امون ای امون مادر ای مادر.mp3
17.39M
🎶🔘 #ثمینه 🔘🎶
°•🚪•° دم در خونہ
°•😖•° نامرداے مدینہ
°•🌫•° کوچہ پر دوده
°•👀•° چشم ، چشم رو نمیبینہ
°•💔•° مادر جوونم
°•😓•° بے جون روے زمینہ
#فاطمیه🏴
#پیشنهاد_دانلود👌
#حاج_محمود_ڪریمے🎤
دانڪنشارژشے👇
⚫️ @asheghaneh_halal 🔚
😜•| #خندیشه |•😜
شنــیدین مےگــن طــرف😱
مهــــریش بـــه انـــدازه ســال
تـــولد میــلادیـــشه😎
البـــته ایـــن نمــونه☝️
دیگـــــه زمــانه مــامان بــزرگامون بوده😉
الان دیگـــــه بــال مگــس و پــشه
خــرطوم فیــل و پــاهای مــورچه😄
مهـــریشــونه😎
ایـــن چــیزا رو اولیــن بـــار
بـــه نـــظرتون ڪے مــد ڪرد⁉️
ایشـــون ڪسے نــیستن😎
جـــزء جنــاب محمــدرضـاشاه پهــلوی😱
شــــاه فقـــید😱
الپهــــلوی منقــرض شده😂
مهـــریه فـــوزیــه همــسر مصــری
شــاه نیــم میلیـــون بوده است😱😂
بـــله دیگـــه جیب مــبارڪ
محــمدرضا و ایــران نــداره😁
داداشـــن بــاهم🙃
حـــالا طــرف خــودش گفــته بابا
من نیــم میلیــون بیشتــر نمےخوام🙄
دیگــــه تو چــه اصراری داری یڪ میلیون بهش مهـــریه مےدی😳
از،ڪیســـه خلیفه مےبخشے
دلبنــــــــدم🙄جیـــب بابات نبـــوده ها🙁
عڪسو باز،ڪنید یڪ ربع بخنــد 😂
یـــعنے جـــوڪ ســال به ایشون مےگن☝️
بودیـــم و قـــدرمو ندونســتن😂
آخـــے پهلـــوی گـــریه نڪن😎😱
یــه وقت فڪر نڪنـید ازســره انتقــام ایــن چیزارو گفتم😎 نــه بـابا، اینـا☝️چــــه ربعشــون چه ثلثشون چه نصفشـــون چـــه خــوده
خــوده رضاشاه😃
بـــا ذلیل شـــدن خــودشون از،خودشون
انتقــام گـرفتن😀
منــبع: خواندنیها19 فروردین1337😎
مــن از،روی مستنـــداتے😌 ڪه
بـــه دســت آوردم، طـبق منـابع
#خندیشه ها رو
تـــا آخـــر بهمــن مــاه، اختصــاص
دادم به الپهـــلوی های گـــرامے😂
#ڪپے_ڪنے_الپهـلوی_میشے😁
#اسپــانســر_شو_و_نشر_بده😇
ڪلیڪ نڪنے بــا رضاشاه😡 طرفے😂
•|😜|• @asheghaneh_halal
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥💣
📋•| #ڪارنامه_سیاه_پهلوی|•📋
در زمــان شــاه حتے
مــردم قــدرت خــرید🛍
یڪ پــرتقــال و نـــداشـتـن🍊
بعـــد بعضـــیا از روی
نـــــاآگـــاهے میگــوینــد 🔨
زمــان شــاه چقــد ارزانے بوده است🔨
مصــاحــبه بــا مــردم در زمـان شاه☝️
از آرشــــیو📁☝️
#شبــهه_ها_را_بـرطرف_مےڪنیم💪
#فسـاد_های_دوران_پهلوی_را
#آشڪــار_مےڪنیـم❌❌
•|📋|• @aheghaneh_halal
🎥💣
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💙💠
💠
#آقامونه
~|🌧|~ شما زیر باران باشید
و
~|😕|~ من زیر سقف ⁉️‼️
#سفر_استانے🚙
#بـــــدون_شرح☺️
💠 @asheghaneh_halal
💙💠
°🎯| #غربالگرے |🎯°
❌ جریمه های جالبی در استرالیا
از رانندگان گرفته می شود:👇👇
.
🔺️بلند کردن صدای موسیقی در ماشین:
نیو ساث ولز: ۲۰۰ دلار (مرکز نیو ثاث ولز سیدنی است)
کویزلند: ۱۷۵ دلار
.
🔺️بوق خداحافظی:
.
نیو ساث ولز: ۲۹۸ دلار
ویکتوریا: ۲۸۲ دلار .
.
🔺️کثیف بودن پلاک ماشین:
.
نیو ساث ولز: ۴۱۵ دلار جریمه و کسر ۳ امتیاز از گواهینامه.
ویکتوریا: ۱۶۱ دلار جریمه و کسر ۳ امتیاز
.
❌یکی دیگه هم هست:
.
خوابیدن تو ماشین در حالت مستی
جریمه تا سقف ۱۴۰۰ دلار و ۱۰ ماه تعلیق گواهینامه؛ حتی اگر سوئیچ روی ماشین نباشد و گاهی باید ثابت کنی قصد رانندگی نداشتی!!
پـــــولهـــای ســرســام آوری
ڪه از مــــردم گــرفته مےشود😒☝️
منبع:
https://goo.gl/QARiK4
فــــرنگـ بــدون سانســـــور👇
📡| @Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_سی_وهشت ♡﷽♡ _ببین ابوذر من الان درست جلوے در دانشکده ادبیاتم بدو بیا _چش
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_سی_ونه
♡﷽♡
گوشے را برداشت و براے ابوذر پیامک زد که ۳ دقیقه دیگر زنگ بزن
بعد طورے که انگار پایش پیچ خورده روے یکے از صندلی هاے آلاچیق نشست:آخ آخ آخ...
سمیه و پروانه و زهرا با تعجب به منظره رو به رویشان خیره شده بودند! به دخترے که گویے
ناگهان از آسمان نازل شده است نگاه میکنند! آیه سرش را بالا مے آورد لبخند خجولے میزند و
میگوید: تو رو خدا ببخشید پام پیچ خورد مجبور شدم مزاحمتون بشم!! اجازه هست تا یکم این خوب بشه همینجا بشینم؟
پروانه که از وضع پیش آمده خنده اش گرفته بود با صورت قرمز شده گفت: نه عزیزم چه اشکالے داره بشین همینجا تا خوب بشه
آیه نگاهے به آن سه کرد و گفت: ترکیدید بابا بخندید مشکلے نیست!
و همین بود که با عث شد جمع سه نفره و آیه با هم بخندند . آیه دوباره خم شد و پایش را نمایشی ماساژ داد و بعد صداے زنگ تلفنش بلند شد و عکس ابوذر با لباس روحانیت که آیه همان
ابتدای وردش به حوزه برایش خریده بود و گذاشته بودند برای روزے که معمم میشود کنار آیه خندان روے صفحه پدیدار شد!!!
سمیه و پروانه و زهرا با چشمان از حدقه بیرون زده به صفحه ے موبایل خیره شده بودند و آیه عامدانه گوشے را جواب نمیداد...بعد از چند بوق پیاپے بالاخره بلند شد و گوشے را جواب داد:ابوذر جان من الان دانشگاهتونم کی کلاست تموم میشه؟
عزیزم من عجله دارم!
ابوذر گیج از حرفهاے آیه میگوید:چے میگے آیه؟
آیه به جمع رو به رویش نگاهے مے اندازد و با خنده میگوید:باشه باشه! خب از اول میگفتے عزیزم!!! به کارت برس منم میرم نگران نباش قربانت خداحافظ
ابوذر با تعجب به صفحه گوشے نگاه میکند:خدایا خودت به خیر کن!!!
امیدم به خودت نه به بنده هاے...
آیه گوشے را قطع میکند و زهرا فقط خیره آیه میشود چشمان میشے رنگ آیه ابرو هایے که دخترانه تمیز شده بودند و دماغ و لب هاے نه خیلے بزرگ و نه خیلے کوچک ...زیبا بود؟
از زهرا زیبا تر؟ سمیه زودتر اما به خودش آمد. لبخند کم رنگے زد و گفت: شما دانشجویید اینجا؟
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_سی_ونه ♡﷽♡ گوشے را برداشت و براے ابوذر پیامک زد که ۳ دقیقه دیگر زنگ بزن
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_چهل
♡﷽♡
آیه سرخوش خندید رنگ پریده زهرا مچش را باز کرده بود! پس راهے نبود:نه عزیزم قرار داشتم براے یه کار خیر
زهرا گیج بود...الان باید چه میکرد؟ گریه میکرد؟ بغض چه بغض میکرد؟ که یک مرد قد بلند نه لاغر نه چاق که محاسن پرپشتے دارد و مهندسے برقش را در دانشکده بغلے میگیرد با یک دختر
نه زشت و نه زیبا قرار دارد؟ به او چه؟ بعد اندیشید:به من چه؟ آیه رشته افکارش را پاره کرد
_تو رو خدا ببخشیدا مزاحم حرف زدنتونم شدم اینم که گفت کار داره نمیتونه بیاد
سمیه دستهاے سرد زهرا را فشرد و آرام پرسید:ببخشید فضولے نباشه شما با آقاے سعیدے نسبتے دارید؟
آیه خود را متعجب نشان میدهد:شما ابوذرو میشناسید مگه؟
زهرا گوشهایش زنگ زد!! ابوذر...بدون پسوند و پیشوند !!!
یک دختر نه زشت نه زیبا اسم ابوذر را نه با پسوند به زبان مےآورد نه پیشوند!! اینها نشان نزدیکے آدمها به هم دیگر است!!مگر نه؟
دستهایش را از دست سمیه بیرون کشید سمیه سعی در حفظ خونسردے اش را داشت: بله آقاے ابوذر سعیدے دیگه ! البته ببخشید ناخواسته عکستونو روے گوشے دیدیم کنجکاو شدیم!
آیه لبخند مرموزے زد و گفت:بله باهم نسبت داریم زهرا آستانه صبرش پر شد از جایش بلند شد تا برود آیه که تک و تایش را براے رفتن دید فرصت را غنیمت شمرد: راستے شما خانم زهرا صادقے میشناسید؟
پروانه بلافاصله گفت: ایناهاش اینجاست دخترمون خانم زهرا صادقیه دیگه
آیه تعجبے به چهره اش نقش میبندد و میگوید:زهرا صادقے شمایید؟
زهرا هم متعجب تنها سر تکان میدهد!سمیه مشکوک شده و ته دلش این شک را دوست دارد!خدا خدا میکند شکش یقین شود!آیه زهرا را دعوت به نشستن میکند... کمے دست دست
میکند و میگوید:ببین من دوتا داداش دارم!الان اولین باره که دارم براشون میرم خواستگارے نمیدونم چطور باید بگم. ببین زن داداش من میشے؟ واااے نه این خیلے بے مقدمه بود...ببین نظرت
در مورد داداش من چیه؟
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃