eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.4هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
🎈•| |•🎈 وقتے ڪودڪ شما رازهاے خصوصے خانوادگے تان را درجمع مطرح مےڪند، هیچ واڪنش شدیدےنشان ندهید❌ ڪودڪ را از جمع بیرون ببرید و به او بگویید من خیلے ناراحت مے شوم وقتے مسائل خصوصے زندگےمان را جلــوے بقیه مے گویے. یا در همان جمع چند ثانیه بدون صحبت و جدےبه او نگاه کنید تا متوجه شود ڪه فضولی کرده است و نباید حرفش را ادامه دهـد.😕 به اطرافیان سفارش ڪنید ڪه اگر ڪودڪ تان از مسائل زندگے شمــا صحبت مےڪند به او اعتنایی نڪنند و ڪاملا بے تفاوت باشند.😬 در بحث هاے گروهےو ڪلاس احساس دیگران نسبت به فرد خبرچین را مطرح ڪنید و در بیان داستان یا فیلم او را آگاه ڪنید ڪه دیگران حس خوبی نسبت به فرد فضول و خبر چین ندارند.😊 😉👇 👶🏻•| @asheghaneh_halal
🌷🍃🌷 🍃🕊 🌷 #خادمانه | #چفیه #ختم_صلوات امروز بھ نیت: "شھیـد علےاصغر الیاسے" جمع صلوات گذشتھ 🌷 ۲۹۷۶ 🌷 ارسال صلوات ها👇 🍃🌸 @Merajii ھـر روز مھمان یڪ شھیـد👇 |🕊| @asheghaneh_halal 🌷 🍃🕊 🌷🍃🌷
Banifateme Shab 1 Fatemie Aval 97-03.mp3
زمان: حجم: 5.87M
⬛️🔲 🔲 #ثمینه |•🗓•| یہ روزے هست ، تو تقویماے تاریخ |•😖•| نوشتن بین کوچہ محشرے شد |•😓•| دوشنبہ راهش رو بستند کہ افتاد |•😨•| نوشتند از همون روز بسترے شد #فاطمیه 🏴 #مداحی_دست_اول 😌 #پیشنهاد_دانلود_شدیدا💯 #سید_مجید_بنےفاطمہ🎤 ◼️ @asheghaneh_halal 🔲⬛️
😜•| #خندیشه |•😜 دیـــالوگ های پـدر و پـسری😎 یعنے بــاباشم حتے قبولش نداره😂 محمــدرضا👈 پـدرجــان😉 رضـا👈 پــسر جــان نــاخلف😂😂 الان مـلڪ سلمــان امــیدش نــاامیـــد شد😁😱 بــن سلمـان افسـرده شده😱 تـــرامپ بــا یـه تــیر خـــودش و خــلاص مےڪنه😂 ڪلینتون خـوشحــاله😎 ڪــری تضمین مےده خــودش #رضا_پهلوی و خلاص ڪنه🔫 #عڪسو_باز_ڪن_شاد_شے😂 #ڪپے_ڪنے_ڪری_تضمین_نمیده🔨 #نـشر_بده_خلاص_شے❌ ڪلیڪ نڪنے دیالوگ زده میشے😱👇 •|😜|• @asheghaneh_halal
#قائمانه •°قَلبَمـــــ❤️ °•فَداےِعَزیزےڪہ🌼 •°دُنیایے از دِلتَنگے را🌍 °•بہ اُمید ‌یڪ ‌لَحظہ⏱ •°دیدَنَشـ بہ جانْـ میخَرَمـْــ🍃 #السلام_علےالمهدےوعلےآبائہ #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج #تو_مرا_جان_و_جهانے #سہ‌شنبہ‌هاےامام_زمانے •|💠•| @asheghaneh_halal
#شهید_زنده |سردار سلامے| 🌼..| اسرائیل جنگ جدیدی را شروع ڪند،مسلماً محو خواهد شد.. 🌼..| راهبرد ما محو اسرائیل از جغرافیای سیاسے جهان است و به نظر می‌رسد با شرارت‌هایی که اسرائیل در حال انجام است، خودش را به این واقعیت نزدیک مے‌ڪند. ما اعلام مےڪنیم ڪه اسرائیل اگر ڪاری انجام دهد ڪه جنگ جدیدی شروع شود، مسلماً این جنگ، همان جنگے است ڪه محو او را در پے خواهد داشت و سرزمین‌هاے اشغالے بازپس گرفته خواهد شد و حتے اسرائیلے‌ها در فلسطین گورستانے برای دفن ڪردن جنازه‌های خود نخواهند داشت..🌸.. #ســردار_دلهــا❤️🍃 🕊..| @asheghaneh_halal
📷💣 📋•| |•📋 انــقلاب اسلامے 🇮🇷 از ســاله عبــــور ڪرد👊👊 انــقلاب اسلامے🇮🇷 و نظام اسلامے ڪشور را از وابستگے نجـات دادنـــد.💪🇮🇷 مقــام معــظم رهبری(مدظله العالی) 👊 👊👊 حـــقیقـت های دوران پهلوی را از لنــز دوربیـن مــا ببنیــد😎 •|📋|• @asheghaneh_halal 📸💣
🕗❄️ ❄️ •{💝}•هر چند حال و روز زمین و زمان بد استــ✋🏻 •{💝}•یڪ تکه از بهشت در آغوش مشهد استــ😊 •{💝}•حتے اگر به آخـر خط هم رسیده‌اے😔 •{💝}•اینجــا براے عشـق شروعےمجدد استــ😌 ‌ 💔 ❄️ @asheghaneh_halal 🕗❄️
❄️🍃 #همسفرانه معجزه یعنے[•👇•] دست هاے گرمِ تُــ گــره شــود میانِ شب هاے سردِ من[• 💚•] #فرشید_عسکرے #ازشوفاژم‌ڪه‌سبقت‌ڱرفته😅 ❄️🍃 @asheghaneh_halal
°🐝| #نےنے_شو |🐝° [😍] بَس تِـے میلِسیمـ😕 ِاَستِه سودم😫 [😬] یادم باسه دفِ بعد👇 با گَتارِ سلیع و سیل بیام🚇 استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_پنجاه_ونه ♡﷽♡ _حالا رشته مورد علاقه ات چے بود؟ کمیل کمے این پا و ان پا
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ صبح روز بعد آیه با نشاط بیشترے از خواب بلند شد. آنروز نمیخواست به بیمارستان برود و به خواهش ابوذر سرے به مغازه مانتو فروشی زد تا هم کمک حال شیوا باشد و هم حساب کتاب ها را جمع و جور کند. با نشاط آیه گونه اش وارد مغازه شد... شیوا را دید که داشت مانتو ها را با سلیقه مرتب میکرد...این مغازه را خیلے دوست داشت دوسال پیش که ابوذر با سرمایه اولیه پدرش اینجا و کارگاه پریناز را باز کرد کسے فکر نمیکرد امروز اینقدر برکت دهد و پا بگیرد... عقیله مانتو طراحے میکرد و پریناز و ده نفر دیگر آن ها را میدوختند! بے صدا به پشت شیوا رفت و دستهایش را روے چشمهاے زیباے دخترک مانتو فروش گذاشت! و شیوا میدانست این دستهاے نرم و مهربان متعلق به آیه دوست داشتنے اش است! بےصدا برگشت و صمیمے ترین دوست این روزهایش را در آغوش گرفت: سلام آیه جانکم...کجایے تو عزیزم؟ آیه نیز محکم او را در آغوش فشرد: سلام شیوا ...تورو خدا ببخش عزیزم این چند وقت اینقدر سرم شلوغ بود که بعضے وقتا دلم میخواست جیغ بکشم این ادبیات آیه همیشه شیوا را به خنده مے انداخت با خنده آخرین مانتو در دستش را آویزان کرد و آیه را دعوت به نشستن کرد: خب چے شده حالا یادے از فقیر فقرا کردے؟ آیه نیز در حالے که با یکے از مانتو ها ور میرفت گفت: شیوا کم چرت بگو...امروز هم اومدم حسابے ازت کار بکشم ...کلے حساب کتاب داریم که باید انجام بدیم... از دست این ابوذر که همیشه دردسره شیوا لبخندے میزند و چاے ساز را روشن میکند _آقاے سعیدے الان دقیقا یک هفته است که اصلا به مغازه سر نزدن! _و دقیقا یک هفته است که رو سر من خراب شده شیوا! شیوا همانطور که با خنده استکانها را از چاے پر میکرد گفت : چرا مگه چیزے شده؟ بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_شصت ♡﷽♡ صبح روز بعد آیه با نشاط بیشترے از خواب بلند شد. آنروز نمیخواست
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ آیه سرے به نشانه تاسف تکان داد و گفت:اوف نپرس دختر..آقا داره زن میگیره من بد بخت باید جورشو بکشم شیوا یک آن شکه شد! به گوشهایش اعتماد نداشت و مطمئن بود که اشتباه شنیده!بے اختیار استکان از دستش افتاد و شکست ...آیه نگران از شنیدن صداے شکستنے از جایش بلند شد:چے شد؟؟ شیوا قدرے به خود آمد و گفت: چے...چیزے نیست آیه جان استکان از دستم افتاد خواست برود آنطرف پیشخوان که دو مشترے از در وارد شدند... شیوا هنوز در شک بود به همین خاطر به آیه گفت: آیه جان میشه شما به مشترے ها برسے؟ خودم جمعش میکنم _باشه تو که دستت چیزیش نشده؟ _نه آیه جان بے زحمت به مشترے ها برس آیه که رفت تازه به خودش آمد...خیره به تکه هاے استکان کاسه چشمهایش پر از اشک شد... گویے دلش را میدید که اینطور تکه تکه و خورد شده... میخواست هرچه زودتر به خودش بیاید و آیه را به شک نیندازد ولے مگر میشد! ابوذر!! ابوذر داشت براے کس دیگر میشد و او...او همچنان شیوا میماند! به دلش هزار باره لعنت فرستاد و بیش از همه او را مستحق سرزنش میدانست چقدر بهت گفتم نکن! نکن! با من و خودت اینطورے نکن دل بی صاحب! حالا میخواے چیکار کنے؟ چطور میخواے ازش ببرے؟ بےصدا تکه هاے بلور را جمع کرد آیه که گویا مشترے ها را راه انداخته بود نگران به سمتش آمد:شیوا جان ...چےشد؟ لبخندی که اگر نمیزد سنگین تر بود روے لبش آمد و گفت : هیچے بابا آب جوش ریخت روے دستم باعث شد لیوان بیوفته _فداے سرت تو چیزیت نشده باشه... شیوا دلش میخواست جایے تنها باشد و تا میتواند زار به زند براے دل زارش! اما نمیشد و لعنت به این نشدنها... بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃