eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.1هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》 [ #قسمت_هفتم ] شب برنامه ی پارتی داشتم. افشین همیشه
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] با ضربه های سنگین و پی در پی کسی به درب آپارتمانم چشمم باز شد. کمی تار می دیدم و به شدت سرم سنگین بود. توان باز نگه داشتن چشمم را نداشتم و مدام پلکم بسته می شد و با سختی لحظاتی پلکم را باز می کردم. تمام تنم مور مور میشد و کوفتکی بدی آنرا در بر گرفته بود. صدای افشین را می شنیدم که با صدای بلندی اسمم را صدا می زد و به در می کوبید. به هر سختی بود با دید تار و تلوتلو خوران خودم را به در رساندم و آن را باز کردم. چند تا از همسایه ها هم نگران و متعجب کنار افشین ایستاده بودند و منتظر بودند متوجه شوند چه بلایی سر حسام قیاسی آمده. با بی حالی خاصی که دست خودم نبود گفتم: _ چه خبرته اف... افشین افشین به طرز معصومانه ای که سرتاسر چهره ی همیشه شوخ و خندانش را نگرانی پر کرده بود پرسید: _ تو خوبی حسام؟ از صبح نصفه عمر شدم. چرا جواب نمیدادی؟ دوست نداشتم بیشتر از آن همسایه ها شاهد بحث من و افشین باشند و سرک کشیدن هایشان به چارچوب محکم تنهایی ام باز شود. دست افشین را گرفتم و او را به داخل آپارتمان کشاندم و در را به روی بقیه بستم. صدای همهمه ی واضح همسایه ها را می شنیدم که هر کدامشان حرفی زدند و فرضیه ای ساختند و با دلخوری پشت در آپارتمان را خالی کردند. افشین هنوز هم نگاه پرسشگرش را به من دوخته بود. با لبخند کجی به او گفتم: _ خوبم نگران نباش. و تلو خوران خودم را روی کاناپه انداختم. افشین به سرامیک کف هال اشاره کرد و گفت: _ این خون دیگه چیه؟ و بلافاصله پشت کاناپه پرید و گفت: _ ببین با خودت چیکار کردی؟ دستم را به پشت سرم کشیدم و سوزش زجرآوری را حس کردم. لخته ی خون به دستم ماسید. بدون معطلی و درسکوت با افشین که حالا بیشتر عصبانی بود تا اینکه نگران باشد، به بیمارستان رفتم و پشت سرم را بخیه کردند و بازگشتیم. _ همین الآن میگی چی شده یا... _ وقتی خودمم نمی دونم که چی شده چیو برات بگم؟ _ حسام داری با خودت چیکار می کنی؟ _ هیچی بابا جو نده سرم داره می ترکه. تکیه دادم و چشمم را بستم. وارد آپارتمان که شدیم روی کاناپه نشستم و افشین کمی شربت غلیظ برایم آماده کرد. با حرص بطری ... را توی سینک ظرفشویی خالی کرد و دستمال خیس آورد و مشغول پاک کردن سرامیک ها شد. با خنده گفتم: _ دیوونه شدی؟ چرا بهم ضرر می زنی؟ میدونی چقدر گرونه؟ تازه خریده بودمش. _ دهنتو ببند. میخوای خودتو خفه کنی؟ بو گندش همه خونه تو ورداشته. حسام... به خداوندی خدا... اگه فقط یه بار دیگه حتی بطری خالی این زهرماری رو تو یخچالت ببینم قیدتو می زنم. به جون النام قیدتو می زنم. وقتی پای جان النا به میان می آمد این یعنی تهدیدش جدی شده بود. _ این زهرماری خوردن داره؟ چی به تو میده که بیخیالش نمیشی؟ اینهمه مدت پاپیچت نشدم اما دیگه مرد شدی. به دور و اطرافت به خانواده ت به شخصیت پدر و مادر خدابیامرزت اصلا به اون مادربزرگ بنده خدات فکر کنی میفهمی اینجور خصلت ها جایگاهی تو خانواده ت نداشته. چرا اینجوری شدی؟ چرا باید اونقدر کوفت کنی که ولو شی کف زمین؟ که سرت بخوره لبه میز و تو اصلا نفهمی چه بلایی سرت اومده؟ _ افشین تو رو خدا بسه. دیشب پارتی بودم. اولین ... رو که خوردم حالم بد شد. دیگه نفهمیدم چطور خودمو رسوندم خونه. تا ظهر که تو اومدی و به هوشم آوردی. دیدی که حتی کفشمم در نیاورده بودم. تموم تن و بدنم درد می کنه. افشین با حرص پوفی کشید و گفت: _ معلوم نیس چی به خوردت دادن... آخر خودتو به کشتن میدی حسام. [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦ ◦「 🕗」 تنهـا گنـاه مـا، طمـع بخـ🌿شش تـو بـود مـا را کـ🌸رامات تـو، گنـ🙂ـاه کـار کرده است! ◦「🕊」 حتما قرارِشـــاه‌وگدا، هست‌یادتان👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 「💚」◦
هدایت شده از هیئت مجازی 🚩
[ ] به تسبیح خونینِ یاران تو ؛ العجل .. . . - رمز یازهرا ست 💚'' •|○ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«🍼» « 👼🏻» . . زینب ڪه به ڪار عاشقی غوغا ڪرد صد بار شهادت به رخش در وا ڪرد 🕯🕯 دو دسته گل یاس ڪه در دامن داشت تقدیم به باغبان عاشورا کرد 🏴🏴 مؤید 🥀🥀🥀 . «🍭» گـــــردانِ‌زره‌پوشڪے‌👇🏻 «🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗ ◗┋ 💑┋◖ . . رَوا بُوَد🤔|° كه چِنين👇🏻|° بى حساب😌|° دل بِبَرى؟ 💓|° . . ◗┋😋┋◖ چنان‌ ، در دلِ‌من‌رفتہ،ڪہ‌جان‌، در بدنۍ👇🏻 http://Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◖┋💍┋◗
|. 🍁'| |' .| . . ♥️/ از جـان گـذرم سـرت سـلامـت آقـا🤲 ✋‌/ایـن فـتـنہ به جـایے نـرسـد تا وقتے خـون در بـدن ماسـت یا اباعبدالله💚 |✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 |🔄 بازنشر: | 🖼 «1606» . . |'😌.| عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |.🍁'|
∫°🍁.∫ ∫° .∫ . . •{🌙💗🌸 }• آن قسمتـی از شروع صبح را دوسـت دارم كه بايد به "تـو" فكــر كرد •{💌☀️🍃}• . . ∫°🌤.∫ یعنے ، تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°🍁.∫
◦≼☔️≽◦ ◦≼ 💜≽◦ . . |💝| همواره عشق |✨| بی خبر از راه می رسد |🚶🏻‍♀| چونان مسافری که به ناگاه می رسد . . ◦≼🍬≽◦ زنده دل‌ها میشوند از ؏شق، مست👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◦≼☔️≽◦
هدایت شده از رصدنما 🚩
8.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[ °• 🕵🏻‍♀🔍 °• ] 🍃زن آزاده منم هیز تویی.... هرزه تویی... ❌وقتی که یه عده بی شرف میخوان وارد سلف دخترا بشن و دخترهای چادری نمیذارن👆😌😎 📌دانشگاه سبزوار . . Very important & secretive👇😎 📰🗞| [• Eitaa.com/Rasad_Nama
6.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[ ] اعتراض من به جا اعتراض تو به جا اعتراض حق ماست🤞 [ با مداحی: حاج مهدی رسولے ] ✌️ . . - رمز یازهرا ست 💚'' •|○ Eitaa.com/Heiyat_Majazi