#چفیه🌷
.
همرزمش میگفت:
ترس، میترسید..!
وقتے عبآس رو میدید :)
عبآس آقاے بابایے...
#هزار_حرف_درگوشے
#شهدارایادکنیمباذکرصلوات
•|🕊|• @Asheghaneh_halal
#ریحانه
🌻↯ چادرت،اے ماه من آغاز صبحے دیگر است
😇↯ ابروانت زیر ابر روسرے زیباتر است
👌🏻↯ سخت گیرے نیست چادر ابتداے راحتے ست
❤️↯ دخترم! این بهترین ارثیّه ے یک مادر است
😍↯ مادر ما حضرت زهراست باور کردنے ست
💐↯ مادرے که از همه زنهاے این عالم، سَر تر است
💛↯ کودکے را زینبے باش آخرش با فاطمه (س)
✌️🏻↯ از همین حالا حجاب تو ،جهاد اکبــر است
💦↯ چادرت دارد زمین را آب و جــارو میکند!
🚪↯ میهمانت آمــد از راه آسمــان پشت در است
#چادرےها_جنسشون_نابــــه👌🏻😍
꧁ℒℴνℯ🍃🌹• • •
@Asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
[• #مجردانه♡•] موضوع: #خواستگاری و مسایل مربوطه #قسمت_چهارم #سوالات_خواستگاری ۷_سوالات از مسا
[• #مجردانه♡•]
موضوع:
#خواستگاری و مسایل مربوطه
#قسمت_پنجم
#سوالات_خواستگاری
۱۴_ دختر خانوم از اقا پسر بپرسه که: ممکنه که تو زندگی مشترکمون،شما
بدون مشورت بامن پولی رو خرج کنید یا به کسی قرض بدین؟
۱۵_نظرتون راجبه تقسیم وظایف توی خونمون چیه؟شما چه وظایفی رو مخصوص زن و مرد میدونید؟
۱۶_سوالاتی که متوجه بشیم درونگراست با برونگرا: درمهمونی ها معذب هستید یا معمولی؟(یکی میگه کتاب مبخونم،یکی میگه صحبت میکنم با بقیه،یکی میگه مهمونیه دیگه،میزنیم میرقصیم،)ازش بخوایم یک مجلس عروسی یا مهمانی درفتمیل رو برامون تعریف کنه؟
۱۷_سوال درباره اینکه ابن فرد جهت پذیر هست یا انعطاف پذیر: اینکه نظرش با نظر اطرافیان عوض میشه؟ادم دهن بینی هس؟هرلحظه یک چیزی میگه؟اگه هر لحظه یک چیزی بگه ،پس جهت پذیره.تاحالا شده در مورد یک مسئله نظر شما و اطرافیان متفاوت بوده باشه؟ نظرتون درمورد مسائل تا چه حد تغییر میکنه؟ اگر سر یه انتخاب، مثلا انتخاب رشته کسی بهتون چیزی بگه، ممکنه از انتخابتون پشیمون بشید؟
۱۸_برای اینکه بدونیم به بلوغ عاطفی رسیده یانه: تاحالاشده به کسی ازاعضای خانوادتون بگین دوست دارم؟موقع سال تحویل چیکارمیکنین؟ازاحساستون باکسی حرف میزنید؟اگه عصبی بشید چیکارمیکنید؟تو خونواده از همه بیشتر با کی رابطتون خوبه و چرا؟
۱۹_برای پی بردن به نوع نگاهش در زندگی:از چه کسانی و از چه تفکراتی بدتون یا خوشتون میاد؟ازش بپرسیم خوشبختی رو در چی میبینه؟چرا این رو خوشبختی میدونه؟
در جمع بندی این سوالات،باید ببینیم جواب خودش،خانوادش و اطرافیانش چجوریه؟اگه صادقانه رفتار کرد،میشه به جلسات خاستگاری ادامه داد
منتظر ادامه سوالات ما باشید😍❤
#ادامه_دارد ...
نوشته: #س_ر
مجردان ـانقلابے😌👇
[•♡•] @asheghaneh_halal
#ریحانه
چـٰـــآدُر🌼🍃
فقط یڪ پارچھ یا پوشش نیست!
نمــاد یڪ تفڪر و اعتقـ👌ـاد است،
ڪھ با شنیدن واژه های ڪوچھ و در و دیــوار،
قلبــش از تپش می ایستد !💔
شاید پوشش شما چـ🌹ـادر نباشد ،
شاید نھ دختــر باشی
و نھ بتــوانی چــادر بپوشی!
اما همین ڪھ عاشــق مهربان ترین مادر دنیا هستی😍
و پشتیبان اعتقــاد او💕
شما هم یڪ چــادری هستی...😊
#با_افتخــار😍
#چــادریــم✌️
꧁ℒℴνℯ🍃🌹• • •
@Asheghabeh_halal
🍃🌺
#پشتک
••عِندَما اَتَذَکَّر اَن کُلّ شَئ
بِیَدِالله یَطمئِن قَلبی••
وقتی یادم میفته که همه
چیز دست خداست قلبم
آروم میگیره!...💚
#یارفیقمنلارفیقله
خوشگل ــسازے😌👇
@ASHEGHANEH_HALAL
🍃🌺
عاشقانه های حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_چهل توی ماشین سها خیلی خونسرد در مورد شیدا که با نام خانم فدایی زاد
💐••
#عشقینه
#سجاده_صبر💚
#قسمت_چهل_و_یک
رو به شیدا تهدید کنان با حالتی که شبیه فریاد بود گفت: دیگه دورو بر زندگی من پیدات نشه، والا این دفعه به جای این خرت و پرتا استخوناتو میشکنم، فهمیدی؟
شیدا که به آرومی گریه میکرد داد زد گفت: فکر کردی عکسها و فیلمات توی اون لب تاب یا اون سی دی ها بود؟ ..
یعنی فکر کردی من انقدر احمقم
سهیل که پشتش به شیدا بود برگشت و نگاه ترسناکی به شیدا کرد و گفت: نخیر، میدونم تو خیلی شیطان صفت تر از این حرفهایی... اما وای به اون روزی که منم مثل الان خودت وحش شم.
بعدم کفشش رو پوشید و از خونه زد بیرون.
شیدا در حالی که از گریه به هق هق کردن افتاده بود به سمت اتاق رفت، اتاق به هم ریخته ای که از همه جاش بوی شکست به شمام میرسید حتی از تخت دو نفرش.
یاد دوران کوتاهی که صیغه سهیل شده بود افتاد، انگار همین چند روز پیش بود، چه روزهای جالبی بود، بعد از جدایی از خانوادش و فرار کردن از اون روستای عقب افتاده، فقط تو اون مدت دو ماهه کوتاهی که با سهیل گذرونده بود معنای واقعی زندگی رو فهمیده بود، درسته که سهیل هیچ وقت مال اون نبود و خودش هم این رو میدونست ،درسته که فقط هفته ای دو روز با هم بودند، اما همون هم به یک دنیا می ارزید...
آروم روی تخت نشست و سی دی های شکسته رو با دستش پس زد، ملافه مچاله شده رو کنار زد و روی تخت دراز کشید و زار زار شروع کرد به گریه کردن، فکر میکرد می تونه سهیل رو مال خودش کنه، با اینکه می دونست چقدر سهیل فاطمه رو دوست داره، اما همیشه به سادگی فاطمه می خندید و روزی که سهیل ازش خواست که با هم صیغه کنند مطمئن بود می تونه هر جور شده سهیل رو برای همیشه از چنگ فاطمه در بیاره، اما تمام نقشه هاش نقش بر آب شده بود و طبق قرار دادشون بعد از تموم شدن مهلت صیغه سهیل رفت که رفت....
و حالا اون میخواست با تهدید هم که شده صاحب چیزی بشه که در واقع مال کس دیگه ای بود.
شیدا تصمیم نداشت دست از تلاش برداره، اون فقط یک بار عاشق شده بود، همین یک بار و عاشق مردی به اسم سهیل...
ساعت 4 شب بود و سهیل بالای تپه ای ایستاده بود که تمام شهر مثل یک فرش زیر پاش چشمک میزد، به خونه ها نگاه کرد و با خودش گفت: الان توی هر کدوم از این خونه ها یک سری آدم دارند زندگی میکنند، چه چار دیواری کوچیک و قشنگی...
#ڪپےبدونذڪرناممنبع
#شرعــاحراماست☺️👌
•• @asheghaneh_halal ••
💐••
عاشقانه های حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_چهل_و_یک رو به شیدا تهدید کنان با حالتی که شبیه فریاد بود گفت: دیگه
💐••
#عشقینه
#سجاده_صبر💚
#قسمت_چهل_و_دو
اما چار دیواری خونه اون چی؟ کوچیک بود، اما قشنگ هم بود؟ ...
آروم به سمت تخته سنگی حرکت کرد که اون نزدیکی بود، تخته سنگی که برای اون و فاطمه یک خاطره بود، دوران نامزدی هر وقت دعواشون میشد یا اینکه به هر دلیلی فاطمه از دستش ناراحت میشد کافی بود بیارتش این بالا، روی همین تخته سنگ مینشستند و به شهر نگاه میکردند، به خونه ها، به راهها، حتی به کوههایی که پشت شهر بود. این صحنه همیشه فاطمه رو سر ذوق می آورد و هر ناراحتی که داشت برطرف میشد.
روی تخته سنگ نشست، باد خنکی میوزید که کمی از گرمای وجودش رو کم میکرد، چشمش به ساختمون بلند چند طبقه ای که وسط شهر بود افتاد، عین فاطمه دستش رو بالا برد و با انگشت شست و سبابه ارتفاع اون ساختمون رو اندازه گرفت، هنوزم خیلی کوچیک بود.
فاطمه همیشه این کار رو میکرد و بعدش به سهیل میگفت: ببین این ساختمون که بلندترین ساختمون شهر ماست از این بالا چقدر کوچیکه؟ بین دو تا انگشتمون هم جا میگیره. از این بالا که نگاه کنی، همه چیز دنیا کوچیکه، جز یک چیز ... فقط خداست که این بالا هم همون قدر بزرگ و لا یتناهیه.
بعدش هم بوسه فاطمه به دستهای سهیل بهش می فهموند که دیگه همه دلخوری ها تموم شده و اون وقت بود که فاطمه سرش رو روی پای سهیل میگذاشت و منتظر نوازشش میشد. با هم به شهر نگاه میکردند و عین روز اول عاشق عاشق میشدند.
سهیل لبخندی زد و به دست خودش نگاه کرد، چقدر این دست دلتنگ بوسه فاطمست و چقدر بی تاب نوازش سرش.
آره از این بالا همه چیز کوچیکه، جز همون خدا. چقدر خدای فاطمه بزرگه. خوش به حالش ... لحظه ای به خدای فاطمه فکر کرد، اما می ترسید، هیچ وقت توی زندگی به خدا فکر نکرده بود، فقط مواقعی که بدجوری توی منگنه قرار میگرفت و دستش از همه چیز کوتاه میشد، از خدا کمک می خواست. شاید حالام وقتش باشه خدا رو صدا بزنه ،آخه بدجوری توی منگنه قرار گرفته... اونم حالا که صبر فاطمه باعث شده بود تصمیم بگیره دیگه با هیچ زنی رابطه نداشته باشه... اما حضور شیدا باعث شد فاطمه جور دیگه ای فکر کنه
فقط چند جمله گفت: خدایا تو که اینجا بزرگیت بیشتر تو چشم میاد، بزرگیتو به منم نشون بده و کمکم کن به فاطمه ثابت کنم من به قولم وفا کردم، کمک کن که باورش بشه. حداقل تو که میدونی من توی این دو سال هیچ کار به قول فاطمه حرامی انجام ندادم، همش حلال بود، حلالی که خودت تعریفش کردی. همون حلالش هم دیگه تموم شده بود .
خودت شر شیدا رو از زندگیم کم کن... خودت اطمینان فاطمه رو بهم برگردون...
#ڪپےبدونذڪرناممنبع
#شرعــاحراماست☺️👌
•• @asheghaneh_halal ••
💐••
عاشقانه های حلال C᭄
[• #مجردانه♡•] موضوع: #خواستگاری و مسایل مربوطه #قسمت_پنجم #سوالات_خواستگاری ۱۴_ دختر خانوم از
[• #مجردانه♡•]
موضوع:
#خواستگاری و مسایل مربوطه
#قسمت_ششم
#سوالات_خواستگاری
۲۰_شرایط و خواسته های طرفین:مثلا دخترمیگه من میخوام حتمادرسم رو ادامه بدم و اینکه حتما کارکنم،پسر میگه من میخام خانومم خانه دار باشه و...
۲۱_خانواده درجه اول(معرفی انها):رفتارها،عادت ها،خلق و خو، شرایطشون.مثلا ماتو خانواده درجه اولمون طلاق داریم،یامادربزرگ مابامازندگی میکنه وعادت داره تو همه چیز دخالت کنه.
گاهی وقتها یکی ازطرفین نامزد داشته و طلاق گرفته،یا یکی از ژرفین در بدنش سوختگی یا نقصی داره،این مسایل در جلسه دوم خاستگاری بیان میشه،دخترو پسر این نواقص رو بهم بگن و ازقبل به خانوادشون بگن که در جلسه دوم ،حتما اونهاهم درجمع خودشون این رو بگن بهم دیگه،یامثلا من بیماری دارم داره درمان میشه،اما اگه سرطان دارم و مدت کمی زندم ،این رو باید جلسه اول گفت،اگه نامزد داشتم و جداشدم جلسه دوم باید گفت،اما اگه ازدواج گردم و طلاق گرفتم رو جلسه اول بگین،اگه پسر زندانی کشیده حتی اگه مقصرنبوده باشه،اینو باید جلسه اول گفت.
۲۲_خانواده پسر میگن که ما کارپسرمون حله،خب چجوری حله،باید توضیح بخوایم ازشون،حالا اومد و ازدواج کردن و اقاهنوز کارنداره،حالا چیکار میخواین کنین؟پس عمل به وعده مهمه.
پست بعدی که پست اخر سوالات خاستگاری هست رو،اختیار میدیم به نکات کلیدی در مورد سوالات خاستگاری
پس باماهمراه باشید😊❤
#ادامه_دارد
مجردان ـانقلابے😌👇
[•♡•] @asheghaneh_halal
[• #ویتامینه ღ •]
••💐وفادارے یعنے
چیزے براے پنهان ڪردن از همسرتان
نداشته باشید✋🏻
شما نباید نیاز به این پیدا ڪنید ڪه
ایمیلها، پیامها و ... را از همسرتان
مخفے ڪنید.
••💐در غیاب همسرتان هرگز چیزے به
ڪسے نگویید یا ڪارے نڪنید ڪه
اگر او ببیند آزرده و ناراحت میشود.
#وفادارےسختنیست☺️👌
ویتامینہ ـزندگے ڪنید😉👇
[•ღ•] @asheghaneh_halal
🍃\🌼\🍃
#قائمانه
💠ناراحت نیستند که حضرت غائب است!
✍آیت الله بهجت (ره) : هر دقیقه ای که میگذرد جایگزین و عوض ندارد، از دست رفته و گذشته است و دیگر برنمیگردد. ای کاش اگر خانه و درِ خانه را نمیدانیم، کوچه را می دانستیم.
حاج محمد على فشندی (ره) هنگام تشرف به محضر حضرت صاحب - عجل الله تعالی فرجه الشریف. عرض می کند: مردم دعای توسل می خوانند و در انتظار شما هستند و شما را می خواهند، و دوستان شما ناراحتند. حضرت می فرماید: دوستان ما ناراحت نیستند!
💥ای کاش می نشستیم و درباره ی این که حضرت غائب -عليه السلام- چه وقت ظهور می کند، با هم گفت و گو می کردیم، تا حداقل از منتظرين فرج باشیم. اشخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود. چرا ما حداقل مانند نصاری که در مواقع تحير با انجیل ارتباط دارند، با آن حضرت ارتباط برقرار نمی کنیم؟!
📚در محضر بهجت، ج۲
#السلامعلیکیااباصالحالمهدی
#اللهمعجللولیڪالفرج
#سہشنبہهاےجمڪرانے
@asheghaneh_halal
🍃\🌼\🍃
- - -
🕗🍃
- - -
#قرار_عاشقی
تمــــــــــومِ آرزوم اینہ ،
بیام مشهد دلم وا شہ{✨}
بگم دستت درست آقا
دیگہ دستم تو دستاشہ{😍}
پ.ن:
قرار عاشقی با شاه،
با یار قسمتتون☺️💞💍
التماس دعا😇
- - -
🕗🍃 @asheghaneh_halal
- - -