eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.9هزار دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
82 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
AUD-20240521-WA0004.mp3
11.64M
•𓆩📼𓆪• . . •• •• آهنگ خادم الرضا تقدیم به رییس جمهور شهید تو جنگل توی کوه کجایی بگو 🔥😭 | 🖤 | | . . 𓆩چه‌عاشقانه‌نام‌مراآوازمیڪنے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📼𓆪•
•𓆩🪁𓆪• . . •• •• و توفیق من تنها با خداست(: . . 𓆩رنگ‌و روےتازه‌بگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪁𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• مادر گفت: آقا مظفر شاید به قول تو اشتباه فکر کنه ولی آدم درست و زحمت کشیه نون حلال میاره سر سفره تون و مطمئن باش اون بیشتر از تو نگران تربیت بچه هاتونه. ربابه استکان خالی چایش را برداشت و گفت: من دلم میخواد بچه هام بهترین بشن ولی نمی دونم باید چه کار کنم و چی یادشون بدم بغضم را فرو خوردم و رو به ربابه گفتم احمد می گفت حاج آقا مرتضوی خدابیامرز بهش گفته بود برای این که بچه ات خوب تربیت بشه باید قبول کنی تو کاره ای نیستی مادر گفت: وا یعنی چی این حرف؟ _می گفت ماها در مورد روزی بچه میگیم هر که دندان دهد نان دهد ولی خدا نان نمیده خدا رزق میده خدا خودش همه رو می آفرینه رزق همه رو هم به عهده می گیره می گفت وقتی خدا هم خالقه هم رازقه یعنی همه چی دست خودشه ما این وسط فقط یه واسطه ایم خدا منت سر ما گذاشته به وسیله ما رزق اون طفل معصوم رو بهش برسونه ما چه باشیم چه نباشیم رزق اون بچه بهش می رسه فقط خدا خواسته لذت رشد و نمو و بزرگ شدن اون بچه رو نصیب مون بکنه حمیده گفت: خوب رزق چه ربطی به تربیت داره؟ _ربطش اینه که می گفت رزق فقط غذا و سیر شدن شکم نیست رزق مادی داریم رزق معنوی داریم رزق مادی مثل غذا مثل همه نعمت های روی کره زمین رزق معنوی مثل تربیت خوب، مثل توفیق زیارت و روضه رفتن، توفیق انجام کارهای خوب، گره گشایی کردن، خدمت به پدر مادر و خلق، نماز خوندن، قرآن خوندن و خیلی کارای خوب دیگه می گفت اینا همه رزقه اصل رزق هم اینه این رزقا رو خدا به هر کی هر کی نمیده می گفت این همه دعا برای افزایش رزقه اصلش مال همیناست ولی ما همش حواس مون پیش رزق مادی و شکمی میره می گفت یکی از رزقا که ما تو اون برای بچه هامون واسطه ایم رزق تربیت خوبه می گفت این رزق خوب تربیت شدن رو باید از خدا بخوایم برای بچه هامون البته نه این که ول شون کنیم و فقط دعا کنیم خوب بشن باید تلاش کنیم و برای تربیت شون به هر چی فکر می کنیم درسته عمل کنیم ولی بدونیم اصل تربیت اصل این که رزق معنوی خوب نصیب بچه مون بشه دست خداست. به احمد گفته بود هر وقت بچه دار شدی بچه ات رو نذر یکی از ائمه کن و به اون امام بگو آقا من نمی دونم و بلد نیستم، بچه ام نوکر و غلام یا کنیز شماست خودتون اون طور که درسته و می پسندید برای ادامه دادن راه خودتون تربیتش کنید. اشکم چکید و گفتم: باردار که بودم رفتیم حرم همونجا علیرضا رو نذر امام رضا کرد. 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید سعید مریدی صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• ربابه جلو آمد مرا بغل گرفت و گفت: قربون دل آبجیم برم من که نگران و دلتنگه الهی احمد آقا زودتر پیداش بشه و برگرده سایه اش بالای سر تو و بچه ات باشه بازم از این حرفای قشنگ بهت یاد بده امشب که رفتم مسجد دیدم مراسم نیست خیلی غصه خوردم یک ساعتی تک و تنها تو مسجد نشستم ولی دیدم خبری از کسی نیست برای مراسم حاج آقا و بیشتر اهالی مثل شما رفتخ بودن حرم اومدم بیرون با خودم گفتم چه خبط و خطایی کردم امسال از شب عاشورا محروم بودم دلمم نمی خواست برم جایی که مظفر رفته و مغزش رو شست و شو دادن برای همین اومدم این جا با حرفایی که تو زدی و چیزایی که گفتی برعکس همه روضه ها و سخنرانی های عمرم که رفته بودم و فقط چند جمله اش رو می شنیدم این شب عاشورای امسالم از همه سالای عمرم پر بار تر بود برام .... با صدای یا الله گفتن آقاجان حرف ربابه نا تمام ماند. همه از جا برخاستیم و سریع چادر رنگی پوشیدیم. محمد حسن در اتاق را باز کرد سلام کرد و گفت: حجاب کنید حاج علی اومده آقاجان یا الله گویان به اتاق نزدیک می شد و ما سریع اتاق را مرتب کردیم و کنار هم در گوشه ای از اتاق ایستادیم. چون حاج علی به من محرم بود به رسم ادب جلوی در اتاق رفتم و خوشامد گفتم. حاج علی پیشانی ام را بوسید و بعد از حال و احوال کوتاهی همه نشستند. داشتم چای می ریختم که حاج علی از من پرسید: باباجان تو انسی می شناسی؟ با تعجب به سمت حاج علی برگشتم و پرسیدم: چه طور مگه؟ چیزی شده؟ حاج علی کتش را جلو کشید و گفت: من چند روزه نرفتم حجره شاگردم می گفت یه خانم جوونیه چند روزه هی میاد سراغ من و حاجی معصومی رو می گیره میگه من آشنای رقیه ام. منم بهش گفتم اگه باز اومد بگو بیاد در خونه صبح اومده بود در خونه من که نبودم ولی آقا حیدر می گفت خیلی سراغ تو رو می گرفته و درباره تو سوال می کرده گفت گفته تو اونو می شناسی با خودم گفتم یا ساواک فرستادش و پی احمدن یا هم برعکسه و خبری از احمد آورده سینی چای را برداشتم و به حاج علی تعارف کردم و گفتم: هیچ کدومش نیست. از همسایه های خونه ائیه که اون جا اتاق گرفته بودیم. 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید حسن پیشداد صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
هدایت شده از رصدنما 🚩
°•🖤🕯️•° 【 】 - ♦️‌‌چقدر برای تاریخ ۳/۳/۳ برنامه ریزی کرده بودیم... نمی‌دونستیم روز تشییع و تدفین خادم الرضا در مشهدالرضا خواهد بود🌷 ▪️و چه بچه‌گانه اینقدر تلاش میکنن اتفاقات مهم زندگی شون در تاریخ رند باشه وقتی خدا بخواد خودش مبارک‌ترین اتفاق بندگی تو، یعنی شهادت، رُند می کنه🕊 | | | - Eitaa.com/Rasad_Nama °•🖤🕯️•°
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• •یا رئوف و یا رحیم•🌱 . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . •• •• ﮼𖡼 دست او در آسمان👋🏻 دست شهادت را گرفت🕊 بال در بال شهادت❣ مزد خدمت را گرفت😌 ﮼𖡼 او دلش تنگِ💔 امام مهربان خویش بود🪴 در شب میلاد او🌱 اذن زیارت را گرفت😭 محمد رسولی /✍ . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🇮🇷 •🦋 | •📲 بازنشر: •🖇 «1372» . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
هدایت شده از رصدنما 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🖤🕯️•° 【 】 - تو به آرزوت رسیدی تو امام رضا رو دیدی...💔🖤😔😭 ➕ما از این می سوزیم خیلی زود از دستت دادیم - Eitaa.com/Rasad_Nama °•🖤🕯️•°
هدایت شده از رصدنما 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🖤🕯️•° 【 】 - فراموشت نمیکنیم دیپلمات عزت ...🤌😭💔 📌بعد از نشست بغداد که شهید امیرعبداللهیان اومد صف اول ایستاد، بهش گفتن چه حسی داشتی این کار رو کردی؟ گفت کار خاصی نکردم، سر جایی که حق ایران بود ایستادم. - Eitaa.com/Rasad_Nama °•🖤🕯️•°
هدایت شده از رصدنما 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🖤🕯️•° 【 】 - علی ماند و شب‌وروز‌غریبش...😔💔 برای یه فرمانده خیلی سخته یارانش رو از دست بده ...😭😭 - Eitaa.com/Rasad_Nama °•🖤🕯️•°
هدایت شده از رصدنما 🚩
○🗞⃟🌐○ 【 】 . . 🔍‌تصویر برادران شهید سید ابراهیم رئیسی 📌‌‌تا الان می دونستین شهید رئیسی برادر هم داره⁉️🙄 🔥یکی هم بود برادرش تو همه کارهای دولت دخالت می کرد و وقتی "فسادش" برملا شد گفت دست بهش بزنید جنگ راه می ندازم‼️‼️😏 . . Eitaa.com/Rasad_Nama ○🗞⃟🌐○
هدایت شده از رصدنما 🚩
°•🖤🕯️•° 【 】 - ▫️شما با عکس‌های برهنه‌تون کف مجازی می‌گید "الوعده‌وفا" ما با نشون دادن شرافتمون کف خیابون می‌گیم"الوعده‌وفا" ما مثل هم نیستیم؛ ▫️برای تشییع جنازه ات همین یک عکس کافیست... قد خمیده... پای برهنه... 🇮🇷 می آییم برای خداحافظی و اینکه بدرقه مان کنی در میدان نبرد و همراهی ولایت...✋🏻 | | | - Eitaa.com/Rasad_Nama °•🖤🕯️•°
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• لَا تَقْنَــطُوا مِــنْ رَحْمَةِ اللَّهِ💕 از رحــمت خدا نا امید مباشـید . . .🕊🌿 . . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
•𓆩💌𓆪• . . •• •• تا حالا به این فکر کردی اصلی‌ترین معیار ازدواج، کدومه و توی قرآن به کدوم معیار اشاره شده ؟ 🤔 تنها معیار ازدواج و همتاییه؛ یعنی دو نفر با هم مشابهت و هم‌تزازی داشته باشند 💕 اهلیت در دین 👌 همتایی در فرهنگ و زبان و سواد 👌 همتایی در دیدگاه سیاسی👌 همتایی در ظاهر و سن و سال 👌 اما برای فرد با خدا، ، کفویت دینی‌ه؛ کسی که اهل نماز و روزه باشه و اهل گناه نباشه 🍁 هرچقدر کفویت‌ها، چه در موارد دینی چه غیر دینی، بیشتر باشه، انس و آرامشِ دو نفر با هم، بیشتره 🌙 خدای مهربون در قرآن کریم میگه: مومن برای مومن و کافر برای کافر؛ یعنی و ایمانی برای ازدواج، لازمه ... 💚 ‌‌‌. . 𓆩ازتوبه‌یڪ‌اشارت‌ازمابه‌سردویدن𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💌𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• من هیچم و در تمامِ هیچِ من همـه‌اے...💍🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍳𓆪• . . •• •• مرغ سبزیجات 🥘😴 مواد لازم : مــغز رون ۳ عدد🍗 جــعفرۍ ۳۰گرم🌿 فــلفل نمک و زردچوبه از هر کدوم یک ق غ پیــاز یک عدد🧅 فلفل سبز یک عدد گوجــه فرنگی یک عدد🍅 ســـیر تازه یک‌بوته🧄 زست نصف لیمو🍋 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🍳𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• توصیه های برای متأهلان 🖤 . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
سرود سید ابراهیم_گروه ضحی لاهیجان.mp3
9.3M
•𓆩📼𓆪• . . •• •• خادم ایران جات خالیه اینجا سید محرومان ای شهید جمهور، مرد هر میدان | 🖤 | | . . 𓆩چه‌عاشقانه‌نام‌مراآوازمیڪنے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📼𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🪁𓆪• . . •• •• مظلوم رفت... . . 𓆩رنگ‌و روےتازه‌بگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪁𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• آقاجان با تعجب پرسید: مطمئنی بابا؟ کنار ربابه نشستم و به تایید سر تکان دادم که محمد امین گفت: همسایه سابق تو از کجا آقاجان یا حاج علی رو می شناخته که اومده بازار دم حجره شون سراغ تو رو می گرفته؟ به لبه روسری ام دست کشیدم و گفتم: قضیه اش مفصله. خودم نشونی آقاجان و بابا علی رو بهش دادم محمد امین ابرو در هم کشید و پرسید: به چه دلیل این کارو کردی؟ دو زانو نشستم و گفتم: حقیقتش این بنده خدا به یکم کمک و حمایت نیاز داشت. یه زن تنهاست با دو تا دختر بچه شوهرش معتاد و دائم الخمر بوده انگار برای همین مجبور شده طلاق بگیره طلاقم که گرفته خانواده اش طردش کردن مونده خودش و دو تا دخترش از آشناهای همون صاحبخونه بود ولی چون مطلقه بود همسایه ها به صاحبخونه فشار آوردن بیرونش کنه اینم در به در دنبال یه اتاقی جایی بود ولی به خاطر مطلقه بودن جایی پیدا نمی کرد. منم با خودم گفتم روا نیست سکوت کنم وقتی خانواده ام می تونن کمکش کنن برای همین یه کاغذ بهش دادم که توش نشونی حجره آقاجان و باباعلی رو نوشته بودم. محمد امین ابرو بالا انداخت و گفت: تو الان نزدیک یک ماه و خرده ایه این جایی اون وقت اون تازه اومده سراغ کمک؟ یکم مشکوکه آقاجان گفت: چیش مشکوکه؟ _آدمی که صابخونه جوابش کرده و کسی بهش جا و مکان نمیده همون اولی که رقیه کاغذ داده بود باید پیداش می شد نه بعد چهل پنجاه روز مادر گفت: خوب شاید روش نشده بنده خدا حاج علی گفت: در هر صورت فردا صبح انگار دوباره قراره بیاد من بیخودی دلم روشن شده بود شاید به واسطه اون بشه خبری از سلامت احمد پیدا کرد ولی انگار .... حاج علی آه کشید و سر به زیر انداخت آقاجان به پشت خاج علی زد و گفت: خدا بزرگه حاجی حتما خبری میشه حاج علی زیر لب ان شاء الله گفت و بعد رو به آقاجان کرد و گفت: راستی من امروز رفتم پیش دامادم هر سال ظهر عاشورا مراسم دارن آقاجان گفت: خدا قبول کنه ازشون حاج علی گفت: اون پسر دایی اش هم بود. به خاطر همون رفته بودم تون جا قرار بود بهم یه خبرایی بده گفت حسابی سبیل یکی رو چرب کرده و بهش گفتن قراره هفته آینده چند تا زندانی آزاد بشن گفت احتمال این که محمد علی هم جزوشون باشه زیاده چون مدرکی علیه اش ندارن جرمی براش ثابت بشه بیشتر از این نگهش نمی دارن مادر با خوشحالی از جا پرید و گفت: یا حضرت عباس واقعا اینو گفت؟ حاج علی بدون آن که به صورت مادر نگاه کند گفت: بله حاج خانم گفت هفته دیگه محمد علی آزاد میشه ان شاء الله 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید اسحاق دارا صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• آقاجان با خوشحالی گفت: خدا از دهانت بشنوه حاجی الهی خوش خبر باشی همیشه مادر از خوشحالی سر به سجده شکر گذاشت و خانباجی با گریه دست هایش را به بالا گرفت و گفت: خدایا شکرت یا حضرت عباس یا باب الحوائج ممنونم می دونستم نا امیدم نمی کنین همه از خبر این که احتمالا محمد علی به زودی آزاد شود خوش حال بودند فقط من و حاج علی هر دو غمی بزرگ به دل مان چنگ انداخته بود و برعکس مادر و خانباجی و ربابه که از خوشحالی اشک می ریختند اشک من از شدت غمی که در دلم داشتم می جوشید و فرو می ریخت. دلم می خواست از غصه فریاد بزنم آن قدر فریاد بزنم که دیگر صدایم در نیاید. با بیدار شدن علیرضا او را بغل گرفتم و به بهانه درست کردن شیشه شیر از اتاق بیرون رفتم. به مطبخ که رسیدم علیرضا را محکم به خودم فشردم و سر خوردم و روی زمین نشستم و با صدای بلند زیر گریه زدم. فاصله مطبخ تا اتاق زیاد بود و چون مطمئن بودم صدایم به اتاق نمی رسد دیگر خود داری نکردم. حس می کردم اگر بیش از این خودم را نگه دارم حتما خفه می شوم. در این ایام محرم با شرکت در مراسم های روضه و گریه خودم را آرام می کردم تا بتوانم تحمل کنم. دیگر طاقتم طاق شده بود. بیشتر از یک ماه بود که از احمد خبری نداشتم. غرق در گریه بودم که با نشستن دستی روی شانه ام از جا پریدم. سر برگرداندم و با چشم های خیس اشکم به محمد امین چشم دوختم. شانه ام را فشرد و گفت: نبینم خواهرم بی طاقت شده باشه همیشه محمد امین برایم یک ابهت خاصی داشت و آن قدری که با محمد علی راحت بودم همان قدر از محمد امین خجالت می کشیدم. اگر محمد علی بود شاید راحت خودم را در آغوشش می انداختم اما در مقابل او دو زانو نشستم. سر به زیر انداختم و با همه خجالتی که می کشیدم گفتم: کار از بی طاقتی گذشته .... دارم دق می کنم. محمد امین دستم را در دست گرفت و در حالی که با شصتش پشت دستم را نوازش می کرد گفت: هنوز که خبری نشده چرا با فکر و خیال خودتو داغون می کنی؟ با پشت دست روی گونه ام کشیدم تا اشک هایم را پاک کنم و گفتم: همین بی خبری از هزار تا خبر بد بدتره محمد امین دستم را فشرد و گفت: ولی بعضی وقتا بی خبری از شنیدن بعضی چیزا بهتره همه مون امیدواریم به زودی یک خبری از احمد پیدا بشه ولی نه هر خبری یه خبر خوب، خبر سلامتیش هم من هم آقاجان هم حاج علی هم محمد آقا هم خیلی های دیگه مثل تو هم نگران احمدیم هم داریم دنبالش می گردیم تو فقط نا امید نباش شاید وقتی محمد علی آزاد شد و اومد از طریق اون بشه فهمید احمد کجاست 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید علی خدمتکار صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• دست مرا گرفته‌ای و سالهای سال🕊 به مهربانی و محبتت ای عشق، دلخوشم . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . •• •• ﮼𖡼 یک عمر شریف و باصلابت بودی👌 دلداده و عاشق ولایت بودی💚 ﮼𖡼 آخر به مراد دل رسیدی سید🌱 آنقدر که تشنه‌ی شهادت بودی🕊 ام‌البنین بهرامی /✍ . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🇮🇷 •🦋 | •📲 بازنشر: •🖇 «1373» . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•