eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.2هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
812 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
مورِ درگاه حسينم بينوايم بر دَرِ دَربارِ مولايم گدايم من سرا پا دَردم و دانم كه باشد قدري از خاكِ كَفِ پايش دوايم نام او چون نقش زيبائيست بر دل ميكند تأثير با نامش دعايم مِهرِ او جاريست چون خون در وُجودم عشق او آتش زده سَرتا به پايم جِبهه سايي ميكنم بر خاك كويش بسكه مشتاقِ حسين و كربلايم پنج نوبت ميگذارم سَر به خاكش تا ببخشايد گناهانم خدايم بارالها من حسين را دوست دارم كِي نمايي ديدنِ رويش عطايم من كه باعصيان خود ارزش ندارم عشق او داده است در عالم بهايم مَنصبِ نوكر به(عاصي) دِه كه باشي نَزدِ خالق شافع روز جزايم عاصي ِ
آب می گوید حسین ، بی تاب می گوید حسین از سر شب تا سحر مهتاب می گوید حسین دیده می گوید حسین ، نادیده می گوید حسین هر کجا باشد دلی غمدیده می گوید حسین یار می گوید حسین ، دلدار می گوید حسین روز و شب هر دیده بیدار می گوید حسین ناس می گوید حسین ، احساس می گوید حسین تا قیامت حضرت عباس می گوید حسین نار می گوید حسین، بسیار می گوید حسین این زبان تا لحظه دیدار می گوید حسین نوح می گوید حسین، ذی روح می گوید حسین زنده باشد هر دلی با روح می گوید حسین شاد می گوید حسین ، ناشاد می گوید حسین هر نسیم باد با فریاد می گوید حسین کام می گوید حسین، ناکام می گوید حسین فاطمه گریان به هر ایام می گوید حسین کوه می گوید حسین بشکوه می گوید حسین دم به دم هر شیعه نستوه می گوید حسین جان جان گوید حسین ، هفت آسمان گوید حسین ماه و خورشید و ستاره هر زمان گوید حسین ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Noferesti1 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
غارت خیام سبک : 🙏👇 ویرانه ده نازلو بالام ... مرحوم یحیوی گل هارداسان قارداش آمان، تئز گل حسینیم گل دولدو خیامه کوفیان، تئز گل حسینیم گل آتلی پیاده یوز قویوب، اخیامه هر یئردهن چیخمیش سمایه قورخولو، سسلر عر‌بلرد‌ن خیردا بالالار قورخوشور، قارداش بو سسلرد‌ن تا ائیلمزلر بیر زمان، تئز گل حسینیم گل بو های و هو، بو کشمکش، زینب ند‌ن ئولمز سند‌ن سوای هئچ کس منیم، احوالیمی بیلمز هی سسلر‌م باعث ندیر، قارداش سسین گلمز گر یاتمیسان، یاتما اویان، تئز گل حسینیم گل بو خیمه لرده بیر بولوک اهل عیالون وار السیز ایاقسیز طفل وار، باشی بلالون وار تأخیر ائدیرسن بیلمیر‌م، هانسی خیالون وار؟ بو سرّه باغریم اولدو قان، تئز گل حسینیم گل عور‌تلره شرعاً جهاد اولسیدی ائیلردیم من دختر شیر خدایم، جنگی باشلاردیم حمله ائدیب بو لشگری، نابود ایلردیم اشراره وئرمزدیم آمان، تئز گل حسینیم گل صبر ائت باجی، صبر ائت باجی، ائی زار و دلخسته امدادیوه گللم سنین، آهسته آهسته دورماقه یارا یوخ، سورونلم اللریم اوسته قلبیم یانیر ائتمه بیان، تئز گل حسینیم گل بو همته، بو غیر‌ته قربان باجون زینب گلمه بو نوعی رقته، قربان باجون زینب چوخدور یاران گئت راحته، قربان باجون زینب بیرده دییم ائتمه گمان، تئز گل حسینیم گل یاز یحیوی افرادلر، ایسته ولی حاجت قصد زیار‌تله مقام پاکه قیل نیت بیر اربعین باب حسین اولسا سنه قسمت قبرینده قیل ورد زبان، تئز گل حسینیم گل
بسوز ای دل، بسوز ای دل، شب شام غریبان است به صحرا بی کفن امشب تن پاک شهیدان است ای دل بسوز امشب وای از دل زینب بسوز ای دل، بسوز ای دل، که زهرا، مو پریشان است دلش دریای خون است و گلش نقش بیابان است ای دل بسوز امشب وای از دل زینب بسوز ای دل، بسوز ای دل، زمین از خون گلستان است شب است اما، تنور مطبخ خولی، چراغان است ای دل بسوز امشب وای از دل زینب بسوز ای دل، بسوز ای دل، به یاد غنچه پرپر بسوز ای دل، که خوابش برده در صحرا علی اصغر ای دل بسوز امشب وای از دل زینب بسوز ای دل، که پرپر لاله های باغ یاس است فرات و علقمه رنگین ز خون سرخ عباس است ای دل بسوز امشب وای از دل زینب بسوز ای دل، بسوز ای دل، ز آه آتشین امشب که قرآن پاره لیلا، شده نقش زمین امشب ای دل بسوز امشب وای از دل زینب بسوز ای دل، بسوز ای دل،که می سوزد رباب امشب دل دریا، به یاد اشک اصغر، شد کباب امشب ای دل بسوز امشب وای از دل زینب ** چشاتو واکن یه نگاهی به حرم کن چشاتو واکن غمای دلم رو کم کن امام زینب بگو امشبو کجایی کنج تنوری یا که روی نیزه هایی فکر نمیکردم یروزی تن تو زیر دست و پا باشه فکر نمیکردی جای خواهرای تو خرابه ها باشه فکر نمیکردم آخرین دیدار ما باشه سر گودال فکر نمیکردی که بشه بدور خواهرای توجنجال حالا نوبت توه بگو داداش چه خبر بگو تا داغ دلم بشه مث تو تازه تربسوز ای دل، بسوز ای دل، ز آه آتشین امشب که قرآن پاره لیلا، شده نقش زمین امشب ای دل بسوز امشب وای از دل زینب بسوز ای دل، بسوز ای دل،که می سوزد رباب امشب دل دریا، به یاد اشک اصغر، شد کباب امشب ای دل بسوز امشب وای از دل زینب ** چشاتو واکن یه نگاهی به حرم کن چشاتو واکن غمای دلم رو کم کن امام زینب بگو امشبو کجایی کنج تنوری یا که روی نیزه هایی فکر نمیکردم یروزی تن تو زیر دست و پا باشه فکر نمیکردی جای خواهرای تو خرابه ها باشه فکر نمیکردم آخرین دیدار ما باشه سر گودال فکر نمیکردی که بشه بدور خواهرای توجنجال حالا نوبت توه بگو داداش چه خبر بگو تا داغ دلم بشه مث تو تازه تر
شب غریبان سحر ندارد سکینه امشب پدر ندارد غریب حسین جان، غریب حسین جان بهار زینب خزان ز آه است گهى دو چشمش به نور ماه است گهى نگاهش به قتلگاه است غریب حسین جان، غریب حسین جان نسیم صحرا شده معطرز عطر روى على اکبر کجاست عمه، کجاست مادر غریب حسین جان، غریب حسین جان بگو خلایق ز غم خروشند بگو به اطفال لبن ننوشند بگو به سادات کفن نپوشند غریب حسین جان، غریب حسین جان کبوتران را ز لانه بردند زوادى خون نشانه بردند رباب دلخون پسر ندارد غریب حسین جان، غریب حسین جان در میان دشمن اى خدا شب شده و من چه کنم؟ یکتن و این همه دشمن چه کنم؟ اهل کوفه همه پیمان شکنند خوب نمک خوار و نمک دان شکنند صبح با من همگى پیوستند شب در خانه برویم بستند صبح من شمع و همه پروانه شب بیگانه تر از بیگانه صبح بر دامن من چنگ زدند شام از بام مرا سنگ زدند طوعه امشب تو مرا خانه بده مرغ بر بسته ام و لانه بدهمه محفل زینب، ببین مشکل زینب محیط غم و اندوه، شده منزل زینب ز هجر تو به جز غم، نشد حاصل زینب کنار بدنت شد، زبان دل زینب حسین جان کفنت کو؟ لباس بدنت کو؟ به سوی تو دویدم، به مقتل چو رسیدم ز بالای بلندی چه گویم که چه دیدم خودم ناله زهرا در آن لحظه شنیدم که می گفت در آنجا: الا نخل امیدم حسین جان کفنت کو؟ لباس بدنت کو؟ سراپا همه دردم، نظر کن رخ زردم ز هجر گل رویت قرین غم و دردم میان همه گل ها به دنبال تو گردم تنت را چو بدیدم، چنین زمزمه کردم حسین جان کفنت کو؟ لباس بدنت کو؟ ز حالی که تو داری سرشکم شده جاری ز جا خیز که گشته کنون، گاهِ سواری پرستوی مهاجر چرا بال نداری؟ نوشته به خط خون به گل های بهاری حسین جان کفنت کو؟ لباس بدنت کو؟ به هرجا که برفتم، سراغ تو گرفتم پس از داغ تو دیگر، من آسوده نخفتم عجب نیست ز داغت گر از پای بیفتم عدوی تو مرا زد در آن لحظه که گفتم: حسین جان کفنت کو؟ لباس بدنت کو؟
امشب به صحرا بی کفن جسم شهیدان است شام غریبان است امشب نوای کودکان بر بام کیوان است شام غریبان است امشب به دشت کربلا نالان یتیمانند تا صبح گریانند امشب به روی کشته ها در ناله مرغانند چون نی در افغانند بر خاک بی غسل و کفن رعنا جوانانند خوابیده عریانند بر غربت اجسادشان عالم پریشان است شام غریبان است امشب به صحرا بی کفن جسم شهیدان است شام غریبان است امشب عیال مصطفی در گوشهء صحرا بی منزل و ماوا اموالشان تاراج کین از فرقهء اعدا ای آه و واویلا خون می رود امشب ز چشم دختر زهرا اف بر تو ای دنیا آل علی ویران نشین اندر بیابان است شام غریبان است امشب یتیمان جهان در گوشهء هامون غلطان به بحر خون اندر هوای خاتم او بزدل ملعون دیوانه و مجنون سازد جدا انگشت او آن بی حیای دون ای چرخ شو ویران کی خاتم محبوب حق در خورد دیران است شام غریبان است امشب به بالین حسین زینب عزادار است بر غم گرفتار است امشب سکینه بر سر نعش پدر زار است از دیده گریانست زهرا به دور کشته ها با خیل حوران است از دیده خونبار است امشب فلک گریان به حال آل اطهار اس شام غریبان است امشب تن پاک حسین در قتلگاه بی سر در بحر خون اند خوابیده بی غسل و کفن با اکبر و اصغر با یاوران یکسر آثار ظلم خولی مردود سگ کمتر در کنج خاکستر گاهی به حال دختران اندر پرستاری از راه غمخواری گاهی کند در مطبخ خولی آن عصمت باری از ماتمش خائف نواخوانست و گریان است شام غریبان است ****** شب است و صحرا پر آتش و خون به باغ آتش گرفته ماند به هر کناره یکی نشسته چو بلبلی نغمه خواند حسین مظلوم (۲) ❈❈❈ شام غریبان رسیده اما شب غریبان سحر ندارد تمام عالم بگرید امشب به طفلکی که پدر ندارد حسین مظلوم یکی به پایش نشسته خار و یکی لباسش شده است پاره یکی رخش گشته ارغوانی نمانده گوشی و گوشواره حسین مظلوم به دشت آتش گرفته بنگر نه ساغری و نه جام و ساقی نه باغبان مانده است و نه گل نه لاله نه یاس و نه اقاقی حسین مظلوم
متن روضه و توسل شب شام غریبان محرم ۹۸ امشب شب بیقراریِ زینبِ .. اجازه بدید همه با هم شریک بشم ، همه بلدید : طفلِ یتیمی زِحسین گمشده ساربان ساربان قامت زینب زِعلم خمشده ساربان ساربان *عزیزبرادرم چه کنیم ریختن خیمه هارو غارت کنن ..خیلی برای امام سجاد سخت بود اینو بگه ولی مجبور بود ناموسش توخطربود .. چه کنه فرمود عمه جان به بچه هابگو فرارکنن .. زن وبچه تو این بیابون میدوییدن یا الله .. میگه دیدم یه دختری دامنش آتش گرفته داره میدوه .. تو تاریکی صحرا معلومه از دور آتش و مسیر دختر . میگه اسبم رو هی کردم دلم سوخت گفتم برم آتش دامنش و خاموش کنم تا رسیدم از اسب پیاده شدم دیدم دستاشو گذاشت رو سرش ، منو نزن من یتیمم .. فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ … پیاده شدم آتش دامنش و خاموش کردم فهمید باهاش کاری ندارم دخترم آرام باش ، یه وقت یه نگاهی به من کرد صدا زد شیخ آب آزاد شده یا نه ؟! گفتم آری آب آزاد شده . طبیعیه سه روزه آب نخورده تشنه است یه ظرف آب براش آوردم گفتم الان آبُ ببینه آب و میخوره اما دیدم هی آبُ نگاه میکنه هی گریه میکنه … یه وقت صدا زد شیخ راه گودالِ کدوم سمته ؟!.. گودال چیکار داری ! آب نوش جان کن ، گفت وقتی بابام میدان میرفت لباش از تشنگی ترک خورده بود .. میخوام برای بابای غریبم آب ببرم … __________________________________________ متن روضه و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شب شام غریبان محرم ۹۸ پیمانه خالی است و کرم بی‌نهایت است اما همین گدایی ما، اوج عزت است کودک به غیر خانۀ بابا نمیرود یعنی همیشه خانۀ عشاق، هیئت است *امشب وقتی خانم بچه های ابی عبدالله رو جمع کرد همشون سوخته بودن .. همۀ بچه هارو با یه دردسری با یه مکافاتی زیر یه خیمه نیم سوخته جمع کرد ، همه رو یکی یکی خوابوند برای همه یکی یکی لالایی خوند ، تا همه خوابیدند تا بی بی اومد یه کم استراحت کنه بشینه تا نشست رو زمین گفت کمرم چقدر از صبح تا حالا دویدم .. شام غریبان باید آروم بسوزی و گریه کنی ، تا اومد بشینه یهو دید از پشت خیمه ها صدای ضجه شیون بلند شد گفت ای بابا من که همه رو خوابوندم صدای کیه؟ اومد آروم آروم پشت خیمه ها دید رباب جان خانم جان شما اینجا چیکار میکنی .. گفت زینبم خوابم نمیبره چرا آخه؟.. رباب جان کمک من باش میبینی که من با چه مکافاتی بچه هارو خوابوندم اومدی گریه میکنی ،گفت خانم جان میدونم اما دست خودم نیست از دم غروب که آب و آزاد کردن حواسم نبود یه کم آب خوردم .. تا دستم را به زیر آب بردم حلالم کن نبودی آب خوردم خانم جان سینه هام شیر آورده یادم اومد ظهر همین چند ساعت پیش این بچه هی چنگ می انداخت ولی شیر نداشتم بهش بدم حلالم کن حلالم کن ..(زبانِ حال) گفت حالا چرا پشت خیمه ها ؟.. بیا تو بشین گفت نه آخه دیدم اون لحظه هم خیلی خودم و کنترل کردم دیدم آقام این بچه رو زیر عبا پنهان کرد منم نمیخواستم آقام خجالت زده بشه نرفتم جلو اما از لای پردۀ خیمه میدم اومد همینجا پشت خیمه ها نشست دیدم یه قبر کوچولو کند .. خودم دیدم زینب جان همین جا خاک کرد ولی هر چی میگردم پیداش نمیکنم ..* اینجا حسینیه است، در این خانۀ حسین حتی نفس کشیدن ما، هم عبادت است آغوش اگر که باز کنی ، خوب‌ها چرا هرکس گناه بیشتر آورده ، دعوت است خاکی شدم برای تو خاکم، درست شد زحمت برای روضۀ تو، عین رحمت است ما پرورش گرفتۀ ، زهرای اطهریم از مادر آنچه میرسد اصلا، محبت است روی در، خون سر انگشت مرا، میبینی خانه‌ات را، کسی اندازۀ من، در نزده گر به زهرا برسد نامۀ من، نیست غمی هرکسی بچۀ بد را زده، مادر نزده محشر همه به دور حسین ، جمع میشویم فردوس بی‌حضور تو خاموشُ خلوت است نزدیک اربعین شده ، کاری بکن حسین دیگر برات را بده ، وقت زیارت است
متن روضه و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شب شام غریبان محرم ۹۸ گودال سخت بود برای دلش ولی اشک امام عصر، برای اسارت است ای سر بریده، بال و پرم را، نگاه کن داغی که مانده بر، جگرم را، نگاه کن پاشو کمک بده، که سوار شتر شوم نامحرمان دور و برم را، نگاه کن با شمر و، حرمله، طرف کوفه میروم برخیز همسفر، سفرم را، نگاه کن رفتم‌ پِی،ِ لباس تو اما مرا زدن بر روی گونه‌ها، ورمم را، نگاه کن عباس را، بگو که زمین خورد زینبت حالا کبودی، کمرم را، نگاه کن ای آفتاب، کم به تن، دلبرم بتاب ای آفتاب، چشم تَرم را، نگاه کن چادر نماند، تا بکشم روی پیکرت شرمندگی، اهل حرم را، نگاه کن خیلی شرمنده شد زینب .. گفت:« داداش! یادمه یه روزی خواب بودم، یهو از خواب بیدار شدم؛ دیدم تو بالا سرم وایسادی، گفتم:«داداش چرا منو بیدارم نکردی»؟! _گفتی:« خواهرم دیدم خوابی؛ از لای این درم داره آفتاب رو صورتت می‌تابه؛ ایستادم جلو آفتاب، آفتاب به پوستت نخوره به صورتت نخوره. یادته، گفتم:« ان شالله برات جبران کنم»… ای آفتاب! من که کاری ازم‌بر نمیاد؛ میبینی که من رو دارن دست بسته میبرن‌… امشب خیلی شب عجیبیه، امشب همچین که بی‌بی خیلی از این بچه‌ها رو با یه دردسری جمع کرد، دید دو سه تا از این بچه‌ها کم‌اند. یکی‌یکی دست سر این بچه‌ها میکشید. _عمه‌جان چرا گوشت اینجوریه؟! _گفت:« عمه جان! آخه تو این صحرا دنبالم میکردن؛ منم بهش میگفتم:«خودم گوشوارم و بهت میدم، اما اینا میکشیدن». _عمه ببین گوشم و… هی این بچه اون بچه؛ یکی‌یکی دلداری، _ پس دوتا بچه‌ها کم‌اند! گفت:« خواهرم ام‌کلثوم؛ عزیزم، میدونم خسته‌ای، پا میشی با همدیگه تابی تو این صحرا بخوریم دوتا بچه‌ها کم‌اند؟! تو این تاریکی‌ها، هی این طرف و بگرد؛ اون طرفا بگرد. _ای خدا! چیشدن این بچه‌ها؟! یهو دیدن زیر یه بوته‌ای، دوتا از این بچه‌ها دست گردن هم کردن، تا اومد برشون گردوند دید دوتایی جون دادن و مردن… این اسبا وقتی برا غارت میدویدن، این بچه‌ها زیر نعلای این اسبا، جون دادن و مرده بودن… خواهرم ‌یکی دیگه نیست! بازم بگردیم، خیلی کمرمم درد میکنه… این طرف اون طرف؛ _ای خدا! کجا رفته این بچه؟! یهو بی‌بی فرمود:« خواهرم فکرکنم ‌من‌میدونم». _چرا از کجا؟! _آخه وقتی آب آزاد شد، بچه‌ها رو من یکی‌یکی زیر نظر داشتم. دیدم یکی از این بچه‌ها گریه میکرد یه ظرف آبم برداشته بود. دیدم از این مردا هی سوال میکرد:« گودال کدوم طرفه»… خواهرم فکرکنم رفته گودال؛ چون از اون‌ موقع به بعد دیگه ندیدم ‌این بچه رو… سریع دویدن تو گودال، دیدن یه بچه‌ای خودش رو انداخته رو این بدن بی‌سر. این بچه رو بلند کردند. _اینجا چیکار میکنی آخه؟! عزیز دلم، چجوری این همه راه اومدی تا اینجا؟! _گفت: عمه جان! خیلی دلم هوا بابامو کرده… دم خیمه که ایستاده بودم،بابام و از دور میدیدم این لباشو میدیدم بهم میخورد؛ هی میگفت:« جگرم»… _عمه‌جان! بابام سر نداره خب؛ _عمه‌جان مگه نمیبینی بابام سرنداره؛ ولی من خودم صدا بابامو شنیدم. _چی میگفت عمه جان عزیز دلم؟! _عمه‌جان! تو این صحرا، تو این تاریکی‌ها هی صدا میزدم:« اباَ، بابا»؛ دیدم از یه سمتی هی صدا میاد:« اِلَیَّ؛ بیا»… دو سه تایی خودشون رو انداختن رو این بدن انقد گریه کردن …
متن روضه و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شب شام غریبان محرم ۹۸ چجوری میتونم، رهات کنم بذار یه دل سیر، نگات کنم میخوام تا خود صبح، صدات کنم ای عشق زینب چیشد یادگاری مادرت برادر بگو، چی اومد سرت ببین شمر و دنبال دخترت ای عشق زینب ای سربلند من، از ریشه چیدنت پس قسمت منه، رگهای گردنت ای سرفراز من، رو نیزه‌ای چرا قرآن بخون برام، از روی نیزه‌ها ما رو میبرن، بین کوچه‌ها تو میمونی و، پیکری رها کجایی تو ای یار و، من کجا برادر من تو اما توی قلب زینبی دعای نمازم توو هر شبی اگرچه لگد کوب مرکبی برادر من شب‌ها گذشته و، گریونه خواهرت سرخه لبام هنوز، از خون حنجرت أَمَّنْ یجِیبُ من، مُضْطَر شدی چرا ای سرنوشت من، بی‌سر شدی چرا خداحافظ ای، یارِ آشنا خداحافظ ای، پیکرِ رها خداحافظ ای، دشتِ کربلا که میره زینب سلام ای، سر روی نیزه‌ها سلام ای، سر از بدن جدا سلام ای، مسیر پر از بلا اسیره زینب امشب رقیه هم، جامونده بین راه پیداست که روی نی، هی میکنی نگاه زجری کشیده‌ام، از زجر و طعنه‌هاش بازم‌ فداسرت، همراهمی داداش امشب درسته کربلا مهمون پیکر ابی عبدالله‌ست .. اما سر ابی عبدالله کجاست؟! امشب زن خولی یهو تو دل شب از خواب بیدار شد ، دید دلشوره داره نمیتونه بخوابه! یالله.. پا شد؛ دید یه صداهایی میاد ، دید نوری از منزل بالا میره به سمت آسمانِ .. دنبال این صدا دنبال این نور رفت توو مطبخ خونه ، یهو رفت جلو دید این نور از تنور خونه داره بلند میشه .. _ای خدا چه خبره؟! _ من همین امروز نون پختم! _نکنه یادم رفته آتیش و خاموش کنم؟! در تنور رو برداشت؛ داخل تنور یهو نگاه کرد یه سر بریده تو تنوره… _ای وای من این سر سره کیه… یهو دید از آسمان هودَجی اومد پایین، چندتا زن از این هودَج پیاده شدن، یه زن جوانی هم اون وسطه زیر بغلاشو گرفتن. هی داره به سینه‌ش میزنه میگه:« بنیِ»… دیدم این سر و بغل گرفت؛ هی تو بغلش گرفته میبوسه بُنَیَّ… __________________________________________
متن روضه و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شب شام غریبان محرم ۹۸ السلام علیک یا اباعبدالله خورشید میخواهد تورا در یاد بسپارد یا از خجالت یک قدم هم برنمی‌دارد خدا چرا امروز تموم نمیشه … چرا خورشید اینجور زُل زده به بدن تو حسین جان !؟ … میدونید رفقا ، ظهر روز عاشورا ، ابلیس به پیشگاه پروردگار عرض کرد که خدایا ، یادته به من فرمودی سه تا دعای اجابت شده داری ، دوتاشو ازت خواستم یکیشو گفتم طلبم تا بگم … فرمود بله من هیچ چیزی یادم نمیره … گفت امروز می‌خوام حاجت سومم‌رو بگم … چی میخوای!؟ … گفت اینقدر این خورشید رو نزدیک کن ، می‌خوام سوختن هرچه بیشتر حسین‌رو ببینم … امروز دیگه این ساعتایی که من و شما الان توی جلسه نشستیم ، زینب دیگه رمقی براش نمونده ، امروز همش دویده زینب … مرتب بین خیمه گاه و میدان رفت و آمد میکرد ، یه بار رفت با حسین علی‌اکبر رو آورد ، یه بارم رفت سراغ خوده ابی عبدالله … شماها چون متصل هستید به این خانواده ، همه خسته اید ، این چند شبه اینجا عزاداری کردید ، منم گفتم شام غریبانی بخونم … ای امان از دل زینب … من آرام آرام میگم ، ابر چشمان شما طوفانی بباره ، خدا بحق ابی عبدالله نیاد اون روزی براتون که اسم حسین بیاد اشک شما نیاد ، تا فرصت هست به آقا بگو آقا ، هرچی بدی کردم هرجور دوست داشتی تنبیهم کنی بکن ، اما جون زینب چشمای گریان رو از من نگیر … خورشید میخواهد ، تورا در یاد بسپارد یا از خجالت ، یک قدم هم برنمی‌دارد ابر نگاه کودکان ، از صبح تا حالا بر گونه‌های سوخته یک‌ریز می‌بارد بی بی زینب چه قدرتی داره … بچه‌داری کنه ، یتیم داری کنه ، عزاداری کنه ، مریض داری کنه ، از همه بدتر امشب می‌دونی چندتا پای سوخته‌رو باید ببنده زینب … پاهای از برگ گل نازک‌ترِ نازدانه‌های ابی‌عبدالله … لابلای خیمه هایی که داره میسوزه … ای امان از دل زینب … آقای من برای شما می‌خوام این بیت رو بخونم … آقا کجایی ، دخترت میخواهد امشب هم سر روی زانوی پر از مهر تو بگذارد بابا من عادت دارم تا تو بغلم نکنی نمیخوابم … رفقا ما میگیم و میریم ، شما هم میشنوید و رد میشید فقط خدا می‌دونه چی به سر زینب اومد … هی اومد بچه هارو شمرد … وای ام کلثوم ! یکی دو تا از بچه‌ها کم هستن ، چه خاکی به سرم بریزم … نگاه کرد دید رقیه هم جزو اوناییه که نیست … گفت خواهرم تو حواست به این بچه‌ها باشه، من برم توی این بیابون بگردم ، شب تاریک …. خانوم سکینه سلام‌الله‌علیها دست راست زینب … خانوم سکینه فرمود عمه جان منم بیام منم بگردم … یه وقت دیدن سکینه داره میاد ، رقیه رو بغل گرفته … گفت عزیز دلم کجا بودی … گفت عمه ، رفتم دیدم کنار بدن بابام ، سر رو سینه بابام گذاشته … دل اگر هست ، دلِ زینب کبری باشد آفرین باد بر این همت مردانه‌ی دل توی راه دوتا خواهرا دارن باهم حرف میزنن ، گفت عزیز دلم توی این تاریکی ، چه جوری بابارو پیدا کردی … گفت خواهر ، گوشه‌ی خیمه سوخته کِز کرده بودم ، دلم برا بابا تنگ شد ، زیر لب داشتم میگفتم بابا کجایی می‌خوام توی دامنت بخوابم … یه وقت دیدم یه صدایی بلند شد بیا عزیز دلم … دنبال صدارو گرفتم رفتم تا بابامو پیدا کردم … خداروشاهد میگیرم همه‌ این حرفارو زدم برای این که آماده بشی بتونم این یه بیت رو بخونم … گفت خب ، رفتی پیش بابا به بابا چی گفتی … بابا … آن گوشوارِ یادگاری را که یادت هست حالا به جایش زخم، گوشم را میآزارد … غروب امروز بود این ناردانه آرام آرام به هوش اومد … دید سرش توی دامن عمه جانش زینبه ، صدا زد عمه … عمه یه نفر دنبالم کرد … گوشواره‌هامو کشید عمه … این مصیبت خیلی سنگینه اما جواب زینب سنگین تره … فرمود عزیز دلم غصه نخور ، عمت هم مثل توئه … بابا… نمی‌دانی چه روزی داشتیم امروز این دشت تا دنیاست دنیا ، ماجرا دارد ای کاش می‌دیدی چگونه می‌دود عمه شاید ستون خیمه را برپا نگه دارد
نوحه قدیمی مران یکدم ساربان اشتر... مران یک دم ساربان اشتر ناقه زینب رفته اندر گل! بده ظالم مهلتی آخر زان که من دارم عقده ها در دل مرا ناقه تا که بنشینم بر سر نعش شاه مظلومان مران ناقه زان که من دارم از جفای شمر ناله و افغان! مران ناقه که گویم من درد دل با این پیکر عریان بیا ای مرگ تا شوم راحت زان به مرگ خود گشته ام مایل بده مهلت تا بمانم من در کنار این پیکر بی سر! از آن ترسم ساربان امشب آید و برد دستش از پیکر ندارد چون طاقتی دیگر مادرم زهرا باب من حیدر در این صحرا ای شترداران ماندم آسان و رفتم مشکل شتربانان رحم بنمایید بر دل لیلا بر من مضطر! که دارد او درد دل بسیار بر سر نعش نوجوان اکبر چه سازم با مادر اکبر میکند هر دم خاک غم به سر!
ذکر زینب و مولا در وداعِ عاشورا با برادرش میگفت لا اله الا الله ۴ ای حسینِ غمخوارم ای همه کَس و کارم جان مادرم زهرااا لا اله الا الله ۴ جان اصغر و اکبر آن برادر بی سر کن نظر به آل الله لا اله الا الله ۴ صبرو کن حسین من نور هر دو عین من بوسه گیرم از حلقت جای مادرت زهرا لا اله الا الله ۴ میروی شتابان ای سروِ بوسِتانِ من دخترت شود تنها لا اله الا الله ۴ فاطمه زند بر سر مرتضی کند زاری در جنان رسول الله لا اله الا الله ۴ چشم خونفشان دارم قامتِ کمان دارم از غمِ تو ای والا لا اله الا الله ۴ میروی و میمیرم کرده ای چرا پیرم موسپیدم و تنها لا اله الا الله ۴ در ادای دِین خود با ستمگرِ بی دین میکنی فدا جان را لا اله الا الله ۴ دخترت سکینه دید غرقِ در خَس و خاشاک پیکرِ عزیزت را لا اله الا الله ۴ از سما ندا آمد وز ملک صدا آمد شد سرت به نیزه ها لا اله الا الله ۴ ساقی و علمدارت آن امیر و سردارت کُشته گَشته از اعدا لا اله الا الله ۴ قاسم عزیزت کو؟ اکبر جوانت کو؟ لالایی گُلِ لیلا....😭 لا اله الا الله ۴ آه و ویلتا زین غم عالمی گرفت ماتم در عزا شده "سَلما" لا اله الا الله ۴