eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.3هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_صد_وسیزده شروین خندید و سری تکان داد و شاهرخ دست از مسخره بازی برداشت. ب
🍃🍒 💚 شاهرخ این را گفت و دستش را دراز کرد. شروین هم دستش را گرفت و برخلاف همیشه لبخندی واقعی زد. شروین رفت و شاهرخ با نگاهش او را تا سر پیچ کوچه همراهی کرد. •فصل یازده• - می خوام بیارمش باشگاه! - جداً؟ خب حالا نصفه اولش رو بگو - شاهرخ، می خوام بیارش بیلیارد - استادِ؟ شوخی می کنی - اصلاً - واقعاً دیوانه ای. یه نگاه به قیافش بنداز. می خوای همه دستت بندازن؟ می دونی آرش چه کار می کنه؟ -مگه قراره هر کاری آرش خوشش میاد بکنم؟ من راست هم برم باز بهانه داره - نه بابا. درس های استاد مهدویه؟ خیلی دم پرش می چرخی، خبریه؟ - به حرفهام گوش میده و تنها کسی که به جیبم نگاه نمی کنه - به مسئله حل کردنت نگاه می کنه، ساده ای بابا شروین لبخند زد ولی جواب نداد. ماشین را پارک کرد. - برو پائین، برو پائین. کلاسمون دیر شد - انصراف دادن واحد پاس کردن هم داره؟ به درس علاقه مند شدید - جلوتر از زمان حرکت نکن بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🍒