.
زمزمه ، نوحه حضرت مهدی ارواحنا فداه
شد روز جمعه در انتظارم
ز بهر دیدنت آقا من بیقرارم
آقا کجایی پس کی میایی
آقای من بیا کسی جز تو ندارم
آقای خوبم مهدی کجایی ۲
شد روز جمعه کردی تو احسان
یا بن الحسن کنار سفره گشته مهمان
امید عالم عزیز خاتم
درد غم هجر مرا نما تو درمان
آقای خوبم مهدی کجایی ۲
شد روز #جمعه دعوت شدم من
از لطف وجودت شامل رحمت شدم من
کعبه ی دلها یوسف زهرا
با مهر و حبت صاحب عزت شدم من
آقای خوبم مهدی کجایی ۲
گرچه نهانی نور عیانی
بر شیعیان مرتضی آرام جانی
شمس هدایی امید مایی
یا بن الحسن تو یاور افتادگانی
آقای خوبم مهدی کجایی ۲
شد روز جمعه ذکر لب ماست
کی میشود از این سفر مولا بیایی
بهار دلها گر تو بیایی
درد تمام خلق را درمان نمایی
آقای خوبم مهدی کجایی ۲
حصن حسصنی حبل المتینی
بس کن دگر مولای من پرده نشینی
اسیر غمها شیعه ی زهراست
بعد از خدا تو حامی مستضعفینی
آقای خوبم مهدی کجایی ۲
#زمزمه_امام_زمان
#مناجات_با_امام_زمان عج
#رضا_یعقوبیان
.👇
.
#مناجات_با_امام_زمان سلام_الله_علیه
#زهرای_شهیده گریز به خرابه شام
#غزل_مثنوی_مهدوی_فاطمی
غریبان همه منتظر تا بیایی
کجایی کجایی کجایی کجایی؟
در این لحظه های غریبی عزیزم
کجایی نجف رفته یا کربلایی ؟
ز احوال ما گر بپرسی بگویم
نمانده است نایی نمانده صدایی
تو میدانی آقا تومیبینی آقا
چه کرده است با روزگارم جدایی
در این برهه از عمر بر باد رفته
ندارم به جز دستهای گدایی
حلالم کن اصلا به دردت نخوردم
جفا کارم از من ندیدی وفایی
چه بسیار چون من که بودند و هستند
همه دیده بر راه تا کی بیایی
چه بسیار لبها که بردنت نامت
ولی از لب تو نیامد ندایی
اثر نیست در هر کلامی مگر که
ز دست شکسته برآید دعایی
بگو التماس دعا مادرت را
که تا با دعایش ز غیبت درآیی
......................................
به حق علی و به پهلوی زهرا
خدایا مهیا کن امشب فرج را
به آن دم که در بین دیوار و در بود
به آن دم که محسن برایش سپر بود
گرفت آنچنان محکم از شال مولا
که دشمن کشیدش به دنبال مولا
جدا گشت دستش ز دامان حیدر
ولی با غلاف آن غلافی که آخر
ردش تا شب دفن بر بازویش بود
ولی بازویش بهتر از پهلویش بود
که پهلوی بشکسته ای داشت زهرا
ولی خوب لب بسته ای داشت زهرا
به مولا نمیگفت از زخم پهلو
نمیگفت از زخم بازو و ابرو
به آتش زد اما پرش سوخت زهرا
پرش با سر معجرش سوخت زهرا
چنان شمع آتش گرفت و برافروخت
بمیرم که با معجرش صورتش سوخت
در آن دم که زهرا گرفتار در بود
کنارش دل مرتضی شعله ور بود
بمیرم برای علی غیرتش کشت
که بر صورت همسرش رد انگشت....
....چنان هاله ای بود بر صورت ماه
فقط میکشید از جگر آه جانکاه
پس از کوچه ها قتلگاه آمد ای وای
که بر روی نی راس شاه آمد ای وای
تنش ماند و رمل بیابان و خورشید
کسی راز گودال او را نفهمید
سرش را بریدند و بردند و رفتند
تنش را به صحرا سپردند و رفتند
سرش داغ بی انتهایی جگر سوز
شباشب به صندوق و بر نیزه هر روز
به خون شد بدل اشکها ، از جفون رفت
چهل منزل از گیسوی نیزه خون رفت
چهل منزل افتاد و بر نیزه برگشت
رسید آخرین منزل و رفت در طشت
چو طشت آخرین منزل از داستان شد
پذیرای لبهای او خیزران شد
دو پاره لب سنگ خورده دوباره
شد از ضربه ی خیزران پاره پاره
پس از بوسهی خیزران در سحرگاه
به سوی خرابه روان شد سر شاه
سپردند سر را به طفلی سه ساله
که در عاشقی بود صاحب رساله
پس از آنکه شد آنهمه درد حاشا
چه کرد آن سه ساله تماشا....تماشا....
...تماشا....تماشا....که فرصت ندارم
به جز دیدنت هیچ حسرت ندارم
همین چند روزی که رفتی شکستم
تو از نیزه افتادی از پا نشستم
اگر سنگ خوردم فدای سر تو
اگر جانسپردم فدای سر تو
که مردن میارزد به دیدار دلبر
عجب دلبری مانده از او فقط سر
سری سنگ خورده سری چوب خورده
که خولی به کنج تنورش سپرده
وَلَو سر....حضور تو وافی است بابا
مرا بوسه ای از تو کافی است بابا
#امام_زمان #فاطمیه
#محمد_علی_بقایی ✍
#مقطعات
.
.
#فاطمیه
دیده شد دریای خون گوهر نمیدانم چه شد؟
دل به جان آمد ولی دلبر نمیدانم چه شد؟
لاله ها در خون نشستند از فراق باغبان
نرگس بیمار در بستر نمیدانم چه شد؟
محرم گلهای این باغم ولی در کوچه باغ
یاس من شد رنگ نیلوفر نمیدانم چه شد؟
آب شد شمع وجود من مپرس از ماجرا
سوخت آن پروانه خاکستر نمیدانم چه شد؟
دوزخی مردم بهشت وحی را آتش زدند
جبرئیل آمد ولی کوثر نمیدانم چه شد؟
زهره الزهرای من وقتی که شد نقش زمین
آسمان شد نیلگون دیگر نمیدانم چه شد؟
دختر وحی و نبوت فضه را میزد صدا
فضه حیران بود پشت در نمیدانم چه شد؟
سرگذشت گلبن عصمت اگر پائیز بود
سرنوشت غنچهء پرپر نمیدانم چه شد
#واحد_حضرت_زهرا
محمدجواد غفورزاده ✍
.
زمان:
حجم:
289.9K
دیده شد دریای خون گوهر نمیدانم چه شد؟
دست ساقی بسته شد، دلبر نمیدانم چه شد؟
.
#نوحه #زمینه
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
دلخونم
فاطمه جان چرا پر از دردی
شبیه برگای خزون زردی
شهیده ی ظلمِ یه نامردی
از کوچه و سیلی تو چیزی
نگفتی به حیدر کرار
ملعون اومد و با لگدی
زد تورو بین در و دیوار
در پیش دو چشمای حسن
غم به دل تو شده حاکی
روضه میخونه با دل خون
برای من چادر خاکی
مرو زهرا مرو زهرا مرو زهرا...
گریونم
شبیه یاس و لاله پژمردی
هزار دفعه به پشت در مُردی
یادم نمیره سیلی می خوردی
قنفذ با مغیره زدنت
که آخرش میشی شهیده
میری تو به دیدار پدر
با قدُ و قامت خمیده
شرمنده ی روی تو شدم
که خونه ی اَمنی نداشتم
جای تو برا حسینمون
ببین یه کاسه آب گذاشتم
مرو زهرا مرو زهرا مرو زهرا...
#زمینه_حضرت_زهرا
#فاطمیه_۱۴۰۴
#حاج_امیر_عباسی✍
👇👇
.
#مناجات_با_امام_زمان
یا صاحب الزمان عج
هرچه خواهش ها مکرّر بوده است
غالباً از سوی نوکر بوده است
التماس و حاجت و درخواست ها
از کریمان لطف دیگر بوده است
من فدای آن امام حاضری
که کنارم پشت این در بوده است
هر زمان پرونده ام را باز کرد
حال او از قبل، بدتر بوده است
گریه کرد از آنهمه اعمال زشت
باز پای برگه ام این را نوشت ...
نوکر ما باش و آقای خودت
کور مردم باش و بینای خودت
بیشتر فکر قیامت را بکن
فکر کن حالا به فردای خودت
نفس، زندان است و تو زندانی اش
بسته ای زنجیر بر پای خودت
دست خالی گرفتاری بگیر
پشت کن گاهی به دنیای خودت
ای که در دالان دنیا مانده ای
فکر کردی که چرا جامانده ای؟
دین اگر اینست، این تحریف چیست
پس تعقل کن، ببین تکلیف چیست
ای که از دینداری ات برگشته ای
عیب ایمانت که شد تضعیف چیست
فکر کن گفتی بیا من آمدم
حال و روزت بعد آن تشریف چیست
لقمه ی نان حلالی داشتی
آن همه مالی که شد توقیف چیست
کوله ات از معصیت ها پُر شده
نان مردم دست تو آجر شده
بر خود آی و واقعاً یابنده باش
جای تعریف از مقامت، بنده باش
از کسی غیر از خدای خود نترس
کوه باش و نعره ی کوبنده باش
ای که در خط مقدم بوده ای
کو جهاد اکبرت! رزمنده باش
یک نماز صبح را بین حرم
از شهیدان حرم، شرمنده باش
پای راه حق بمان، اصرار کن
مثل زهرا انقلابی کار کن
فاطمه تا بود علی غمخوار داشت
یک نفر را داشت، اما یار داشت
مرتضی حبل المتین بود و فقط
با نخی از چادر او کار داشت
سایه ی زهرا که بین خانه بود
شاخه طوبی را روی دیوار داشت
دود شعله سر در آورد از فلک
میخ، بین سینه رفت آزار داشت
فاطمه تا پشت در، مردانه رفت
با لگد، خوشبختی از آن خانه رفت
قلب کوچه تا که شد مسدود سوخت
از غم مادر، دل موعود سوخت
پای چشم مادر محجوب ما
با هجوم دست خشم آلود سوخت
فاطمه تا ناله زد فضه بیا
هرکسی که بین خانه بود سوخت
ناجی جان خلیل الله، آه!...
آب شد جسم شریفش ... رود سوخت
او که شد زخمی بجای مرتضی
عاشقانه شد فدای مرتضی
#فاطمیه
#امام_زمان عج
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#مناجات_با_امام_زمان
با غم و درد و حال بد چکنم
گره ام وا نمیشود چکنم
بی کس و کارم ای کس و کارم
گر نگیرم ز تو مدد چکنم
کار من از تولدم گریه است
نکنم گریه تا ابد چکنم
من فقط خانه ی تو را بلدم
نیستم جز حرم بلد چکنم
بوی مِی، آمد از نجف، دم صبح
لب مستم شراب زد چکنم
آه، سرخورده ام بدون علی
گر سرم خورد بر لحد چکنم
فاطمه میرسد به داد همه
با قد خم که می رسد چکنم
بی هوا سیلی از حرامی خورد
گر بخواهد کسی سند چکنم
میخ در بیصدا قیامت کرد
خورده پهلوی او لگد چکنم
در که افتاد روی مادر گفت:
شوهرم را که می کِشد چکنم
آه! وقتی حسین تشنه لبم ...
میخورد نیزه بی عدد چکنم
بین تابوت می رود جسدم
ته گودال، با جسد چکنم
سه شب و روز، بین آن صحرا
گر نیامد بنی اسد چه کنم
#فاطمیه
#امام_زمان_عج
#رضا_دین_پرور✍
.