فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠🍃
🍃
🇮🇷•°| #ایرانیشو |°•🇮🇷
ڣږۅش ۅ مَصرَفِــ|🛍| ڪالاےِ ڂارِجے
بـایڋ ڋږ ڃامِعِہ|🇮🇷| بہ عُنۅاݧ یِڪ
ضِدِ اَرزِݜ شِناختِہ شَۅد،|🚫|
مڱر اینڪِہ مُشابہ ڋاڂلے آن در ڪِشۅر ۅجۅد نڋاشتہ باشَد.|😎|
👤مَڨامِـــ مُعَڟمِ دِلــــــــــــبَرے
#حمایت_از_ڪالاےایرانے✌️
#ڪمڪ_بہ_اقتصاد_ڪشور
#ڪپے🙏⛔️
{👇ოムde ɨŋ ɨraŋ🇮🇷}
(🛍) @asheghaneh_halal
🕗🍃
🍃
#قرار_عاشقی
#به_وقت_حرم
#باب_الجواد💛
یا علے بن موسـ(ع)ـے
اے امـــام خوبےهـــا
اےنورےدردلـــ مـــا
تورا قسـ💕ـــم بــه
جـواد الائــمـه اتــــ
تـو را قسـ💕ـــم به
دردانه اتـ.ـ.ـ علـــے
امشــب حاجت دلــ❤️
همــه ے مـارا بده...
و ظهورحضرت حجت(عج)
را نزدیڪ بگــــردان.
آمــیـن...
💚یـا رب العـالمین💚
#امام_جواد
#السلامعلیڪیاعلےبنموسےالرضـا
#کفترجلدهواےمشهدم😇
🍃 @asheghaneh_halal
🕗🍃
°🐝| #نےنے_شو |🐝°
😴] آقا تِلسه می دوفت باهَد تا
بَهال بشه بتابی!💤💤
🐰] تَلدوشیم نالاحته
اصمَن دوت نداله لالا بُتُنه
🙂] تلدوشی دونم بیا بتابیم
بیدال ته شُتیم هـِ دونه تَبیج
هِیدی میتَم
]لاستی تا بهال شَند
لوز دیده مونده؟؟
😍] خوابای رنگی ببینی
نازنازی خوشخواب 😘
استودیو نےنے شو؛
آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇
°🍼° @Asheghaneh_Halal
🎯°•| #غربالگرے |°•🎯
روزایے بود که دور تا دور ایران
جنگ بود احمقهای آدم ڪشے به نام داعش تا نزدیڪےهای مرزهای ایران وجود نحسشان را ڪشانده بودند اما ملت ایران در امنیت و آرامش زندگے مےڪردند.
اما حال در جایے نزدیڪ #استرالیا( #نیوزلند)
ڪه به زعم همه #دنیا یڪے از امن ترین ڪشورهاست و مردم شاد و خوشحالےدارد. ڪشور نیوزلند از نظر امنیتے جزء ده ڪشور اول جهان است.
حادثهـ تروریستے رخ داده است😱
آن هم در مسجد آن هم
ڪشتار مسلمانان😱
غـــرب بهـ ڪجاااااا مےرود😞
رسانهـ های آمریڪایےاز جملهـ صدای آمریڪا از این حادثهـ تحت عنوان ڪشتار نژادپرستانهـ به جای حادثهـ #تروریستے استفاده ڪردند.
#نیوزلند
#غرب
#امنیت
#آرامش
•|🎯|• @asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_دویست ♡﷽♡ حمید کلافه گفت:میدونه...میدونه....اینجور که معلومه پیش عمه اش
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_دویست_ویک
♡﷽♡
آیه به عادت همیشگی مسیر تاکسی خور ایستگاه تا بیمارستان را پیاده می آید با همان لبخند
مختص به خودش.صبح خنکی بو.
با طمئنینه وارد بخش شد و سلام گرمی به هنگامه و مریم و ریحانه داد!نسرین را بعد از چند هفته
بود که در آنجا میدید!
با شوق او را در آغوش کشید و گفت: کجایی تو ؟
نسرین اخمی مصنوعی کرد و گفت:من کجام؟تو سرت شلوغه فرصت نمیکنی به ما سر بزنی!
_آره به خدا اینو راست میگی کلی کار روی سرم ریخته!من شرمنده!
ریحانه با خنده گفت:تا باشه از این کارا!
آیه چشم ریز کرد : منظور؟
مریم زد رو شانه ی ریحانه.
آیه چپ چپی نگاهش کرد و گفت: سبزی پاک کردید پشت من غیبت کردید نه؟
هنگامه با خنده گفت:اینا که تازه وکیل تو ان بقی پرستارا رو دریاب که یه سره پشت سرت حرف
در میارن! خو تو خودتم مقصری دیگه!واسه چی همش با دل این دختره راه میای تا پشتت اینقدر
حرف در بیاد!
آیه پوزخندی میزند و در دل میگوید:یک ربط عمیق این میان است!
اما شانه ای بالا انداخت و گفت:خودت میگی پشت سرت!حرف پشت سرم برای همون پشت
سریاست!
نسرین آرام سوتی میکشد و میگوید:بابا دندان شکن پاسخ ده!
آیه تنها ابرویی بالا می اندازد و همانطور که به اتاق استراحت میرود تا لباسهایش را عوض کند
میگوید:به من میگن آیه!
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_دویست_ویک ♡﷽♡ آیه به عادت همیشگی مسیر تاکسی خور ایستگاه تا بیمارستان ر
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_دویست_ودو
♡﷽♡
داشت داروی مسکن پیرمرد تازه از اتاق عمل بیرون آمده را تزریق میکرد که صدای زنگ موبایلش
بلند شد.بد و بیراهی نثار حواس پرتش کرد که گوشی را سایلنت نکرده بود.دارو را تزریق کرد و
سریع گوشی را برداشت.شماره ناشناس بود ...تماس را برقرار کرد و کنجکاوانه پرسید:بله؟
صدای حورا بود :سلام ...
آیه با لبخند و نشاط گفت:سلام حَورا جون خوبید شما؟
حورا حس کرد دلش ضعف میرود برای صدای این دختر...حسرت میخورد که چرا بیست و چهار
سال خودش را محروم از وجود نازنین دخترش کرده بود.با صدای لرزانی گفت:خوبم
عزیزم...خوبم
آیه همانطور که به استیشن میرفت گفت:خدا رو شکر.جانم کاری داشتید؟
حورا لحظه ای مردد ماند که این کاری که میخواهد بکند درست است یا نه...اما دل را به دریا زد و
گفت:میخوام ببینمت...همین امروز اگه میشه...
آیه نگاهی به ساعتش انداخت.چهار و نیم بعد از ظهر بود ....
دستی به پیشانی اش کشید و گفت:جسارتا خیلی طول میکشه حَورا جون؟
حورا تکیه داد به صندلی عقب و گفت:نمیدونم.نمیدونم...شاید.
لحنش آیه را نگران کرد برای همین گفت:من الان میتونم شما رو ببینم.البته تو خود بیمارستان.
_اتفاقا منم الان جلوی در بیمارستانم.کجا ببینمت؟
دنج ترین جای بیمارستان احتمالا همان نیمکت زیر بید مجنون بود. آدرسش را به حورا داد و
نگران گوشی را قطع کرد.
به هنگامه گفت:هنگامه من میرم بیرون بیمارستان یه نیم ساعت کار دارم زود بر میگردم مشکلی
پیش اومد بهم زنگ بزن باشه؟
هنگامه سری تکان و داد و آیه پا تند کرد.
حورا نگاهی به دسته گل نرگس در دستش انداخت. شهرزاد گفته بود عاشق نرگس است و حورا
یادش آمد محمد هم نرگس زیاد دوست داشت!
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_دویست_ودو ♡﷽♡ داشت داروی مسکن پیرمرد تازه از اتاق عمل بیرون آمده را تزر
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_دویست_وسه
♡﷽♡
اضطرابش مهار نا شدنی بود و او حتی نمیدانست چطور باید شروع کند و حرف بزند.
بید مجنون مورد نظر آیه را پیدا کرد و روی نیمکت کوچکش نشست.جای دنجی بود و لبخندی زد
به این سلیقه ی خوب دخترش... آیه را دید که از دور می آید و برایش دست تکان میدهد...
ضربان قلبش تند تر رفت.آنقدر که میترسید صدایش به گوش آیه برسد.
آیه خندان نزدیکش آمده و چون راه را تند آمده بود نفس نفس زنان گفت:سلام حورا
جون...ببخشید معطل شدید...
بعد با چشم نگاهی به دور و اطراف انداخت و گفت:شهرزاد نیست.
حورا لبخند محوی زد و گفت:سالم...نه شهرزاد نیست من با خودت کار داشتم
دلشوره ی بی موردی سراغ آیه آمد.کنار حورا نشست و حورا با لبخند و لحنی که عشق در آن موج
میزد گفت:تقدیم به شما!
آیه هیجان زده دسته گل ها را گرفت و گفت:وای خیلی ممنونم... خیلی قشنگه...من عاشق نرگسم.
حورا تنها نگاهش کرد.چقدر دلش میخواست این دخترک را در آغوش بگیرد و آنقدر در همان حال
بمانند تا این بیست و چهار سال دلتنگی رفع شود.
آیه کنجکاو پرسید:حالا کارتون چی بود حورا جون؟
حورا تنها نگاهش کرد.مستاصل و در مانده...واقعا نمیدانست از کجا باید شروع کند.
نفسی کشید و بی مقدمه از آیه پرسید:آیه...تو منو نمیشناسی؟
آیه با تعجب چشم از نرگسها گرفت و گفت:منظورتونو متوجه نمیشم!
_منظورم واضحه!
آیه گنگ نگاهش میکند و لحظه ای ازذهنش میگذرد نکند فهمیده باشد؟
دستی به مقنعه اش میکشد و میگوید:خب شما مادر شهرزادید همسر دکــ....
حورا کلافه میگوید:نه...اینا نه...یه ربط دیگه..
آیه داشت مطمئن میشد:چه ربطی؟
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
°|🌹🍃🌹|°
#همسفرانه
سر سفره عقد...💕
اونقد ذوق زده بود...😍
که منو هم به هیجان می آورد...☺️
وقتی خطبه جاری شد و بله رو گفتم...💑
صورتمو چرخوندم سمتش...👰
تا بازم اون لبخند زیبای😊 همیشگیشو ببینم...👀
اما به جای اون لبخند زیبا...
اشکای شوقی رو دیدم...😂
که با عشق تو چشاش حلقه زده بود...
همونجا بود که خودمو...
خوشبخت ترین زن دنیا دیدم...👸
محرم که شدیم...💞
دستامو گرفت💁 و خیره شد به چشام...👁
هنوزم باورم نمیشد...🙂
بازم پرسیدم:"چرا من…؟"
از همون لبخندای دیوونه کننده😍 تحویلم داد و گفت...
"تو قسمت من بودی و من قسمت تو..."💕
قلبم❤️ از اون همه خوشبختی...
تند تند می زد و...
فقط خدا رو شکر می کردم...🙏
به خاطر هدیه عزیزی که بهم داده بود...👨💖
هر روزی که از عقدمون💍 می گذشت...
بیشتر به هم عادت می کردیم...💏
طوری که حتی...
یه ساعتم نمی تونستیم بی خبر از هم باشیم...
هیچ وقت فکرشو نمی کردم...
تا این حد مهربون و احساساتی باشه...😊😍
به بهونه های مختلف واسم کادو🎁 می گرفت و...
غافلگیرم می کرد...😉
#زندگی_به_سبک_شہـدا 🌷
#به_روایت_همسر_شهید_مهدی_خراسانی 🕊
ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇
@asheghaneh_halal
💚🍃
🍃
#مجردانه
آیت الله بہجت:
برویـــد متاهل شوید، مگر شیخ انصارے زن
و بچہ نداشت!؟ برویـد با ازدواج یڪ هم
مباحثـہ اے براے خود پیدا ڪنید...
منبعـ📚 :ڪتــاب بہ شیوه یــاران
#آدم_همدم_میخواد😌👌
پ.ن:
جانبےجمالجانانــ...😍
🍃 @asheghaneh_halal
💚🍃
#طلبگی
••[گناهکار چند نوع است]••
🌼•• عدهای گناه میڪنند بعد ناراحت و پشیمان مےشوند. سوز و گداز دارند. توبه میڪنندو هرگز فڪر نمیڪنند ڪه روزی این توبه را بشڪنند.
🍃•• امـادوباره میشڪنند دوباره،
سه بـاره، ده بـاره.
🌼•• در حدیث داریم ڪه این اگر در تمام توبه شڪستن ها سوز و گداز واقعے داشته باشد درنهایت برشیطان پیروز میشود.
🍃•• اما اگر نه؛ دفعه اول سوز و گداز داشت، دفعه دوم ڪمتر،دفعه سوم کمتر و اگـربرایش معمولے شد او طعمــه شیطانمیشود.
••[شدیدترین گناه، گناهے است ڪه
صاحب آن، آن را کوچک بشمارد...]••
#گناهامونوکوچیکنشمریم..
#ماهرجبونکنهازدستبدیاا✋
• @asheghaneh_halal •
#چفیه 🕊
•دلت که گرفٺـ💔
•با رفیقے🌸
•درد و دل ڪنــ🙂
•ڪه آسمانـی باشه🍃
•این زمینـ🌍ـے ها
•در ڪار
•خود مانده انـد😔✋🏻
#شهادتیعنے
#صافبریتوبغلخدا
••💓•• @asheghaneh_halal
#ریحانه
غیرتـــــ من😡
عفتـــــ تو😇
زندگے یعنے همیڹ....
دشمڹ ما هرڪہ باشد😒
ابتر استـــــ حالا ببین....
تو بشو فرماندهامــ، بانو!😍🙈
سپاهتـــــ مےشومـ👮
مڹـ فداے
یڪ نخ از چادر سیاهتـــــ مےشومـ🌺🍃
وارث حجب و حیاے حضرتـــــ زهرا شدے☺️😍
با همیڹ چادر برایمــ کل ایڹ دنیــ🌍ــا شدے
#بانو_تو_بشو_فرماندهام😍❣
┅═══🍃🌸🍃═══┅
°💗° @asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
•• #عڪاس_باشے •• . . عڪس هاے ارسالےِ یڪے از ڪابران خوش ذوق و محتــرم ڪانال از سفر راهیان نــور😌👌 . .
•• #عڪاس_باشے ••
.
.
عڪس هاے ارسالےِ
یڪے از ڪابران خوش ذوق و
محتــرم ڪانال، از سفر راهیان نــور😌👌
.
.
#اجرڪمعنــدالله🌸🍃
.
.
#معراج
.
.
••📸•• @asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
•• #عڪاس_باشے •• . . عڪس هاے ارسالےِ یڪے از ڪابران خوش ذوق و محتــرم ڪانال، از سفر راهیان نــور😌👌 .
•• #عڪاس_باشے ••
.
.
عڪس هاے ارسالےِ
یڪے از ڪابران خوش ذوق و
محتــرم ڪانال از سفر راهیان نــور😌👌
.
.
#اجرڪمعنــدالله🌸🍃
.
.
#هور
.
.
••📸•• @asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
•• #عڪاس_باشے •• . . عڪس هاے ارسالےِ یڪے از ڪابران خوش ذوق و محتــرم ڪانال از سفر راهیان نــور😌👌 . .
•• #عڪاس_باشے ••
.
.
عڪس هاے ارسالےِ
یڪے از ڪابران خوش ذوق و
محتــرم ڪانال از سفر راهیان نــور😌👌
.
.
#اجرڪمعنــدالله🌸🍃
.
.
#علقمه
.
.
••📸•• @asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
•• #عڪاس_باشے •• . . عڪس هاے ارسالےِ یڪے از ڪابران خوش ذوق و محتــرم ڪانال از سفر راهیان نــور😌👌 . .
•• #عڪاس_باشے ••
.
.
عڪس هاے ارسالےِ
یڪے از ڪابران خوش ذوق و
محتــرم ڪانال از سفر راهیان نــور😌👌
.
.
#اجرڪمعنــدالله🌸🍃
.
.
#شلمچه
.
.
••📸•• @asheghaneh_halal
بی هوا .mp3
12.96M
#شهید_زنده
🌸..| شبـای اعتڪافو از دست ندید!💓
#پیشنهاددانلود❤️🍃
بهروایٺگرۍ:
•|حاج حسین یکتا|•
🕊•• @asheghaneh_halal