eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.3هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_صد_وسی_وپنج -می دونستم می بری - اینجا دیگه شده مهدکودک. هر کی از راه می
🍃🍒 💚 - اگه راست می گی و شانسی نبوده دوباره بازی کن - واقعاً که پوستت کلفته. اون دفعه کنف شدی بس نبود؟ آرش توپید: -خیلی زبونت دراز شده. حیف که استادت اینجاست وگرنه حالت رو می گرفتم شاهرخ گفت: -من مزاحم شما نمی شم شروین به شاهرخ گفت: -عرضه این چیزا رو نداره. داره خالی می بنده آرش عصبانی گفت: - من خالی می بندم؟ و به طرف شروین حمله ور شد. یکدفعه شاهرخ جلوی شروین ایستاد و آرش مجبور شد بایستد. همه تعجب کردند. شاهرخ گفت: -بهتره بازی کنید. نیازی به زدن و کوبیدن همدیگه نیست - اما اون تقلب می کنه - جلو این همه آدم نمیشه تقلب کرد. خودت هم می دونی بابک هم ساکت نماند: -هرچند قبلاً بازی کردید ولی پیشنهاد خوبیه. سر 500تومن شاهرخ جواب داد: - بدون پول هم میشه خوب بازی کرد بابک نگاهی به شروین کرد و رو به شاهرخ گفت: -اینجا رسم همینه. بازی بدون پول رسمیت نداره - پس شروین بازی نمی کنه آرش با تمسخر گفت: -این دیگه چه شاسکولیه شروین داد زد: - عوضی! مواظب حرف زدنت باش - توهم مواظب این رفیق پاستوریزت باش! فکر کرده اینجا مهدکودکه؟ و بعد ادای شاهرخ را درآورد: بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🍒