eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.8هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
860 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ #کانال_عاشقان_حضرت_زینب_س هشتک کانال👆 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
?🥀 روضه_اربعین 🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪  اول به نبی حضرت خاتم صلوات دوم به علی شیر دو عالم صلوات سوم به گل وجودِ پاک زهرا چهارم به حسن خونجگر غم صلوات از بهر حسین آن شه کرب و بلا وآن تشنه‌ی در مقتلِ ماتم صلوات اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد یارب_الحسین_بحق_الحسین_اشفع_صدر_الحسین_بظهور_الحجه چهل روز است حسینم را ندیدم بلایش را به جان و دل خریدم چهل روز چهل منزل اسیرم   دعا کن در کنار تو بمیرم چهل روز غم چهل ساله دیدم غم و اندوه دیدم ناله دیدم سر پر خون تو همراه من بود   به هر جا چلچراغ راه من بود همین جاغرق درغم شد وجودم تن پاک ترا گم کرده بودم میان نیزه ها دل با ختم من ترا دیدم ولی نشناختم من اگر امروز برداری سرت را تو هم نشناسی ای گل خواهرت را ز جا برخیز ای نور دو دیده  ببین مویم سپید و قد خمیده قافله رسید سر دو راهی. بشیر اومد خدمت امام سجاد ع ـ یابن رسول الله .... یه راه میره مدینه .... یه راه میره کربلا... کدوم راهُ بریم؟؟ امام فرمود بشیرقافله سالار ما عمه ام زینبه، برید از عمه جانم زینب سوال کنید..... ـ بشیر میگه اومدم خدمت دختر علی زینب.... بی بی جان مدینه بریم یا کربلا.... میگه بی بی تا نام کربلا رو شنید، اشک از چشماش جاری شد... فرمود بشیر ما رو ببر کربلا.... چهل روزه عزیزانمونو ندیدیم... چهل روزه حسینمو ندیدم.... نگذاشتن ما مجلس عزا براشون بگیریم .... آی کربلا زینب داره میاد اون یه عالمه خاطره داره فرصت گریه کردن نداشته.... روز اربعین قافله ای که چهل روزه بود عزیزانشونُ ندیده بودن اومدن کربلا ... آخ کاروان رسید کربلا.... این زن و بچه برا دومین بار از این ناقه ها پایین اومدن .... اما اولین بار روز دوم محرم بود... وقتی میخواستن از ناقه ها پایین بیان،،،، جوونای بنی هاشم اومدن.... هر کدوم این زن و بچه ها رو پیاده کردند.... با احترام وارد زمین کربلا شدن.... وقتی زینب میخواست از ناقه پیاده بشه ،علی اکبر اومد.، ،،،، عمه جان دستتو بده به من پیاده شو ..... عباس اومد ، زانو زمین زد ... خواهرم زینب پاتو رو زانوی عباست بزار پیاده شو ..... با چه عزت و احترامی همه رو پیاده کردن اما اما اما آی کربلائیا..... روز اربعین وقتی خواستن از ناقه ها پایین بیان دیگه بچه ها کسی رو ندیدن ..... نه عباسی هست.... نه علی اکبری هست.... از بالای ناقه ها خودشونو زمین می انداختن .... هر کدوم کنار قبری رفتن... هر یکی سوی مزاری میدوید هر یکی قبری در آغوش میکشید ناگهان بانوی قد خمیده ای قد خمیده مو پریشان خسته ای گفت یارب چه سازم یا کریم رو سوی قبر که باشم یا رحیم ناگهان آمد به خود با شور و شین دید بنشسته سر قبر حسین زینب اومد کنار قبر برادر.... (شاید درد دلش این بوده باشه) حسین جان یادته تو کربلا هر کشته ای رو می آوردی من اولین نفر بودم که از خیمه بیرون می اومدم حسین جان...... یه جا نیومدم.... (یادته داداش) اونم اون وقتی بود که دیدم بدن عزیزانم عون و جعفر رو آوردی..... حسین جان میدونی چرا نیومدم... ترسیدم چشات به چشام بیفته از من خجالت بکشی داداش.... داداش حالا بیا تلافی کن .... سراغ رقیه تو از من نگیر حسین جان .... وقتی سرتو وارد خرابه کردن .... حسین جان سراغ سه ساله تو از من نگیر داداش آورده ام تمام عزیزانت ای حسین جز دختر سه ساله ات ای مهربان من از من مپرس حال دل آن سه ساله را در گوشه خرابه برفت از کنار من صل الله علیک یا ابا عبدلله 😭 ـ
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴 بابا، برلب رسید ازغصه جونم کجـا بـودی بـابـای مهـربونم تمـام دختـران شـامی امروز همه بابا شونو دادن نشونم بیـا بـابـا یتیـم خـویش دریـاب شدم از طعنه های شام بیتاب یکی ازدختران باطعنه می گفت رقیـه، مـن پـدر دارم،دلـت آب پدر داران مرا تحقیر کردند دگر از زنده ماندن سیر کردند همه بر گریه ام خندیده بودند سه ساله دخترت را پیرکردند اگر دردمندی بگو با رقیه اسیری به بندی بگو یا رقیه بکارت گره گر فتاده بگو ز کارت گره وا کند تا رقیه میان خاک ها دادند جایش پر از تیغ مغیلان بود پایش برای دخترک جای عروسک سر ببریده آوردند برایش دهان من ز مشت زجر کج شد تمام دنده هایم رج به رج شد دگـر پاها و دستم حس ندارند رقیـه جـان تـو دیگـر فلج شـد سه ساله بـار غم بـردم بدوشم دگر افتادم از آن جنب وجوشم شکسته پهلـویم بـابـا ، بمـانـد اَمــانـم را بــریـده درد گــوشم به شام و کوفه دلم رامحک زدند ز طعنه زخـم درونـم نمـک زدنـد عـدو بـه خنده مـن و عمه ی مرا چوشکل فاطمه بودیم کتک زدند 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ حضرت رقیه (ع) امام حسین(ع) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. یا صاحب الزمان ⬅️می گن رقیه سه ساله زهرای کربلا بوده،اینقدر گریه کرد،این گریه قیامتی به پا کرد،آخه از مادرش یاد گرفته،امشب شب ناله است،شب زمزمه است،اومدی برا کسی گریه کنی،که هیچکی به اندازه ی این خانم،واسه حسین گریه نکرده، مرام و عقیده و راهش هم به مادرش زهرا می ره،شنیده بود مادرش تو مدینه هرچی خطبه خوند،بین در و دیوار رفت،تو کوچه های مدینه اومد؛نتونست رو دل این نانجیب ها اثر بذاره،آخرسر اومد تو بیابونها شروع کرد گریه کردن،آی اونهایی که می گن این گریه ها الکیه،گوش بدن،اونایی که می گن بسه چقدر گریه می کنید،دیدید بعضی ها می گن دوباره محرم اومد،این ها گریه هاشون شروع شد،خسته نشدید،هرسال گریه می کنید،ما گریه مون رو از رقیه یاد گرفتیم،آخه می گن این دختر اینقدر گریه می کرد،تا آخرش به آقاش رسید،به امامش رسید،ماهم اینقدر گریه می کنیم،ایشاءالله یه روز آقامون بیاد،حالا دلها آمده شد😭 بریم در خونه ی این خانم سه ساله،گریه ای که خانم رقیه کرد،گریه ی ضعف نبود،گریه،گریه ای بود که همه بفهمند،ظالم کیه،ظلم کیه،گریه کرد که برو ببین الان اثری از دارالاماره،اثری از کاخ یزید نیست،فقط برو ببین تو این شهر برای دخترسه ساله حسین چه حرمی درست کردن،چقدر جلال داره،چقدر جبروت داره،حالا با ابی عبدالله کار داری. آقا رو به نازدانه اش قسم بده. اگه گرفتاری، مریضداری، حاجت داری، 😭 اگه کربلا میخواهی. بگو حسین جان. تو رو به صورت سیلی خورده دختر سه ساله ات قسم. امشب دیگه دست خالی ردمون نکن.. 🔸طواف شمع چون پروانه می کرد 🔸به دستش موی بابا شانه می کرد تا سر بابا رو گذاشتند جلو دختر بچه صدا زد بابا.😭 چه بلایی سرت آوردن...بابا. 🔸سر و روی پدر را پاک می کرد 🔸برایش عقده ی دل باز می کرد صدا زد بابای خوبم..😭. 🔸به قربان سر نورانی تو 🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو 🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا 🔸لبان تو چرا نیلی است بابا بابا کی با چوب به لب و دندانت زده.. اما میخام بگم. بابای خوبم...😭 🔸تو از چوب جفا داری نشانه 🔸مرا باشد نشان از تازیانه اگه با چوب به لب و دندان تو زدن. اما به منم تازیانه زدن 🔸مرا باشد نشان از تازیانه😭 بابا دیگه طاقت تازیانه ندارم. طاقت سیلی خوردن ندارم. طاقت سنگ خوردن ندارم. 🔸ز تو دارم تمنا جان بابا 🔸مرا با خود ببر در نزد زهرا یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر کسانی که بین من وشما بودند حالا جایشان بین من وشما خالیست پدران ومادران که از دنیا رفتند فیض ببرندگریزی هم داشته باشیم به روضه کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) همه اموات فیض ببرند فقط یک لحظه رایاد کنیم آن لحظه ای که آقا عبدالله نشست کنار بدن تیر خورده برادرش امام حسن.. انشاالله داغ برادر نبینی چه صحنه ای دید.. شروع کرد ناله زدن.. (دشتی) ◼️برای تو دلم دارد بهانه ◼️گرفت از آه من آتش زبانه ◼️به زیرلب‌حسین‌اینگونه میگفت ◼️الهی دفن می گشتی شبانه الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون احمد بهزادی التماس دعا 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
حضرت ابوالفضل(علیه السلام) عشاق چون به درگهِ معشوق رو کنند  از آب دیدگان، تنِ خود شستشو کنند  اول قدم ز جان و سرِ خویش بگذرند  در خون دل، تهیه ی غسل و وضو کنند  از تیغ دوست بر تنشان زخمی ار رسد  آن زخم را ز سوزن مژگان، رفو کنند  هر تیر آب دار که آید زشَست دوست  آن تیر را به سینه سوزان فرو کنند  قربانِ عاشقی که شهیدان کوی عشق  در روز حشر رتبه ی او آرزو کنند  عباس نامدار که شاهان روزگار  از خاک کوی او طلب آبرو کنند  میرابِ آب بود و لب تشنه جان سپرد  می خواست آب کوثرش اندر گلو کنند  بی دست ماند و داد خدا دست خود به او  آنان که منکرند بگو رو به رو کنند  گر دست او، نه دست خدایی است، پس چرا  از شاه تا گدا، همه روسوی او کنند  درگاه او چو قبله ی ارباب حاجت است  باب الحوائجش همه جا گفتگو کنند  ذاکر برای آن که مسمّی به اسم اوست  امید آن که عاقبتش را نکو کنند  ✍سیدعباس جوهری، ذاکر  کتاب خزائن الاشعار، ص202 
وزن:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم: حسین با زبانِ اشک‌های بی صدا گفتم: حسین در مناجات شب جمعه نمی‌دانم چه شد خواستم بر لب بَرم نام خدا، گفتم: حسین ماند هَل مِنْ ناصِرت بی پاسخ اما بارها آمد از کرب و بلا "لبیک" تا گفتم: حسین نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم: علی نام زینب را شنیدم هرکجا گفتم: حسین کلُ اَرضٍ کربلا، من تازه می‌فهمم چرا در خراسان، در نجف، در سامرا گفتم: حسین عاشقی گفت: آنچه می‌خواهد دل تنگت بگو... با دلی غمبار گفتم: کربلا؛ گفتم' حسین... ✍️علی ذوالقدر
با نام مستعار گره باز می کند مشهورِ ناشناس که اعجاز می کند مردم رقیه‌اش بشناسند از نخست زیرا که هرچه قفل، دمی باز می کند او فاطمه ست فاطمه صغرای اهل بیت آنجا که پیش طشت پدر ناز می کند روزی که هجر یار برایش تمام شد تدریس وصل بر همه آغاز می کند علامه است در دل علمیۀ حسین تفسیر فجر را چه خوش ابراز می کند مهدی شناسی‌اش شده معروفِ عارفان این عارف از خرابه چو پرواز می کند ✍️مجیدطاهری
امشب به دامن من خورشید آرمیده یا ماه آسمان ها در کلبه ام دمیده دختر همیشه جایش آغوش گرم باباست کس روی دست دختر رأس پدر ندیده از دل چراغ گیرم از اشک گل فشانم از زلف مشک ریزم بابا ز ره رسیده از بس که چون بزرگان بار فراق بردم در سن خردسالی سرو قدم خمیده بابا چه شد که امشب، با سر به ما زدی سر جسمت کدام نقطه، در خاک و خون طپیده؟ هم کتف من سیاه است، هم روی من کبود است هم فرق من شکسته، هم گوش من دریده داغم به دل نشسته آهم زسر گذشته چشمم به راه مانده اشکم به رخ چکیده از بس پیاده رفتم پایم ز راه مانده ازبس گرسنه خفتم رنگم ز رخ پریده تو رفع تشنگی کن از اشک دیدۀ من من بوسه می ستانم از حنجر بریده انگشت های عمه بگرفته نقش گل‌زخم از بس نشسته و خار از پای من کشیده جسمم رود شبانه در خاک مخفیانه یاد آورد ز زهرا دفن منِ شهیده خفتم خموش و دادم بر بیت بیت (میثم) صد محنت نگفته صد راز ناشنیده ✍️غلامرضاسازگار
الهی الهی تو راه کوچه بازار الهی الهی دادن حرم رو آزار الهی الهی وای از نگاه انظار یا زینب یا زینب یا زینب و یا زینب الهی الهی یه روز خوش ندیدیم الهی الهی به هر کجا رسیدیم الهی الهی زخم زبون شنیدیم یا زینب یا زینب یا زینب و یا زینب الهی الهی تو گوشمه صداها الهی الهی تو کوفه نانجیبا الهی الهی میخندیدن به ماها یا زینب یا زینب یا زینب و یا زینب الهی الهی میون کوچه هاشون الهی الهی شکسته شد سرامون الهی الهی شد چشممون پر از خون یا زینب یا زینب یا زینب و یا زینب الهی الهی شدیم اسیر غربت الهی الهی شد سهم ما اذیت الهی الهی گرفت رقیه لکنت رقیه رقیه رقیه جان رقیه جدید ایام اسارت آل الله
کوله بار خویش را بسته ام از زمانه خسته ام بال پر زدن گرفته ام اذن در زدن گرفته ام میروم به سوی نور میروم به سوی عشق چه بوییست این بوی عشق چه دیدنیست روی عشق بگویمت کجاست کوی عشق کربلای حسین است ماجرای این عالم فقط ماجرای حسین است و خون هر شهید پای حسین است خدا اگر خداست چون خدای حسین است من آماده ام من آماده ی رفتنم من عاشق از حسین گفتنم چه خوب که سینه زنم من آمدم در مسیر یا حسین ببین دوباره صف به صف اهالی زمین به سوی قبله گاه عرش برین دوباره جبرئیل صدا میزند آفرین و من با قلبی سرشار از یقین درست عین تمام مومنین گفته ام این چنین خداروشکر بَه بَه بَه باز هم منو طریق اربعین میروم عمود عمود ذکر من لعنت الله علی الیهود میرسم چه زود به موب های یکه آرزویم بود چه حال خوبی چه اشتیاقی دوباره من دوباره چایی عراقی چه خوش گذشته با حسین فدای تو یا حسین در این مسیر میخوانم دوباره حیاتنا حیاتنا حسین مماتنا حسین حبیبنا حسین و حبه یجمعنا میرسم عمود هزار و چارصد و پنجاه و دو سراپا شدم شور و احساس چون رسیدم به عباس قدم قدم آهسته آهسته خسته ولی دلشکسته پای پینه بسته ولی استوار میرسم به یار سلام یا حسین یابن حیدر کرار میرسم به شش گوشه با دو چشم اشکبار باز هم میاید نوای ماندگار و من هم میخوانم پا به پای زوار لبیک یا حسین جدید
  تن افتاده به گودال ، خدا حافظ تو زیر اسبان شده پامال ، خدا حافظ تو داغ تو بُرده مرا  حال ، خدا حافظ تو می روم  بی پر و بی بال ، خدا حافظ تو ای تن بی سرِ جا مانده  به گودال جنون پاره پاره بدن از خنجر و سر نیزه دون بی تو سالار سرم ، بی سپه و یار و ستون می رویم ما دگر از دشت بلا با دلِ خون زیر خورشید گدازنده بُود پیکر تو رویِ خاکست و پر از خون ، بدنِ پرپر تو باد صحرا زده گلبوسه رگ حنجر تو ای به قربان تنِ بی سر تو ، خواهر تو تن افتاده به گودال ، خدا حافظ تو از کنار بدن پرپر تو می گذرم می زنم بار دگر دست مصیبت به سرم اشک خون حلقه زده بی تو به چشمان ترم نیزه ها بر تن تو ، خورده به عمق جگرم کنج محمل شده غمخانة دریای دلم چوب محمل بزنم سر بشکست پای دلم کر شود گوش فلک از غم و غوغای دلم غم سنگین تو آتش زده هر جای دلم تن افتاده به گودال ، خدا حافظ تو از سرِ نیزه بیفتاده به رویم نگهت رنگِ خون سوز عطش مانده به رخسار مهت یادم از حنجره ات  آمده در قتلگهت اشک چشمان یتیمانه که مانده به رهت می رویم دیده تر از کرب و بلایت اما قلب و جان و دل ما مانده کنارت مولا از قیام تو سخن ها بسُرایم هر جا محفل بزم عزای تو نمایم بر پا تن افتاده به گودال ، خدا حافظ تو اکبر و اصغر و قاسم به کنارت خفته جعفر و عون و محمد به جوارت خفته بر زمین پیکر هفتاد و دو یارت خفته ساحل علقمه آن ، یکّه سوارت خفته سروری از سرِ بی تن ، تنِ بی سر برگو از سرِ بر سر نِی رفته ، مکرّر برگو از دلِ خون و دو چشم تر خواهر برگو داغ عباس و علی اکبر و اصغر برگو تن افتاده به گودال ، خدا حافظ تو ** برچسب ها : (ع) ، (س) ، 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🦋🦋🦋