eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.3هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه‌_حضور 》 [ #قسمت_بیست‌و‌یکم ] ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] نگاهی به روستا کردم خیلی زیبا تر از عکس هایش است ! یک سمت جاده ، رودخانه ای پر آب موجود بود که آن ورش،خانه های شیروانی دلنواز مخصوص شمال بود . پشت خانه ها هم دشت بود ، یک دشت سر سبز که آدم را یاد داستان های فانتزی می انداخت ! حدود دو ماهی مهمان این روستا بودم، برای عکاسی قانونی از همه جا ، مجوز را باید تحویل دهیاری می دادم . بعد کمی پرسش و پاسخ و شنیدن لهجه زیبای مازندرانی اشان، مقابل دهیاری توقف کردم ! شال لیمویی رنگم را مرتب کردم ، با نگاهی به آینه جلوی ماشین و چک کردن آرایش کمرنگم مجوز را بر می دارم و پیاده می شوم . بعد کمی صحبت و معطلی به طرف ماشین می روم که نگاهم درگیر مدرسه خیلی کوچک روستا شد . مردی قد بلند و سر به زیر از پله های مدرسه پایین آمد،با تعجب نگاهش کردم، به تیپ و چهره اش نمی خورد که مال خود این روستا باشد . کنجکاوی امانم را برد، جلوتر رفتم و سلام کردم! با آرامش بدون نگاه جواب سلامم را داد ! صدایش جذاب و مردانه بود ! _شما معلم هستین اینجا ؟! شمرده پاسخ می دهد : بله ! نگاهی میکنم ، دوست دارم نامش را بدانم خوش آهنگ می گوید : نواب هستم دلم می خواهد نام کوچکش را بدانم، اما حرفش مانعم می شود : با اجازتون یا علی مات رفتنش می شوم ، تازه صحبت من گل انداخته بود خب! ترسید بخورمش؟! یا علی آخر حرفش را با خود زمزمه میکنم ! سوار ماشین می شوم : خب دختر فضول مگه مجبوری نرسیده پاشی بری ، که اینطوری سنگ رو یخ بشی ؟! دستم را جلوی دهانم گرفتم : عه عه بچه پرو ؛ ادایش را در آوردم "نواب هستم " میخوااام صد سال نباشی اصلا ! به راه افتادم و با کمی پرس و جو منزلی که دانشگاه برای دو ماه اجاره اش کرده بود پیدا کردم .یک خانه نقلی سقف شیروانی ، با یک حیاط کوچک اما زیبا ! بوی دریا را قشنگ میشد حس کرد از اینجا ! وسایلم را جا به جا کردم و داخل خانه گذاشتم . مواد خوراکی را هم درون یخچال کوچک قرار دادم . [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . . #رمان_ضحی #قسمت_بیست‌ویکم اگر بنا باشه موجودی باشی که خدا رو درک کنی و بپر
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . . هر دوشون با تعجب نگاهم کردن... _گرم حرف شدیم یادم رفت یه فکری به حال شام بکنم... میگم بریم تو آشپزخونه من یه چیزی بذارم همونجا هم ادامه بدیم... تا خواستم بلند شم کتایون با دست اشاره کرد:نمیخواد شام مهمون من... زنگ میزنم یه چیزی بیارن... لبخندی زدم: آخه هنوز قسمتتون نشده دستپخت منو بخورید! لبخند کمرنگی زد: باشه فردا شب ظاهرا وقت بسیاره! لبخندم عمیقتر شد: باشه من که از خدامه چی بهتر از شام بی دردسر... گوشی تلفنش رو از جیب پشتی کیفش بیرون کشید:حالا چی میخورید؟ ژانت فوری جواب داد: پیتزا قارچ و گوشت... نگاهش برگشت سمت من. گفتم:هر چی میخوای سفارش بده فقط گوشت نداشته باشه... متعجب نگاهم کرد:وگی؟(گیاهخوار) زدم زیر خنده: نه... منتها میدونی که گوشت خوک نمیخورم... لبخند تمسخر آمیزی زد و دستش رو زیر چونه ش گذاشت: _ما الان داریم از دلایل وجود خدا برای این کیهان بی نهایت صحبت میکنیم یعنی اگر خدایی باشه به قول خودت باید عظمتی مافوق تصور داشته باشه! برای همینه که میگم اگرخدایی هم باشه قطعا خدای این ادیان و دیندارا نیست چون خدای ادیان خیلی کوچیکه و فقط با امرو نهی میخواد قدرت نداشته ش رو به پیروانش القا کنه و به رخ بکشه در حالی که خدا با اون عظمتی که باید، اصلا نباید دغدغه ش این چیزا باشه و مخلوقاتش رو بی جهت محدود کنه که چی بشه آخه! امروز این دومین باریه که گفتی نمیتونم یه چیزی رو بخورم! شماها با دین فقط خودتون رو محدود میکنید همین! بلافاصله شماره رستوان رو گرفت و منتظر شد... صبر کردم تا تماسش تموم بشه... گوشی رو که قطع کرد جوابش رو دادم: _اولا درباره عظمت و دغدغه خدا، دلیل نمیشه چون خدا بزرگ و باعظمته از مسائل جزئی غافل بشه برعکس خدا انسان رو خلق کرده و به کم و کیف و سود و زیانش آگاهی و اشراف کامل داره و بجای اینکه شبیه تصور تو از عظمت، بیخیال رهاش کنه، بهش برنامه داده(همون دین) که راحتتر و سالمتر و طولانی تر و مفیدتر زندگی کنه و البته که دقیق ترین و جزئی ترین برنامه رو هم  داده که در اون از کوچکترین شئونات زندگی بشر غافل نشده که این خودش نشانی از عظمت و اشراف خدا و البته نشانه توجه و لطف این عظمت بیکران به ما کوچولو هاست که در کل کائنات اپسیلون هم محسوب نمیشیم به لحاظ ابعاد و اختیارات و این به شدت جای افتخار و قدردانی داره... ویژه درباره قوانین محدودیت خوراکی مثل گوشت خوک و الکل هم که تا صبح میتونم در مضراتش دلیل و آدرس سایت و مقاله بیارم* اما به طور کلی اگر بخوایم قانون و قانونمداری رو محدودیت ترسیم کنیم همه جوامع بشری که قوانینی دارن سلطه طلب و تنگ نظر و همه ما برده و بیچاره ایم... کسی در اصل لزوم وجود قانون که شک نداره! درسته؟ بلکه صحتش اهمیت داره . البته که اگر از قوانین غلط پیروی کنیم برده و بیچاره ایم ! میشه درباره تک تک قوانین دینی خاصه اسلامی صحبت کرد و منطقشون رو بررسی کرد مثل همین مورد. و همین کارم میکنیم اما نمیشه گفت چون شما به یک سری قوانین پایبندید محرومید این منطقی نیست اصلا!... . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal