💛
⏝
֢ ֢ #پابوس ֢ ֢
.
«بِرُّ الوالِدَینِ أکبَرُ فَریضَةٍ»
امیر المؤمنین علی(ع) فرمود: بزرگترین و مهمترین تکلیف الهی نیکی به پدر و مادر است.❤️
منبع:میزان الحکمة، ج 10، ص 709✍
.
𓂃حرفایےکهمیشنچراغراهِت𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💛
⏝
💍
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
اتفاق هایی هستند🌱
که زندگی ات را دوباره می سازند!
حادثه ای به نام #تو
#علیرضا_اسفندیاری
#آغاز_پاییزتون_عاشقانه💕
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
🧔🏻♂
⏝
֢ ֢ #منو_بابام ֢ ֢
.
📩 مهمون اومده بود خونمون؛
بابام داشت گز تعارف میکرد به مهمون☺️
طرف گفت ممنون یکی خوردم🙈😋
بابام گفت دوتا خوردی ولی بازم بردار
دیگه نیومدن خونمون 😂😂🤣
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1029 𓈒
#سوتے_ندید "شما و باباتون" رو بفرستین.
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𓂃اینجاباباهامیدوندارهستند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧔🏻♂
⏝
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
روایت همسر محترم شهید :
در این سال ها که سوریه و لبنان بودیم با سرداران بزرگی از محور مقاومت آشنا شدیم. یکی از این سرداران شهید سید مصطفی بدرالدین معروف به سید ذوالفقار بود که به عبارتی خانواده ای بزرگ و جهادی دارد. او برادر خانم شهید بزرگ حاج عماد مغنیه نیز بود. سید ذوالفقار علاقه زیادی به سید رضی داشت و سعی می کرد هرگاه به سوریه می آید حتما با هم ملاقاتی کنند. چند ماه پیش از شهادت ذوالفقار او بارها تلاش می کند تا شهید موسوی را ببیند اما هر بار مسئله ای پیش می آید و این دیدار میسر نمی شود. تا اینکه وقتی هم را در ماشین می بینند، ذوالفقار به سید رضی می گویید: «ابن عم! (چون هر دو سید بودند، شهید بدرالدین او را پسر عمو صدا می زد) من در حق تو چه کردم که چند ماه است میآیم ولی نمیتوانم تو را ببینم!» هر دو می زنند زیر گریه و سید رضی می گوید: کمسعادتی از من است، برنامه من جور نمیشود که شما را ببینم! شهید موسوی پس از شهادت ذوالفقار بارها میگفت: این جمله و صدای او در گوش من مانده است.
#بهروایت_همسرشهید♥➣
#برشےازیڪروایٺعاشقانھ
#شهید_حسین_دولتی
#شهدارایادکنیمباذکرصلوات
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
.
الهی که امام رئوف
به قلب هامون
قوت بده🕊
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
🧃
⏝
֢ ֢ #ویتامینه ֢ ֢
.
خانوم گل 🌸
تـو دورهمی هاتون اگـه دیدید..
یه آقـایـی داره یـه کـار خوبـی انجام میـده،هرگز این جمله رو 👇
«یاد بگیر😒»
به همسرتون نگید❌حتی به شوخی⛔
اون دوست داره همیشه تنها قهرمان زندگی شما باشه😍
با این جمله نابودش میکنید😑
❌مقایسه ممنوع❌
.
𓂃ویتامینعشقتاینجاست𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧃
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_صدوهشتادوهشت عمو لب میزند :چادر... ناخودآگاه دست روی سر
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_صدوهشتادونه
میشوم همان نیکی تندخو که با دستان خودم دفنش کرده بودم...
+:بابا از این به بعد من همینم... من این شکلی ام...
مامان جلو میآید:مگه دست خودته... اگه این شکلی دوست داری باشی دیگه حق نداری از خونه
بیرون بری...
+:نه مامان...من این شکلیام چون....
بابا کلامم را قطع میکند
:_چهارسال پیش گفتم دور چادرو خط بکش یادته؟
مامان میگوید:درش بیار... نیکی درش بیار...
بدون فکر،از دهنم میپرد
+:ولی من شرط بابا رو قبول کردم...
دوباره سکوت میشود
سرم را پایین میاندازم،ناراحت نیستم از گفتنش...
شاید اینطور بهتر باشد،به نفع همه...
تمام مسیر را،فقط فکر کردم...
عمو با غیظ میپرسد:چی؟؟؟
+:من....قبول میکنم که با مسیح ازدواج کنم
صدایی از پشت سرم میآید،حس میکنم قلبم متوقف شده...
:_سلام
یعنی آنقدر دیوانه شده ام که صدایش را...
سریع برمیگردم،پشت سرم ایستاده، با همان لباس های صبح؛ با همان چشم ها باز هم بدون
احساس،سرد و بیروح...
حس میکنم هم الآن است که قالب تهی کنم..
دوباره صدایش میآید:عمو جان،ببخشید بدموقع مزاحمتون شدم
به طرفم برمیگردد،الآن است که روح از بدنم پرواز کند...
برای چه آمده؟ آمده که چه بگوید؟؟
مسیح دست در جیب میکند و موبایلم را به طرفم میگیرد،کلام گرمش تعجبم را هزار برابر میکند
و لبخند عجیبش کنج لب هایش و نگاهی که یادآور سرمای زمستان است...
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_صدونود
:_صبح که با هم بودیم،گوشیت رو پیش من جا گذاشتی...
آب دهانم را قورت میدهم و به زحمت موبایل را از دستش میگیرم...
صبح که با هم بودیم؟؟این آدم با قصد و غرض آمده...
همان لحظه صفحه ی موبایل روشن میشود،
اس ام اس از طرف او!!!
ناخواسته نگاهش میکنم، چشمان او به باباست،اما لبخندش کمی عمیق میشود.
"بازی رو خراب نکن"
سرم را بلند میکنم.
نگاه عمو،عصبی است و بین من و مسیح در تلاطم.
بابا،خوشحال به نظر میرسد و لبخند رضایت روی لب هایش نشسته...
مامان هم درست مثل بابا،فقط گاهی نگاه های معنادار به من میکند و میخندد..
با خجالت سرم را پایین می اندازم.
بابا جلو میآید:بیا مسیح جان،بشین...
:_نه عموجان،با اجازتون من برم
بابا میخندد:ای بابا تازه اومدی... کجا میخوای بری؟
:_وقت زیاده حالا.. خدمت میرسیم...
بابا گرم و محکم با او دست میدهد: خیلی خوشحالم که اومدی..خیلی
:_منم همینطور... خب عمومسعود،عمووحید،زنعموجون اگه اجازه بدین من دیگه مرخص
بشم...
مامان میگوید:خوش اومدی پسرم..خوش اومدی
پسرم!!!!
یادم نمیآید مامان من را دخترم خطاب کرده باشد..
صدایش باز میآید:خانم اگه امری نیست من برم؟
چند لحظه سکوت برقرار میشود.
سرم را بلند میکنم...
نگاه خشنود مامان و بابا به من است
و مسیح،من را نگاه میکند.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙
⏝
֢ ֢ #آقامونه ֢ ֢
.
* خاطره گویی طنز
آقای اصغر نقی زاده
رزمنده و بازیگر
فیلمهای دفاع مقدس
در حضور رهبر انقلاب❤️🌱
.
⊰🇮🇷 #لبیک_یا_خامنه_اے
⊰❤️ #سلامتےامامخامنهاےصلوات
⊰🌸 #دفاع_مقدس | #هفته_وحدت
⊰📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
⊰🔖 #نگارهٔ 𓈒 1495 𓈒
.
𓂃شبنشینےبامقاممعظمدلبرے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌙
⏝
🍳
⏝
֢ ֢ #صبحونه ֢ ֢
.
مـتفاوت بودن فقط زمانی زیباست
ڪہ بهتـرین باشـید🌱
تفـاوت در هر خصـلتے زیبا نیست
تفـاوت در خوبے ها زیـباست👌🙂
.
𓂃صبحروعاشقانهبخیرکن𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🍳
⏝
🧣
⏝
֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢
.
.
.
باید و نباید های خواستگاری🤫
۲ ) هرگز سعی نکنید که در او تاثیر بگذارید :
💕خانمها میدانند اغلب مردانی که میخواهند تاثیرگذار باشند دارای ضعف و تزلزل شخصیتی هستند، پس هنگامی که به خواستگاری میروید و چیزی مانند یک ماشین زیبا و یا یک خانه بزرگ برای تاثیر گذاری دارید اجازه دهید طرف مقابلتان خود این مسئله را کشف کند و شما درباره آن صحبتی نکنید زیرا این کار نشان دهنده تواضع و فروتنی شماست و این تواضع و فروتنی میتواند از هر چیزی تاثیرگذارتر باشد.
ادامه دارد...
.
𓂃محفلمجردهاےایـتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧣
⏝
💍
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
در تمام جان من جا کرده ای
ای تمامت آیه ی تکرار من🌹
.
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
🥤
⏝
֢ ֢ #منو_مجردی ֢ ֢
.
📩 سلام ممنون از مطالب طنزتون؛
منم دیروز داشتم پیاده میرفتم خونه؛
سرَمم تو گوشی بود؛ دیدم از روبهرو
موتوری میاد سریع گوشیو چپوندم تو
جیبم😐💔
موتوریه ازم رد شد، داد زد گفت فکر
کردی همه مثل خودت دزدن؟😐🤦♂😂
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1030 𓈒
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین.
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𓂃پاتوقمجردے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🥤
⏝
💍
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
دلبر "مقصدم" باش
بگذار از هر کجای جهان که میروم🚶♀
ختم شوم به تو😇
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
🧸
⏝
֢ ֢ #پشتڪ ֢ ֢
.
آفتابا
باردیگرخانهرا
پر نور کن(:❤️
.
𓂃دیگهوقتشهبهگوشیترنگوروبدی𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧸
⏝
🧃
⏝
֢ ֢ #ویتامینه ֢ ֢
.
همین الان واسش بفرست💌👇
مرد من🤴🏻
نان آور خانه مان🏘️
ای کسی که با دستان تو و به وسیله ی
زحمات تـــو، خداوند روزی را به خانهی
ما می آورد😍
از تــو بسیار بسیار بسیار ممنونم♥
خدا قوت مرد زحمتکش مــن😘
خدا شمارو واسه ما حفظ کنه سایه ات
مستدام پادشاه من🤴♥️
#اقتدار_دهی
.
𓂃ویتامینعشقتاینجاست𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧃
⏝
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
.
با دلی پر از امید✨️
بر لبم دعای توست
ای پناه عاشقان
زودتر بیا بیا...
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙
⏝
֢ ֢ #آقامونه ֢ ֢
.
* بدونه دنیا
که ما رهبری داریم😎💚
.
⊰🇮🇷 #لبیک_یا_خامنه_اے
⊰❤️ #سلامتےامامخامنهاےصلوات
⊰🌸 #دفاع_مقدس | #هفته_وحدت
⊰📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
⊰🔖 #نگارهٔ 𓈒 1496 𓈒
.
𓂃شبنشینےبامقاممعظمدلبرے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌙
⏝
هدایت شده از عاشقانه های حلال C᭄
🍃👰🏻♀💍🤵🏻♂🍃
ایـن شما و ایـن جدیدتـرین
دورهـــمـیِ کــــانال😍
با موضوعِ:
" مهارتهای انتخاب همسر "
💙| لینك روز اول¹ :
انتخابِخویش قبل از همسر 🤓🙄👇🏻
• https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/84639
✨| لینك روز دوم² :
مسئلهای که باید قبل از ازدواج حل میشده
نه بعد از ازدواج 🧐👇🏻
• https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/84680
💙| لینك روز سوم³ :
معیارهای شما کلی هستن یا جزئی ؟! 🤨🔍
• https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/84716
✨| لینك روز چهارم⁴ :
معیارها را _چه مادی چه معنوی_ واقعی انتخاب کنیم😎👇🏻
• https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/84825
💙| لینك روز پنجم ⁵ :
درجه بندی معیارها😀📊
• https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/84859
ادامه دارد . . .
@Asheghaneh_Halal
🍃👰🏻♀💍🤵🏻♂🍃
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
هر ڪـسے را
صـبح امیدے است🌞🌻
در دلهـاے شـب ..🙂💛
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
💍
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
به سراپای #تو ای سرو سهی قامت من
کز تو فارغ سر مویی به سراپایم نیست
#رهی_معیری💐
#پله_پله_تا_خدا💚
#باتو_صعود_میکنم💕
.
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌽
⏝
֢ ֢ #چه_جالب ֢ ֢
.
حتـماً تا حالا سوخارے تو خونه درست کردین
و دیدیـن ڪہ
پولڪــ پولڪـ نمیشہ 😕✨
حـالـا ویـدیـو رو بـاز ڪنـید و ببینـید چـطورے سـوخارےهاتون رستورانے میشـن😎
.
𓂃فوتوفنهاےسهسوته𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌽
⏝
🥤
⏝
֢ ֢ #منو_مجردی ֢ ֢
.
📩 هیچ روزی اینقدر خار و خفیف
نشدم که رفتم داروخونه گفتم:
شامپو برای موهای کمچرب میخوام😢
گفت: مگه ماسته که کم چرب باشه!
بهش میگن خشک 😂😂🤣
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1031 𓈒
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین.
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𓂃پاتوقمجردے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🥤
⏝
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
روایت همسر محترم شهید :
اولین فرزندمان که به دنیا آمد من دوست داشتم نامش از اسامی یا القاب ائمه معصومین باشد اما وقتی سید گفت که می خواهد برود شناسنامه بگیرد گفتم چه اسمی انتخاب کردی؟
گفت: میثم
گفتم: اما من دوست دارم از القاب و اسامی امامان باشه که ایشان گفت: این هم اسم یکی از یاران نزدیک حضرت علی(ع) است و از طرفی اسم گردان ما هم میثم است.
#بهروایت_همسرشهید♥➣
#برشےازیڪروایٺعاشقانھ
#شهید_سید_ابوالفضل_کاظمی
#شهدارایادکنیمباذکرصلوات
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
🧸
⏝
֢ ֢ #پشتڪ ֢ ֢
.
تو معشـوق من نیـستے !
تو امتـداد منے
در تنـے دیگر ...❣
.
𓂃دیگهوقتشهبهگوشیترنگوروبدی𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧸
⏝
🧃
⏝
֢ ֢ #ویتامینه ֢ ֢
.
وسط دعوا یهو با #شیطنت بگو😜👇
مگه من ساده به دستت آوردم که
اَلَکی اَلَکی از دستت بدم 👻
این جمله وسطِ دعوا آب رو آتیشه😁💚
.
𓂃ویتامینعشقتاینجاست𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧃
⏝
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
.
°✍️°بعضی کلمات انگار صاحب دارند
°🌙°صاحب کلمه ی پناه
°✨️°تا ابد امام رضاست.
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_صدونود :_صبح که با هم بودیم،گوشیت رو پیش من جا گذاشتی...
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_صدونودویک
یعنی منتظر جواب من است ؟؟ یعنی مخاطبش من بودم؟
محال نیست اگر از شدت تعجب،شاخ دربیاورم!
دوباره سرم را پایین میاندازم،صدایم لرزان است و پر از موج:به سالمت...
مسیح میرود و مامان و بابا برای بدرقه ،همراهی اش میکنند...
قبل از اینکه بیرون برود،برمیگردد و چند لحظه نگاهم میکند...
دستم را به دیوار پشت سرم میگیرم تا نقش زمین نشوم..
خدایا؟!من چه کردم؟
*
کیف و چادر را روی تخت میاندازم و دست چپم را روی صورتم میگذارم.
این همه فشار،برای یک دختر نوزده ساله...
مگر من چقدر طاقت دارم خدایا؟
موبایلم را برمیدارم.
باید او را خبر کنم. باید شرایطم را برایش بگویم.
اگر قبول نکند...وای خدای من... اگر زیر بار شرایطم نرود...
اصلا...اصلا اگر قبول نکند،من هم نمیپذیرم...
برایش پیام ارسال میکنم
(باید باهاتون حرف بزنم)
تقه ای به در میخورد و در باز میشود.
برمیگردم.
عمووحید عصبانی و ناراحت،در چهارچوب در ایستاده.
تا به حال،او را اینقدر خشمگین ندیده بودم.
جلو میآید
:_تو عقل داری؟جواب منو بده عقل داری؟؟ این چه کاری بود کردی؟؟اصلا معلومه داری چی کار
میکنی؟؟ تو از مسیح چی میدونی؟؟
بغضم ناخواسته شکسته و گدازه های اشکم،از آتشفشان چشمم بیرون میزنند..
+:عمو؟
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_صدونودودو
پشتش را به من میکند،میخواهم جلو بروم و دست روی شانه اش بگذارم اما صدای اس ام اس
موبایلم میآید.
برش میدارم،پیام از او!
چقدر سریع،انتظارش را نداشتم.
(همون جایی که صبح بودیم نیم ساعت دیگه)
موبایل را روی تخت میاندازم،این آدم چقدر مرموز است...
اصلا آدم است؟جن است؟شاید هم پری!!
جلو میروم و چشم در چشم عمو میدوزم.
+:عمو به من اعتماد کنین...من همه چی رو براتون توضیح میدم... فقط یه کم بهم وقت بدین....
حواسم به همه چی هست...مطمئن باشین..
عمو سرش را تکان میدهد.
:_نمیتونم بسپارم به تو... باید با مسیح حرف بزنم..
+:عمو میشه من رو تا کافی شاپ سر خیابون برسونین؟
:_الآن؟؟نیکی ساعت هفته...
+:ضروریه عمو
مشکوک نگاهم میکند،چشمانم را میدزدم.
:_باشه..
+:پس من نمازمو بخونم
عمو از اتاق بیرون میرود،چادرنمازم را سر میکنم.
قامت میبندم و تاریکخانه ی ذهنم را خالی میکنم،از هرچه جز خدایم...خودم را به دستان
مهربان و مقتدر خدا میسپارم و جرعه جرعه، از شربت تقدیر الهی مینوشم...
🍃
میخواهم پیاده شوم که عمو کمربند ایمنی اش را باز میکند،برمیگردم.
:_شما نه،عمو
+:شوخی میکنی؟ من نیام؟؟ این ماشین،ماشین مسیحه
به اتومبیلی که جلوتر پارک شده اشاره میکند.
:_عمو همه چیز رو براتون توضیح میدم... فقط باید بذارین اول خودم باهاش صحبت کنم...
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_صدونودوسه
عمو،مستأصل مانده،لبخند گرمی میزنم و از ماشین پیاده میشوم.
بازهم چند دقیقه ای تا قرارمان مانده...
میبینمش،به نظر آدم خوش قولی است.
پشت همان میز صبح نشسته،لباس هایش همان، لباس های صبح...
فقط،چهره اش کمی خسته به نظر میرسد.
چشمانش را بسته،دستش را جلوی دهانش گذاشته و خمیازه میکشد.
چقدر در این حالت شبیه بچه هاست..
پشت میز مینشینم،چشمانش را باز میکند.
با دیدنم متعجب میشود،اما اصلا خودش را نمیبازد.
سالم میدهم
همانطور خشک و جدی،جواب سلامم را میدهد.
+:سلام،مثل اینکه کارم داشتین؟؟
:_صبح گفتین حرف هاتون ناقص موند...
پوزخند میزند
+:بله نذاشتین که کاملش کنم...
سعی میکنم مثل او،آرام باشم،یا حداقل آرام به نظر برسم.
:_ببینین،قبول دارم صحبت های صبح،اصلا دوستانه نبود،ولی حالا اومدم واضح در موردش حرف
بزنیم.
چیزی نمیگوید،فقط نگاهم میکند..
نگاهش نه گرمای خاصی دارد و نه احساسی...
سرد و بیروح است...
از نگاهش فرار میکنم و حرفم را ادامه میدهم
:_من امروز،تو موقعیتی قرار گرفتم،که اصلا دوست ندارم راجع بهش حرف بزنم... ولی به
پیشنهادتون فکر کردم...
سرش را بالا و پایین میکند و با دست،به گارسون اشاره میکند
+:صبح چیزی نخوردین...الآن چی؟
:_اگه میشه یه فنجون چای
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝