عاشقانه های حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_صدو_شصت_وشش -مونیخ دنیا اومدم. تا 13 سالگی فرانسه بودم. الان 5 سال ایران
🍃🍒
#عشقینه
#هــاد💚
#قسمت_صدو_شصت_وهفت
شروین نگاهی توی آینه کرد و لبخند زد. دختر که فکر می کرد شروین شیفته اش شده خندید.
- دوست دارم به فرانسه چی میشه؟
دختر ابرویی بالا برد.
- شما به فارسی هم بگی ما قبول می کنیم
شروین صدای ضبط را کم کرد و گفت:
-فکرام رو بکنم ببینم چی میشه
دختر شالش را دور گردنش انداخت و گفت:
-نمی خوای بیام جلو بشینم. اینجوری ضایع است
- چرا؟
-یه موقع ممکنه فکر کنن راننده منی
- تو که باید خوشت بیاد
دختر گفت:
- به خاطر خودت می گم
بعد از پنجره نگاهی به بیرون انداخت:
- خونه پویا جون همین جاهاست
- با همه اینقدر خودمونی هستی؟
-دوست دارم راحت باشم. تو دوست نداری؟
-با همه نه!
دختر خنده پرنازی تحویل داد و گفت:
-با من چی؟
شروین خنده ای کرد و حرفی نزد. دختر که احساس موفقیت می کرد گفت:
-اونقدرها هم سعید می گفت رام کردنت سخت نیست. همتون اول ناز می کنید و بعد هم موس موس. نمی تونید یه کم بهتر باشید؟
یکدفعه شروین فرمان را پیچید و ماشین را کنار خیابان برد و ایستاد.
- چرا اینجوری می کنی؟ دیوونه
شروین به طرف دختر برگشت، دستش را روی صندلی گذاشت و درحالی که عصبانیت از چهره اش می بارید گفت:
بہ قلــم🖊:
ز.جامعے(میم.مشــڪات)
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست☺️
•• @asheghaneh_halal ••
🍃🍒