنه صدایِ طاها یا حسنه ناله‌یِ حیدر یا حسنه ندایِ زهرا ذکرِ امیرِ عرب و مادرِ ساداته حسن روحِ صفا و قبله‌یِ تمومِ حاجاته حسن حسن وای /۴/ یا حسنه سِرِّ سعادت یا حسنه راهِ شهادت یا حسنه راهِ نجاتم یا حسنه رمزِ شفاعت شفیعِ گریه‌کنایِ کریمِ طاها فاطمه‌َست دستمزدِ سینه‌زنایِ حسن سفر تا علقمه‌َست حسن وای /۴/ #حسین_ایمانی

#زمینه_سالروز_تخریب_بقیع چشام ابرِ بهاره داره از غم می‌باره آقام حرم نداره /۲/ آقام از غصّه بی‌قراره آقام غریب‌تر از نگاره آقام چرا حرم نداره ؟! /۲/ حسن غریبِ مادر /۴/ آقام کریمِ طاهاست صحنش دیارِ غمهاست زائر حضرتِ زهراست /۲/ زهرا گریه‌کنِ مجتباست زهرا روضه‌خونِ مجتباست زهرا سینه‌زنِ مجتباست /۲/ حسن غریبِ مادر /۴/ ما به عشقت می‌نازیم ما با تو سرفرازیم واسه‌ت حرم می‌سازیم /۲/ یه روز با مهدیِ فاطمه میریم تو بقیع با زمزمه صحنت میشه مثهِ علقمه /۲/ حسن غریبِ مادر /۴/ #حسین_ایمانی

#زمزمه_امام_زمان_عجج_الله_تعالی_فرجه #آدینه_توسل تو یه حس آشنایی که تو قلب نوکرایی به خدا فرقی نداره کجایی آقا تو همیشه پیش مایی مگه میشه کنارت غمگین بود مگه میشه کنارت محزون شد مگه میشه ندیده عاشق بود مگه میشه ندیده مجنون شد حتماً دیدمت تو مسیر اربعین و کربلا حتماً دیدمت توی راه میون جمع زائرا حتماً دیدمت تو نجف کنار ایوونِ طلا **** تو یه اسم آشنایی که ترنم لبایی چشمی که تو رو نبینه که کوره آقا تو همیشه پیش مایی با تو آقا همیشه آرومم بی تو آقا خرابم آشوبم اگه از حال نوکر میپرسی تو که خوب باشی آقا من خوبم حتماً دیدمت یه شبِ جمعه تو بین الحرمین حتماً دیدمت تو نمازِ زیر قُبه ی حسین حتماً دیدمت تو نجف یا سامرا یا کاظمین **** تو یه نور آشنایی که امید عاشقایی تو خوشی و ناخوشی ها همیشه آقا تو همیشه پیش مایی مگه میشه نباشی تو قلبم مگه میشه نباشی همرامون یا اباصالح آقا ادرکنی مگه میشه بذاری تنهامون وقتی که بیای مثل عباس روی شونت علمه وقتی که بیای میکِشی دستتو رو سر همه وقتی که بیای شاده قلب بچه های فاطمه

#واحد #تخریب_بقیع بقیع از دست زمونه شــاکیه غربتش از یه چیزایی حاکیه مگه یادش میره اون روزایی رو که دیده چادر مادر , خاکیه نمیخواد صحن و سرا داشته باشه نمیخواد سنگ بنا داشته باشه وقتی که فاطمه زائر نداره نمیخواد برو بیا داشته باشه بقیعم مثل حسن دلش پُره هنوز از اهل مدینه دلخوره آقامون مهدی همینجا میشینه غصّه هاشو یکی یکی میشمُره مگه یادش میره کِی در و زدن مگه یادش میره مادر و زدن مگه یادش میره که چند نفری تو کوچه ناموس حیدر و زدن مگه یادش میره که امّ بنین اینجا می نشست غروبا رو زمین مگه یادش میره با چه حالتی روضه می خوند برا مقطوع الیمین